eitaa logo
روزمرِگی های من و مامان
60.1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
4 فایل
🫶آغوش مادرانه‌ام برایت گستره است🫶 با روزمرگی‌های مادرانه👩‍👧‍👦 آموزش دستپخت مادرانه🍛🍲 آموزش‌ها و سرگرمی ارتباط با من: 🧕 @ghorbani_29 تبلیغات: 🤳 https://eitaa.com/joinchat/520225055Cabc0a1c423
مشاهده در ایتا
دانلود
اکنون این دو تصویر را کناری بگذارد. در طی زمان درس خواندن، هر وقت حالش بد بود و انگیزه لازم برای سخت کوشی نداشت، تصویر آن انسان بی عرضه را، برای خود تداعی کند تا غرق در درد ناکامی هایش شود و سپس آن تصویر زیبا را ببیند، به محض مقایسۀ این دو تصویر، انگیزۀ لازم، در او بوجود خواهد آمد. می دانید چرا؟ چون انسان ها تمام کارهایشان برای فرار از رنجی یا نائل آمدن به لذتی است. بنابراین، اهرم رنج و لذت، هم دردآور است و هم شادی بخش. بنابراین، آن دانش¬آموز در مسیر فطرت الهی خویش، رنج و درد را نمی پذیرد به همین دلیل تلاش می کند تا به لذت حاصل از درس خواندن برسد. این یک قانون است. این مثال را برای هر هدفی می توانید عملی کنید تا همیشه انگیزۀ شما را بالا نگهدارد.👌 ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
👆 ممنونم دخترخاله جان خیلی با سلیقه و عالی نوش جان 🩷 ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪴 خانه های قدیمی را دوست دارم چون... چایی همیشه دم بود روی سماور توی قوری در خانه همیشه باز بود مهمانی دلیل و برهان نمی‌خواست غذاها ساده بود و خانگی بویش نیازی به هود نداشت عطرش تا هفت خانه می‌رفت کسی نان خشک نداشت نان برکت سفره بود. مهمانِ ناخوانده، آب خورشت را زیاد می‌کرد بوی شب‌بوها و خاک نم‌خورده حیاط غوغا می‌کرد خبری از پرده های ضخیم و مجلسی نبود نور خورشید سهمی از خانه های قدیم بود دلخوری ها مشاوره نمی خواست دوستی ها حساب و کتاب نداشت سلام ها اینقدر معنا نداشت!� خانه‌های قدیمی را دوست دارم...🪴 ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن چیست که آسمانی سبز ،شهری قرمز وآدم هایی سیاه دارد ؟ هندواااانه🍉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شام امشبمون کوکوی کدو سبز مواد لازم : کدوی سبز ، سیب زمینی نیم پز، تخم مرغ و پیاز و نمک و فلفل سیاه و زردچوبه با روغن ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
🌸باید شغل فرد دقیق پرسیده شود و او وضعیت شغلی خود را واضح بیان کند و دربیان شغل خود کلی گویی نکند، مثلا نگوید در بازارکار می کنم زیرا در بازار، انواع شغل ها وجود دارد. باید بدانید برخی شغلها مانند هنرپیشگی، سیاستمداری، نظامی گری و... جزء مشاغل خاص هستند و روحیه های خاص می توانند با این شغلها کنار آیند. 🌸هنگام صحبت کردن فرد مورد نظرتان، خوب گوش کنید و دقت نمایید تا مطالب گفته شده را به خاطر بسپارید و گاهی با بیان عباراتی مانند متناسب با صحبت های او «بله»، «عجب»، «چه جالب» و ... نشان دهید که به حرف هایش دقت دارید. هنگام صحبت کردن سنجیده حرف بزنید وحراف نباشید و از این شاخه به آن شاخه نپرید.جوگیر نشوید. وعده ها و قول هایی که در آینده نمی توانید آنها را انجام دهید را ندهید پس جو گیر نشوید و قول نابجا ندهید بلکه بگویید همیشه برای بهتر شدن زندگی مادی و معنویتان، تلاش خواهید کرد. ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
با قدردانی زندگی کنیم. ذهنمان را آموزش دهیم که قدردان و شکرگزار باشیم. استعدادها، زیبایی و شکوه خودمان را تحسین کنیم. خودمان را با تمام نقص ها دوست داشته باشیم. ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
طرز فکری که ما را به جایی رسانده است که اکنون هستیم، ما را به جایی که می‌خواهیم برویم، نخواهد رساند.👌 آنتونی رابینز سلام صبح بخیر🌸🩷🌸 ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
سلام و احترام دوستان گرامی امروز با مطالب 🍃 مطبخ 🌳فرزندانه 🌷پاسخ مشاور 🌿ارسالی و.....در خدمت شما هستیم
سوال آشپزی سلام خانم قربانی عزیز میشه در مورد علت جمع شدن کباب تابه ای توضیح بدید براي جلوگيری از جمع شدن گوشت چیکار کنیم پاسخ👇 اگه حرارت زیر کباب خیلی کم باشد گوشت آب میندازد و خودش را جمع می کند. مقداری پودر سوخاری را به مواد کباب تابه ای اضافه کنید تا جمع نشود. اگر چربی گوشت زیاد باشد کباب تابه ای جمع می شود. یک سیب زمینی کوچک را رنده کنید داخل مایه گوشت ، مانع جمع شدن کباب تابه ای می شود. استفاده از گوشت گوساله کمتر باعث جمع شدن کباب تابه ای می شود. ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
چند وقت پیش منزل یکی از دوستان رفته بودم، یک دختر و یک پسر کوچک داشت، در حال بازی با آنها بودم که مدام مادرش وسط می آمد و به بچه ها می‌گفت: «اینطور بازی کنید، آنطور بازی نکنید. لباستان را کثیف نکنید. الان بیایید میوه بخورید. اینکار را بکنید و آنکار را نکنید. لبه مبل ننشینید، تلویزیون زیاد نبینید و.. و ..و..» آنقدر که من هم به صدا آمدم و گفتم: «ای بابا، بچه ها را راحت بگذار، اجازه بده بازیشان را بکنند. اینطور خسته می‌شوند از این همه بکن و نکن!» بعد از گفته من چهره اش در هم رفت و با بغض نشست. احساس کردم او را ناراحت کردم ، بنابراین عذرخواهی کردم و گفتم: «ببخشید، ببین من که آدم بزرگ هستم از این فرمایشات تو خسته شدم، چرا اجازه نمی دهی، بچه ها راحت باشند و بازی شان را بکنند. نگاه کن مثل جوجه از این دستورات تو می‌ترسند و تکان نمی‌خورند.» او هم حرف هایم را تایید کرد و گفت: «می دانم خیلی وسواس دارم و مدام حس می‌کنم باید به آنها خط بدهم و مسیر مشخص کنم تا مبادا اشتباه کنند، از جایی بیافتند، لباسشان کثیف شود یا خودشان را آلوده کنند، این فرمایشات هم خودم را خسته کرده و هم بچه ها را.» پس از ترک منزل این دوست، مدام به این فکر می‌کردم که باید چطور بچه ها را در زمینه های مختلف هدایت کرد، آیا باید آنها را رها کرد تا هرطور که باید و دوست دارند رشد کنند، یا اینکه باید برای آنها زمینه فراهم کرد و در یک مسیر مشخص آنها را قرار داد.🤦‍♀️🤦 نظر شما چیه؟؟؟؟ ✍️کانال روزمرگی من و مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر بزرگ می گفت: “درست می شود” و همیشه بعدش نگاه می کرد به آسمان و می خندید حتم دارم چیزهایی درباره خدا می دانست که ما بی خبر بودیم! ✍️کانال روزمرگی من و مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb