هدایت شده از نامه خاص
از: صدف
به: منجی عالم بشریت
✨سلام آقاجانم
🌼وقتی رهبرمون رو می بینمم، از متانت و وقار و سعه صدر ایشون لذت میبرم. با خودم میگم رهبر ما تربیت شده مکتب شماست. اگر شاگرد شما اینچنین باشد، خودتان چگونه خواهید بود. گاهی حتی هم مجلسی هایش حرف های تندی به او می زدند، اما ایشان با متانت به حرف هایشان گوش می داد و اصلا هیچ اثری از ناراحتی در چهره شان دیده نمی شد و در آخر توصیه های مفید را می نمودند.
🌺آقاجانم آنقدر از شما دور شده ایم که دیگر باورمان نمی شود شما مهربانترین و بهترین مخلوق خدا هستید. ادب را فراموش می کنیم و شما را در دنج ترین سلول مغزمان جا می دهیم تا دست خودمان هم حتی به شما نرسد.
🌻آقاجانم بی معرفتی مان را ببخش
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
✨السّلام علیک ای نور کبری ای نیّره عظمی
🌿سلام بر تو ای شیرین لقای از دست رفته محمد(صلی الله علیه وآله)
🌟ای چراغ روشن شب های رسالت، کاش هنوز بودی و بقچه محبتت را تا غار حرایِ تنهاییِ رسول، به دوش می کشیدی، تا اوج وفای خود را با پرچم صفای زنانه ات، بر قله کوه های مکه به تماشا بگذاری.
🏴وفات بزرگ بانوی دین، و مظهر بخشش و کرامت را تسلیت می گوییم.
#وفات_حضرت_خدیجه سلاماللهعلیها
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌹ملکهیجهان
🧕بانو، ملکه تو هستی.
کسی که در زمانهی زنده به گور کردن دختران، بزرگترین کاروان تجاری از آن او بود.
کسی که در زمانهای که دختران، ارزش وجودی نداشتند، دو خواهرزاده را رشد داد و تربیت کرد.
چنان گوهر وجودی خویش را تعالی بخشیدی که شایستهی همسری، بهترین خلق خدا شدی و آنقدر فرهیخته و رشدیافته بودی که بی لکنت ازعشق آسمانیت به محمدامین، سخن گفتی.
بانوی با عظمت!
مادر بهترین دختر دو عالم!
چقدر روح رشد یافتهای داشتی که در اولین لحظات برخورد با شانههای لرزان محمدامین، پس ازنبوت، ایمان آوردی! گویا در نگاهش، هر آنچه بر او گذشته بود، دیدی و با اوخواندی. چنان در عشق پیامبر ذوب شدی که از هیچ مضایقه نکردی. تمام داشته ات را در راه اسلام نهادی تا جاییکه برای خودت کفن هم نماند.
ما امروز با ۱۴۰۰سال فاصله، همچنان بر خوان مادری تو نشسته ایم. الحق که شایستگی مادری فاطمه و جده بودن برای حسن و حسین را داشتی. آن همه تعریف و تمجید پیامبر که تا بود، بود.
الحق که ملکهی قلب او بودی و شایستهی این مقام.
بانوی عالم!
امروز از ورای قرنها، با تو سخن میگوییم وچنگ در دامن کبریایی ات میزنیم.
ای مادر خوبیها!
زن امروز اگر بیشتر از زمانهی جاهلیت، دشمن نداشته باشد، کمتر ندارد و دستاویزی جز سایهی مادرانهای، برایش متصور نیست. دستگیر بانوان ما باش. همانند تمام سالهای شعب، که دستگیر عشق پاک دو عالم بودی.
تا در گردنههای پیچیده و سخت، در لغزشگاهها نلغزیم و نمانیم.
#ارتباط_با_مادرکوثر
#وفات_حضرت_خدیجه سلاماللهعلیها
#بهقلمترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte
🔸وقایع آخر الزمان
🔸امام سجاد علیه السلام میفرمایند:
زمان غیبت بسیار به طول میانجامد تا اینکه بسیاری از آنان که قائل به او هستند، از او روی میگردانند.
پس بر آن اعتقاد باقی نخواهد ماند، مگر کسی که یقینش قوی و معرفتش صحیح باشد و در خود حرجی از آنچه حکم کردهایم نیابد و تسلیم ما اهلبیت باشد.
📚بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۴
#حدیث
#مهدوی
#عکسنوشتهمیرآفتاب
🆔@tanha_rahe_narafte
هدایت شده از مطالب روزانه مسار
┅┅❅❈❈🍃🌸🍃❈❈❅┅┅
#ﺳﺒﻚ_زﻧﺪﮔﻲ_ﻣﻨﺘﻈﺮاﻧﻪ
✨امام ﺧﺎﻣﻨﻪ اي مد ظله العالی فرمود:
💯 ﻣﺎ اﻣﺮوز ﺑﺮاى #اﻧﺘﻈﺎر، ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎب ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺻﻰ در زﻧﺪﮔﻰ ﺧﻮد ﺑﺎز ﻛﻨﻴﻢ .ﺣﻘﻴﻘﺘﺎً ﻣﻠﺖ ﻣﺎ ﺑﺎﻳﺪ #روح_اﻧﺘﻈﺎر را ﺑﻪ ﺗﻤﺎم ﻣﻌﻨﺎ در ﺧﻮد زﻧﺪه ﻛﻨﺪ.
🎙تاریخ بیانات ۶۹/۱۲/۱۱
#نکته_مهدوی
#عکس_نوشته_میرآفتاب
┅┅❅❈❈🍃🌸🍃❈❈❅┅┅
🎊 @tanha_rahe_narafte 🎊
✍ برق امید همراه وفور نعمت
🌺پرونده اش در دستان لرزان و پینه بسته اش خود نمایی می کرد، روزها را به امید امضایی هر روز کیلومترها می پیمود و به آنجا می رفت، اما با بهانه های جدید آنها رو به رو می شد.
🍂روز هایش به سختی می گذشت، فقر، قرض، بیماری بچه ها امانش را بریده بود، محمد تمام راها را امتحان کرده بود؛ اما کم آورده بود و خسته و نالان هر روز او را از اینجا به آنجا حواله می کردند.
🌸محمد تصمیمش را گرفته بود و مصمم بود که بالاخره کاری کند، فکری به ذهنش رسیده بود و می خواست وامی بگیرد؛ بلکه کارگاهی راه بیندازد، تا بتواند حداقل گوشه ای از مشکلاتشان را حل کند، شب رو روز این سو به آن سو می دوید؛ اما کسی به سخن و درد یک شخص زخمی توجهی نداشت، به اتاق رئیس که می رسید، به بهانه های مختلف او را بیرون می کردند.
🍃محمد به امید فرداها از این اتاق رئیس به آن اتاق رئیس می رفت؛ اما سرانجام کاری پیش نبرد.
🌺 یادش به حدیثی افتاد که چند وقت قبل در جایی دیده بود، که در زمان حضور حضرت، وفور نعمت است، بر کارگزار و مسئولان سخت گیر و بر ضعفا و فقرا مهربان. همچنان که چراغ امیدی با این حدیث در دلش روشن شده بود، آنها را به امام زمان(عج) واگذار کرد و آرزو کرد کاش آن روز هر چه سریعتر فرا رسد.
🔹امام جعفرصادق (علیهالسلام)
«المَهدی سَمِحٌ بِالمالِ شدیدٌ عَلی العُمّالِ رحیمٌ بِالمَساكینِ؛
🌷حضرت مهدی(علیهالسلام) بخشنده است و مال را به وفور می بخشد، بر مسئولان و کارگزاران بسیار سختگیر و بر فقرا و ضُعفا رئوف و مهربان است.»
📚 الملاحم و الفتن، ص ١٣٧
#داستانک
#مهدوی
#به_قلم_آلاله
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از :میرآفتاب
به:منجی عالم
سلام زندگیم مهدی جان
سلام عشقم مولای عالم
دعای این آرزوهایمان فقط ظهور شماست دلمان از زمانه گرفته است
مولای مهربانم
فقط شما را می خواهیم
ای حلّآل تمام مشکلات عالم .
بی عدالتی ،کودک کُشی ،جنگ ،خونریزی در عالم فراگیر شده و تنها شمایید که گِره گشای عالم هستید .
مولا جان یارمان کن ،نور می خواهیم ...
🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
💞محبت، موهبت الهی
🌷 محبت مثل #نفس_کشیدن لازم و ضروری است
🌺 محبت #آبیاری میکند خشکیهای وجود را
🌷 محبت بیرون میکند #زخمهای کینه را
❤ محبت میشوید #پلیدیها را
💐 محبت میکارد #خوبیها و نیکیها را
🌱 محبت میپروراند #نهال های زیبای وجود را
محبت...
🌹 در یک کلام محبت بدیها را با خود میبرد و خوبیها را میآورد.
#صبح_طلوع
#بهقلمافراگل
#عکسنوشتهآلاله
🆔 @tanha_rahe_narafte
💯علاقه کلامی
✅برخی آقایان فکر می کنند همین که از صبح تا شب مشغول کار و تامین هزینه های زندگی هستند، برای نشان دادن علاقه شان به خانواده کافی است.
🔘این گزینه مهمی است، اما کافی نیست؛ زنان نیاز دارند که همسرانشان با زبان نیز ابراز احساسات کنند.
🔘چه بسا ابراز علاقه کلامی خیلی پرکاربردتر از عمل باشد.
🔘خوب است حداقل روزی یک بار مردان به همسرانشان یادآوری کنند که چقدر دوستشان دارند و برای آنان مهم هستند.
#همسرداری
#ایستگاه_فکر
#بهاردلها
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨شما هم در کارهای خانه یاور همسرتان هستید؟
🌺علی اکبر در کارِ خانه خیلی کمک کارم بود. در ایام انقلاب امور پادگان ها به هم ریخته بود. من هم پرستار ارتش بودم. دو ساعت می رفت پادگان و می آمد خانه. وقتی ظهر می آمدم، بوی غذا تمام فضای خانه را پر کرده بود.
🌼گاهی می آمد کنار من می نشست و تلویزیون تماشا می کردیم. وقتی می خواستم طرف آشپرخانه بروم نمی گذاشت.
🌟می گفت کجا؟
وقتی می گفتم می خواهم ظرف ها را بشویم.
🌱می گفت: بنشین! با هم می رویم و می شوئیم شان. می گفت: دلیل ندارد که مرد در خانه کار نکند.
راوی: خانم شاطر آبادی؛ همسر شهید
📚بر فراز آسمان؛ زندگی نامه و خاطرات سر لشکر خلبان شهید علی اکبر شیرودی، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی،صفحه ۳۹
#سیره_شهدا
#همسرداری
#شهید_شیرودی
#به_انتخاب_تو
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌹یادمان باشد.
🧔 آقایان محترم
این نکته را فراموش نکنید هیچ وقت نگید من دارم کار میکنم و خانمم🧕 داره اینو میبینه و باید بفهمه این یعنی دوست داشتنش!
🧕خانمِ شما به شنیدن واژههای دوست داشتن و ابراز علاقه و محبت کلامی💞 نیز نیاز دارد و این مسأله همچون نیاز به آب خوردن نیازی همیشگی است.
🔹آقای خونه
همیشه محبت و دوست داشتنت رو کلامی به همسرت ابراز کن، نگو من براش کارمیکنم یعنی دوستش دارم.❤️
#محبت
#زندگی_بهتر
#همسرداری
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️انرژی
🌸مدتی بود از نشاط حنانه کاسته شده بود. کار سنگین خانه، غربت و دوری راه، و زحمت چهار فرزند، خسته اش میکرد. عصرها بی آنکه اراده کند، سرش را که روی بالشت نخی صورتی اش میگذاشت، میخواست چند صفحهای کتاب بخواند، سنگینی خواب، پلکهای درشتش را روی هم می انداخت و مژههای بلند وصافش، همدیگر را در آغوش میگرفتند.اما از این بی حوصلگی خسته شده بود، زندگی رنگ یک نواخت گرفته بود ومثل همیشه چاره، حال خوش در دستان زن خانه بود.
🍃تصمیم گرفت برای خودش کاری کند. سراغ سبد رنگهایش رفت، ترکیبی را که قبلاً آزموده بود، از لای پمادهای رنگ برداشت، در اپلیکاتور ریخت و بعد از بستن پیشبند، و پوشیدن دستکش یکبار مصرف، با چرتکه، روی موهایش گذاشت. کلاه پلاستیکی را که روی سرش گذاشت، سراغ موچین رفت و ابروهایش را برداشت و در کمترین زمان، میلهی سرمه را لای ردیف مژه ها، جا داد و مداد لبی هم دور لبش کشید تا همسرش بیاید، موهایش قهوه ای خوشرنگ زیتونی شده بود.
🌺خودش را که در آینه، نگاه کرد؛ «اللهم حسن سیرتی کما حسنت صورتی» خواند و چشمکی تحویل چشمان خمار قهوهایش داد. پیشبند را کند و از میان لباس ها، بلوز قهوهای که هدیهی همسرش بود بیرون کشید و برتن کرد.
🍃درست طبق هر روز، مجید سرساعت ۲:۲۵، زنگ در را زد. حنانه شعلهی گاز را کم کرد و با اشتیاق، سمت در دوید. در را که بازکرد، مجید حس خوب حنانه را فهمید. دانست اگر الان درست برخورد نکند، حس خوب حنانه پر میکشد و مثل این چند وقت ازخانهشان دور میشود، گفت:«سلام عزیزم، صبر کن یک چیز یادم رفت.»
🌸مجید پلهها را دوتا یکی، پایین آمد. به گلفروشی روبروی آپارتمانشان رفت. دوشاخه گل قرمز لای لیف خرما خرید. دوباره پله ها را به سرعت طی کرد. زنگ را زد. حنانه که از رفتن مجید، جا خورده بود، گفت:«سلام! خوش آمدی»
🍃مجید با لبخندی که این اواخر کمتر روی لبهای شان، جا خوش کرده بود، گفت:«گل برای گل؛ چقدر ماه شدی خانومی!»
🌺حنانه لبخندی نجیبانه زد و گفت:«دیگر وقتش بود حال وهوایمان را عوض کنیم» حنانه بی اختیار لبخندی از خجالت کشید. رفت تا سفرهی ناهار را بچیند.
#داستان
#به_قلم_ترنم
#همسرداری
🆔 @tanha_rahe_narafte