📛 معضلی به نام «صدرا-مالی کردنِ فلسفههای جدید»!
👈 دربارهی کتاب «ایدهآلیسم و فلسفهی صدرایی» و امثالش
🆔 اینجا بخوانید.
@Maktabkhaaneh
مکتبخانه
📛 معضلی به نام «صدرا-مالی کردنِ فلسفههای جدید»! 👈 دربارهی کتاب «ایدهآلیسم و فلسفهی صدرایی» و ام
📛 معضلی به نام «صدرا-مالی کردنِ فلسفههای جدید»!
👈 دربارهی کتاب «ایدهآلیسم و فلسفهی صدرایی» و امثالش
❗️همینکه صحبت از «معاصرتِ فلسفهی اسلامی» میشود، سریع میروند سراغ قرائت ایدهآلیستی از فلسفهی اسلامی! و برای این غرض هم ناگزیر تلقّی و مواجههای تقلیلگرایانه از فلسفهی اسلامی (بهخصوص صدرایی) دارند. مهمترین عناصر فلسفه صدرائی را تأویل میبرند به فلسفه ایدهآلیستی. نتیجهاش چه میشود؟ «قرائت کانتی/هگلی از صدرا»!
🔻 میخواهند قرائتی عصری از فلسفهی صدرایی ارائه دهند، اما درواقع ایدهآلیسم آلمانی را «صدرا-مالی» میکنند! همان حرفهای ایدهآلیسم، با ادبیات صدرایی تکرار میشوند!
🔸 در مقدمۀ کتاب چنین آمده: «فلسفۀ ملاصدرا فراسوی صورت هستیشناختیاش، سیرتی معرفتشناختی - ایدهآلیستی (از نوع کانتی) را در خود دارد.» و در ادامه توضیح میدهد که «سوبژکتیویسم» همان نقطۀ محوری کانت است که [به تعبیر من] عناصر فلسفۀ صدرا قرار است به آن تأویل شود! چگونه؟ با تلقّی «ذهنی بودنِ» عناصری همچون: زمان، جوهریّت و عرضیّت، و تجرّد و مادّیت در فلسفه صدرایی و البته پیشفرض گرفتنِ «ذهنی = پیشینی» و بعد هم پیشفرض گرفتنِ «ذهنی - پیشینی = سوبژکتیویسم» و اتفاقاً همین دو پیشفرضِ سادهانگارانه است که نویسندگان را به چنین ورطهای انداخته!
🔹 نکته اینجاست که: تا شما فهمی دقیق و درست -و نه سطحی و اولیه- از «معقول ثانی فلسفی» و «کلّیت» و «اعتباریت ماهیت» در حکمت متعالیه نداشته باشی و به «معقول اولی بودنِ وجود» تفطّن پیدا نکنی و نسبت معقول ثانی با «وجود» را از منظر اصالت وجود درک نکنی، هیچ تلقّی واقعبینانهای از نسبت «ذهن - عین» و سپس معنای «ذهنی» در حکمت متعالیه نخواهی یافت.
🔻 این تلقّیهای شتابزده -که بحثش بهتنهایی یک کتاب میطلبد- که بصورت پیشفرض، «ذهنی» در حکمت متعالیه را مساوی «پیشینی» در کانت و ایندو را مساوی «سوبژکتیویسم کانتی» فهم کنیم، خود نشان میدهد که این «صدرا-مالی»ها چقدر فاجعهاند!
▪️و وقتی میبینیم که نویسندگان محترم کتاب حتی یک فصل (به قدر یک مقاله پژوهشی) را به این مسئله اختصاص ندادهاند (درحالیکه مسئلهی اساسی در این نقطه است و اینجاست که سرنوشت موضوع رقم میخورد)، عمق فاجعه نمایان میشود و معلوم میشود که چقدر میتوان این رویکردهای تقلیلگرایانه را واقعبینانه دانست!
📍پ.ن: حالا اینجا به یک مصداق خاص اشاره کردم؛ اما این معضل تاحدّی عمومیت دارد و بسیاری از پژوهشگرانِ فلسفههای غربی اگر خیلی بخواهند فلسفه اسلامی را تحویل بگیرند و آن را حاویِ بصیرتی ژرف بدانند، معمولاً سعی میکنند عناصر آن را به فلسفههای غربی تأویل ببرند!
✍️ علیرضا ملااحمدی
@Maktabkhaaneh
هدایت شده از دفتر قم مؤسسه انقلاب اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ زمان امام کاظم علیهالسلام؛ اوج دوران مبارزه
👈 تحلیلی از علّت زندانیشدن طولانیِ امام موسیبنجعفر (علیهماالسلام)
🔹 «دنبالهی قضیّه و زندگی امام موسیبنجعفر، فوقالعاده زندگی شورانگیزی است که به نظر بنده، اوج این حرکاتِ مبارزه، مال زمان موسیبنجعفر است
❗️مدّتی امام موسیبنجعفر پیدا نبودند، یعنی هارون دنبالشان میگشته و حضرت را پیدا نمیکرده؛ کسانی را میبرده، شکنجه میکرده، که شما بگویید موسیبنجعفر کجا است. این یک چیز بیسابقه است. ابنشهرآشوب در مناقب، یک روایتی دربارهی موسیبنجعفر نقل میکند که ما دربارهی هیچیک از ائمّه این را نداریم.
🔺 اینها نشاندهندهی یک جرقّههایی است در زندگی موسیبنجعفر که آنوقت معنای آن زندانِ حبسِ ابدِ کذایی معلوم میشود.»
🎙 گزیدهای از بیانات حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مدّظلّهالعالی) در کنگرهی جهانىِ حضرت امام رضا (علیهالسلام)
🗓 ۱۳۶۵/۰۴/۲۸
@qom_khamenei_ir
هدایت شده از فکرت
📝#بخوانید| نبوت به مثابه افیونگر
💠 نگاهی به پروژه فکری عبدالکریم سروش در باب نبوت
🖋 علیرضا ملااحمدی؛ طلبه سطح ۴ و دانشجوی دکتری فلسفه تطبیقی
🔸 عبدالکریم سروش برای مشروعیتبخشی به عقلِ سوبژکیتوِ کانتی، ابتدا نیاز داشت «وحی» را از آن مرتبتِ قدسیاش به پایین بکشد. بنابراین به سراغ «نبوّت» رفت تا با قرائتی جدید، آن را از شأن قدسیاش تنزّل دهد و وجهِ خاکی و بشریاش را پررنگ کند. در نگاه سروش، «وحی» نه حقیقتی قدسی که حامل پیامی از عرش به فرش باشد، بلکه صرفاً یک «تجربه» است.
👈 ادامه مطلب را اینجا مطالعه کنید.
⏰ زمان مطالعه: ۴ دقیقه
#عبدالکریم_سروش
#فکرت
•┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈•
🆔 @fekrat_net
🔘 در باب «پوچیِ اشکها و لبخندها»
📍 تعبیر عجیبی دیدم از مولایمان أمیرالمؤمنین علیهالسلام در باب پوچی و بیاعتباریِ رنجها و شادیهای این دنیا:
🔺 آدمی از رسیدن به مادّیاتی که بهرحال به او میرسید، شاد میگردد!
🔻 و بهسببِ نرسیدن به آنچه که بهرحال به او نمیرسید، اندوهگین!
📖 بحارالأنوار، ج۳۲، ص ۳۰۲
@Maktabkhaaneh
♨️ صحتسنجیِ کرامات عرفانی به کمک علم جدید
گفتوگویی میان من و یکی از دوستان اهلفلسفه در توییتر شکل گرفت با موضوع «صحتسنجیِ کرامات یا مشاهدات عرفانی به کمک علم جدید» که ماحصل آن گفتوگو را اینجا نقل میکنم:
💬 آقای توپچی:
کتابهای عرفا پر از کشف و کرامت هست. فلانی رو آب راه رفت، فلانی هوا پرید، فلانی غیب گفت؛ ولی این روزها از این کتابها کم میبینیم. اگر الان کسی ادعای طیالارض بکنه با دوربین میریم و میگیم بپر! اگر تکنولوژی و رسانه ۲۰۰۰ سال قبل بود، الان دنیای دیگری داشتیم، در آینده دنیای دیگری خواهد بود.
💬 ملااحمدی:
اساساً تو فضای عرفان (واقعی) کسی در صدد "اثبات خود" نزد دیگری نیست که حالا بخواد براش دغدغه باشه که شما حرفشو باور کنی یا نکنی، یا اینکه بترسه از اینکه مچشو بگیرن یا نگیرن!
مضافاً بر اینکه اساساً تجربههای عرفانی از سنخ تجربههای ساینتیک نیست که با اون خطکش قابلسنجش باشه!
💬 آقای توپچی:
پس حق نداره علنی بگه، بره تو اتاق تو خلوت خودش هی با خودش بگه من طیّالارض دارم.
وقتی میاد کتاب مینویسه و در کتابش میگه یعنی دقیقاً میخواد خودش رو اثبات کنه. میخواد بگه بله منم فلان. ما در اینجا ازش اثبات میخواهیم.
💬 ملااحمدی
معیارتون برای تشخیص «حق» تو این زمینه غلطه:
اولاً کدوم عارف تو کدوم کتاب «برای #اثبات خودش و اینکه بگه بله منم فلان» شهوداتش رو تعریف کرده؟!
ثانیاً عرفا در کانتکست و پارادایم فکری خاصی که مبتنی بر بسیاری از پیشفرضها هست، شهوداتشون رو حکایت کردن. هیچ عارفی برای کسی که در پارادایم فکریِ این توییت فکر میکنه هیچی رو نخواسته اثبات کنه که حالا طرف "براساس خطکشهای خودش" ازش اثبات بخواد.
ثالثاً ازقضا خود عرفا معیارهای شرعی و عقلانی برای صحتسنجیِ شهوداتشون داشتهاند. خیلی هم دقیق و موشکافانه بوده، انقدرکه مثلا بخش رحمانیِ شهود رو از بخش نفسانی و شیطانی تفکیک میکردن و....
💬 آقای توپچی:
انگیزهاش برای من مهم نیست، وقتی ادعایی رو در کتاب میاره من ازش دلیل میخوام.
💬 ملااحمدی
اگه فارغ از انگیزهاش ازش دلیل و اثبات میخواهید اشکال نداره، فقط چون او از ابتدا در صدد «اثبات» نبوده و همچنین بخاطر اینکه در پارادایم فکری خاصی نقل کرامت کرده، باید این حق رو براش قائل باشید که اثبات به شما براش اهمیتی نداشته باشه یا لااقل «به شیوهی ساینتیستی شما مثلاً جلوی دوربین» نخواد اون عمل رو تکرار کنه. نمیشه که بقول ویتکنشتاین بازی زبانی او رو نپذیرید و ازش توقع داشته باشید بیاد تو بازی زبانی شما مطلبی رو براتون اثبات کنه!
✅ چراکه اساساً عارف از نقل کرامت (که اونم گهگاهی هست) در صددِ «اثبات» مطلبی برای «دیگریهایی که به این نقل اعتماد ندارن» نیست. بلکه درواقع درصدد «تبیین» مطلبی هست که نقل کرامت صرفاً در این تبیین کمکش میکنه.
📍 پ.ن: برای آشنایی با سنخِ تجربههای عرفانی و بعضی میزانهایی که عرفا برای اونها بیان کردن، کتاب «مواجید عرفانی» تألیف آقای حسین روحانینژاد مفید است.
@maktabkhaaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ «تنوّع و تکثّر فرهنگی» در کشور ما نه یک تهدید، که اتفاقاً یک «فرصت تمدّنی» برای انقلاب اسلامی است. اینکه با وجود تمام تفاوتها در لایههای رویینِ فرهنگ، در سطح بنیادی از «یک گفتمان هویّتی» سخن میگوییم، نشان از ظرفیّت عظیم تمدّنی ما دارد.
🎉 نمونهی آن، شیوههای متکثر و متنوّع در جشن و عزاداریِ آیینی است. مثلاً فکرش را بکنید این نمونهی سنّتیِ «جشن مذهبی» که ریشه در فرهنگ زیستبوم خوزستانیهای خونگرم دارد (یَزلهخوانی) با حفظ هویّت گفتمانیاش در میان دیگر مردم ایران هم ترویج شود...
@Maktabkhaaneh
💠 تقارن تولّد شخصی و تولّد شخصیتیِ حسینبنعلی (علیهماالسلام)
👈 شرحی بر معنای حدیث نبوی «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»
🎙 آیتالله مجتبی تهرانی (رضواناللهعلیه)
🔹 اینکه میفرماید: «حُسَیْنٌ مِنِّی»، حسین از من است، چه معنایی دارد؟ یعنی به حسب ظاهر من مجرای وجودی او در این جهان بودهام. ما این را بسیار خوب میتوانیم بفهمیم که این بخش روایت جنبه شخصی دارد. پیامبر(ص) مجرای وجودی او بوده و لذا تولّد شخصی حضرت از پیغمبر(ص) میباشد.
🔸 اما جملهی بعد یعنی عبارت «وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»؛ من از او هستم، کار را قدری مشکل کرده است. آیا این جمله در مقام بیان شدّت رابطهی وجودی بین پیغمبر اکرم(ص) و امام حسین(ع) است؟ یعنی در آن تأویل به کار ببریم؟ یا گویای مطلب بالاتری است؟
🔹 حضرت میفرماید درست است که من از نظر شخصی مجرای حسین(ع) بودهام، ولی او از نظر شخصیتی نسبت به من نقش دارد. من مجرای وجودی و علت مُحدِثهی [شخص] او در این عالم هستم، اما او علت مُبقیهی شخصیتیِ من است.
🔹 حکمةٌ موسویّه
حضرت موسی(ع) ابتدا در مصر بود. بعد، از آنجا بیرون آمد و به سمت مدین رفت. تا وقتی که از مصر بیرون نرفته بود از انبیاء به شمار می آمد، اما از رُسل و صاحبان شریعت محسوب نمیشد. او پیرو همان آیین حضرت ابراهیم(ع) بود. اما هنگامی که به مَدیَن رسید، مقام رسالت را به او دادند. یعنی تولد شخصیّتی او به عنوان یک رسول اولوالعزم در مَدیَن است نه در مصر. بعد از تولد شخصی او، شخصیت نبوّتش هم بروز پیدا کرد. اما بعد از این دو موقعیت است که شخصیت جدید او به عنوان یک رسول متولد میشود. هر کدام از اینها تولد خاص به خود دارد. اگر به آیات شریفه مراجعه کنید میبینید که وقتی از مصر بیرون آمد: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»؛ امّا «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی سَواءَ السَّبیلِ»؛ میخواهد به او شخصیت جدید داده شود. دقت کنید!
🔺 اما شخصیت حسین(ع) به عنوان علّت مبقیهی شخصیت پیغمبراکرم از کجا شروع شد؟ حسین(ع) در آخر ماه رجب به سمت مکه حرکت کرد. حضرت هنگام خروج از مدینه این آیه شریفه را تلاوت کردند که: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ». امام هنگامی که در سوم شعبان وارد مکه میشود، میفرماید: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی سَواءَ السَّبیل». اگر کسی اهل دقت باشد، در این موارد به نکات بسیاری دست پیدا خواهد کرد. در اینجا است که شخصیت جدید حسین(ع) متولد میشود.
🔹 شخصیت امامت حسین(ع) مانند نبوّت حضرت موسی(ع) بروز و ظهور پیدا کرده بود، اما شخصیت جدید او که بر اساس آن میتوانست علت مُبقیهی شخصیت پیغمبر اکرم(ص) و رسالت او باشد در زمان ورود به مکه شکل گرفت. لذا آیاتی که امام(ع) تلاوت میکند دقیقاً با حالات حضرت موسی(ع) مطابقت دارد.
🔸 هنگامی که حضرت موسی(ع) از مصر بیرون آمد، «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ». این جنبهی نفیای دارد؛ یعنی میخواهد از قید و بند این خبیثها خلاص شود. بعد هم میگوید: «رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»، تا به مدین میرسد. مدین سرزمینی امن و تقریباً خارج از قلمرو حکومتی فرعون بوده است. به همین خاطر هنگامی که حضرت موسی به آنجا میرسد، میگوید: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی سَواءَ السَّبیل».
🔻 مدینه نیز در منطقه حکومتی یزید قرار داشت، به همین جهت میخواستند در آنجا از حضرت بیعت بگیرند. امام درست مانند حضرت موسی(ع) همان آیه را تلاوت میفرماید که جنبه نفی داشت: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ». حضرت هنگام ورود به منطقه امن مکه که نقطه آغاز تولد شخصیت جدید او محسوب میشود این آیه را تلاوت میکند که: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی سَواءَ السَّبیل».
❗️عجیب اینکه تولد شخصی و شخصیتی حسین(ع) در یک روز و آن هم روز سوم شعبان بوده است. به نقل مشهور تولد شخصی حضرت در سوم شعبان در مدینه بوده و تولد شخصیتی ایشان نیز در سوم شعبان هنگام ورود به مکه میباشد. این تقارن عجیبی است که ورود امام به این نشئه با ورودش به مکه در سوم شعبان باشد.
@Maktabkhaaneh
هدایت شده از کانال سید مقدام حیدری
🔻راهکاری برای زیاد شدن روزی و کلی اتفاق خوب دیگه!
👈امام صادق(ع) فرمودند: کسی که سورهی صافات رو هر جمعه بخونه، از همهی آفتها حفظ میشه، همهی بلاهای دنیا ازش دور میشه، و بیشترین حد ممکن از روزی در دنیا نصیبش میشه، و خدا مال و فرزندان و بدنش رو گرفتار شر شیطان و ستمگران نمیکنه. و اگر اون روز یا شب بمیره، خدا شهید محشورش میکنه و شهید از دنیا میبردش و تو بهشت با شهدا و همدرجهی اونها قرارش میده.
👌 عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ: مَنْ قَرَأَ سُورَةَ اَلصَّافَّاتِ فِي كُلِّ يَوْمِ جُمُعَةٍ ، لَمْ يَزَلْ مَحْفُوظاً مِنْ كُلِّ آفَةٍ مَدْفُوعاً عَنْهُ كُلُّ بَلِيَّةٍ فِي اَلْحَيَاةِ اَلدُّنْيَا مَرْزُوقاً فِي اَلدُّنْيَا بِأَوْسَعِ مَا يَكُونُ مِنَ اَلرِّزْقِ وَ لَمْ يُصِبْهُ اَللَّهُ فِي مَالِهِ وَ لاَ وَلَدِهِ وَ لاَ بَدَنِهِ بِسُوءٍ مِنْ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ وَ لاَ مِنْ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ إِنْ مَاتَ فِي يَوْمِهِ أَوْ لَيْلَتِهِ بَعَثَهُ اَللَّهُ شَهِيداً وَ أَمَاتَهُ شَهِيداً وَ أَدْخَلَهُ اَلْجَنَّةَ مَعَ اَلشُّهَدَاءِ فِي دَرَجَةٍ مِنَ اَلْجَنَّةِ.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ج۱، ص۱۱۲
https://eitaa.com/sayedmeqdam
📍نقطۀ آغازِ ایجاد تحوّل در تاریخ / جهان
یا
📍نقطۀ آغازِ تمدّن نوین اسلامی
یا
📍نقطۀ آغازِ زمینهسازی ظهور
از زبان آیتالله خامنهای
@Maktabkhaaneh
هدایت شده از عدالتخواهی
جدال دو اسلام در مسئله حاشیهنشینی.
مجرمان بالقوه یا ولینعمتان شریف؟
#جزوه #بازگشت_به_حاشیه
eitaa.com/edallatkhahi/432
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
حدِ واجبِ محاسبه!
🔸️[آدمی خطا کند و] چند دقیقه بعد به سادگی بگوید این کاری که کردم گناه نبود؟! اگر گناه بود آن وقت چه خاکی بر سرم کنم؟ تا زود است توبه و استغفار کنم که خدایا قول میدهم دیگر انجام ندهم، غلط کردم!
🔹️[اگر چنین بگوییم] به ملائکه دستور میدهد که اگر نوشته اند پاک کنند اگر هم هنوز ننوشتند ننویسند. این حد لازم محاسبهای است که هر مؤمنی باید داشته باشد. اگر این محاسبه نباشد باید در ایمان خودش شک کند.
۱۳۹۰/۰۷/۱۷
#استغفار
📱 @mesbahyazdi_ir
⭕️ پرچمدارِ «گفتوگو» و «مرگاندیشی»
👈 در گرامیداشتِ حجتالاسلام مسعود دیّانی که رضوان الهی بر او باد.
🔹 مسعود دیّانی یکی از پرچمدارانِ «گفتوگو» در جامعهی ما بود. مشتریِ «سوره»اش بودم و این برنامه بخاطر کارشناسیِ پویایش، از معدود رشتههای باقیماندهی اتصال من به تلوزیون شده بود.
🔹 تنوّع و بداعتِ موضوعات و انتخابهای چالشیِ که او و تیم خوبش، پرسشهایش که مشخص بود پشت هر یک ساعتها مطالعه و مشورت خوابیده، چالشهایی که برای مهمان ایجاد میکرد، هدایت خوب بحث با سوالاتش و مهمتر از همه فراهمکردنِ مجال سخن برای صداهای کمترشنیدهشده، باعث میشد در طول برنامه بارها و بارها تحسینم را برانگیزد.
🔺 همهی اینها بدون گشودگی نسبت به اندیشههای گوناگون و گاه متضادّ امکانپذیر نبود و همین خصیصه بود که مسعود دیّانی را در افقی قرار میداد که کمتر کسی را به آن راه بود! کاش این مرد تکثیر شده باشد؛ امروز جامعهی ما بیش از هر زمانی به امثال او نیاز دارد...
🔹 اما این ماههای آخر، مسعود دیّانی بیشتر شگفتانگیز شده بود؛ رسالت مقدّسِ جدیدی را برای خودش تعریف کرده بود و دیگر -لااقل در نویسندگی- تنه به اسطورهها میزد!
◾️ در غمبارترین و رنجورترین روزهایی که یک انسان میتواند تجربه کند، بقول خودش در «موقعیّت مرزی» ایستاده بود و انگار از افقی فراتر از ما آدم معمولیها زندگیِ آنروزهایش را روایت میکرد؛ چنانکه گویی نیمقومی به «آنسوی مرگ» گذاشته باشد و از آنجا دربارهی دنیای ما آدمها سخن بگوید!
🔺 «مرگاندیشی»اش در این یادداشتها ویژگی عجیبی داشت؛ بدون اینکه زیاد رنگوبوی الهیوتی بگیرد و حتی ذرّهای ناامیدی نسبت به زندگی از حرفهایش استشمام شود، تلخیها و رنجها و دردهایش را روایت میکرد؛ چنانکه در متن این تلخکامیها شور و نشاط عجیبی در قلمش موج میزد.
☑️ در آن یادداشتها بطور غیرمستقیم تلاش آن تجربهی وجودیاش را منعکس کند که خودش دربارهاش چنین گفته بود: «برخلاف آنچه بسیاری از آدمها گمان میکنند، یاد مرگ، رفتن به استقبال مرگ و پذیرش مرگ، نشانهی ناامیدی نیست. امید و نشاطی را که در مرگ ریشه دارد، هیچ یأسی نمیتواند درو کند. همین»
✍ علیرضا ملااحمدی
@Maktabkhaaneh
الگوی احترام به زن، فقط خلیفهی دوّم 😄
📍پاسخ دندانشکنِ جوان شیعی به مولوی عبدالحمید 👌
@Maktabkhaaneh
♨️ من زیاد از اهمّیت دریاچهی ارومیه سر در نمیآورم و کلاً هم دغدغهام نبوده؛ اما تا همین امروز بارها و بارها از طرف اپوزوسیون فریاد وامصیبتا سر داده شده که چه نشستهاید که دریاچهی ارومیه خشک شد و زیستبومِ ایران دارد نابود میشود و...
‼️ اما حالا که به لطف دولت سیزدهم آب دوباره در رگهای این دریاچه جاری شد و قلب دریاچه تپیدن گرفت، هیچکس از خیرخواه و بدخواه، صدایش در نیامد و یک اظهار خرسندیِ خشک و خالی هم نکرد! حتی مدعیان عدالتخواهی که خود را انقلابیِ مُنصف میدانند و سر هر مسئلهی کوچکی دادِ انسداد سیاسی سر میدادند!...
❓بنظر شما چرا؟!... 🧐
@Maktabkhaaneh
مکتبخانه
⭕️ پرچمدارِ «گفتوگو» و «مرگاندیشی» 👈 در گرامیداشتِ حجتالاسلام مسعود دیّانی که رضوان الهی بر او
❇️ یاد مرگ چگونه باعث نشاط و امید میشود؟
🔹 ابتدا باید بدانیم که پاسخِ این پرسش فقط و فقط براساس الهیات قرآنی امکانپذیر است (و البته دیگر ادیان توحیدی هم تا حدّی) و بدون تفکّر اسلامی چنین سؤالی بیمعناست.
🔻 زیرا در تفکّری که مرگ چیزی بیش از «پایان زندگی = نابودی انسان» نیست، اساساً یاد مرگ نمیتواند جز پوچی به ارمغان بیاورد. به همین دلیل است که در فرهنگ مدرن، همهچیز دست به دست هم میدهد تا انسان فقط بتواند از یاد مرگ فرار کند؛ چیزی که غیرممکن است!
✔️ پس بهتر است سؤال را دقیقتر بپرسیم: براساس معارف قرآنی، یاد مرگ چگونه میتواند باعث نشاط وامید باشد؟ پاسخ را در دو گام پِی میگیریم:
1️⃣ مرگ بهمثابه یک «باور ایمانی»
خیلی بستگی دارد به اینکه فهم و شناخت ما از پدیدهی «مرگ» چه باشد. وقتی براساس معارف قرآنی، مرگ را در این منظومهی فکری بشناسیم که:
۱- انسان موجودی «ابدی» است که به دلیل عظمتِ وجودیاش، نه مقهور مرگ باشد، بلکه «مرگ را میمیرانَد و در وجودش هضم میکند (کلّ نفسٌ ذائقة الموت)» و لذا مرگ برایش -به تعبیر آیتالله جوادی آملی- «نه پوسیدن بلکه از پوست بهدر آمدن» و رهاشدن از قفسِ تن و پرواز کردن در افق ملکوت است؛ و از این منظر دیگر مرگ -به تعبیر سیدالشهداء علیهالسلام در روز عاشورا- صرفاً در حدّ یک «پُل و گذرگاه» برای ورود به مرحلهی برتری از هستی و زندگی است.
۲- زندگیِ ایندنیایی هم مرحلهای نازل و سطحپایین از زندگیِ ناب و حقیقی است؛ البته با این ویژگیِ شگرف که امکان ساختنِ تمام ابدیّت در آن حیات جاودانه را در همین سالهای کوتاه دنیا برای انسان فراهم میکند و به همین دلیل انسان با ریز ریزِ اعمال و حرکاتش در حال ساختنِ آن ابدیّت است.
🔺 در چنین نگاهی، اساساً هیچ باوری به اندازهی مرگ نمیتواند برای انسان امیدبخش و نشاطآفرین باشد؛ مگر امید و نشاط در افقی بهجز «آیندهی مطلوب» معنا پیدا میکنند؟ و مگر امید چیزی جز «نیروی تلاش» برای ساختنِ چنان آیندهای و نشاط چیزی جز «تحرّک و پویاییِ دائم» برای ساختن آن است؟ آیا باوری هست که بیش از «یاد مرگ» [در افق قرآنی] این دو را برای انسان فراهم کند؟
2️⃣ مرگ بهمثابه یک «چالش وجودی»
اما مرگ برای انسان صرفاً یک باور نیست؛ بشریّت از روز اوّل تا امروز همواره با مرگ چالشِ وجودی داشته و از مرگِ بمعنای نیستی و نابودی گریزان بوده و با آن دستوپنجه نرم کرده است. حتی مؤمنِ قرآنی هم به دلیل انس با زندگیِ ایندنیایی و تعلّقاتِ دنیوی که دارد، از مرگ وحشت دارد و به همین دلیل یاد مرگ برایش غمبار است.
🔺 بنابراین «یاد مرگ» باید برای انسان یک امتیازِ وجودی هم ایجاد کند و انسان را بلحاظ وجودی چنان ارتقاء دهد که نشاط و امید به ارمغان بیاورَد. اما چگونه یاد مرگ با انسان چنین میکند؟
🔹 باید کمی به عقب برگردیم: تمام آنچه که باعث میشود مرگ برای انسان وحشتناک و غمبار باشد، عاملی جز وابستگی شدید به زندگیِ ایندنیایی و تمام تعلّقات دنیوی چیزی نیست.
🔺 یاد مرگ دقیقاً همین عامل را از بین میبرَد و در وجود انسان میسوزانَد؛ یعنی وقتی انسان بطور پیوسته در اکثر لحظات زندگیاش مرگ را در منظومهی قرآنی (که قبلاً اشاره کردیم) یاد کرد و به مرحلهی «همزیستی با مرگ» رسید، تمام وابستگیها و تعلّقاتی که جداشدن از آنها برای انسان وحشتناک به نظر میآمد رنگ میبازند.
🔹 چرا؟ به این دلیل که انسانِ مرگاندیش (در منظومۀ قرآنی) در حالِ زندگی در افقِ برتری از هستی است و دائماً اشتیاق آن «حیات حقیقی و ناب» را دارد؛ چنین کسی وابستگی و تعلّقش به «وطن اصلی» هر لحظه بیشتر میشود و به همان نسبت از وابستگی و تعلّقات دنیویاش کاسته میشود.
✅ آدمی که خودش را در حال «حرکت» به سمتِ «وطنِ اصلی» مییابد که با هر نفَس، یک قدم به آن مرتبهی برترِ هستی و حیات حقیقی دارد نزدیکتر میشود، آیا با نشاط و امید بیشتری نفَسهای بعدیاش را زندگی نمیکند؟
✍️ علیرضا ملااحمدی
@Maktabkhaaneh
امام رضا علیه السلام:
💐 و اما فصل #بهار...
این فصل روحِ زمانهاست؛ تنفس در روزها و شبهایش گواراست؛ زمین نرم میگردد و خون به جوشش تازه میافتد. و حجامت برای بدن مفید است.
📖 بحارالانوار ؛ ج۵۹ ؛ ص۳۱۲
📷 تصویر : طبیعت زیبای منطقهٔ ایذه در شمال خوزستان ؛ روزهای آغازینِ بهارِ ۱۳۹۴
@Maktabkhaaneh
❓آیا «تحوّل» که از سوی رهبر انقلاب بهعنوان امری ضروری مطرح شد، صرفاً یک تاکتیک است برای ایجاد رضایت عمومی یا اینکه یک مسئلهی ریشهای و برآمده از مبانی فکری ایشان است؟
🔺 سخن در اینباب بسیار است امّا فعلاً توجّه به همین نکتهی نسبتاً قدیمی (مربوط به ۱۶ سال قبل) نشان میدهد افق دید ایشان بسی عمیقتر از آن چیزیست که تصوّر میشود:
💎 «تحول، سنّت الهی است در زندگی بشر. با او سینه به سینه نباید شد؛ از او استقبال باید كرد. باید تحوّل را مدیریت كرد، تا به پیشرفت بینجامد؛ جامعه را پیش ببرد...» (۸۶/۰۲/۲۵)
📌 پ.ن: تصویر بالا فقط فهرست عناوین موضوعاتی است که ایشان طی دوران رهبری حول موضوع «تحوّل» سخن گفتهاند.
@Maktabkhaaneh
🔻 اینکه سخنان رهبری برای دنبالهروانِ بیشرف و نمکنشناسِ آمریکا در داخل کشور حاوی هیچ «امید»ی نبود، خود بتنهایی نشانهی سازنده و نقطهزن بودنِ این بیانات است. مثل همیشه :)
@Maktabkhaaneh
💠 این صعود، مکمّلِ آن نزول است...
👈 [قرآنِ نازل و قرآنِ صاعد در ماه رمضان]
آیتالله مجتبی تهرانی (رضواناللهعلیه) :
🔹 ماه مبارک رمضان، هم ماه نزول است و هم ماه صعود؛ ماه نزول حقیقت جمعیِ قرآن کریم بر قلب مطهّر پیامبر اکرم (صلّیالله علیهوآله) در شب قدر است. ماه صعود کلام عبد به سوی ربّ هم هست.
🔺 لذا اهل معرفت گفتهاند: ما یک قرآنِ نازل داریم و یک قرآنِ صاعد؛ که هر دو از جنس کلاماند. اوّلی کلامِ ربّ است با عبد؛ و دوّمی کلامِ عبد است با ربّ. هر دو هم تعلیم خداوند به بنده است.
🔹 ربّ همانطور که در قوس نزولِ معنویّت، قرآن کریم را نازل کرد، در قوس صعود هم به اولیائش الهام میکند که چگونه با او سخن بگویند و کلامشان را در چه قالبی بریزند. ما با تو بهوسیلهی قرآن حرف زدیم، حالا تو هم با ما حرف بزن؛ اما اینگونه که ما به تو میآموزیم.
🔸 لذا در ماه مبارک رمضان به دو چیز زیاد سفارش شده است؛ تلاوت قرآن و دعا. معنویّت و قرب عبد به ربّش، بستگی به این دو امر دارد. البته در همۀ اوقات عبد میتواند با ربّش سخن بگوید؛ اما ماه مبارک رمضان موقعیّت خاصّی است که این سخنگفتن با ربّ از نظر سازندگی، بُرد بیشتری برای انسان دارد و سِیر صعودی بهوسیلهی دعا در این مقطع زمانی تسریع شده است. لذا نزد اهل معرفت، این ماه یکی از منازلِ سلوک إلی الله است.
❗️نمیشود که فقط کلام الهی را گوش کنی؛ خب تو هم باید با پروردگارت سخن بگویی؛ سر تا پای تو احتیاج است؛ یک چیزی بخواه! «این صعود، مکمّلِ آن نزول است.»
📖 کتاب «دعا» ؛ جلد اوّل ؛ گفتار اوّل.
@Maktabkhaaneh
هدایت شده از کانال سید مقدام حیدری
🔻حَیفِس!
✍️سید مقدام حیدری: چه مذهبی باشی چه نباشی فرقی نمیکند؛ فرض کن اگر حضرت موسی(ع) عصایش را با قابلیت اعجازش به مدت یک سال به تو امانت دهد چه میکنی؟
لابد همه جا با خودت برمیداریاش و بارها و بارها بکارش میگیری تا بلکه اعجازش را ببینی. مگر نه؟
ممکن است یکی دو ماه بلکه بیشتر این عصا، هیچ رخی نشان ندهد و هیچ فرقی با چوبدستی نکند. ولی اگر تخس باشی، حیفت میآید لِمِ این عصا را درنیاوری و از اعجازش استفاده نکنی. ناسلامتی چوبدستی که نیست؛ عصای موسی است. لابد هر جا در زندگیات به گیر و گور خوردی، یا خواستی کاری بکنی که راهی ندارد، میآیی سراغش. لابد با خود میگویی سنگ مفت گنجشک مفت، میزنیم به زخم زندگیمان شاید خوب شد. و اینقدر همه جا و در همه چیز، امتحانش میکنی تا قلقش بیاید دستت.
بگذریم، فعلا عصای موسی را به من و تو ندادهاند؛ ولی از آن بهترش را دادهاند. قرآن، یک کتاب معجزه است که تا آخر عمر، در دسترس من و شماست.
حالا خودمانیم؛ کدام یک از ما اعجاز این کتاب را دیدهایم؟ چند نفرمان از اعجاز این کتاب خاطره داریم؟ چند تایمان دلبسته ی اعجازهایش شدیم و دیگر بدون قرآن نمیتوانیم زندگی کنیم یا حتی جایی برویم؟ چند نفرمان کنجکاو شدیم که برویم با این کتاب معجزه کمی ور برویم تا ببینیم چیزی دستگیرمان میشود یا خیر؟ کدام یک از ما فهمیدهایم و با همهی وجودمان درک کردهایم که این کتاب، با کتابهای دیگر فرق دارد؟ کدام یک از ما هر وقت دنبال کارهای نشدنی رفتیم و خواستیم یک کار خارقالعادهای را رقم بزنیم، اولین چیزی که به ذهنمان آمد، قرآن بود؟ چندتا از قلقهای قرآن آمده دستمان؟
حالا کاری نداریم ولی به قول اصفهانیها حَیفِس! واقعا حیف است که همچین کتاب معجزهای کنار دستمان باشد و ما معمولی زندگی کنیم.
https://eitaa.com/sayedmeqdam
مکتبخانه
💠 این صعود، مکمّلِ آن نزول است... 👈 [قرآنِ نازل و قرآنِ صاعد در ماه رمضان] آیتالله مجتبی تهرانی (
📕 پیشنهاد #کتاب برای ماه مبارک رمضان
آیتالله مجتبی تهرانی (ره) مباحث رمضانیِ شش سالِ پایانی عمر مبارکشان (از ۸۶ تا ۹۱) را به یکی از مهمترین مؤلّفههای سلوک إلی الله یعنی «دعا» اختصاص دادند و بسیاری از مباحث معرفتی را در خلال این مباحث مطرح کردند و تقریباً هر آنچه از معارف اسلامی که در باب دعا مطرح بوده را در سِیر منظّمی بیان کردند.
تمام آن مباحث اکنون در شش جلد با عنوان «حقیقت بندگی؛ دعا» منتشر شده است. میتوان یکی از محورهای مطالعه در این ماه را کتابهای این مجموعه قرار داد.
البته شاید همۀ جلدهایش برای همه در دسترس نباشند؛ اما این هیچ مشکلی ایجاد نمیکند؛ چرا که اوّلاً هر جلد تدوینشدۀ سخنرانیهای یک ماه رمضان است و لذا بدون مجلّدات دیگر خودش از انسجام کافی برخوردار است؛ ثانیاً بطور کلّی مباحث آیتالله مجتبی تهرانی (ره) هم بگونهایست که هر بخش از گفتارهای ایشان (حتی یک جلسه وسطِ یک جلد کتاب) را که انسان باز کند بخواند، به همان مقدار از گفتار ایشان بهره میبرَد و نکته میآموزَد؛ گرچه مطالعۀ منسجم همۀ مباحث با هم نیز مسلّماً ثمرهی خاصّ خود را دارد.
بخصوص که بیانِ روان و لطیف و گرم خود ایشان که عیناً در کتابها منعکس شده، حلاوت خاصّی برای مخاطبِ تشنه دارد و میتواند برای حال معنویِ روزهدار مفید باشد.
@Maktabkhaaneh
مکتبخانه
💠 این صعود، مکمّلِ آن نزول است... 👈 [قرآنِ نازل و قرآنِ صاعد در ماه رمضان] آیتالله مجتبی تهرانی (
⭕️ قرآنِ صاعد مانند قرآنِ نازل «زبانفهم» میخواهد!
📍حضرت امام خمینی (رضوان الله علیه) دو مرتبه صریحاً از ادعیهی مأثوره به «قرآنِ صاعد» تعبیر کرده اند. یکی از آن موارد:
🔹 ادعیۀ ائمۀ ما (علیهم السلام) به حسب تعبیر بعض مشایخ*، «قرآن صاعد» است و هر چه مسائل بخواهید، در ادعیه هست. زبان ادعیه با زبان عادیای که احکام میخواهند بگویند دوتاست. زبان ادعیه با زبان فلسفه هم دوتاست، با زبان عرفانِ علمی هم دوتاست، یک زبان دیگری است مافوق اینها؛ منتها زبانفهم می خواهد؛ باید کسانی که آن زبان را می فهمند توجه کنند.
🔸 [همچنانکه] قرآن [هم] یک نعمتی است که همه ازش استفاده میکنند، اما استفادهای که پیغمبر اکرم میکرده است از قرآن، غیر استفادهای است که دیگران میکردند. «إنّما یَعرفُ القرآنَ مَن خُوطِبَ به» (تنها آن کسی مفاهیم و مضامین قرآن را در عمقش میفهمد که مخاطب حقیقی و اصلی قرآن بوده است)
📖 صحیفه امام ج ۱۹ ص ۳۵۵
* منظور از «بعض مشایخ» در این عبارت، آیتالله شاهآبادی (رضوان الله علیه) است.
@Maktabkhaaneh
مکتبخانه
⭕️ قرآنِ صاعد مانند قرآنِ نازل «زبانفهم» میخواهد! 📍حضرت امام خمینی (رضوان الله علیه) دو مرتبه صریح
📍مورد دوّم در وصیّتنامهی الهی-سیاسی:
«صحیفهی کاملهی سجّادیه، نمونهی کامل «قرآن صاعد» است و از بزرگترین مناجات عرفانى در خلوتگاه انس است که دست ما کوتاه از نیل به برکات آن است؛ آن کتابى است الهى که از سرچشمهی نور الله نشأت گرفته و طریقه سلوک اولیاى بزرگ و اوصیاى عظیم الشأن را به اصحاب خلوتگاه الهى مىآموزد.»
📖 صحیفه امام، ج ۲۱ ، ص۲۰۹
@Maktabkhaaneh
هدایت شده از آکادمی بینالمللی حکمت
❇️ دوره جامع معنویت و زندگی
🎙 با حضور اساتید برجسته حوزه و دانشگاه
📌 شرکت در این دوره رایگان است.
🔖 گواهی مشترک از آکادمی بینالمللی حکمت و دانشگاه تهران
🕟 رمضان ۱۴۰۲ هر روز ساعت ۱۷
🖇جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام به لینک زیر مراجعه کنید:
https://hekmat.academy/courses/life-and-spirituality/
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
تلگرام I اینستاگرام I ایتا | آپارات