بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
با اشک دیده ، پیکرت زهرابشویم
درخانه ی بی تو، تورا دریابشویم
بانوتو رفتی خنده بر لب جا ندارد
با اشک دیده ها پیکرت اینجابشویم
شهر مدینه جای ماندن نیست دیگر
من پیکرت راگوشه ای تنهابشویم
ازهرنفس، خون آیدازآن سینه ی تو
بانو تورا من باغمی پیدابشویم
حق ولایت خواستی گیری زنامرد
خونابه ی جسم تواز دعوا بشویم
بانو سلام مرتضایت بی جواب است
این درد غربت ، باتوای زهرابشویم
شد آرزو یم بعدتوزنده نمانم
جسم تورادربین این غمهابشویم
🔸شاعر:
#آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
________________
▄▅▆▇█▓▒░فاطمیه░▒▓█▇▆▅▄▃▂
وسط کوچه علی جان سپرت افتاده
همسرشکسته پهلوبه برت افتاده
همه آرامش تو رفت زدستت حیدر
بین دیوار دری بال وپرت افتاده
بوتراب است که زانو به بغل بگرفته
بت شکن خیز زجا چون تبرت افتاده
بین آن کوچه فقط فاطمه شدیاور تو
در دفاع از توعلی بود برت افتاده
کوچه واین همه نامرد خدا رحم کند
حضرت شاه نجف تاج سرت افتاده
میکشیدند درآن کوچه تنت راحیدر
پیش چشمان همه اشک ترت افتاده
✋
✍آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_شهادت
#احراق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
#مصیبت_درودیوار
#غزل
مادرپهلوشکسته روی ديوار اوفتاد
بین کوچه دستهای مادر از كار اوفتاد
ضربه سنگين بودودرکوچه زمینگرش نمود
غنچه اي افتاد،گل پژمرده شد،خار اوفتاد
فاطمه گشته فدایی و فداي يار شد
اوبه پای يارخود در اوج ايثار اوفتاد
بین کوچه دست و پهلويش چرا مجروح بود
ناگهان او روبروي جمع اشرار اوفتاد
روزهاي آخرش بود وبه زحمت راه رفت
راه رفتنها برايش بود دشوار،اوفتاد
✋
✍آرمین غلامی (مجنون )
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_شهادت
#احراق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
#مصیبت_درودیوار
#غزل
درِ آتش زده ای روی سرش افتاده
وسطِ شعله همه بال وپرش افتاده
باره شیشه داشت آن بانو به خود
بالگد بین دری بود پسرش افتاده
ابر با ابر گلاویز شد وشد آتش
صاعقه بر دل دعوا گذرش افتاده
لشگری ردشده از،روي گل یاس علی
دیدیکباره همه برگ وبرش افتاده
درطناب افتاده واوبه خودش میپیچد
جنگ را باخته؛ در مه سپرش افتاده
شر، شده کوچه ودر، وای بحال زهرا
پیش چشمان علی بود سپرش افتاده
فاطمه دروسط کوچه زمین گیرشده
سوی اوحضرت مولا نظرش افتاده
آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_شهادت
#احراق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
#مصیبت_درودیوار
#غزل
بین دیواری ودری بود عذابت کردند
پیش چشم رهگذر خانه خرابت کردند
بین دیوار ودری داغ نمودند تنت
بالگدهای مداوم همه خوابت کردند
چقدر زجرکشیدی تودرآن صحنه ی شوم
وسط شعله چنین بود کبابت کردند
بازی اهل سیاست چه فریبَست و ریا
باتمسخربین در بودخطابت کردند
اول کار دراين حمله هجوم آوردند
آخرش بين دري نقشه بر آبت کردند
بين آتش تن و رخساره زهراميسوخت
در نهاخانۀ آن بيت كبابـت کردند
ریخت ازسینه ی تو چشمه ای از خون زهرا
بین دیوار ودری بودسرابت کردند
لب فروبسته ای از دردوغم خود زهرا
بعده تو بامنه دلخسته حسابت کردند...
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_شهادت
#احراق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
#مصیبت_درودیوار
#غزل
بین دیواری ودری بود عذابت کردند
پیش چشم رهگذر خانه خرابت کردند
بین دیوار ودری داغ نمودند تنت
بالگدهای مداوم همه خوابت کردند
چقدر زجرکشیدی تودرآن صحنه ی شوم
وسط شعله چنین بود کبابت کردند
بازی اهل سیاست چه فریبَست و ریا
باتمسخربین در بودخطابت کردند
اول کار دراين حمله هجوم آوردند
آخرش بين دري نقشه بر آبت کردند
بين آتش تن و رخساره زهراميسوخت
در نهاخانۀ آن بيت كبابـت کردند
ریخت ازسینه ی تو چشمه ای از خون زهرا
بین دیوار ودری بودسرابت کردند
لب فروبسته ای از دردوغم خود زهرا
بعده تو بامنه دلخسته حسابت کردند...
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
بسم الله الرحمن الرحیم
-اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه
دربین دیوارودری زهرا به هم ریخت
ناگه همه شیرازه ی دنیا به هم ریخت
گیسوی زهرا بین درمیسوخت حیدر
ازشعله ی آتش دل دریا بههم ریخت
درکوچه دیدم جا شده صد ابـــر تیره
حالِ دلِ چشمانِ من اینجابه هم ریخت
کابوس تنــــــــــها ماندنم بی توچه سخت است
با غربت بیحد و از غم ها به هم ریخت
دست تورادرکوچه هابشکست قنفذ
نبضِ حیاتم هم زمان اینجا به هم ریخت
میزدمغیره تازیان درکوچه برتو
دیدم که با شلاق او،زهرا به هم ریخت
هفتادمرد جنگی ویک مرده تنها
کابوسِ شبهای علی یکجا به هم ریخت
کاره علی یکسرشده بارفتن تو
حال دل من بی توای زهرا به هم ریخت
✍شاعر:
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حیدرامیرالمومنین(ع)
ای ابرمرده مناجات . نجف راعشق است
ای برآورده ی حاجات . نجف راعشق است
شوهر مادر سادات . نجف راعشق است
ذکر ما در همه اوقات . نجف راعشق است
شاه مردان بخدا هرم تبت راعشق است
همه ی منتصبان نسبت را عشق است
کاش یک.شب بنیشینم به برمحضر تو
دل ما خورده گره بر ورق دفترتو
کاش یک شب بنیشینم زیرمنبرتو
تاکنم کسب معارف یاعلی ازدر تو
چه کند عاشق دلداده ی تو.حیدری است
آری آری به خدا کار شما دلبری است
هرملک شیفته ی طرز دعاخوانی توست
اثر خوف خدا وند در رگ پیشانی توست
شیعیان مست تو و گونه ی بارانی توست
درنجف زمزمه ی سفره ی مهمانی توست
ما به قربان تو و سفره ی با اکرامت
سراین سفره خوشم باتو وبا اطعامت
تو چه حالی وچه ذکری به عبادت داری
یاعلی بر درخالق- تو ارادت داری
روی هرشانه ی خود شال سیادت داری
چه بگویم که چه اندازه رشادت داری
می نخورده دل ماهمیشه مستت باشد
مصلحت بود که شمشیر بدستت باشد
کیستی حضرت حیدر خوده قرآن هستی
وسط معرکه و ورطه ی میدان هستی
بانبی درهمه ی عمر رجزخوان هستی
توعلی شاه نجف .امیره مردان هستی
کوچه وسیلی و آن میخ امانت را برد
خنده های مردک پست دلت را آزرد
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
__________________________
_کانال رسمی اشعاروسروده های آیینی آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
@majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم
-اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه
درآتش ودودم، به تو گیرم که بمیرم
حیدر،به تو افتاد مسیرم که بمیرم
بین در ودیوار ،مراکشت مغیره
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
باضرب لگد بود که ازپای نشستم
خواهم که سراغ ازتو بگیرم که بمیرم
این دست ترک خورد! چه جای نگرانیست
جانم بفدای توچه گیرم که بمیرم
باضرب لگدمحسنم ازپای درآمد
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
✍شاعر:
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام
ازهمان ضربت پابود که زهرا افتاد
باره شیشه عاقبت به زیره پاها افتاد
دامنِ چشمِ تواز گریه شده چون دریا
چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد
خون بین دهنت، میچكد از كُنجِ لبت
رفتی و قرعه به نامِ منِ تنها اُفتاد
رفتی وخاطره هایم همگی زنده شدند
راهِ حیدر به سره كوچهی غمها اُفتاد
حسنم گفت که با مادر خود میرفتم
به سَرَش سایهای از غربتِ بابا اُفتاد
کوچه بن بست شد و فاطمه ام خورد زمین
ضرب سیلی به رخ همسرمن جا افتاد
همگی آمده بودند پی بردن من
چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد
مردکی زد که رَهِ خانهی خود گُم كردی
ضربه ای زد که به رخسارهی گُل جا اُفتاد
می خورد گه سره دیوار و گَهی رویِ زمین
چشمِ زهرای من از کار تماشا اُفتاد
فاطمه دست مکش روی زمین فهمیدم
گوشوارت که شکسته است دراینجا اُفتاد
شانه های تودرآن کوچه زکارافتاده
قامت خم شده ات به زیره پاها اُفتاد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت حضرت زهراعلیها السلام
میان آتشم و آتشی به جان اُفتاد
به روی مغنه آتش چه،بی امان اُفتاد
تمام چادرزهرامیان آتش بود
نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد
علی به سینهی خود چنگ می زنم از آه
که شعله بر پر و بالِم چه بی امان اُفتاد
کشیدهام به سرِ م آتش و درآن سوزم
بیا که فاطمه ازتاب واز توان اُفتاد
بیا که فاطمه از زخمِ شعله میپیچد
بیاکه فاطمه از پا نفس زنان اُفتاد
بیاده دخترکی که پس از پدر کارش
به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد
مرامیانه ی درمیزند کسی، با پا
که باره شیشه ی زهرا،به ناگهان اُفتاد
گرفت پهلویِ خود را میانِ در زهرا
نگاه دخترکی برقد کمان اُفتاد
دوید بر سرِ دامان نشست گفت مادر
مغیره آمدوزینب به نیمهجان اُفتاد
میان کوچه به رویم نشسته جای مشت
به هر دو گونهی زهرا ببین نشان اُفتاد
میان کوچه پِیِ خود دوان دوانش بُرد
که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد
میان کوچه ی تنگی،نفس نفس می زد
به دست وپای شکسته کشان کشان اُفتاد
رسیده ناله ی زهرا، بیابیا حیدر
به گوشه ای وسط کوچه قدکمان اُفتاد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها
رفتنت فاطمه جان پشتِ مرا میشکند
گریه ی زینب تو، قلبِ خدا میشکند
چقدر آب شدی ، گریه ی توکشت مرا
بغضِ چشمان تواین،حال و هوا میشکند
گل بشکسته از این،غصه کمی راه برو
که قد و قامتِ تو زیرِ بلا میشکند
ترسم ای بانو،مرا تنها کنی دربین شهر
حیف یک روز کسی دستِ تو را میشکند
من سیه پوشِ توو شهر به همدردی من
حرمتِ شیر خدا را همه جا میشکند
کودکانت همه در خانه چرا میلرزند
که درِ خانه به یک ضربهی پا میشکند
میدوی پشتِ علی تانرود سمت کسی
ضربهای میرسد و آینه را میشکند
پی حیدر وسط کوچهِ زمین افتادی
بین در سینه جدا ، دست جدا میشکند
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)