eitaa logo
گاهی وقت‌ها
4.1هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
86 فایل
گاه‌نوشت‌های «نظیفه سادات مؤذّن» سطح چهار (دکترا) حکمت متعالیه از جامعةالزهرا، مدرّس فلسفه، نویسنده و پژوهشگر.
مشاهده در ایتا
دانلود
1⃣ ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅🔸🖤🔸༅═┅─ آنچه به حسین بن علی -علیه‌السلام- دادند، بالاتر از آن است که به ابراهیم -علیه‌السلام- دادند. خدا چشمه‌ی زمزم را برای ابراهیم -علیه‌السلام- در کنار بیت سنگی خودش قرار داده است؛ اما بیت اصلی خداوند دل مؤمن است💚 و خدا از کنار خانه‌ی اصلی خودش برای حسین بن علی -علیه‌السلام- و پیغمبر -صلي الله عليه و أله- چشمه‌ی اشک😭 را قرار داده است. از این جهت امام حسین -علیه‌السلام- می‌فرماید:‌ «أنا قَتِیلُ الْعَبْرَة؛ من کشته‌ی اشکم.»😭😭😭 📚 آئینه تمام‌نما، آیت الله حائری شیرازی، ص ۱۶ ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅🔸🖤🔸༅═┅─ علیه السلام ─┅═༅🔸🖤🔸༅═┅─ @mangenechi ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅🔸🖤🔸༅═┅─
🔶 مواعظی از سیدالشهدا -علیه السلام- (۱) 🔶 ┅⊰༻🔸༺⊱┅ دانه‌های اشکم را هم از تو دارم. این نعمت را هم داده‌ای تا با آن، بهترین را انجام دهم. این نقدِ ارزشمند را می‌آورم پای سجاده، اشک می‌دهم و با آن «نجات» می‌خرم! بها از تو، کالا از تو، نقد از تو، بنده از تو... چه نیکو خدایی دارم! ┅⊰༻🔸༺⊱┅ 🔶 امام حسین -علیه‌السلام- البُکاء مِن خَشیَةِ اللَّهِ نَجاةٌ مِنَ النّارِ. گریه از خوف خدا، مایه‌ی نجات از آتش است. مستدرک‌الوسائل، ج ۲، ص۲۹۴ ┅⊰༻🔸༺⊱┅ 🔗 ╔═.🔸༺.══╗ @mangenechi ╚══.🔸༺.═╝
▪️🌿 سؤالات روز اول ماه محرم به این دو سؤال کوتاه که از محتوای مطالب امروز کانال تهیه شده، جواب دهید و به این آیدی ارسال فرمایید. @Z_A1400 مهلت ارسال پاسخ‌ها: ساعت ۲۳ هشتم مرداد موفق باشید. ▪️🌿 🌿 ۱. اگر در جامعه ما عشق به امام حسین و یاد او و ذکر مصائب و حوادث عاشورا معمول و رایج نبود... 🌿 ۲. بیت اصلی خداوند کجاست و نسبت آن با امام حسین -علیه السلام- چیست؟ ▪️🌿 @mangenechi
۱ بقچه ها را باز کن. لباس‌های مشکی را بیرون بیاور. گلاب بپاش. یک روضه‌ی قشنگ توی خانه پخش کن. رخت عزای سیدالشهدا را خودت یکی یکی تنشان کن ... رخت عزای حسین -علیه السلام- یعنی سینه‌زنان کوچک، روزی بزرگ‌مردان سپاه تو می‌شوند یا اباعبدالله! ┅⊰༻🔳༺⊱┅ 🔗 ╔═.▪️🔳༺.══╗ @mangenechi ╚══.🔳▪️༺.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┅⊰༻🔳༺⊱┅ امیری حسین و نعم الامیر جان مادرت دستمو بگیر ┅⊰༻🔳༺⊱┅ 🔗 ╔═.▪️🔳༺.══╗ @mangenechi ╚══.🔳▪️༺.═╝
۸ دقیقه فرصت مونده ‌ و پاسخ‌هایی که بعد از ساعت ۲۳ ارسال بشن، پذیرفته نخواهند شد. ☺️
▪️ «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو» چه درسته! حسین جانم! امسال هم قلب سیاهم رو بین سیاهی‌هایی که دارن برای محرمت می‌زنن، پنهان می‌کنم تا رسوا نشم! @mangenechi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک روز به انتقام هفتاد و دو شمس با سیصد و سیزده قمر می‌آید •••❈❂🌿▪️🌿❂❈••• ╔═.▪️🌿.═════╗ @mangenechi ╚═════.▪️🌿.═╝
⚫️ داستانک «لاک روضه» بالاخره تموم‌ شد. _بریم مامان آماده‌م. فوت آخر را که به ناخن تازه لاک زده‌ام می‌کنم، چادرم را ازسر جالباسی برمی‌دارم . ته آرایشم را که با تم مشکی مناسب این شب‌ها زده‌ام دوباره نگاهی می‌اندازم. بعد چادر را روی روسری به زیباترین حالت و با فاصله‌ی مناسب، با وسواس تمام مرتب می‌کنم. مامان رویش را گرفته و کیف سنگین مجلسی‌اش را روی دستش انداخته است. وارد کوچه‌ی حسینیه که می‌شویم، صدای گریه‌ی بلند حاج مهدی از بلندگوهای حسینیه می‌آید. دلم می‌شکند. گریه‌ی مردها سنگین است. حاج مجید، کنار ورودی آقایان ایستاده و خیر مقدم می‌گوید. او تعمیراتی محله است همیشه زنجیر نقره‌ای ضخیمی به گردن دارد و گاهی مشکل مالی افراد را با قرض دادن برطرف می‌کند. البته می‌گویند یک مقداری بیشتر پس می‌گیرد که البته فرقی نمی‌کند، مهم این است که دعاهای مردم همیشه پشتش هست. از کنار دیوار حسینیه که رد می‌شویم، مصطفی و سامان، دوست‌های الهه و مریم، زنجیر به دست از کنارم رد می‌شوند و بر سر جایشان در کوچه‌ای که بچه‌های محل برای سینه‌زنی بازکرده‌اند، دعوا می‌کنند. وارد حسینیه که می‌شویم، سمیرا خانم و مائده را می‌بینیم که باز هم مثل همیشه حسابی تیپ زده‌اند و کلی خرج لباس و آرایششان کرده‌اند. اینجا کسی اعتقادی به سخنرانی ندارد. سخنران‌ها فقط شعار می‌دهند و ما گوشمان از شعار پر است. ما اهل شعار نیستیم. بیشتر اهل سینه‌زنی و زنجیر هستیم. از من گرفته تا خانم بزرگ محل، همه اعتقاد داریم اشک بر امام حسین، قلب‌ها و گناهانمان را پاک می‌کند. هر ساله لااقل به حرمت این چند روز، نه مردهایمان ریش می‌تراشند. نه صدای موزیک بلند به گوش می‌رسد. من هم هروقت که نماز نخوانم، این یک ماه به حرمت امام حسین نمازهایم را می‌خوانم. البته محرم و صفر که تمام می‌شود، چادر نماز و چادر مشکی ام را با هم تا می‌کنم و می‌گذارم داخل کمد تا سال بعد. تا به خودم می‌آیم، مجلس تمام می‌شود. حاج مهدی دعایش را می‌خواند و ما همه آمین می‌گوییم: «خدایا به آبروی امام حسین، کربلا قسمت همه‌ی ما بفرما» کربلا را دوست دارم. آمین را بلند می‌گویم. مامان وسمیراخانم طبق معمول تا لحظه‌ی خداحافظی، مشغول تعریف زندگی محیا و درگیری‌های او با همسرش هستند. بالاخره در صف شام، از هم جدا می‌شویم و یک غذا بیشتر می‌گیریم تا به نیت تبرک بخوریم. محرم و صفر، عالم خاصی دارد. شب به شب روضه رفتن و گاهی اشک ریختن، حس خوبی به انسان می‌دهد. من این شب‌ها را دوست دارم، اما حال خاصی که امثال محبوبه، دخترخاله‌ام می‌گویند، چیزی نیست که من بتوانم بفهمم. آن‌ها این روزها جور دیگری هستند که شبیه من نیست. پارسال محبوبه، یک دور کتاب آزادی معنوی شهید مطهری را در همین دهه خوانده بود. می‌گفت نگاهش به عزاداری‌ها تغییر کرده. به من هم گفت که از این جور کتاب‌ها بخوانم. می‌گفت محرم امسالم با پارسالم باید فرق داشته باشد، اما خب من حال این کارها و حرف‌ها را ندارم. نمی‌دانم چرا انگار امسال و پارسالم، تفاوت چندانی نمی‌کند. شما می‌دانید چرا؟ ┅⊰༻🔳༺⊱┅ 🔗 ╔═.▪️🔳༺.══╗ @mangenechi ╚══.🔳▪️༺.═╝