eitaa logo
گاهی وقت‌ها
3.8هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
90 فایل
گاه‌نوشت‌های «نظیفه سادات مؤذّن» سطح چهار (دکترا) حکمت متعالیه از جامعةالزهرا، مدرّس فلسفه، نویسنده و پژوهشگر.
مشاهده در ایتا
دانلود
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 🌸🍃 قسمت بیست و دوم 🌸🍃 ادامه‌ی فصل سوم: آرزوی ناتمام *** برنامه‌ی سنگین درسی اعظم شروع شد. از مدرسه که می‌رسید، فقط به‌اندازه‌ی هشت رکعت نمازِ جنگی و یک وعده ناهارِ فوریِ نصفه جویده و باعجله قورت داده وقت داشت! لباس عوض کردن هم بی‌معنی بود. فوری می‌نشست توی ماشین باباجان و از 17 شهریور می‌رفت تا پیروزی و تا مرکز آموزشی پژواک. درس‌های سنگین و سخت، آزمون‌های پی‌درپی، اساتید سختگیر و جدی، معلم‌هایی که توقعات و انتظاراتشان از اعظم اکبری را روی‌هم چیده بودند و تا سقف کلاس چسبانده بودند. و اعظم نوجوان ریزنقش زبر و زرنگی که عزمش را جزم کرده بود از پس تمام این‌ها بربیاید. *** بالاخره روز کنکور رسید. تیرماه سال 1367. اعظم از بعد نماز صبح، تعقیبات طولانی و مفصلی را شروع کرد و دعاهای سنگین و ذکرهای متعدد، به امید قبولی و رتبه‌ی خوب. برای صبحانه که پایین آمد، بابا داشت آماده می‌شد که برود سرکار. حس کرد فضا کمی غیرعادی است. نگاهش بین بابا و مامان جابه‌جا شد. نفهمید چرا یک کپه اضطراب، ناگهانی هوار شد روی دلش. ساکت و مضطرب، مثل گنجشکی که پرواز بلد نیست و دستی برای برداشتنش از توی لانه جلو می‌آید، بابا را نگاه کرد. بابا همان‌طور که سرش پایین بود و داشت دکمه‌های پیراهنش را می‌بست، گفت: اعظم بابا! داشتم به مادرت می‌گفتم، حالا که اومدی، به خودتم می‌گم: من دلم راضی نیست به دانشگاه رفتنت. °•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 @mangenechi
. تقدیم به دوستانی که گله کردن از منتشر نشدن داستان 👆👆 یهویی سه قسمت گذاشتم که از دلشون دربیاد 😅
. دوستانی که هنوز نخوندن، با استفاده از هشتگ برن از قسمت اول بخونن بیان جلو ☺️ .
گاهی وقت‌ها
. اگه حرفی نظری پیشنهادی چیزی هم دارید بهم بگید @nsm1318
. مثلاً اینکه هر شب یه قسمت بذارم کافیه؟ یا بیشتر بذارم؟ یا اصلا نمی‌خواید ادامه بدم و تا همین جا کافیه؟ یا...؟ هر نظری دارید بفرمایید. .
. ۴ تا پیام اومده که شبی ۳ قسمت بذارید. . زیاد نیست به نظرتون؟ .
. اینم یه پیام جالب 😄 کانال رمان نیست آخه 😅 با اون مدل کانال‌ها مقایسه‌ش نکنید 😅 .
. معمولاً تصورمون اینه که ارزشمندترین چیز دنیاست. ولی نه؛ ارزشمندترینه؛ چون براش زمان خرج می‌کنیم. @mangenechi
°°°°꧁🌸꧂°°°° تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد! °°°°꧁🌸꧂°°°° @mangenechi
. چه تعابیر قشنگی درباره‌ی به کار برده آقای موزون ☺️👌 @mangenechi
🌟🌿 طبیب جانم! تن رنجورم تاب این همه بیماری روح را ندارد! روانم را از چنگال این ویروس‌های خطرناک نجات ده تا بال بگشایم به بلندای بندگی و سرافراز شوم در پیشگاه تو ای خوب‌ترین! 🌟🌿 ╔═.🌟🌿.═════╗ @mangenechi ╚═════.🌟🌿.═╝