~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
صحبت های ما خیلی کوتاه بود اما در همان فرصت کوتاه روی یک چیز خیلی تاکید کرد، او بارها گفت که یک همسنگر میخواهد...
شاید کسی که به خواستگاری میرود همسر و همدم میخواهد اما گفت که همسنگر میخواهد
بعد از چندسال به او گفتم ما که الان در زمان جنگ نیستیم، علت اینکه همسنگر خواسته چه بوده است؟؟!
او گفت: جنگ ما جنگ نظامی نیست، جنگ الان ما جنگ فرهنگی است. اگر همسنگر خواستم به خاطر کارهای فرهنگی هست تا وقتی من کار فرهنگی انجام میدهم، همسرم هم در کنار من کار فرهنگی کند...
✍🏻به روایت_همسر
#شهید_مصطفی_صدرزاده♥️🕊
.
.
🌱|@martyr_314
🌴#برگی_از_خاطرات✨
برای ڪارهاۍ فرهنگۍ از جان و دل مایه میگذاشت از خواب و خوراڪش میزد تا بتواند بهترین فعالیت را داشته باشد☘
ماهرمضان تا ساعت ۱۲ شب در مسجد میماند وڪارهای فرهنگی می ڪرد❣
ڪلاس قرآن، سفره افطار،
حلقه صالحین و برنامه هاۍ مذهبۍ و..
برای هرڪدام از جان و دل مایه می گذاشت☘
#شهید_مصطفی_صدرزاده❤️🕊
🌱|@martyr_314
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
در حوزه امام جعفر صادق علیه السلام چهار سال درس طلبگی خواند و چند ماهی هم مشهد رفت....
اما به قول خودش گمشده اے داشت و دنبال گمشده اش بود...
مصطفے تمام ذهنش درگیر کارهای فرهنگی بود و علاقه داشت در زمینه ادیان و عرفان از طریق کارهای فرهنگی با بچهها ارتباط برقرار کند،
اصلا بیشتر نیروهایش نوجوان بودند...
بیشتر کتاب هایی که مطالعه میکرد در خصوص شهدا بود.
آن قدر زندگے شهدا را خوب خوانده بود که گویا با آنها زندگی کرده است!
همیشه هم به بچهها پیشنهاد میکرد در خصوص زندگے شهدا مطالعه داشته باشند.
بیشترین کتابی که هدیه میداد کتاب #شهید_ابراهیم_هادی بود.
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🌱|@martyr_314
~🕊
#شهیدانه
ازش پرسیدم : "دوست دارے روی قبرت چی بنویسن؟"
کمے فکر کرد و گفت:
" آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنے هر دو جهانش بخشے...
دیوانه ے تو هر دو جهان را چه کند؟! :)"
✍🏻به روایت دوست شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده♥️🕊
در نهایت هم همین شعر روی مزارشون نوشته شد💔✨
🌱|@martyr_314
#طنز_جبهه
قبل از عملیات بود...
داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم به هم رمز بدیم...
که تکفیریا نفهمن...🤔
یهو سیدابراهیم(شهید صدرزاده) از فرمانده های تیپ فاطمیون😍
بلند گفت: آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدر خوشبختم...بدونید دهنم سرویس شده😂
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#سیدابراهیم
🌱|@martyr_314
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
خوشبختیای که من چشیدم در یکی یا دو زمینه نیست. شاید برخی فکر کنند کسانی که مذهبی و حزباللهی هستند، آدمهای خشکی در خانهشان هستند ولی مصطفای من خیلی عاطفی بود. در کوچکترین تغییر و تحولاتی که در خانه و ظاهر خانه اتفاق میافتاد خیلی سریع ابراز میکرد که مثلا چیزی در خانه عوض شده است.
خیلی زیبا میتوانست محبتش را ابراز کند. زمانی به او اعتراض میکردم تا درباره این مبلغی که در خانه گذاشته است بپرسد که چه شد و کجا خرج شد، اما مصطفی میگفت فرقی نمیکند که او خرج کند یا من خرج کنم. هیچ وقت در هیچ موردی بازخواست نمیکرد و سوال و جواب نداشتیم. اینکه مثلا بپرسد کجا رفتی؟ چه کار کردی؟ پول را برای چه خرج کردی؟ در واقع بین ما یک حالت اعتماد کامل وجود داشت.
همسر#شهید_مصطفی_صدرزاده
🌱|@martyr_314
#شهیدانه
همیشه به من میگفت که او را از زیر قرآن رد کنم.. تصمیم گرفتم هنگام دفن برای آخرین بار او را از زیر قرآن رد کنم :)
وقتے تربت امام حسین «علیه السلام» را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی مصطفی انداختند،
قرآنم را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم. گفتم که این قرآن را روی صورت مصطفی بگذارند و بردارند.
به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفے گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم مصطفی بسته شد!💔
همان جا گفتم: «میخواستی در آخرین لحظه، «عند ربهم یرزقون» بودنت را نشانم دهی و بگویی که شهدا زنده هستند؟!🥀
همه اینها را میدانم! من با تو زندگی میکنم مصطفے ».
همسر#شهید_مصطفی_صدرزاده
🌱|@martyr_314