شب جمعه..کرامت.mp3
4.55M
🤞📚عنایتامامحسین علیهالسلامبهکریم سیاه
#مداح.حاج آرمین غلامی
نام حســــــین را که نوشتم قلم گریست😭
اول قلم گریست سپس دفترم گریست
هرچنـــــد باعث همه ی گـــــریه ها است
اما همینکه داغِ تو را دید غم، گریست
با ارزشاست پیشِ تو و مادرت، حسین
آنچشمهاکهازغمِ تو دم به دم گریست
اشکی نداشت چشمِ من از کـــــثرتِ گناه
آن را به حقِ فاطمه دادم قسم، گریست
در روزِ حشـــــر، حســـــرت بسیار میخورد
هرکس که در مصیبتِ ارباب کمگریست
آیه الله العظمی سید محمد کاظم طباطبایی یزدی مشهور به صاحب عروه برای صله ارحام عازم یزد بود، یک قطعه کفن برای خودشان خریده بود.
در حرم امیرمؤمنان علیه السّلام همۀ قرآن را بر آن نوشته، سپس در حرم امام حسین علیه السّلام زیارت عاشورا را با تربت بر اطراف آن نوشته بود.
در این سفر این کفن را با خودش به یزد می برد، در شب اول ورودش به یزد، در منزل یکی از دخترانشان استراحت می کنند، حضرت سیدالشهداء علیه السّلام به خوابش آمده می فرماید:
یکی از دوستان ما فوت کرده، در مزار یزد منتظر کفن است، ما دوست داریم این کفن به او اهداء شود.
بیدار می شود و می خوابد، دوبار دیگر این رؤیا تکرار می شود!
لباس پوشیده به قبرستان یزد می رود و می بیند شخصی به نام کریم سیاه فوت کرده، او را غسل داده، روی سنگ نهاده، منتظر کفن هستند…
تا ایشان می رسد، می گویند: کفن را آوردند. مرحوم یزدی از آن ها می پرسد: شما کی هستید؟!
می گویند: همان آقایی که به شما امر فرموده کفن بیاورید، به ما نیز امر فرموده که برای تجهیز و دفن ایشان به این جا بیاییم.
مرحوم یزدی می پرسد: این شخص کیست؟؟
می گویند: او شخصی به نام کریم سیاه است، یک فرد معمولی! ولی عاشق امام حسین علیه السّلام بود.
در هر کجا مجلسی به نام امام حسین علیه السّلام برگزار می شد، او بدون هیچ تکلّفی حاضر می شد
در روزِ حشـــــر، حســـــرت بسیار میخورد
هرکس که در مصیبتِ ارباب کمگریست
📕 جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام صفحه 97
جزکربلاایندلتمناییندارد
صلی الله علیک یابااعبدالله❤️
کرامت موسی مبرقع۱.mp3
1.71M
بسم الله الرحمن الرحیم
#توسل به جناب موسی مبرقع علیه السلام ؛آبان۱۴۰۳
#مداح.حاج آرمین غلامی
بنده خدایی میگفت توی بیابون مونده بودم با ماشین پنچر..رو کردم سمت قم
گفت یا حضرت موسی مبرقع علیه السلام به دادم برس..
نه زاپاس دارم ، نه توانی برای تعویض لاستیک..حرفم تموم شد، ماشینی وایساد
۴نفر بودن ، گفتن چیشده ؟؟
جریان گفتم ..زاپاسش داد گفت این زاپاس، جک بیار برات درست کنیم..
ماشین برام درست کردن ،
گفتم خداخیرت بده شمارو موسی مبرقع فرستاده لحظاتی قبل بهش توسل کرده بودم..گفت من سادات برقعی هستم و جناب موسی مبرقع جد منه..
قم میری فلان مغازه ، دوتا لاستیک نو میگیری مهمان من ، میندازی زیر ماشینت...🥺
میگفت من از آقا یه زاپاس ماشین خواستم تا قم برسم، آقا ذریه اش فرستاد کمکم و لاستیک های ماشینمم برام نو کرد..
✍🏼مجنون کرمانشاهی
https://eitaa.com/majnon1396
#صلوات ختم کنید.
#اللهم عجل لولیک الفرج
کرامت موسی مبرقع۲.mp3
4.62M
بسم الله الرحمن الرحیم 🤞
#کرامات حضرت موسی مبرقع(ع)
#مداح.حاج آرمین غلامی
*حسینیه شاملو۱۴۰۳_کرمانشاه
# 22ربیعالثانی بنابر نقلی سالروز وفات و بزرگداشت حضرت موسی المبرقع علیه السلام( قم) فرزند بلافصل امام جواد علیه السلام وحضرت سمانه مغربیه سلام الله علیها و برادرتنی امام هادی علیه السلام ...
#توصیه مراجع و علما..
مرحوم ایه الله بروجردی آیه الله مرعشی نجفی آیه الله کشمیری و مرحوم آیتالله بهجت(ره) به همراه پسرشان حجتالاسلام علی بهجت، بسیار به زیارت امامزادگان موسی المبرقع و چهل اختران علیهم السلام میآمدند و حتی میهمانان و بستگان خودشان را نیز بعد اززیارت حضرت معصومه سلام الله علیها سفارش به زیارت این امامزادگان واجب التکریم علیهم السلام می نمودند
#کرامات
حجه الاسلام فاطمیان سرپرست اداره اوقاف قم : زمانی که سقف امامزاده موسی مبرقع علیه السلام فرو ریخت،یکی از معتمدین در این مکان حضور داشته و در سن جوانی به سر میبرد و خود را از لابهلای جمعیت عبور داده و به صحن مبارک رسانده بود، جهت تعمیر زمانی که به آنجا رسیده بود بدنهای امامزادگان علیهم السلام را به طور سالم دیده است و این از معجزات امامزاده موسی المبرقع و چهل اختران علیهم السلام است که بدنهای امامزادگان علیهم السلام در سرداب در کنار هم و سالم آن هم بعد از 1000 سال دیده شود...یکی از بزرگان نقل می کند که در عالم رویا حضرت امام رضا علیه السلام را دیده اند که حضرت علیه السلام از مردم گلایه می کردند که چرا به زیارت نواده ی من موسی مبرقع علیه السلام نمی روند...
آقای مناقبیان یکی از قدیمی ترین خادمان افتخاری حرم مطهر می گوید..
سال 77 بود که دیدم روحانی بزرگواری از طبس که حدود 70سال داشت به دفتر مراجعه کرد و ابراز داشت که از طریق توسل به امامزاده موسی مبرقع علبه السلام چشمان او شفا یافته است.
وی می گفت: چشمانم شروع به تار شدن کرد و من طبیعتا به پزشک مراجعه کردم اما پزشکان اعلام کردند چشمان من بنابر بیماری خاصی که داشتم درحال نابینایی است و هیچ درمانی برای آن وجود ندارد چراکه به دلیل کهولت سن امکان عمل جراحی و درمان های دیگر موجود نیست. و رفته رفته متوجه میشدم که جدی چشمم در حال نابینایی هست روحانی طبسی افزود: آن زمان من به قم آمده بودم اما به این امامزاده هرگز نیامده بودم پس از همان طبس در نزد خداوند متعال توسلی کردم و ایشان را واسطه قراردادم عنایتی به من بکند، همین توسل من باعث شد چشمانم بهبود یافته و نابینا نشوم بنابراین نذر کردم به اینجا مشرف شده و نذوراتی را تقدیم حرم ایشان کنم.
#لازم بذکر است حرم مطهر درشهرمقدس قم محله چهل اختران واقع در خیابان طالقانی(آذر) نرسیده به میدان میرزای قمی می باشد که مزار مطهر امامزاده موسی المبرقع و حدود ۴۵ امامزادگان ویاران منسوب به اهل بیت علیهم السلام و امامزاده زید علیه السلام از نوادگان امام سجاد علیه السلام که آنجا درچندمحوطه قراردارد
#شما بیننده محترم از راه دور امامزادگان واجب التکریم یاد شده را زیارت و محضرشان عرض سلام و ادب و توسل داشته باشید وهدایای معنوی تقدیمشان بدارید..
#قربه الی الله جهت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات الله علیه نثار ارواح طیبه محمد وآل محمد علیهم السلام حضرت موسی المبرقع و امامزادگان و اموات در جوارشان .. اموات ازجمیع شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام..
رفع گرفتاری ها دفع بلا برآورده شدن حوائج مشروع و تندرستی و عاقبت بخیری درقبال جمیع شیعیان ودوستداران اهل بیت علیهم السلام... و جمیع نیت های خیر
سوره یاسین، ۵صلوات ،سوره حمد، ۳ سوره قل هوالله احد، آیه الکرسی ، ۷مرتبه سوره قدر،...و...و...زمزمه و هدیه کنید
زیارت از راه دور همگی شما قبول حق ان شا الله
اللهم عجل لولیک الفرج...
مجنون کرمانشاهی
https://eitaa.com/majnon1396
#لطفا جهت بهره مندی دیگران نشر دهید
متن مراسم عزاداری ایام عزای👆
#حضرت موسی مبرقع(ع)
#پنجشنبه سوم آبانماه۱۴۰۳
کرمانشاه
#مداح.حاج آرمین غلامی
*حسینیه شاملو
درباره رزق.mp3
1.92M
❣رزق چیست؟
#مداح.حاج آرمین غلامی
رزق کلمه ای است بسیار فراتر از آنچه مردم می دانند.
زمانی که خواب هستی و ناگهان، به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار میشوی؛ این بیداری ؛ رزق است، چون بعضیها بیدار نمیشوند.
زمانی که با مشکلی روبرو میشوی خداوند صبری به تو میدهد که چشمانت را از آن بپوشی، این صبر، رزق است.
زمانی که در خانه لیوانی آب؛ به دست پدر یا مادرت میدهی این فرصت نیکی کردن ، رزق است.
گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست با گفته هایت نباشد؛ ناگهان به خود می آیی و نمازت را با خشوع می خوانی این تلنگر، رزق است.
یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست از او بی خبری و دلتنگش میشوی و جویای حالش، این یادآوری؛ رزق است.
رزق واقعی این است... رزق خوبی ها،
نه ماشین نه درآمد، اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش میدهد، اما رزق خوبیها را فقط به دوستدارانش میدهد.
ودر آخر همینکه عزیزانتان هنوز در کنارتانه هستند و نفسشان گرم است و سلامت ؛ این بزرگترین رزق خداوند است
❣زندگیتان پُر از رزق...
🔆عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
متن مراسم عزاداری ایام عزای👆
#حضرت موسی مبرقع(ع)
#پنجشنبه سوم آبانماه۱۴۰۳
کرمانشاه
#مداح.حاج آرمین غلامی
*حسینیه شاملو👇
#انتشارش_با_شما
کرامت امیرالمومنین.ع.mp3
7.93M
📝داستان بسیار جالب و آموزنده از #فریادرسی یاور مظلومان #امیرمومنانعلیعلیهالسلام :
#مداح.حاج آرمین غلامی
👇👇
🍂🌺🍂🌺🍂🌺🤞🤞
📝داستان بسیار جالب و آموزنده از #فریادرسی یاور مظلومان #امیرمومنانعلیعلیهالسلام :
#مداح.حاج آرمین غلامی
✍زید نساج می گوید:
در کوفه ساکن بودم و همسایه ای داشتم که روزهای جمعه جایی می رفت و من نمی دانستم کجا می رود، یک روز به او گفتم، روزهای جمعه کجا میروی؟
گفت: من به نجف برای زیارت علی(ع)میروم.
گفتم: این هفته که خواستی بروی، مراهم با خود ببر، قبول کرد
من روز جمعه داخل خانه معطل شدم ولی نیامد. بلند شدم به درخانه اش رفتم و در زدم، عیالش عقب در آمد و گفت: کیه؟!
🔹به زنش گفتم: بنا بود آقا بیاد مرا خبر کند برویم نجف! گفت: لابد فراموش کرده است.
با خودم گفتم تنها میروم، آمدم رسیدم نزدیکیهای مسجد حنّانه، نزدیکی این مسجد یک چاهی معروف است که این چاه،
همان چاهی است که شبها امام علی(ع)می آمد و سرش را درون چاه کرده و درد دلش را به چاه می گفت.
یک وقت دیدم همسایه ام لب این چاه ایستاده، سطل داخل چاه انداخته تا آب بکشد و غسل بکند.
🔸پشتش طرف من بود نگاه کردم دیدم یک زخمی روی شانه راستش است به اندازه یک وجب.
تا رویش را برگرداند و دید من می آیم و این زخم شانه اش را دیدم خیلی ناراحت شد، رفتم سلامش کردم، فلانی بنا بود، مرا هم خبر کنی و منم بیایم؟!
گفت: یادم رفت. گفتم :
این زخم روی شانه ات چیست؟!
گفت چه کار داری، خیلی اصرارش کردم، گفت: تا زنده ام به کسی نمیگوئی؟!
گفتم: نه!
🔹گفت: فلانی! ما ده نفر بودیم و هر شب می رفتیم سر راه مردم را می گرفتیم و دزدی می کردیم، و به عیش و عشرت گناه می پرداختیم .
یک شب به خانه آمدم در میان خانه مست ولایعقل افتاده بودم، یک وقت عیالم شمشیرم را آورد و گفت:
آی مرد فردا شب رفقای تو بخانه ما می آیند، هیچی نداریم، بلند شو بُرو سر راه بگیر و چیزی پیدا کن و بیاور.
گفت: من نصف شب حرکت کردم آمدم دم دروازه کوفه، نم نم باران هم می آمد گاهی هم رعد و برق جستن میکرد،
🔸یک وقت برقی جستن کرد و وسط راه را نگاه کردم دیدم دو سیاهی می آید، خوشحال شدم که دست خالی بر نمی گردم.
یک مقداری گذشت، برق دیگری جستن کرد این دو نفر نزدیکتر شده بود دیدم زن هستند،
گفتم: زور یک مرد به دو زن بهتر می رسد اگر دو مرد بودند کارم مشکل تر بود، نزدیکتر آمدند یک برق دیگر جستن کرد،
🔹نگاه کردم و دیدم یکی از آنها پیر و دیگری یک دختر جوان و بسیار زیبا، شیطان مرا وسوسه کرد،
رفتم جلو، آنچه طلا و خلخال و نقره و لباس داشتند از اینها گرفتم تا خواستم دست خیانت طرف دختر دراز کنم یک وقت پیر زن به التماس افتاد و خودش را روی قدمهایم انداخت و گفت:
ای مرد: هر چه طلا و لباس زیور داشتیم بُردی ، ولی دست درازی به طرف این ناموس نکن!
🔸این دختر یتیمه است، مادر ندارد و فردا شب هم زفاف این دختر است و من خاله این دختر هستم.
این دختر، امشب خیلی به من اصرار کرد و گفت خاله جان! من فردا شب به خانه شوهر می روم و مشکل میدانم به این زودیها به من اجازه بدهند تا بروم قبر علی(ع)را زیارت کنم.
امشب می خواهم او را برای زیارت آن حضرت به نجف ببرم!
🔹هرچه از زیور آلات ما گرفتی مال تو باشد ولی آبروی این دختر نبر !
هر چه این پیره زن التماس کرد، در من اثر نکرد و گفتم: فایده ای ندارد.
دیدم خیلی پافشاری میکند، یک شمشیر حواله پیر زن کردم، ترسید و بیچاره کنار رفت، خواستم دست خیانت و تجاوز به سمت آن دختر دراز کنم
یک وقت دیدم دختر رویش را به طرف حرم امیرالمؤمنین برگردانید و با دلشکسته صدا زد یا علی(ع) خَلِّصْنی ای علی(ع) خلاصم کن.
🔸یک دفعه صدای سُم اسب شنیدم تا نگاه کردم دیدم سواری کنار ما ایستاد و به من تندی کرد و صدا زد؛ ای بیحیا دست از این دختر بردار.
از آن غروری که در من بود گفتم: اوّل خودت را از دست من خلاص کن بعد شفاعت این دختر را بکن ؛
تا این جسارت را کردم یک شمشیری حواله شانه من کرد، من بی حال روی زمین افتادم ولی گوشهایم می شنید که آقا به آن پیرزن و دختر می فرماید:
طلاها و لباسها و خلخالها را بردارید از همینجا برگردید، علی(ع) زیارت شما را قبول کرد.
🔹یک وقت دیدم پیره زن صدا زد:
ای آقا تو که جوانمردی کردی و ما را از دست این ظالم نجات دادی، محبّت دیگری هم به ما بنما، چند قدمی همراه باش تا کنار قبر علی(ع) که آرزوی زیارت آقا به دل این دختر نماند.
یک وقت شنیدم آن آقا صدا زد آی زنها من امیرالمؤمنین علی هستم ،
تا متوجه شدم که او امام علی بن ابیطالب (ع) است. از کار خود پشیمان شدم. فورا خودم را به پای حضرت علی(ع)انداختم.
🔸عرض کردم آقا من توبه کردم مرا ببخش حضرت فرمود:
اگر واقعا توبه کرده باشی خدا می پذیرد. عرض کرم: آقا این زخم خیلی مرا آزار می دهد.
آن حضرت مشتی خاک برداشت و بر پشت من زد. زخم من خوب شد ولی اثر آن برای همیشه بر پشتم باقی ماند.
📚کتاب امامت
نویسنده : شهید آیت الله دستغیب
مدح امام زمان.عج.mp3
3.99M
بسمالله الرحمن الرحیم🌹
مناجات با آقا امام زمان
#مداح.حاج آرمین غلامی
یابن الحسن کجایی دلم تنگ است برایت
از درد این جدایی هر شب کنم دعایت
از فرط غصه هایم. ای وای از این جدایی
کی میشود بیایی یابن الحسن کجایی
یابن الحسن کجایی (۲)
شب های جمعه آقا شاید تو کربلایی
یا در کنار گودال یا شهر سامرایی
یا اینکه در مدینه ؛کنار قبر مادر
یا بوسه میزنی. تو بر لاله های پر پر
یابن الحسن کجایی (۲)
تو که غریب و تنها از ما چرا جدایی
خدا کند عطایی شاید که تو بیایی
خیمه نشین زهرا بگو تو در کجایی
گیرم کجا سراغت وای از دل شیدایی
یابن الحسن کجایی (۲)
ای نور چشم زهرا مولا در انتظارم
در لحظه لحظه هایم بهر تو بیقرارم
آقا به جان زینب مولا گل زهرا
کن تو عنایتی بر دل ها و غصه ی ما
یابن الحسن کجایی(۲)
اللهم عجل لولیک الفرج
متن مراسم عزاداری ایام عزای👆
#حضرت موسی مبرقع(ع)
#پنجشنبه سوم آبانماه۱۴۰۳
کرمانشاه
#مداح.حاج آرمین غلامی
*حسینیه شاملو👇
مدح امام زمان.عج.۵.mp3
4.46M
🏴#امام_زمان_عج
🏴#زمزمه
#مداح.حاج آرمین غلامی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
الا ماه مدینه
دوای زخم سینه
مراد قلب خسته
امید دل شکسته
الا شاه حجازی
تویی که چاره سازی
دمی بنشین کنارم
تمنای تو دارم
بیا آقای غایب
شده دل بر تو راغب
ندارد شیعه جز تو
در این دنیا که صاحب
بیا حلالِ مشکل
که شد هِجرت غم دل
بیا تا حق نشیند
به زودی جای باطل
اباصالح یا مولا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
الا صاحب زمانم
تویی روزی رسانم
منم که عبد تو ای
امام انس و جانم
دلم در جستجویت
لبم در گفتگویت
کجایی ای نگارا
شوم قربان رویت
بیا ای آخرین ماه
بیا ای یار دلخواه
گدایت را ببین که
نشسته بر سر راه
بیا ای سرور ما
یگانه دلبر ما
بیا تا اینکه دنیا
شود با تو مصفا
اباصالح یا مولا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
تو را چشم انتظاریم
به راهت سر سپاریم
کسی را که به جز تو
در این عالم نداریم
الا شمس منور
گل زهرای اطهر
بیا با ذوالفقاره
علی آن شاه خیبر
بیا ای یار مظلوم
بیا ای خصم ظالم
بیا ای شاه عادل
شود عدل تو حاکم
بیا تا که زمین را
کنی پاک از ستم ها
بیا با پرچم حق
بیا مهدی زهرا
اباصالح یا مولا
متن مراسم عزاداری ایام عزای👆
#حضرت موسی مبرقع(ع)
#پنجشنبه سوم آبانماه۱۴۰۳
کرمانشاه
#مداح.حاج آرمین غلامی
*حسینیه شاملو👇
|⇦•این سخن ورد زبانها...🤞
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳به نفس حاج آرمین غلامی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
این سخن ورد زبانها افتاد
دیدی آخر علی از پا افتاد
*شب شهادت همه آستین به دهان میگرفتن گریه می کردن تو اومدی میتونی ناله بزنی کسی بتو نمیگه یا روز ناله بزن یا شب ..دیگه ناله مدینه خاموش شد.دیگه از این خونه صدا بیرون نمیاد. امیرالمومنین میفرماید: نیمه شبها بذارید همه چراغهای مدینه خاموش بشه، همه اهل مدینه بخوابن.. حالا حسینم جلو برو،حسنم تو بیا من هم میام کسی قامت زینبم و نبینه، میرن بالای سر مزار مادر..امیرالمومنین اومد خودشو انداخت رو قبر فاطمه آروم آروم با فاطمه اش حرف میزنه...کجا رفتی عزیزم..همین یه دونه تو بودی جواب سلامم رو میدادی. از وقتی رفتی..*
این سخن ورد زبانها افتاد
دیدی آخر علی از پا افتاد
*با دلمون بریم مدینه..الان یه دختر بچه ای روی قبر مادرش افتاده یه پسر بچه رو قبر مادر افتاده، همه گریه میکردن ام کلثوم گریه می کرد، زینب گریه میکرد، اباعبدالله گریه میکرد، امیرالمومنین دست رو دیوار میگذاشت گریه میکرد.. اما دیدن امام حسن یه گوشه نشسته زانوی غم بغل گرفته. تو کوچه جلو در مینشست تو کوچه رو نگاه میکرد هی به دیوار زل میزد..امیرالمومنین می اومد چی شده پسرم؟ میگفت: بابا! دست رو دلم نزن بابا اون رد رو میبینی رو دیوار مادرم گفته بود هیچی نگم...
بعد شهادت بچه ها بیچاره میشن..امیرالمومنین یاد حرف فاطمه افتاد علی جانم نکنه بری بیا بالا سر قبرم بشین قرآن بخون من از تاریکی قبر میترسم.. امشب بگو مادر! اون لحظه ای که همه میرن تو باید به دادم برسی با علی بیا ما رو تنها نذارید.. تو چطور میترسی از تاریکی قبر من نترسم ؟مادر ما به شما زحمت نمیدیم با اون حالتون.. اما به حسینت بگو بیا ما یه عمر برا حسینت سینه زدیم به آقامون بگو آبرومون رو بخره ..
گفت: یادم اومد فاطمه گفت بالا سر قبرم بنشین قرآن بخون نشستم قرآن میخوندم در همون حال بودم خوابم برد.. خواب فاطمه رو دیدم پریشونه.. علی جان! چکار میکنی؟ گفتم:مگه چیکار میکنم عزیز دلم؟میبینم که خوب شدی زیر چشمات دیگه کبود نیست.. علی جان الان اومدی بالا سر قبر من خوابت برده اما حسینم تو خونه بیدار شده تشنه اشه برو به داد حسینم برس...سراسیمه از خواب بیدار شد بریم حسین بیدار شده ..
«صلی الله علیک یا ابا عبدالله»
مادره دیگه..مادر نگران بچه اشه.. قبل از اینکه خواست بره گفت: علی جان!" ابکنی وابک للیتامی" برا من گریه کن برا بچه هام گریه کن اما! علی حواست باشه من خیلی حواسم به حسین هست.. علی جان! حوایت باشه نیمه شب ها بیدار میشه تشنه اش میشه من همیشه بالا سرش یه ظرف آب میذارم..فکر میکنی مادر از دنیا بره تموم میشه نه.. همهی حواسش به کربلا بود.. سه روز بود هیشکی آب نخورده بود.دخترِ این مادر شب عاشورا داره دونه دونه وصیتهای مادر یادش میاد..مادر گفت یه روز میاد من نیستم. یه پیرهن گذاشت کنارش یادش نره به من گفت داداشت داره میره زیر گلوش رو ببوس..یادم نره. بابام شب بیست و یک رمضان وصیت کرد.وصیت بابام این بود: همه رو بیرون کرد. فقط بچه های فاطمه بمونن ..همه دارن آروم آروم بیرون میرن دید قمر بنی هاشم خجالت زده داره بیرون میره.ام البنین همیشه می گفت: عباسم! تو غلام بچه های فاطمه ای...تا دمحجره رفت امیرالمومنین فرمود: تو کجا میری عباس؟گفت:آقاجان فرمودین بچه های فاطمه بمونن..من غلام اونها هستم. فرمود:بیا همه حرفهام با توعه..عباسم بیا، حسینم بیا زینب داره میبینه دستاتون روگذاشتم تو دست هم ..عباس! یه روزی میاد کربلا من نیستم..حسینم رو یادت نره یاری کنی..هرچی شد حسین منو تنها نذاری.
روضه عباس.....mp3
1.89M
روضه شب جمعه_بالفضل(ع)
#مداح.حاج آرمین غلامی_۱۴۰۳
👇
روضه شب جمعه_بالفضل(ع)
#مداح.حاج آرمین غلامی_۱۴۰۳
شرمندهام و از شرم خونی شده اشکم
مادر حلالم کن که پاره شده مشکم
*مرحوم مازندارانی مینویسه: هر کاری کردن. دست راست قطع کردن، دست چپ، تیر زدن به چشما، براش مهم نبود مشک رو به دندان گرفت..میگفت یه طوری میرسونم علی اصغر تشنه اشه..اما لحظه ای که تیر به مشکش زدن..مرحوم مازندارانی مینویسه: "فوقف عباس متحیّرا" یه لحظه با تحیّر ایستاد اسب رو هی کرد سمت علقمه یعنی دیگه برو آبرو برام نمونده... *
کشته من و، خجالت از شیر خواره
فکر طناب و زینبِ آواره..
*اما مادر یه سوال دارم حالا که اومدی بذار آبرمو جلو همه بخری
حالا که اومدی مادر قد کمون
حسین داره میاد یه کم دیگه بمون..
مدح علی.ع.mp3
804.1K
...نوحه امیرالمومنین
#مداح.حاج آرمین غلامی
کائنات و آسمانها دمبدم گویند علی
هر فنا و جاودانها دمبدم گویند علی
آمد اَکمَلتُ لَکُم اندر غدیر از سوی حق
کرده بیعت کاروانها دمبدم گویند علی
جانشین ختم پبغمبر علی المرتضاست
جان کند اقرار و جانها دمبدم گویند علی
هم صدا با عرشیان و جن و انس حور و ملک
کوه و دشت و بوستانها دمبدم گویند علی
مرد و زن پبر و جوان خُرد و کبار و عالمین
این چنین ورد زبانها دمبدم گویند علی
گل ز رخسار علی شرمنده است از بودنش
باغها و گلستانها دمبدم گویند علی
ماه ومهراز نور او اینگونه نورانی شدند
اختران و کهکشانها دمبدم گویند علی
من کجا وصف گل روی تو یا مولا کجا
عید خم گردیده گلها دمبدم گویند علی
ثاقبم الکن زبان بنما کرم این بنده را
مو و خونم استخوانها دمبدم گویند علی
اعلام مراسم عزاداری ایام عزای👆
#حضرت موسی مبرقع(ع)
روضه فاطمیه
#پنجشنبه سوم آبانماه۱۴۰۳
کرمانشاه
#مداح.حاج آرمین غلامی
*حسینیه شاملو