~°•°🪴•°
◇حضرت آیت الله جوادی آملی -حفظه الله-:
«درست است که بعضی از کارهای بدی که کردیم از ما ظرفیت را گرفته است؛
ولی ظرفیتده همچنان بخشنده است.
از او ظرفیت طلب کنید،
استحقاق طلب کنید،
لیاقت طلب کنید،
و بعد از خداوند مسئلت کنید که به این ظرفیت، پاسخ مثبت بدهد و مظروف (محتوا) را عطا کند.»
~°•°🪴•°
#در_محضر_بزرگان #اخلاقی
#گروه_فرهنگی_تبار
~🪴 @mangenechi
.
گاهی خودت را هرس کن.
شاخههای اضافیات را بزن.
فکرت را سبک کن
تا رشد کنی و جوانه بزنی.
#نکته #زندگی ⚜ @mangenechi
15.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🍂
«جنگ نرم» مبتنی بر «کاشت، داشت و برداشت» است.
یعنی ابتدا شبههای در ذهن مخاطب کاشته میشود و سپس پرورانده میشود تا به نتیجهی عملی برسد.
استاد در این جلسه توضیح میدهند که چگونه در دل یک خانوادهی مذهبی، کودک یا نوجوانی، کمکم تحت تأثیر فضای مجازی یا دوستان، از حال و هوای مذهبیِ خانوادهی خود دور میشود.
👆👆
قسمتی از جلسه استاد خوشرو (مدیر شبکه نسیم تلویزیون)
دوره #جنگ_شناختی
.
برای ثبت نام دوره،
به این آیدی پیام بدید @orooj_emb و کلمه «تبار» رو براش بفرستید تا با ۳۰٪ تخفیف دوره رو در اختیاتون بذارن ☺️
@mangenechi
8.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام زمان تو روضه بخوان، از این غم هجران نمانده توان
به هم زدهای زمین و زمان، كجای جهانی امید جهان؟!
از این غم دوری بگو چه كنم؟!
تو ماندی و اشک غروب و سحر، به دیده نشستی به خون جگر
گرفته دلم برای دلت، كه هستی عزادار داغ پدر
به غیر ِ صبوری بگو چه كنم؟!
┅⊰༻🔳༺⊱┅
#کلیپ #نوحه
#شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝
سامرا از غم تو، جامهدران است هنوز
چشم «نرگس» به جمالت نگران است هنوز
پسر حضرت هادی! به فدایت پدرم
پدر حضرت مهدی! به فدایت پسرم
ماه زیبا! حسنِ دوم زهرا! برخیز
مهدیات دل نگرانت شده، بابا! برخیز
باز هم جانِ جهان را، تو در آغوش بگیر
صاحب عصر و زمان را، تو در آغوش بگیر
غم پرپر شدنِ چون تو کریمی، سخت است
به رقیه قسم! آقا! که یتیمی سخت است
✍ قاسم صرّافان
┅⊰༻🔳༺⊱┅
◼️ سالروز #شهادت_امام_حسن_عسکری -علیهالسلام- بر امام زمان -عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف- و همهی مسلمانان و دوستداران حضرت تسلیت باد!
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝
▪️
زندانیاش کردند چون عشق حسن بن علی عسکری (ع) در دل داشت.
آزاد که شد، کارش را از دست داده بود.
همسرش کیسهی خالی گندم را نشانش داد: 《گندم نداریم؛ نان نداریم؛ بچهها گرسنهاند.》
خواست نامهای به امام عسکری (ع) بنویسد و کمک بخواهد؛ اما همانند بار قبل خجالت کشید.
صبح در خانهاش به صدا درآمد. ابراهیم بود. از دوستان وفادارش. کیسهای به او داد:
《از سامرا میآیم. این کیسه را امام عسکری(ع) داد. نامهای هم داخل آن است.》
بند کیسه را باز کرد. پر از سکههای طلا بود.
در نامه نوشته بود:
《ای ابوهاشم! هرگاه نیازمند شدی، خجالت نکش. از من بخواه که به خواست خدا هر چه بخواهی، به آن میرسی》
📚 قصههای مهربانی؛ مجیدملامحمدی؛ ص۱۰
┅⊰༻▪️༺⊱┅
#شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)
#داستانک #گزیده_کتاب
╔═.▪️༺.══╗
@mangenechi
╚══.▪️༺.═╝