#استوری
اومدم خونه مامانم روزه بود منم نشستم باهاش افطار کردم
امروز روزه خیلی ثواب داشت
اگر روزه بودین قبول باشه ☕️
#روزمرِگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#استوری
دوستان زیادی درخواست کردن از شیوه تربیتی "حسین پسرم "بنویسم این دوستان خیلی لطف داشتن 🌱🌷🌱
ان شاالله پس از اتمام داستان "حج من "چشم 🙏
#روزمرِگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#داستان_حج_من
#قسمت_یازدهم
رمی اولی و رمی وسطی با تمام فراز و نشیب هایش به پایان رسید
شب اخر شد، فردا باید رمی عقبی را انجام می دادیم، سالمندها را ساعتی، از نیمه شب گذشته بود با اتوبوس فرستادن هتل
مامانم و یکی از هم اتاقی هامون را هم روانه کردیم. من و دوستم موندیم
وسایلمون جمع کردیم و کوله هامون و بستیم باید برای رفتن آماده میشدیم سه روزی که در منا بودیم خاطرات خیلی خوبی داشتیم از در کنار هم بودنمون 🤭 برامون واقعا لذت بخش بود😍
و بلاخره روز آخر رسید، باید از این سرزمین کوچ می کردیم. وسایلمون را برداشتیم و حرکت کردیم روز آفتابیه خیلی گرم سوزنده ای بود یه تیکه ابر هم تو آسمون نبود وقتی افتادیم توی مسیر، جمعیت عظیمی در حال حرکت بسوی جمرات بودند ،به هر طرف نگاه میکردیم 😳 فقط خیل عظیم سفید پوش را می دیدیم
منظره بسیار زیبایی بود در آفتاب سوزان 💥دنبال یه سایه میگشتیم که یک سرباز عرب یه چتر بهمون داد خیلی خوشحال شدیم☺️ گرفتیم با دوستمون دوتایی ازش استفاده کردیم آب پاش هایی هم بود با آب خنک که میپاشیدن رو سرمون چه حال خوبی بهمون میدادن
خلاصه رسیدیم به جمرات و جمعیتی که دلهره توی دلم انداخت😳 چطوری میتونم سنگامو بزنم خدایااا یعنی میتونم !!!
اون لحظه این حدیث پیامبر یادم اومد:
" وقتی پیامبر[ص] ازدحام مردم برای رمی جمرات را دید، فرمود: "همدیگر را به کشتن ندهید، چون سنگ میزنید، با نوک انگشتان پرتاب کنید" و در حدیث دیگر فرمود: " با مثل اینها[ سنگ ریزهها] از زیاده روی در دین بپرهیزید که پیشینیان شما به دلیل زیاده روی در دین هلاک شدند.
این سفارشها نکته مهمی را گوشزد می کندکه حتی در مسیر عبادت و مبارزه با شیطان، بایستی حقوق دیگران را مراعات کرد و به آنان آزار نرساند.
به هر سختی بود با دوستم خودمون و کشوندیم تا نزدیک رمی فرد جلوییمون تا سنگ و پرتاب کرد دستش خورد تو صورت دوستم 😭 این اتفاقات هم ممکنه بیفته سنگمون پرتاب کردیم جالبه سنگ خودمون را توی اون هم سنگی که پرتاب میشد می دیدیم😳
خلاصه رمی جمرات هم به پایان رسید، و بسوی هتل حرکت کردیم. 🙏
#روزمرِگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#استوری
دیشب برای چند دقیقه به بازی این دوتا نگاه کردم محمد فادی به نورا گفت میخواهیم بریم پارک نورا ساکش و پر کرد از وسیله 😫
و یه ماشین هست سوار شدن رسیدن به پارک یعنی پشت در خونه مون 😄 نورا وسایلشو پهن کرد😫 محمد فادی هم به نورا گفت الان غذا درست میکنم😍 نورا گفت باشه شروع کرد به تا کردن لباسها😍
خیلی باهم جور هستن اگر یه کدومشون نباشه اون یکی بند نمیشه البته یه موقع ها دعواشون هم میشه ها 😁
خیلی با مزه هستن خدا حفظشون کنه برامون
ماشاالله ولاحول ولا قوه الا بالله
#روزمرِگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
کسی که روزیاش را خدا میدهد، هیچوقت غمگین نمیشود
سلام صبحتون به شادی
#روزمرِگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#نکات_خانه_تکانی
گاهی تمیز کردن دور و اطراف یک شیءاضافه راحت تر از دور انداختن آن به نظر میرسد، اما این روش در دراز مدت کارساز نخواهد بود. با کمی نظم و ترتیب، خرده ریزها را کاهش دهید. خود را از شر هر لباسی که دیگر اندازه تان نیست یا بیش از دوسال است آنرا نپوشیده اید راحت کنید. هر قطعه پوشاک یا شیء ناقص مانند لنگه جوراب، لنگه گوشواره بدلی، ظروف شکسته ای که دوباره چسبانده شده و… را دور بیاندازید. تهیه لوازمی مانند جا کلیدی، جا کفشی و در کل وسایلی که موجب مرتب شدن خرده ریزها میشوند را در دستور کار خود قرار دهید.به این نکته هم توجه کنید
نظافت لزوما معادل با کار سخت نیست، یک موسیقی خوب یا یک برنامه رادیویی خوب و مفید میتواند شما را با اشتیاق بیشتری به تحرک وادارد. برای خود انگیزه هایی پیدا کنید و به خود قول دهید که اگر کارهای روزانه را مطابق برنامه انجام دادید، به خود جایزه ای خواهید داد.
#روزمرِگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#مطبخ
طرز تهیه عدسی 🍲
عدس کرمانشاه ی نوع عدس ریزی هست که هم خوشمزه س و لعاب خوبی میده و برای عدسی مناسبه
دو پیمونه عدس رو به همراه یک و نیم پیمانه جو پرک بزازین کامل بپزه داخل قابلمه ی مقدار روغن بریزید که سر نره
ی دونه پیاز رو رنده کرده و سر قاشق رب و زردچوبه و فلفل سیاه می ریزیم وتفت میدیم و به عدس اضافه می کنیم از عصاره پیاز یا قارچ هم می تونید استفاده کنید
نمک هم فراموش نشه😍😍
#روزمرِگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#همسرانه🍎
باور کنید اگر به همسرتان بگویید دوستش دارید کوچکترین ضرری متوجه او نمیکنید و این کار بسیار سادهای است،
اگر خجالت میکشید این لفظ را
به زبان بیاورید، آن را بنویسید
و اگر این کار را هم نمیتوانید انجام دهید،
عملا علاقه خود را نشان دهید
ولی حتما آنها را ابراز کنید، نه یکبار بلکه چندین بار و مطمئن باشید هیچکس از شنیدن آن خسته نمیشود
ممکن است همسرتان بگوید
لازم نیست بگویی، میدانم دوستم داری،
اما باور کنید او هم از شنیدن این عبارت لذت میبرد
#روزمرِگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#ترفندانه
یه ترفند برای بچه هایی که ماهی دوست ندارن
سلام خانمای عزیز
من بچم اصلا ماهی نمیخوره هیچ جوره
یه مقدار ماهی داشتم که استخون و پوستش رو جدا کردم و چرخش کردم و باهاش شامی درست کردم فقط برای اینکه بوی ماهی رو متوجه نشه چند حبه سیر و سبزیجات معطر هم بهش اضافه کردم. طعمش فوقالعاده خوشمزه شد و دخترم اصلا متوجه مزه ماهی نشد.
#روزمرِگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#تیکه_کتاب📚
کلید توی قفل میچرخانم تا همین چند روز پیش بوی خانه را دوست داشتم، اما امروز دل پیچه میگیرم تمام بوها چند برابر شده اند، بوی یخچال مثل گوشت گندیده است ، بیرون بهتر بودم چیزی برای افطار امیریل آماده نکردهام، کتری را آب میکنم و روی گاز میگذارم یک کوه روی کمرم نشسته دراز نکشیده ام که با صدای آیفون می پرم مادر امیریل است . به دور و بر نگاه می کنم، چادرم را از کنار در برمی دارم و با جوراب هایم توی سطل حمام میاندازم ، خودم را توی آینه ندیده ام که زنگ در را می زند تا سلام و احوالپرسی بکنیم روی مبل جا گیر میشود. و گره روسری اش را شل می کند. می پرسم، شربت درست کنم؟ متعجب می گوید، مگه روزه نیستی با موهایم ور می روم : "حواسم نبود ضعف داشتم نتوانستم بگیرم" و لبهایش را به پایین کش می دهد به محتویات یخچال فکرمی کنم اگر بماند ، باید چه کنم نور از پنجره افتاده روی موهای بورش خودش را باد می زند، دیدم پنجشنبه بود نیومدین اونور گفتم بیام ببینمتون ، پنجشنبه دوره داشتم نشد بیام ، یه نگاهی به ساعت می اندازد. امیر یل کی میاد؟ روی مبل روبرو می نشینم آرام می گویم نزدیکه ، دقیق تر نگاهم میکتد چشمانت چرا قرمزه ؟ به صورتم دست می کشم آلودگی هوا صدای زنگ می آید توران خانم به طرف در می رود از عجله اش حرص میخورم وقتی من یوما ندارم چرا باید امیریل مادرش را به آعوش بکشد ؟ از افکار بچگانه خودم متعجبم هل میکوبم و توی قوری می ریزم .صدای بم امیر یل مثل عطر توی خانه میپیچد.
ادامه دارد🌴
کتاب : مثل نهنگ نفس تازه می کنم
#روزمرِگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb