eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
999 دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
7.4هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
*﷽* در مکتب ولایت در محضر رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) درسی که به ما می دهد این است که ؛ باید یاد حقیقت و خاطره ی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگه داشت.(۹۶/۹/۸)
*﷽* هیئت دانش آموزی تشکیل داد و می‌گفت : اگر این بچه‌ها را با امام حسین پیوند دهیم مشکل حل است. تهاجم فرهنگی دشمن آنجا اثر می‌کند که ؛ ما از اهل بیت دور باشیم. هیئت رهروان شهدا را در شب های جمعه برپا کرد. می گفت : شب جمعه درهای رحمت خدا باز است ، شب زیارتی آقا اباعبدالله است. جمعه هم تعطیل است برای همین بهترین زمان برای تشکیل هیئت است.
*﷽* 💌 سارُق، چارُقم پر است از امید به تو و فضل و کرَم تو ؛ همراه خود دو چشم بسته آورده ام ، که ثروت آن در کنار همه ناپاکی‌ها ، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است ؛ گوهر اشک بر اهل بیت است؛ گوهر اشک دفاع از مظلوم ، یتیم ، دفاع از محصورِمظلوم در چنگ ظالم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*﷽* 🎥 قاسم فقط از آن ِ ایران نیست.... 💢 کلیپی از شعرخوانی حماسی علی مندیل، شاعر عراقی در ستایش سپهبد سلیمانی و تاثیر بسزای این فرمانده شهید بر ایستادگی امت اسلامی در برابر آمریکا و اسرائیل 💢او سر در برابر مرگ فرود نیاورد و تسلیم نشد...
*﷽* شما را وصیت می‌کنم به عبادت خدا و انجام فرایض دینی از قبیل و و رفتن به و وصیت می‌کنم شما را به و و بودن.
*﷽* در_محضر_شهدا پارسال بابام که می خواست بره کربلا می گفت : هر چی که امسال به اربعین نزدیک تر میشم عشق امام حسین در دلم شعله ور تر می شه و با ماشین می رفت تا مرز و از اونجا پیاده می رفت و همه همسفراشو رایگان با ماشین می‌برد کربلا. سال قبل گفت : با زیارت اولی ها برم کربلا با اونا رفت..... اما میگفتن امسال کربلا امن نیست اما پدرم گفت : تا زمانی که حاج قاسم هست قطره خونی از دماغ کسی نمی چکه. شهیدی که در تشیع جنازه سردار سلیمانی به شهادت رسید🕊
*﷽* سالها از شهادت پسرش می‌گذشت.آخر عمری تمام دلخوشی اش سر زدن های گاه و بیگاه حاج قاسم بود. بوی آبگوشت خانه را پر کرده بود. جاجی مثل همیشه آماده بود برای احوالپرسی. وقت زیادی نداشت. باید می رفت تا به بقیه برنامه‌هایش برسد. اما مادر شهید خواسته دیگری داشت : من تنها هستم حاجی. بمون ناهار را با هم بخوریم. هیچ وقت روی مادران شهدا را زمین نمی زد. در مرامش نبود. آن روز تا غذا آماده شد چه ساعتی مونس تنهایی پیرزن شد. 📚 : سلیمانی عزیز
*﷽* ‏چـهلـمین هـفتـه ی نـبودنـت با چـهلـمین روز شـهـادت مـولا حـسیـن (ع) یـکی شـده ...🖤💔 پـیـش امام حـسیـن (ع) برای مـا شـفاعـت کـن حاجی ...
*﷽* پابرهنه راه افتاد وسط هواپیما یکی دو نفر نبودند که. دویست و خورده ای رزمنده بودند ؛ فاطمیون ، زینبیون ، حیدریون. پیشانی تک تکشان را بوسید. دقیق که نگاه می کردی ، قطرات اشک را در گوشه چشمهایش می دیدی. تو خط هم که گره به کار می افتاد ، فقط کافی بود رزمنده‌ها صدایش را از پشت بیسیم بشنوند . جانشان را کف دست می‌گرفتند می زدند به قلب دشمن. 📚 : سلیمانی عزیز
*﷽* در که با حضورش در سوریه مصادف شد ، نتوانست به پیاده‌روی نجف تا کربلا برود. از این بابت هم ناراحت بود و هم خوشحال. از این غمگین بود که نمی‌تواند در مراسم پرشکوه شرکت کند و بین جمعیت عاشقان اباعبدالله (ع) حضور داشته باشد. و از این خرسند بود که دارد کار مفیدتری انجام می‌دهد. می‌گفت : من دارم از خواهر امام حسین (ع) دفاع می‌کنم. راوی : همسر شهید 📚 :عمود آخر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا