eitaa logo
مدارس امین
21.6هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
5.5هزار ویدیو
7.1هزار فایل
✅ کانال آموزشی و محتوایی مدارس امین ✅ کانال اطلاع رسانی مدارس امین https://eitaa.com/amouzeshamin
مشاهده در ایتا
دانلود
با عرض سلام و احترام ، دیشب به مناسبتی نامه دلها را در اینترنت جستجو می کردم دلم گرفت .نوشته بود تحصیلی . عزیز ، به تو خوردم که تو با این عظمت و جایگاه وقت و و مدرک دکترا و ... . هرگز دنبال نام و عنوان نبودی . هرگز به فکر استراحت نبودی . مثل برخی ها سجاده آب کش هم نبودی . وسط از بچه شهید گل و برگ گرفتی و هرگز به خاطرت رسوخ نکرد که شاید نمازم باطل شده باشد ، شاید فکر کردی این نماز نزد حق محبوب تراست و بلافاصله بعداز نماز یتیمی را که به تو گل داده بود غرق بوسه کردی . عزیز ، این قدر بودی که بجز در هایت را نمیکردی ، سبزت یا تنت نبود یا اگر بود بود و بود . ات ساده بود . وسایل خانه ات چقدر معمولی و منزلت چقدر و خودمانی و از خواستی که بر قبرت بنویسند : قاسم سلیمانی و بدون نام و عنوان . اگر به ما بود برایت مزاری درست میکردیم درجه یک با چندین گنبد و گلدسته درحد یک الگو و قهرمان ، اما چه کنیم که خودت پیش دستی کردی و طور دیگری وصیت کردی شاید تو ما را بهتر شناخته بودی ای همیشه در سفر ، و سلامت . وقتی در سایت ها دنبالت می گشتم ، دیدم نوشته به جز تاریخ تولد و محل تولد اطلاعات بیشتری در دسترس نیست . که ما واقعا را شناختیم حتی این عکس پشت میز از تو ندیدیم . تو از بودی نه در خط املاک . اهل همت بودی نه اهل صحبت . بودی و نه مرد شعار . دارای مقام بودی نه صاحب عنوان و مقام . خوشا بحالت که نظام بودی و نه مثل ماها بار نظام . تو ایران بودی سربار ایران . تو به انتظار ایستاده بودی نه به انتظار نشسته . بر بودی نه دار بانک . نمی دانم تو بودی از تن یار امام زمان عج . تو یار مردم بودی و در مشکلات همیشه پشت مردم بودی ، هر جا که عازم بودی حتما آنجا لازم بودی چه در اهواز چه چه و چه و یا . و در آخر ، در سرزمین به رسیدی و مطهرت هم باز به رفت ، ، ، ، و آن وقت در خاک آرام گرفتی تا بر افلاک قدم بگذاری . ... سردار عزیز : که تو را و البته مهم هم نیست چون که صد البته آسمانیان تو را بهتر می شناسند .. عزیز : که درجه ای نظامی بالاتر از نداریم که بر و یا ات بگذاریم. سردار عزیز : ما تا بحال فکر میکردیم که تو الفتوح کردی ولی تشییع جنازه ات به ما فهماندکه تو القلوب کردی.😭😭😭 دلها : برای ما کن که به دعایت سخت محتاجيم . شهادت در راه خودت را نصیبم کن#🤲🤲 آمین یا رب العالمین 🤲🤲 فریبا خداشاهی مدرسه شهیده سهام خیام ابتدایی شهرستان جغتای باتشکر مدیریت مدارس امین https://eitaa.com/mamin110
‍ 💎 ماجرای مسابقۀ تیراندازی امام باقر صلوات‌الله‌علیه در مجلس هشام‌بن‌عبدالملک در یکی از سال‌ها که برای انجام مراسم حج به مکه آمده بود، صلوات‌الله‌علیه نیز در مکه حضور داشت. در آن سفر امام علیه السلام برای مردم سخنرانی کرد و از جملۀ سخنان آن حضرت چنین بود: «سپاس مخصوص خداوندی است که محمّد را به پیامبری مبعوث کرد و ما خاندانِ نبوّت را به وسیلۀ او کرامت بخشید. ما خدا بر خلق اوییم و خلفای الهی... پس آن کس که از ما پیروی کند، سعادتمند است و کسی که ما را دشمن بدارد و با ما مخالفت کند، شقی و نگون‌بخت خواهد بود...» این سخنان به هشام گزارش شد و زمینۀ خشم شدید او را فراهم آورد، اما در چنان شرایطی نتوانست متعرّض امام باقر صلوات‌الله‌علیه شود. زمانی که به دمشق بازگشت، حاکم مدینه دستور داد امام باقر و فرزندش جعفر بن محمد صلوات‌الله‌علیهما را روانۀ کند. امام ناگزیر همراه فرزند ارجمند خود مدینه را ترک گفته وارد شد. هشام براى این‌که عظمت واهیِ خود را به رخ امام بکشد، و ضمناً به خیال خود از مقام آن حضرت بکاهد، سه روز اجازۀ ملاقات نداد! و در این سه روز در این فکر بود که چگونه با امام علیه‌السلام روبرو شود و چه طرحى بریزد که از موقعیت و مقام ایشان در انظار مردم کاسته شود؟! نهایتاً تصمیم گرفت یک ترتیب دهد و امام علیه‌السلام را در آن مسابقه شرکت بدهد تا بلکه به واسطۀ شکست در مسابقه، امام در نظر مردم کوچک جلوه کند! به همین جهت پیش از ورود امام علیه‌السلام به قصر خلافت، عده‌اى از درباریان را واداشت نشانه‌اى نصب کرده مشغول تیراندازى گردند. امام باقر علیه‌السلام وارد مجلس شد و اندکى نشست. ناگهان هشام رو به امام کرد و چنین گفت: آیا مایلید در مسابقۀ تیراندازى شرکت نمایید؟ حضرت فرمود: من دیگر پیر شده‌ام و وقت تیراندازیَم گذشته است، مرا معذور دار. هشام که خیال مى‌کرد فرصت خوبى به دست آورده و امام باقر صلوات‌الله‌علیه را در دو قدمى شکست قرار داده است، و پافشارى کرد که خود را به آن حضرت بدهد. امام علیه‌السلام دست برد و کمان را گرفت و تیرى در چلّۀ کمان نهاد و نشانه‌گیرى کرد و تیر را دُرست به قلب زد! آن‌گاه تیر دوم را به کمان گذاشت و رها کرد و این بار تیر در چوبۀ تیر قبلى نشست و آن را شکافت! تیر سوم نیز به تیر دوم اصابت کرد و به همین ترتیب تیر پرتاب نمود که هر کدام به چوبه تیر قبلى خورد! این عمل شگفت انگیز، حاضران را بشدّت تحت تأثیر قرار داده و اعجاب و تحسین همه را برانگیخت. هشام که حساب‌هایش غلط از آب در آمده و حیله‌اش نقش بر آب شده بود، بى اختیار گفت: بر تو اى اباجعفر! تو سرآمد تیراندازان عرب و عجم هستى، چگونه مى‌گفتى پیر شده‌ام؟! آن‌گاه سر به زیر افکند و لحظه‌اى به فکر فرو رفت. سپس امام باقر صلوات‌الله‌علیه و فرزند عالی‌قدرش را در جایگاه مخصوص کنار خود جاى داد و فوق العاده تجلیل و احترام کرد و رو به امام کرده گفت: قریش از پرتو وجود تو شایسته سرورى بر عرب و عجم است، این تیراندازى را چه کسى به تو یاد داده است؟... آیا فرزندت جعفر نیز مانند تو در تیراندازى مهارت دارد؟ امام علیه‌السلام فرمود: ما این «کامل بودن و تمام بودن» را از یکدیگر ارث مى‌بریم و هرگز زمین از چنین حجت‌هایی خالى نمى‌ماند: همان اکمال و اتمامی که خداوند در آیۀ «الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَ‌ضِیتُ لَکُمُ الْاِسْلَامَ دِینًا»[1] بر پیامبرش نازل فرمود.[2] 📖ــــــــــــــــــــــــ [1] سورۀ مبارکۀ مائده، 3. [2] دلائل الإمامة (ط - الحديثة)، ص: 233. ارسالی : مربی امین، خانم رفعت از استان گیلان