چند روز پیش در حال دیدن اخبار بودیم که بدون هیچ مقدمه ای و هیچ داده ی قبلی ای خیلی یهویی #نازدونه پرسید:«مامان ! چرا همه اش ساختمون های قشنگ تو کشورا و شهرایی هست که بدَن و با ما دشمن هستن؟»
مادر وی درحالی که از تعجب شاخ درآورده بود و یک نگاهش به تلویزیون ماند و یک نگاهش به دخترک در آستانه ی هفت سالگی اش خیلی شیک و مجلسی شروع کرد از اهمیت علم و بکارگیری آن در هر نقطه از جهان که نتیجه اش قشنگ تر شدن هست، صحبت کرد😅
(پرانتز اول:واقعا نمیدونم اون لحظه چی شد و از کجا به این رسیدم که باید از علم و دانش معماری و برج سازی برای دختر کلاس اولیم بگم؟!! )
(پرانتز دوم: آقای صدا و سیما شما که همه اش میخوای بگی این کشور اَخ اون کشور اوخ لطفا برو یه جایی گزارش بگیر که خوشگلی و پیشرفته بودنش حداقل به چشم بچه ی هفت ساله نیاد تا چه رسد به...)
خلاصه
با وجود اینکه چند روز میگذشت این سوال گوشه موشه های ذهن من مونده بود و دائم به داده ی «خود تحقیری» هم کنارش فکر میکردم
تا اینکه تو یکی از گروه ها با این تصاویر مواجه شدم و یه جرقه⚡️ تو ذهنم اومد
که در نتیجه اش یه روز، خیلی معمولی ، نازدونه رو صدا کردم و گفتم یادته ازم پرسیدی چرا ما تو ایران ساختمون های قشنگ نداریم؟ که با سر تایید کرد و من ادامه دادم دوست داری چندتا عکس از ساختمون و برج های قشنگ ایران نشونت بدم؟
وقتی گفت آره و گوشی رو آورد نشستیم این عکس ها رو دیدیم و در موردشون صحبت کردیم....
شما هم لذت این عکس ها رو ببرید و بیایید برای ادامه ی ماجرا....👩👧
#تجربه_نوشت
@mamanemamooli
خلاصه که
با هم تصاویر برج ها رو دیدیم و در مورد کارکردها و شهرهایی که توشون هستن، صحبت کردیم...خوش و خرم ماجرا داشت تموم میشد که نازدونه خیلی جدی زل زد تو چشمام و گفت:«خب!باشه !اما تو شهر خودمون چی ؟چرا از این ساختمون ها نداریم؟»
مادر وی در حالی که «ای بابا! و سری که درد نمیکنه رو دستمال نمیبندن و عجب غلطی کردم و فلان»از چشمانش چکه چکه میکرد ، یکهو امداد های غیبی به دادش رسید...
بهش گفتم«یادته رفته بودیم یزد ، چقدر جاهای خوشگل خوشگل رفتیم و چقدر بهمون خوش گذشت؟!»
وقتی تایید کرد و کلی از عکس های تو آلبومش و چیزهایی که تو خاطرش مونده بود ،گفت و من شنیدم
گفتم:«ببین هر کشوری و شهری و هرجایی با توجه به اینکه کجا قرار گرفته و چه آب و هوایی داره و اینا ، یه جور ساختمان سازی و زندگی توش هست
ایران هم با توجه به چیز هایی که داره یه معماری و خونه سازی داره که بهش میگن «معماری سنتی» ...»
و بعد نشستیم و عکس هایی از این معماری زیبای ایرانی رو دیدیم
و بالاخره به پایان خوش ماجرا رسیدیم و فعلا سوال جدیدی از توش در نیومده😅
#تجربه_نوشت
@mamanemamooli
خیلی عقلِ آدم زیاد می شود، وقتی پای بچه صبر میکند....
#تک_جمله
@mamanemamooli
ظهر با این نقاشی اومده خونه و فرموده که:«امروز تو مدرسه بین ما کلاس اولی ها ، همه اش صحبت اون دروازه بانی که دماغش شکست، بود...اینم همون دروازه بانه...»
#تا_پای_جان_برای_ایران
#تیم_ملی
@mamanemamooli
ما #مامان_معمولی ها خیلی زود با یه لبخند از ته دل بچه هامون خستگی روزهامون رو فراموش میکنیم...
مثل امروز صبحی که برق نگاه و شیرینی لبخندت از دیدن تاج و پذیرایی ها و کاردستی ها، شست برد همه خستگی و تنگی روزها رو...
#کلاس_اولی_مون
#نازدونه
@mamanemamooli
#دهکده_خاک_بر_سر
*دوباره من و مادرم و تولدم
پسرها هرگز نمی فهمند که مادرشان وقتی برای اولین بار آن ها را در آغوش گرفته چه حس ناب و بکری داشته. دخترها ولی هر بار که مادر می شوند ، مامانی تر می شوند . این احساس که یعنی مادرم هم اینقدر من را دوست داشته بی اختیار لایه های خفته و زیرین محبتشان را قلمبه می کند....
#مامانونهازکتابها
#یه_قـاچ_کتاب
#سفرنامه_لوزان
#فائضه_غفاری_حدادی
@mamanemamooli