💠طول عمر
❇️راه رسیدن به خواستهها از یک گذرگاه نمیگذرد؛ البته برخی راهها طولانی و برخی راهها کوتاه و میانبر هستند. طول عمر یکی از خواستههای همیشگی بشر است که برای رسیدن به آن باید نکات بسیاری را رعایت کرد از جمله: ورزش کردن، تغذیه مناسب، خواب کافی دوری از اضطراب و ... اما خداوند در احادیث راه میان بر برای رسیدن به این خواسته را بیان نموده است، نیکی به پدر و مادر به فرموده پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله باعث طولانی شدن عمر و افزایش روزی میشود.
🌹 قالَ رسول الله صلیاللهعلیهوآله : «مَن سَرَّهُ أن يُمَدَّ لَهُ فِي عُمرِهِ و يُزادَ في رِزقِهِ فَليَبَرَّ والِدَيهِ.»
🌷پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «هركه خوش دارد عمرش دراز و روزىاش بسيار شود، به پدر ومادرش نيكى كند.»
📚میزان الحکمة، ج۱۳، ص۴۸۹، ح٢٢٦٤٣
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_صبح_طلوع
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️مشک خونی
❄️صبح زمستان بود؛ برف تا یک متر باریده بود. از خانه های کاهلگلی روستا دود بخاری ها خارج می شد.
☘️بچه ها می خواستند به مدرسه بروند؛ کبری از آب ذخیره شده روزهای قبل، برای شوهرش مشهدی علی و بچه ها صبحانه آماده کرد. بعد از خوردن صبحانه بچه ها را راهی مدرسه کرد و شوهرش مشهدی علی به سرکارش رفت. بعد به سراغ مرغ ها رفت به آنها غذا داد، یونجه جلوی دام ها ریخت. اتاق ها را مرتب کرد و در همین حین به فکر ناهار افتاد؛ اما آبی در ظرف ها باقی نمانده بود.
🌺 گرمپوشش را بروی لباس هایش پوشید، گوشه ای از چارقدش را در جلوی دهانش بست. مشک را بر روی دوشش گذاشت و به سمت رودخانه به راه افتاد.
🌸کوچه های روستا پر از برف بود؛ پاهایش تا زانو در برف فرو می رفت و سرما در مغز استخوانش رسوخ می کرد. هر بار تصمیم داشت به خانه برگردد؛ اما فکر ناهار و آب خانواده و لب های خشکیده بچه ها او را مصصم تر می کرد که به حرکتش ادامه دهد. او سرا شیبی ها را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشت تا به رودخانه رسید؛ به سختی آب داخل مشک ریخت؛ آن را بر روی دوشش گذاشت. هنگام بازگشت کمی هوا مه آلود بود و صدای زوزه گرگ ها می آمد ، ترس از حمله گرگ ها و گم شدن در جنگل وجودش را فرا گرفته بود. مسیر دو راه داشت؛ اما اشتباهی از راهی رفت که به سمت جنگل و دره بود. هر چه قدر پیش می رفت، بیشتر سردرگم می شد؛ سرما لزره بر اندامش انداخته بود و دندان هایش تکان می خورد، خستگی خواب را مهمان چشمانش کرده بود؛ در گوشه ای نشست تا خستگی از تن بیرون کند.
🍃نزدیکی ها غروب شد؛ اما شوهر و بچه هایش هر چه قدر منتظر ماندند؛ خبری از کبری نبود. دلواپس شدند، مشهدی علی به خانهی همسایه اش مشهدی رضا رفت و از مریم زن مشهدی رضا سراغ کبری خانم را گرفت؛ او هم خبری نداشت. در فکر فرو رفت، ناگهان یادش به ظر های خالی آب افتاد و با خودش گفت: «احتمالا رفته است از رودخانه آب بیاره.»
🌺بچه ها را به همسایه اش مریم سپرد؛ لباسهایش را تند تند پوشید. با پتو و فانوس و با مشهدی رضا به سمت رودخانه به راه افتادند. مسیر سخت بود؛ برف دوباره باریدن گرفته بود؛ هر چه قدر می خواستند قدمهایشان را تندتر بردارند؛ اما به زمین می خوردند تا این که بالاخره با هر سختی که بود به رودخانه رسیدند، این طرف و آن طرف رودخانه را گشتند؛ اما خبری از کبری نبود. تصمیم گرفتند از همدیگر جدا شوند و هر کدام مسیری را بروند و دوباره در همان جایی که بار اول بودند؛ به همدیگر برسند.
🌸مشهدی رضا از گوشه سمت چپ رودخانه و مشهدی علی از گوشه سمت راست رودخانه رفت. مشهدی علی صدا می زد: «کبری خانم کجایی ؟ جواب بده!» اما صدایی شنیده نمیشد. برفی انباشته و مشکی خونی کمی آن سو تر زمین را رنگی کرده بود.
#داستان
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_آلاله
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: آلاله
به: منجی عالم
سلام مولای من!
نمیدانم از کدامین موضوع باید سخن گفت، گفتنیهای تاریخ بسیار و پندها بیشمار ؛ اما گوش جان و قلب در پرده خاموشی و غفلت است و زر و زیور کاخ کذایی زمانه ما را در برهوت ندانم و جهل سرگردان نموده است و عطشمان را زر زیورها و خیالات خام خاموش کردهاند.
مولای من!
ما را عطشناک حقیقت نما و عطشمان را با نزدیکی به خودت فرو گذار.
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
ارتباط با ادمین: @taghatoae
ادمین تبادل: @tajil0313
🆔 @parvanehaye_ashegh
تجدید بیعت
امروز زیر سایهی عنایت ولی،
زیر سایهی مولایمان مهدی،
بیعتت را تجدید کردهای؟
به امام زمانت با گفتار، رفتار و عمل گفتهای:
سلام، صبح بخیر
#صبح_طلوع
#به_قلم_ترنم
#عکسنوشته_مقداد
🆔 @tanha_rahe_narafte
🔴 دور دیدن ظهور ممنوع
🔺 امام صادق علیه السلام فرمودند: به آنچه نااُمیدی، امیدوارتر باش تا آن چیزی که امید داری محقق شود؛ زیرا موسی بن عمران، رفت تا برای خانواده اش شعله ای آتش بیاورد ولی هنگامی که بازگشت، رسول و پیامبر بود، و خداوند کار بنده و پیامبرش موسی را در یک شب اصلاح نمود. و خدا با قائم یعنی دوازدهمین نفر از امامان نیز چنین خواهد کرد و در یک شب کارش را اصلاح خواهد فرمود... او را از حیرت و غیبت بیرون آورده و به نور فرج و ظهور داخل خواهد کرد.
📚 کمال الدین، ج۱، باب۶، ص۳۰۲
🌕 این هم نتیجه نزدیک دانستنِ ظهور؛
🔹امام صادق علیه السلام در جایی دیگر فرمودند: آنان که فرج را نزدیک میشمارند، نجات یافتند.
📚غیبت نعمانی، باب۱۱،ص۲۸۰
🌺 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🌺
#حدیث
#مهدوی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌺وقتی او بیاید
🔹امام صادق علیه السلام فرمودند: هر گاه قائم برخیزد، به دادگری حکم راند و ستم در روزگارت به سر آید و راهها امن شود و زمین برکتهای خود را بیرون ریزد و هر حقی به صاحبش داده شود.
📚بحار الانوار، ج۵۲، ص۴۳۸
#حدیث
#مهدوی
#عکسنوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍لبیک
🌸کش چادر را روی سرش محکم کرد و مشغول پوشیدن کفش هایش بود که دخترکش گفت: « مامان منم امروز میام، قول می دم ماسک بزنم و از ماشین پیاده نشم. »
🌺دل فهیمه زیر و رو شد، گفت: « اشکالی نداره تا من وسایل را جاسازی میکنم شما لباس هات را بپوش.»
☘ آخرین بسته و کیف را در صندوق عقب ماشین گذاشت تا بعد از بازدید کلاسهایش به متربیان نیازمند هدیه دهد. دل هر کودکی را که شاد می کرد می گفت دعای فرج بخوانید و از امام زمان بابت هدیه تشکر کنید.
🍃طبق قول و قرارش با امام زمان متربیان را در صف اول نماز جمعه گرد هم میآورد؛ ولی در شهرشان ویروس کرونا بهانه ای شده بود برای ترک نماز جمعه. ساعتها فکر کرد و به نتیجهای رسید.
🌸شب برای اجرای فکرش به روضه رفت. چای روضه که تمام شد از همه زنان خواهش کرد دو دقیقه وقتشان را در اختیار او بگذارند. ابتدا برخی مخالفت کردند وقتی صحبت از کارت دعوت شد همه گوش دادند: « من فقط میخوام شما را به شرکت در نماز جمعه برای شادی دل امام زمان و ناراحتی دشمنان دعوت کنم. آیا کسی هست که لبیک بگه کسی که پای روضه ابا عبدالله ۴۰ روز نشسته و خوب میدونه که سرورمان چقدر برای نماز جنگیدند.»
🌺 همه به یک باره صوت لبیک یا حسین سر دادند به امید اینکه فردا صف باشکوه نماز را به پا دارند.
#داستانک
#مهدوی
#به_قلم_خادم_المهدی
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از:افراگل
به:قطب عالم امکان
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌺 سلام و صلوات خدا بر تو ای نور عالمین
آقاجان ببخش بر ما بقیه غیبتتان را
مولاجان دیگر صبری برایمان نمانده
📖عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری
سخت است همه را دیدن و عزیز فاطمه را ندیدن😭
🔆 فرازی از #دعای_ندبه
📖 اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ
خدايا بنمايان به من آن جمال ارجمند...
🔆 فرازی از #دعای_عهد
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ الْـفَـرَج
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
ارتباط با ادمین: @taghatoae
ادمین تبادل: @tajil0313
🆔 @parvanehaye_ashegh
💐 آمدن بهار نزدیک است
✨میتوان همه گلها را از ته چید، اما نمیتوان جلوی آمدن بهار را گرفت.
#صبح_طلوع
#عکسنوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨از همسرت تشکر کن
به راستی چه زیبنده است سپاس از زحمات دیگران و چه خوشایند است قدردانی از فداکاری های خانواده و بستگان. فقیه سترگ و بزرگوار حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی چنین لب به ستایش از همسرش میگشاید:
چون یکی از اسباب مهم توفیق حقیر در تألیف کتاب هایی که نوشته ام، به عنایت حضرت مسبب الاسباب ـ جلّت حکمته ـ همسر معظّمه، علویه محترمه و کریمه از بیت فقاهت و سیادت بوده است. ایشان علاوه بر تحمل زحمات پرستاری و خانه داری، در نوشتن همه آثاری که دارم، آن چه در توان داشته، به من یاری و کمک کرده و به کارم تشویق و ترغیب نموده است. لذا امیدم به لطف خداوند متعال این است که ... ثواب این نوشته را در نامه عمل ایشان ـ که در همه ثواب های آثار حقیر، نظما و نثرا شریک است ـ ثبت فرماید.
📚 نیایش در عرفات، ص۳۱۳و۳۱۴
#سیره_علما
#آیتالله_گلپایگانی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ عوامل وحدت
🌺 مولی الموحدین حضرت علی علیهالسلام بر وحدت مسلمانان تأکید فراوانی دارند، تا جایی که از اختلاف و تفرقه پرهیز میدهند و همه را به وحدت و یکپارچگی فرا میخواند.
🍃 به همین منظور مواردی را برمیشمارد که میتواند عاملی برای وحدت شیعه و سنی باشد.
حضرت چنین میفرماید: «فی ذم أهل الرأی»
.. و إلههم واحد و نبیهم واحد و کتابهم واحد أفأمرهم الله سبحانه بالإختلاف فأطاعوه أم نهاهم عنه فعصوه؟
خدا یکی، پیامبر یکی، و کتاب یکی است. آیا آنها را خداوند به اختلاف و دو دستگی فرمان داده و او را اطاعت میکنند؟ یا آنها را از اختلاف نهی کرده و فرمانش را سرپیچی میکنند؟
📚نهج البلاغه، خطبه۱۸
🌸 همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در سخنان خود بر این امر اصرار میورزیدند.
تا جایی که فرمودهاند: المؤمنون إخوة تتکافؤ دماؤهم و هم ید علی من سواهم؛ مؤمنان با هم برادرند و خونشان برابر است و در برابر دشمن متحد و یکپارچهاند.
📚 کافی، جلد۱، ص۴۰۴
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️بهار نارنج
🍃 خسته و کوفته از سر کار برگشتم. وارد خانه شدم. اول از همه گلدان شکسته گوشه اتاق توجهم را جلب کرد. با احتیاط جلو رفتم. شیشه بوفه هم شکسته بود. سرکی در آشپزخانه کشیدم. شانس آوردم خرده شیشه و چینی ظرفهای شکسته به پایم فرو نرفت.
🌸پدر در گوشه اتاق بین دو مبل زانوهایش را در بغل گرفته و آهسته گریه میکرد. خواهرم با چشمهای پر از اشک به من خیره شد. آهسته سلام دادم، مادر جوابم را داد؛ ولی پدر سرش را بلند نکرد.
☘️دست زهرا را گرفتم: «زهرا جان، آبجی گلم برویم اتاقت برایت از مغازه شیرینی خوشمزه آوردم. همانی که دوست داری.»
🌺 زهرا را به اتاقش بردم. جعبه کوچک شیرینی را به او دادم و از اتاق بیرون رفتم. صدای پدر را شنيدم؛ حلالیت میخواست.
کنار پدرم نشستم. مادر با لبخند به پدر نگاه میكرد.
🍃پدر با دستان لرزان اشک گوشه چشم مادر را پاک كرد، گفت:«شرمنده تو و بچهها هستم، همه وسایل را شکستم.»
🌸مادر دست پدر را گرفت و با لبخند گفت:«فدای سرت، نویش را میخریم، خودت را برای این چیزها ناراحت نکن.» دستان پدر را گرفتم تا بلند شود.
🍃_ ببخش رضا جان، هم باید درس بخوانی هم کار کنی، من را ببرید آسایشگاه اینطوری شما راحت میشوید.
🌺_ بابا این چه حرفی است میزنی، حضور شما در خانه به ما دلگرمی میدهد.
☘️مادر با لیوان شربت بهار نارنج از آشپزخانه بیرون آمد. آن را به پدر تعارف کرد. پدر، عشق را از چشمان مادر خواند. سینی شربت را گرفت. روی زمین گذاشت. دست مادر را جلو لبانش برد و بوسید.
#همسرداری
#داستانک
#به_قلم_سرداردلها
🆔 @tanha_rahe_narafte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️ خوشبوتر از گُل محمدی
☀️خورشید بر فراز آسمان برابرت سر خم کرده، ای خورشید عالمتاب!
💥نور وجودت سراسر گیتی را دربرگرفته، ای رحمة للعالمین
جهان را با قدمهایت گلباران کردی، ای خوشبوتر از گُل محمدی
گُلهای پی در پی صلوات تقدیمت، ای نور چشم آمنه
ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّل فَرجَهُم
🌸طلوع همه مهربانیها و خوبیها ، خوشآمدی
مولای همه مستضعفان ، خوشآمدی 🌸
#کلیپ
#تولیدی_ترنم
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
طلوع پرتوی رسولالله (صلیالله علیه و آله) بر قلب مسلمانان پاداش کسی است که در تاریکترین لحظههای شب به انتظار نشسته،
چه تماشایی است،
طلوع صبح هفده ربیع،
با میلاد پیغمبر اعظم (صلیالله علیه و آله)
میلاد نور و رحمت،
اسوه حسنه،
جعفر صادق (صلواتاللهعلیه)
عطر صدق،
که برعرصه گیتی قدم نهادند.
«میلاد مبارک»
#صبح_طلوع
#به_قلم_نرگس
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌸بهانه رویش گلها
✨محمد بر دست آمنه میدرخشد. دختر پاک قبیله در فراق عبدالله با دردانهاش انس میگیرد.
🌺محمد میشود بهانهی رویش گلها و عطر خوبش، در مشام دنیا میپیچد.
🦋حلیمه آرام آرام با عشق، شیرهی جان در کام او میریزد و دنیا دنیا عشق، تجربه میکند.
💫او محمد است و قرار است رسولی باشد که سخت است غمهای مؤمنین بر او و برای نجاتشان سخت علاقهمند است.
💐خوش آمدی یا رسول الله💐
#مناسبتی
#به_قلم_ترنم
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ جان شیعه
🌴 وحدت درختی تناورست. این درخت میوههای زیبایی را به امت اسلام هدیه میکند. به حقیقت درخت زیبا، ثمری زیبا میدهد.
✋همانگونه در ضرب المثل گفته میشود یک دست صدا ندارد. یعنی؛ فایدهای بر آن مترتب نیست. جدایی و اختلاف اُمت پیامبر هم اینچنین است. البته اینجا نه تنها فایده بلکه ضررهایی هم با خود میآورد.
🌿چنانکه خداوند حکیم در قرآن کریم میفرماید:
🔹« وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ ۚ وَأُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ؛ و بسان آنانکه پراکنده شدند و پس از آمدن دلیل های روشن الهی، اختلاف کردند، نباشید «زیرا» برای آنان عذابی بزرگ خواهد بود.»
📖 آل عمران، ۱۰۵
☘مرجع عالیقدر آیت الله سیستانی میفرماید: اهل تسنن برادر ما نیستند، نفس و جان ما هستند.
👏👏مبارک باشد هفته وحدت بر تمامی مسلمانان، خصوصا بر اهل تسنن جان ما شیعیان.
#مناسبتی
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
" والعقلُ لولا أحمدٌ لم يسجُدِ "
و اگر پیامبر نبود
#عقل سجده نمی كرد ...🌱'
" واللهُ لولا أحمدُ لم يُعبدِ "
اگر پیامبر نبود؛
#خدا عبادت نمی شد ...🌱•°
#میلاد_پیامبر_اکرم بر همگان مبارک❤️
#کلیپ
#تولیدی_مقداد
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ستوده
🌕دیشب آسمان پر از ستاره بود. ماه کامل بر شهر میتابید. نورهایی به سرعت حرکت میکردند و آسمان را روشن کرده بودند.
☘️شوهرم میگفت: «دیشب تمام بتها سرنگون شدند، بدون آنکه کسی به آنها دست زده باشد.»
🌸با خودم گفتم: «نوگل ما عجب قدمی دارد. از اولین ساعات تولدش زمین و زمان به جنب و جوش افتادهاند. »
🌺دست به آسمان بلند کردم از خدا خواستم محافظ او باشد و او را از گزند دشمنان حفظ کند. سریع آماده رفتن شدم. برای دیدن دوباره نوزاد آمنه ذوق داشتم.
☘️با لبانی خندان و چهرهای گشاده به خانه آمنه رسیدم. کنیزک در را باز کرد. من خندان سلام دادم. قدم تند کردم. به اتاق آمنه رفتم. سلام کردم. آمنه نگاهش را به من داد. جواب سلام گفت. وارد شدم. کودک در آغوش او آرام خوابیده بود. به صورت آمنه نگاه کردم بر لب لبخند داشت و چشمانش پر از اشک بود. با بغض گفت: «فاطمه، نازدانهام شبیه عبدالله نیست؟ کاش او هم اینجا بود.»
🌸هفت روز از تولد فرزند آمنه گذشته است. همه به خانه پدر آمدهایم. پدر به رسم همیشه گوسفند قربانی کرده است. من با کمک بقیه زنان قبیله ولیمه را آماده کردهایم. پدر برای ولیمه فرزند عبدالله طبق رسم همیشگیاش از فقرا هم دعوت کرده است. او نوزاد را از آمنه گرفت. میان جمع رفت. او را روی دستهایش بلند کرد و گفت: «نام فرزند عبدالله را محمد گذاشتم.»
🌺☘️همهمه بر پا شد. صدای پچ پچ بعضی را شنیدم. یکی از جمع بزرگان بلند شد و پرسید: «چرا اسم محمد را انتخاب کردی عبدالمطلب؟ تو خوب میدانی این نام در میان اعراب کم سابقه است.»
چشمانم لبان پدر را دنبال کرد. ابوطالب هم کنار او ایستاده بود. پدر محکم و با صلابت پاسخ داد: میخواهم در آسمان و زمین ستوده باشد.
#داستانک
#مناسبتی
#به_قلم_سرداردلها
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ عطر دل انگیز
🌺تمام هستی مست عطر دل انگیز توست، یا محمّد
لبخند جهان مدیون تبسم هر روز توست، یا محمّد
از شوق شنیدن نام توست که زندهایم، یا محمّد
🌸سیراب شدن تشنهگان از جام محبت توست، یا محمّد
گره گشایی همه عالم از نگاه توست، یا محمّد
از بین رفتن جهل و تاریکی به واسطه علم توست، یا محمّد
☘️چقدرررر دوستت داریم یا محمّد یا رسولالله
#مناسبتی
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨آغاز بهتر
🍁ماه مهر از فصل زیبای پاییزی به پایان رسید و جای خود را به آبان داد به همین سرعت و به همین راحتی، لحظه لحظه عمر ما سپری میشود.
🍂قدر لحظات عمرمان را بدانیم. هر صبح، آغازی بهتر از روز قبل داشته باشیم.
🌾صبح ماه دوم پاییزیتان به خیر و نشاط
#صبح_طلوع
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨رو کم کنی خوبه؟!
آقا [آیت الله العظمی بهجت] معتقد بود که در روابط خانوادگی، جواب دادن یا رو کم کردن باید به صورت کلی کنار گذاشته بشود و این کار هیچ ثمره ای ندارد. برخورد کردن اقتضای طبیعت حیوانی است. اگر آن یک شاخ زد، این هم دو تا شاخ بزند و اگر هم دو تا نزند، بالاخره یکی را که باید بزند! این طبیعت حیوانی است. انسان باید این حرف ها و نزاعها را جدی نگیرد و به خدا واگذار کند یا این که به دفتر شرع مراجعه کند و ببیند الان وظیفه اش چیست. اگر کسی خودش به این روش رفتار کند، طرف مقابل هم رفتار خواهد کرد و قضیه حل میشود.
📚عبد محبوب، ویژه نامه پنجمین سالگرد رحلت حضرت آیت الله العظمی بهجت، ص۴۳، به نقل از علی بهجت پور، پسر ایشان.
#سیره_علما
#آیتالله_بهجت
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨دست بوس
🌸پدرم
دست بوسِ دستان پینه بستهات هستم.
دستانی که هر روز برای آرامش و راحتیام بارهای سنگین را به دوش میکشید تا مبادا دخترکش باری به دوش کشد.
قدر دان زحماتت هستم بابا جان!
#به_قلم_میرآفتاب
#عکسنوشته_میرآفتاب
#ارتباط_با_والدین
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ یخبندان
🏔کوه سر به فلک کشیده روبرویش لباس سفیدی به تن کرده بود. صدای خس خس سینه مادر دلش را ریش ریش میکرد. ننه سرما به روستای کوهستانی آنها زودتر از همیشه رسیده بود. مادر در نبودِ پدر، کارهایش دو برابر شده بود. همین سبب ضعف او و از پا درآمدنش شد.
🥣کاسهای از آب نیمه گرم پُر کرد، دستمال را داخل آب گذاشت. مقداری آن را چلاند تا چکههای آب گرفته شود و روی پیشانی مادر گذاشت. تب مادر لحظه به لحظه بالاتر میرفت.
🤒کلمات درهم و آشفتهای از زبان مادر میشنید. هذیان او نشان از وخامت حالش و بالا رفتن تب داشت. از طبقه بالای یخچال بسته قرص تب بُر را برداشت و یک دانه جدا کرد و با لیوان آب برای مادر آورد.
❄️ جاده روستا یخبندان بود. هیچکس جرأت نمیکرد در آن وضعیت به شهر برود.
💥مادر به سختی چشمان خود را باز کرد؛ قرمزی چشمانش مثل کاسه خون آلودی شده بود.
لبهای خود را حرکت میدهد تا چیزی بگوید.
👂حمید گوشش را به دهان مادر نزدیک میکند؛ امّا صدایی نمیشنود. گرمی نفس هایش هم حس نمیشود. سرش را بالا آورد چشمانِ مادر از پنجره رَد شده و به سفیدی کوه خیره مانده. دیگر حتّی صدای خس خس سینه اش نمی آمد.
#داستانک
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: افراگل
به: منجی عالم
سلام بر تو ای نوردیده مادر
ای نفسهای بیقرار چگونه بدون حضور مولایتان نفس میکشید؟
ای چشمهای ناسپاس چگونه بدون دیدار مولایتان میبینید؟
ای گوشهای بیرقیب چگونه بدون شنیدن صدای مولایتان میشنوید؟
ای جانهای بیشکیب چگونه بدون ظهور مولایتان زنده میمانید؟
آقا جان ببخش ما را
✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحنا له الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
🌻آفتابگردان باش
🌞خورشید با طلوع زیبایش به جهان لبخندی دست و دلبازانه میبخشد.
💕همانند او تبسم و مهرورزیمان را از دیگران دریغ نکنیم. همچون گل آفتابگردان که همیشه رو به سوی خورشید میچرخد، ما هم رو به سوی خدا بچرخیم.
☀️صبحتان پر از نور خدا و دلتان پر از عشق دوستان خدا
#صبح_طلوع
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte