◘◘◘■ ابوالفضل ملک محمدی ■◘◘◘:
🔳بسمه تعالی
✍ویژه امروز، #شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)
📗: ابوالادیان و امام زمان«عج»
✅با ما همراه باشید🔰🔰🔰
👳♂ابوالادیان میگوید:
✍من خدمتگزار #امام_حسن_عسکری علیه السلام بودم و نامه هایش را به شهرهای مختلف میرساندم. 🖊🗞🗞
🔸در آن مسمومیت که به واسطه آن از شهید شد، خدمتشان رسیدم.
📜 نامههایی نوشتند و فرمودند:
↩️ «اینها را به #مدائن ببر! تو پانزده روز از #سامرا دور خواهی بود و روز پانزدهم که وارد سامرا شدی،
صدای شیون از خانه من میشنوی و مرا در غسال خانه خواهی دید».
😔😔😔
👳♂ابوالادیان گفت: آقای من! پس از این اتفاق امام کیست؟⁉️
🔷امام فرمود:
👈«آ ن کس که پاسخ #نامه_هایم را از تو بخواهد، او #امام بعد از من است».
👳♂ ابوالادیان گفت: علامت دیگری هم اضافه کنید.
✨✨✨
🔹 فرمود:
👈 «آن کس که بر من #نماز بگذارد، هم او #امام پس از من است».
👳♂ابواادیان گفت: علامت دیگری نیز بفرمایید.⁉️
💫💫💫💫
🔹فرمود:
👈«آن کس که از درون #کیسه به تو خبر دهد، او #امام بعد از من است».
🚨هیبت حضرت اجازه نداد که از آنچه در #کیسه است سؤال نمایم.
👳♂ابوالادیان میگوید:
🗞🗞نامهها را برداشته و به سمت #مدائن رفتم. پاسخ نامهها را گرفتم و روز #پانزدهم وارد #سامرا شدم که صدای شیون از خانه امام علیه السلام به گوشم رسید***🔳
🔘 و حضرت علیه السلام را بر روی سنگ غسال خانه دیدم.
✨✨✨✨✨
🚨 در همین اثنا بود که دیدم #جعفر_ابن_علی، برادر حضرت امام عسکری«ع» دم در ایستاده است. شیعیان بر گرد او حلقه زده،...
↩️شهادت برادرش را #تسلیت و امامتش را #تبریک میگفتند.
💫💫💫
🤔با خودم گفتم: اگر این امام باشد پس #امامت_باطل شده است!
↩️چرا که من او را میشناختم؛ #شراب مینوشید، در کاخ جوسق #قماربازی میکرد و اهل #موسیقی و سه تار هم بود....
💫💫💫
👳♂پیش رفتم، به او #تسلیت و #تبریک گفتم، ولی از چیزی سؤال نکرد.
✍لحظاتی بعد، #عقید خادم امام #حسن_عسکری_علیه السلام آمد و گفت:
آقای من! برادرت کفن شده است؛ برخیز و بر او نماز بگزار!
🔰🔰🔰🔰
🔻 #جعفر_ابن_علی به همراه شیعیان که پیشاپیش آنان،
سمّان - عثمان ابن سعید - و حسن ابن علی - بودند، برای نماز وارد خانه شدند.....
✨✨✨✨✨
🔳 وارد خانه که شدیم، با جنازه کفن شده امام #حسن_عسکری_علیه السلام بر روی #تابوت مواجه شدیم.
🟥 #جعفر_ابن_علی پیش آمد تا بر برادرش #نماز بگذارد.
↩️ اما همین که خواست تکبیر بگوید، #طفلی با صورت گندم گون، مویی مجعد و دندانهایی باز وارد شد و عبای #جعفر را گرفت و فرمود:
👈 ای عمو عقب برو! چرا که من برای نماز خواندن بر پدرم سزاوارترم.
✨✨✨✨💫💫💫💫
🔺 #جعفر با صورتی رنگ پریده و زرد عقب رفت.
✨✨✨
✅آن کودک پیش آمد و بر #امام_عسکری علیه السلام نماز گزارد
و سپس حضرت را در کنار قبر پدرشان به خاک سپردند.
🟩پس از آن، آن کودک به من فرمود: ای ابوالادیان ! جواب نامههایی که نزد تو است را به من بده!🗞
👳♂ آنها را تقدیم کردم و با خودم گفتم: #این_دو_علامت؛
🤔فقط اطلاع از #داخل_کیسه باقی مانده است.
🔰🔰🔰
🔶بعد از آن به سمت #جعفر که در حال ناله بود رفتم.
🧔♀شخصی به نام #حاجزوَشاء به او گفت: آقای من! آن کودک چه کسی بود تا ما علیه او به نفع امامت تو دلیل بیاوریم؟⁉️
🌀🌀🌀
🔶جعفر گفت: به خدا قسم هرگز او را ندیده بودم و نمیشناسمش.
💎نشسته بودیم که چند نفر از #قم وارد شدند و از #امام_حسن_عسکری علیه السلام سراغ گرفتند و فهمیدند که حضرت علیه السلام #شهید شده است
✨✨✨
🔷گفتند: به چه کسی باید #تسلیت بگوییم؟⁉️
👈مردم به #جعفر اشاره کردند.
آنان بر او سلام نموده،
#تسلیت و #تبریک عرض کرده
👈 و گفتند:
نامههایی همراه ماست؛ بگو نامهها از کیست و چقدر پول همراه آنهاست؟⁉️⁉️
🌀🌀🌀
🔻 #جعفر از جا پرید و در حالی که لباس هایش را میتکاند، گفت: از ما علم غیب میخواهید؟!!!
👳♂ابوالادیان میگوید:
خادمی از خانه بیرون آمد و گفت: نامههایی که به همراه دارید از فلانی و فلانی و فلانی است.🗞
🔰🔰🔰🔰
✍ در کیسه و همیان شما هم #هزار_دینار است که ده تای آن #طلا_نیست و فقط روکش طلا دارد....
✨✨✨✨✨✨
🗞 آنان نامهها و پولها را به او سپردند و گفتند:
↩️ کسی که تو را برای گرفتن اینها فرستاده #امام است.
🟥 #جعفر نزد #معتمد_عباسی«خلیفه» رفت و ماجرا را گزارش داد.. .
✨✨✨✨
🔻 #معتمد افراد خود را فرستاد و #صیقل کنیز حضرت امام عسکری را دستگیر کردند و کودک را از او مطالبه نمودند🧕.
💫💫💫💫
🧕 #صیقل وجود کودک را انکار کرد و مدعی شد که #حامله است تا به این وسیله. کودک را از چشم آنان مخفی سازد.
🧕 #صیقل را به دست #ابن_ابی_شوارب قاضی سپردند...