eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
1هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
یِہ بَنـــــده خـُــــدٰایے مےگُـــــفت : ⤦‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ⤦‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ قَدیـــــمٰا کہ تَـــــرازو دٰاشتـَــــن۔۔ ⇠ یہ سَنـــــگِ مَحَـــــک دٰاشتَـــــن، _ هَمہ چیـــــز رو بــٰـــا اون میسنـــــجیدَن..↝‌ _ مےگــُـــفت↡↡ ⇇ أگـــــر سَنـــــگِ مَحـــــکِ زِندگـــــیت بـــِشہ↡↡ لَبـــــخَنــد امـــٰــام زمــــٰـآن(عج)𔘓 ســـــود کـَــــرد؎!۞⇉ 🌷
🌻 امام زمان(ارواحنا فداه): 🌱 اعمالی انجام بده که باعث نزدیک شدن به ما شود و از اعمالی که تو را از ما دور می‌کند حذر کن چرا که مرگ یک دفعه می‌رسد. 📚: بحارالانوار ج۵۳ ص۱۷۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 در لبنان، بیروت، ضاحیه.. مشغول انجام کارهای روزانه بودم که یکی از رفقا تماس۷ گرفت و گفت: یکی که خیلی دوستش داری چند دقیقه دیگه پایین ساختمون منتظرته! آماده شدم و اومدم پایین. یه ماشین با شیشه های دودی در انتظارم بود! داخل ماشین دیده نمی شد! در ماشین رو که باز کردم، از دیدن راننده هم ذوق زده شدم و هم تعجب کردم! جهاد، پشت فرمون نشسته بود! راه افتادیم.. در کوچه پس کوچه های ضاحیه رسیدیم به دفتر کار یکی از دوستان. نماز رو خوندیم و نشستیم به صحبت. حرفامون حسابی گل انداخته بود و از هر دری سخنی به میان می اومد.. بحث رسید به حاج قاسم! ایامی بود که عکسهای حاجی در جبهه های ضد داعش، در شبکه های اجتماعی دست به دست می شد، و جهاد نگران جون حاج قاسم بود.. بهش گفتم :انگار حاج قاسم دلش خیلی برای بابات تنگ شده! خندید و گفت همینطوره! گفت :داریم برای مراسم سالگرد حاج رضوان برنامه ریزی می کنیم. میشه حاج میثم مطیعی رو دعوت کنی به عنوان مداح مراسم بیاد بیروت؟ گفتم:چشم، إن شاء الله به حاج میثم میگم مراسم رو متفاوت برگزار کنیم... بله، مراسم خیلی متفاوت برگزار شد.. چون پیش از رسیدن به سالگرد حاج عماد، جهاد هم به پدرش ملحق شده بود.. 🎤راوی:کمیل باقر زاده دوست شهید
امیرعبداللهیان در کودکی یتیم شد و در فقر و سختی  و بی کسی بزرگ شد. جانباز جنگ بود. از پزشکی استعفا داد و وارد سیاست شد و دکتری گرفت.دهه ها خدمت و دستاورد های ارزشمند داشت. مواضع زیرکانه و هماهنگی اش با میدان در دیپلماسی همواره موجب فخر ما بود...🌷🕊 🌷
🌷 اگر توفیق نصیبم گشت که در راه خدا به شهادت برسم، از دولت چیزی انتظار نداشته باشید؛ بلکه مخارج مراسم یادبود مرا هم به دولت، یعنی به جبهه و یا به فقرا بدهید، تا شاید وسیله‌ای برای آمرزش من باشد. از شما خواهش می‌کنم با روحیه عالی با مردم برخورد کنید. 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوش به حال شهدایی که، رفتن آخر به راه جنون.mp3
1.76M
🔈خوش به حال شهدایی که، رفتن آخر به راه جنون بانوای: محمدرضا طاهری🎤 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 🌷 ما وارثان خون حسین(ع) هستیم و ما را درمبارزه کردن با کفار هیچ ترس و واهمه ای نیست...
دانلود+دعای+کمیل+صوتی+سید+مهدی+میرداماد.mp3
30.32M
ایستگاه دعا🙏 دعای کمیل شب جمعه شب جمعه بخوانید به نیت امام و شهدا بویژه سردار دلها و شهدای جبهه مقاومت و اموات تون بویژه پدر و مادرهای آسمانی تان التماس دعااااا
✨آدم ها در یڪ لحظه شبیه خــدا مے شوند ، و آن هم موقعے است ڪه به ڪسے نیڪے مے ڪنند ، ✨و دلے را شاد میڪنند . همونجایے ڪه عشق می‌ورزند بے توقع ، همـونجایـے ڪه دسـتان خدا میشوند ، براے براورده ڪردن آرزوے انسانے دیگر ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ جهت خرید لباس زمستانه برای بچه های یتیم و نیازمند ⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️ 👈 شب جمعه جهت شادی روح اموات تان بویژه پدر و مادرهای آسمانی تان و جهت پرداخت صدقات و هدایا و نذورات ، رد مظالم به نیت خود و اموات تان شماره کارت 👇👇👇👇👇 5892101437070432 بنام ابوالفضل ایزدی بیدانی بانک سپه
بارخدایا🌱 مرزهای مسلمانان را به عزت خودت استواردار و نگهبانان آن را به نیـروی خویش پشتیبانی فرما...الهی آمین 📚:صحیفه سجادیه(نیایش ۲۷) 🌷
🌻 امام زمان(ارواحنا فداه): 🌱 از خدا بترس و تسلیمِ ما باش و امورت را به ما واگذار ، چون وظیفه‌ی ماست که شما را بی نیاز و سیراب کنیم. 📚: غیبت شیخ طوسی، ج۱، ص۲۸۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز شهادت سید حسن نصرالله با معصومه تماس گرفتم، می گفت؛ خوش به حالش، الان بهترین حال را دارد و دعا کنید که اگر قرار است همسرم شهید شود، من هم با او شهید شوم. به او می‌گفتیم پس ۵ فرزندت چی؟! می‌گفت من آنها را به امام زمان(عج) سپرده‌ام و از آنها خیالم راحت است. الان که بچه‌ها آمده‌اند ایران، می‌بینم چقدر آرامشش درست بوده، چون این بچه‌ها محکم و شجاعند. او مدتی پیش برای بسیاری از دوستان و آشنایان نامه نوشته و حلالیت طلبیده بود. ما منتظر شهادت ایشان بودیم و وقتی این اتفاق افتاد، گفتیم که بهترین تصمیم را گرفت که پیش همسرش ماند. شهادت حق خواهرم بود. 🎤راوی: خواهر شهید 📚: روزنامه همشهری 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷🌷
از سر تا ته زندگی نامه ی شهدا را خوانده بود. مدام راجع به شهدا حرف می زد. خیلی تاکید داشت سر خاکشان برویم. خودش هم بهشت زهرا می بردمان. می رفتیم آنجا و همین جور که بین مزار شهدا راه می رفتیم، خصوصیات یک به یکشان را می گفت‌. سر مزار پلارک، زنی کتاب به دست روی صندلی تاشو نشسته بود. از سن و سال و چین و چروک های صورتش می شد حدس زد مادر شهید است. مصطفی پرسید: پسر شما چه خصوصیاتی داشت؟ مادر شهید کتاب را بست و گفت: پونزده سالش بود که نماز شبو شروع کرد‌. تا جایی که می شد ترکش نمی کرد. خوندن زیارت عاشورا کار هر روز صبحش بود و غسل جمعه کار واجب هر هفته اش.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌... 📚: سرباز روز نهم ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ ↩️ کمترین اعمال روز جمعه ✅ خواندن سوره جمعه ✅ صد(۱۰۰) صلوات ✅ غسل روز جمعه ✅ نماز جمعه ⬆️⬆️
خوشا آنان که بر بال ملائک، نشستند و صفا کردند و رفتند...🌷🕊 🌷 🌷 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر می‌خواهید تاثیرگذار باشید اگر می‌خواهید به عمر و خدمت و جایگاهتون ظلم نکرده باشید ما راهی به جز اینکه یک شهید زنده در این عصر باشیم نداریم..:) 🌷 ‎
مدرسه عشق تو کلاس شهادت پای درس شهدا شهيد طاهر لطفي🌷 در همسايگي ما پيرمردي زندگي مي کرد که زندگي فقيرانه اي داشت و از امکانات اوليه اي مثل برق هم محروم بود. شهيد لطفي توجه زيادي به اين پيرمرد مي کرد و به وضع زندگي اش مي رسيد. خيلي از وقتها، غذايش را در خانه کامل نمي خورد و نصف آن را، داخل ظرفي مي ريخت و از خانه بيرون مي رفت. موقع رفتن هم چيزي به کسي نمي گفت. اگر هم تجسس مي کرديم يا دنبالش راه مي افتاديم که ببينيم کجا مي رود، خيلي ناراحت مي شد. به هر حال کارش براي اهل منزل شده بود معما. تا اين که يک روز موقع ظهر که از مدرسه برمي گشتم، ديدم طاهر، همان ظرف غذا را برداشته و در حال رفتن است. خودم را گوشه اي پنهان کردم که ببينم کجا مي رود. طاهر از جايي که من ايستاده بودم عبور کرد، ولي مرا نديد. با چشم تعقيبش کردم که ديدم بي سر و صدا، وارد خانه ي همان پيرمرد شد. يادم هست که سوخت زمستاني پيرمرد را برايش تهيه مي کرد و کم کم وسيله ي گرمايي هم براي او خريد. به فکر برق و روشنايي اش هم بود که بنده ي خدا را از اين وضعيت در بياورد. براي اين کار خانه اش را سيم کشي کرد و تا حدودي خيالش در مورد پيرمرد راحت شد. 📚 بالا بلندان 👆👆👆👆👆 از شهدا درس بیاموزیم مثل شهدا باشیم
ایستگاه همسران شهدا🌷 همسر شهید پالیزوانی یه قطعه طلا خریده بودن که هروقت خواستن برن کربلا بفروشن با پولش برن ولی وقتی پویش طلا برای لبنان رو دیدن گفتن کربلا الان لبنانه و طلا از دستشون درآوردن که باهاش نماز نخونن چون نیت کرده بودن و دیگه مال ایشون نبود. فردای شبی که نیت کردن خواهرشون زنگ زد بهشون گفت دیشب خواب دیدم از کربلا برگشتی و سید حسن نصرالله و دکتر غلامی اومدن استقبالت🥹 خواهر ایشون هیچ اطلاعی از نیت ایشون نداشتن...🥲 اینو دیروز دکتر غلامی که خودشون هم تو بنیاد شهید پالیزوانی کمک جمع میکنن برای مردم فلسطین و لبنان، سر کلاس برامون تعریف کردن🥹 ✍ فاطمه بردبار