eitaa logo
روزمرِگی های من و مامان
53.5هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.6هزار ویدیو
6 فایل
آغوش مادرانه ام برایت گسترده است🫂 اینجا تجربه هامو باهات به اشتراک میذارم❤️ با کلی تَرفَنــــــــــــــدِ: 🔸آشپزی 🔸مشاوره 🔸خانه داری 📲با جان و دل می‌شنوم: @ghorbani_29 ⭕️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/520225055Cabc0a1c423 @yazahra205
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 به فضه اتاقی اختصاص داده شد. او ناباورانه قدم برداشت و به اتاق رفت. چگونه ممکن بود به کنیزی اتاق بدهند. فضه هنوز مبهوت بود؛ دستش را چند بار محکم روی گونه اش زد تا ببیند خواب است یا بیدار. بیدار بود. صلیب کوچکی را روی یکی از طاقچه های کوچک اتاق گذاشت و با شعفی که در وجودش موج می زد از اتاق بیرون آمد. فاطمه بانوی خانه، کارها را با فضه تقسیم کرد؛ یک روز خودش کارهای خانه را انجام می دهد و روز دیگر فضه. فاطمه با مهربانی و ادب از او پرسید:«خمیر را درست می کنی یان نان می پزی:»فضه که هنوز مبهوت چهره زیبا و دوست داشتی فاطمه بود یک باره به خودش آمد. او مشعوف از اینکه برایش منزلتی این چنین قائل شده اند و همانند بانوی خانه نظرش را جویا می شوند ذوق زده و هول گفت:«خمیر درست کردن و آوردن هیزم با من.» گل⚘️ روزتون مبارک 📚 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb