┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄
#خاطره
اولین بار که میخواست بره، آینه و قرآن گرفتم براش، قرآن رو بوسید و باز کرد،
ترجمهی آیه رو برام خوند.
ولی بار آخری که میخواست بره، وقتی قرآن رو باز کرد، آیه رو ترجمه نکرد.
گفتم: سعید چرا ترجمه نمیکنی؟!
گفت : اگه ترجمهی آیه رو بهتون بگم، ناراحت نمیشین؟!
گفتم: نه.
گفت: آیهی شهادت اومده؛ من به آرزوم میرسم.
🍃 #شهیدسعیدبیاضیزاده
#در_محضر_شهادت
@mangenechi
┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄