#مادر
به قاب عکس مادرم
از قاب عکست دلخورم،از بس که دلگيرست
هرچند قاب کهنه اش محتاج تعمیرست
یک بار دیگر چارچوبش را عوض کردیم
مشکل ولی از خنده ی غمگين تصویرست
پشت سرت آن شاخه ی سرسبز خرمالو
جای ربان از گوشه عکست سرازيرست
آن شاخه در قید حیاط است و حواسش نیست
حالا تو در قید حياتت نیستی... دیرست؛
دیگر بخواهم شکوه از دنیا کنم، وقتی
این زود رفتن ها فقط تقصیر تقديرست
از قاب عکست دلخورم،این روزها انگار
از دست من،از گریه های هر شبم سيرست
آن سوی شیشه هیچ تغییری نخواهی کرد
این سوی شیشه دخترت در حال تغييرست
مادر! تو در آن قاب همواره جوان هستی
یک روز می بینی چقدر این دخترت پيرست
#مریم_کرباسی_نجف_آبادی
از مجموعه؛ #دعوتنامه
https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
مادرم کربلا ندید و نرفت
در دلش تا همیشه حسرت داشت
مادرم معتقد به حکمت بود
اعتقادی اگر به قسمت داشت
کربلا قسمتش نشد امّا
طبق تقویم کربلایی شد
رفتنش پنجم محرّم بود
رفتنش هم عجیب حکمت داشت
مادرم بین اعتقاداتش
بیشتر از همه حسینی بود
دیده بودم که او محرّم ها
چشمهایش به گریه عادت داشت
نذرهایش برای اصغر بود
گاه نذر رقیّه هم میکرد
شله زردش چقدر حرف نداشت
روزهایی که باز حاجت داشت
نقش میبست روی هر کاسه
دارچینهای خوشنویسیِ من
مینوشتم حسین و میدیدم
مشق نامش چقدر شوکت داشت
پانزده سال میشود ما هم
با محرّم سیاه میپوشیم
تا بفهمیم زندگی با داغ
غصّه تنها نداشت، زحمت داشت
مادرم رفت و خوب فهمیدیم
داغ هرگز نمیشود کهنه
کربلا ماند و داغ هایی که
قرنهای زیاد قدمت داشت
مادرم صبر زینبی هم داشت
بود در زندگی همیشه صبور
او ولی زود رفت و فهمیدیم
مرگ انگار واقعیت داشت
#مریم_کرباسی_نجف_آبادی
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#مادر #محرم
https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
برای مادرم
مردهای؟ نه زندهای! انگار میبینی مرا
داری از آن سوی گندمزار میبینی مرا
گفت مادرها از آن دنیا به فکر بچّهها_
بیشتر هستند و عاشقوار میبینی مرا
گفت مادرها نمیمیرند هرگز، راست گفت
از بهشتِ بی در و دیوار میبینی مرا
من زمینی ماندم و تو آسمانیتر شدی
ماهتابا! شب به شب بسیار میبینی مرا
بی تو من انگار در خواب عمیقی رفتهام
در عوض تو ماندهای بیدار، میبینی مرا
من تو را آنقدر که باید ندیدم مادرم!
تو ولی تکرار در تکرار میبینی مرا
ماندهام در حسرتِ یکبارِ دیگر دیدنت
تو از آن دنیا هزاران بار میبینی مرا
این اواخر چشمهایت نای دیدن را نداشت
خوب میبینی مرا؟ یا تار میبینی مرا؟
#مریم_کرباسی_نجف_آبادی
#مادر #مادران_آسمانی
۱۴۰۳/۶/۲۶
https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
بهار میرسد و سالِ دیگری، مادر!
كه میزنيم دوباره به هر دری، مادر!
كه ميزنيم به هر در كه جای خالی تو
كنارمان بِنِشانيم يك پری ، مادر!
كنارِسفره كه شش سين شدست بعدازتو
و چند شاخهی شببوی پَرپَری، مادر!
كجاست سبزهی لبخندهات در سفره؟
كجاست سبزی گُلهای روسری، مادر؟
بدونِ چشمِ زلالِ تو چندمين سال است
كه ماهیات شده در تُنْگ، بستری، مادر!
حدودِ ساعتِ سه، «سالِ نو مبارك باد!»
چهقَدْر مثلِ هميشه مُعطّری، مادر!
درونِ قاب، تو ميخندی و دو شمعِ سياه؛
چنان به گريه میافتند، «بهتری مادر؟
نگاه می كنی و چند بوسه و تبريك
نگاه میكنی و اشك دختری، مادر! ـ
به گونههای قشنگ تو میچكد در قاب
چه عيدِ غمزده و گريهآوری مادر!
هزار سالِ دگر هم كه نو شود، نرسد
به پای خوبیِ تو هيچ مادری مادر!
#مریم_کرباسی_نجف_آبادی
#هجدهمین #نوروز بدون #مادر هم دارد از راه میرسد
https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi