┄┅◈❄️◈┅┄
#خاطره #عکسنوشته
#در_محضر_بزرگان
#گروه_فرهنگی_تبار
╔═❄️⭐️◈═════╗
@mangenechi
╚═════❄️⭐️◈═╝
┄┅◈❄️◈┅┄
#خاطره #عکسنوشته
#در_محضر_بزرگان
#گروه_فرهنگی_تبار
╔═❄️⭐️◈═════╗
@mangenechi
╚═════❄️⭐️◈═╝
🔹🍂
#خاطره
کلی برنامه ریخته بودند که بروند سر خانه و زندگیشان.
از قضا تاریخ عروسی درست افتاده بود در تب و تاب انتخابات!
گفته بود: «اگه بخوام عروسی بگیرم، دیگه نمیتونم برای #انتخابات وقت بزارم. همه باید تلاش کنیم مردم بیشتری بیان پای صندوق.»
عروسیاش را گذاشت بعد از انتخابات.
🔹 شهید حسن محمودنژاد
#در_محضر_شهادت
🔹🍂 @mangenechi
🔹
#خاطره
یه ماجرای واقعی از نهیازمنکر مؤثر 👇
دیروز رفته بودم پاساژ،
توی پاساژی که اتفاقاً اکثر قریب به اتفاق خانومها، #حجاب کامل داشتن، خانوم مکشوفهای با بلوز و شلوار مشغول دور زدن بود و گاهی هم با صدای بلند، خطاب به خانومهای دیگه حرفهای نامربوط میزد و معلوم بود که اصرار شدیدی به جلب توجه داره.
از رفتارهاش متوجه شدم که نمیتونه یه عابر عادی باشه و انگار که مأموریت داره وسط پاساژ موسی بن جعفرِ قم، دو قدمی حرم بانو، یه پروژهی تازهای رو کلید بزنه.
با تمام ضعفی که در #نهیازمنکر زبانی دارم، تمام قدرتم رو توی کلماتم جمع کردم و جلو رفتم. محترمانه گفتم: خانم لطفاً حجابتون رو رعایت کنید!
همونطور که انتظار داشتم، پاسخِ تذکر آرام و خیرخواهانهی من، پرخاش و تندی بود. شروع کرد به داد و بیداد!
ولی انگار همین تذکر سادهی من، یه تلنگر شد به بقیهی خانمهای محجبه و آقایون بیتفاوت پاساژ.
یهدفعه دیدم دور تا دورم پر شده از عابرایی که احتمالاً دلشون از تماشای منکر علنی آتیش گرفته بود، اما جرأت تذکر دادن نداشتن.
جمعیت زیادی جمع شدن و دورش رو گرفتن و با کمال احترام، قانون رو بهش یادآوری کردن
و اینکه اینجا قُمه و اینجا جای این پروژه سازیها نیست.
از بین اون جمعیت فقط یه نفر ساز مخالف زد اونم یه آقا بود که داد زد: اگه راست میگید برید جلوی قالیباف داد بزنید!
فوری، یکی از خانمهای جمع جواب داد: همسر من جلوی مجلس تو تجمعهای اعتراضی به مناسبتهای مختلف شرکت میکنه و کاملا آزادانه میره و کسی هم جلوشونو نمیگیره!
یه نفر دیگه هم جواب اون آقا رو این جوری داد: چرا همه چی رو قاطی میکنید؟ اگه شما برق خونهتون قطع بشه، میگید خب چون برق قطعه، باید آب هم قطع بشه و اعتراض نکنیم؟!
خلاصه خانم مکشوفه با اجتماع تعداد قابل توجهی از افراد حاضر و تذکر مؤدبانهشون، به رغم گارد بدی که گرفته بود، مجبور به تمکین در برابر قانون شد و شالش رو سر کرد و رفت.
🔹
بله وقتی میگیم امر به معروف و نهی از منکر، وظیفهای همگانیه و جمعی بودنش مؤثره، یعنی همین!
✍ عاطفه خّرمی
@mangenechi
👌 این مطلب رو با دقت بخونیم، نکته خیلی مهمی داره
#خاطره
✅ یه توئیت از یه تست ساده
🔻سر کلاس دانشگاه صنعتی شریف
🤫 #مارپیچ_سکوت بخاطر بلندتر بودن صدای مخالف!
@mangenechi
••❈❂🌿🌸❂❈••
#مجموعه_استوری سرداران عشق
خاطرات #شهید_صیاد_شیرازی
••❈❂🌿🌸❂❈••
#در_محضر_شهادت #عکسنوشته
#خاطره #سبک_زندگی #گروه_فرهنگی_تبار
╔═.🌸🌿.═════╗
@mangenechi
╚═════.🌸🌿.═╝
┄┅◈✨🍀✨◈┅┄
#خاطره
🍀 ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
مقام معظم رهبری دیداری از جانبازان شهر مقدس قم داشتند.
یکی از جانبازان عرض کرد: آقا من تقاضا دارم که انگشترتان را به عنوان یادگاری به من بدهید. مقام معظم رهبری بلافاصله انگشتر خود را درآوردند و به ایشان دادند. جانباز دیگری عبای رهبر را برای تبرک درخواست کرد. معظمله عبای خود را برداشتند و به آن جانباز عطا کردند.
جانباز دیگری عرض کرد: آقا من میخواهم برای نجات از فشار قبر، پیراهن شما را همراه کفنم داشته باشم.
مقام معظم رهبری به حالت مزاح فرمودند: اینجا که نمیشود پیراهن را از تن درآورد! وقتی به محل استقرار رفتم، آن را برای شما خواهم فرستاد.
بعد از دیدار، آقا به محل اقامت خود بازگشتند و پیراهن را توسط بنده برای آن جانباز فرستادند.
این در حالی بود که هنوز جمعیت جانبازان از مدرسهی فیضیه متفرق نشده بودند.
✨ راوی: حجة الاسلام والمسلمین ذوالنوری
فرمانده تیپ مستقل ۸۳ امام صادق -علیه السلام-
┄┅◈✨🍀✨◈┅┄
#در_محضر_امام_انقلاب
#گروه_فرهنگی_تبار
╔═🍀✨◈═════╗
@mangenechi
╚═════🍀✨◈═╝
┄┅◈❄️◈┅┄
#خاطره #عکسنوشته
#در_محضر_بزرگان
#گروه_فرهنگی_تبار
╔═❄️⭐️◈═════╗
@mangenechi
╚═════❄️⭐️◈═╝
┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄
#خاطره
دو_سه ماه قبل از شهادت، به یک سرماخوردگی شدید مبتلا شد. همه نگران بودیم که شاید کرونا باشد. میگفت که آزمایش دادم کرونا نیست. چون کیتهای آزمایش کرونا را خودشان ساخته بودند، خودشان اطمینان داشتند. ولی چند روزی حالشان خیلی بد شد که تبولرز گرفته بودند. با داروهای سنتی کمی سرحال تر شدند.
همسر من به ایشان گفتند که: «یک مقدار جلسات را کمتر کن پدرجان، خدای نکرده کرونا میگیرید!»
پدر گفت: «دخترم، در تقدیر من نیست که در بستر بمیرم. من با کرونا چیزی نمیشوم، تقدیر من چیز دیگری است!»
راوی: فرزند شهید
🍃 شهید محسن فخری زاده
📚 کتاب پرواز پای دماوند
#در_محضر_شهادت
@mangenechi
┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄
🌼🔹
#خاطره
مگر خون من رنگینتر است؟!
شبی که توطئهی کودتای نوژه کشف و خنثی شد، همهی مقامات وقت به جماران آمدند. ما همه مسلح شدیم و به کوهها رفتیم.
بعداً از حاج آقای انصاری شنیدیم که آن روز به امام گفته بودند: «باید از اینجا برویم؛ امکان دارد هواپیما بیاید و جماران را بمباران کند.»
ولی امام گفته بودند:
«مگر خون من رنگینتر از خون مردم جماران است؟!»
راوی: آقای احمد تیموری، از اهالی قدیمی جماران
📚 کتاب مهر امام، ص۲۱۶.
#در_محضر_امام_انقلاب
🌼🔹 @mangenechi
┄┅◈❄️◈┅┄
#خاطره #عکسنوشته
#در_محضر_بزرگان
#گروه_فرهنگی_تبار
╔═❄️⭐️◈═════╗
@mangenechi
╚═════❄️⭐️◈═╝