eitaa logo
مفشوی یک انسان چندمنظوره
800 دنبال‌کننده
124 عکس
24 ویدیو
41 فایل
مفشو= کیسه‌ی قند یا کیسه‌ی حاوی انواع گیاهان دارویی [به لهجه‌ی کرمانی] انسان چندمنظوره= انسانی که چند کاربری مختلف داشته و انسانی که از هرچیزی که می‌گوید، چندین منظور دارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 تغییر؛ از عباس‌میرزا و امیرکبیر تا سعید جلیلی بیایید فرض را بر این بگذاریم که درصدد ایجاد تحول و تغییر است. اینجا او دیگر سعید جلیلی نیست، بلکه یک "طراحِ تغییر" تلقی می‌شود و هر طراح تغییری نیازمند دو چیز است: الف- برنامه‌ی نویدبخش ب- تعامل با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع مبتنی بر این چارچوب تحلیلی، طراحِ تغییر باید دو مرحله اقناع‌سازی را پشت سر بگذارد: 1⃣ اقناع مردم و نخبگان در راستای نویدبخش جلوه دادن برنامه‌های خویش! 2⃣ اقناع گروه‌های دخیل و ذی‌نفع که از قضا این گروه‌ها در صحنه‌ی جامعه و سیاست فعلی، هم اهرم‌های قدرت و فشار را در دست دارند و هم از پایگاه اجتماعی برخوردارند. سعید جلیلی تا اینجا تلاش کرده تا ثابت کند دارای یک برنامه‌ی نوید‌بخش است. بخش مهمی از مردم و برخی نخبگان جامعه به‌هرحال در این زمینه اقناع شده‌اند. شاهد این مدعا آنکه وی توانسته طی ۱۱سال بدنه‌ی نخبگانی کشور را فارغ از هر گرایش و سلیقه‌ای بر سر مسائل کشور گرد آورد و از آنها مشورت بگیرد. پس عجالتا می‌توان گفت جلیلی توانمندی اقناع داشته و روحیه تعامل در این سطح را داراست. به همین دلیل اگر کسی از منتقدان سعید جلیلی درباره اهل تعامل بودن وی ایرادی را پیش بکشد، طرفداران جلیلی نحوه‌ی تعامل او در را روی میز می‌گذارند تا این ایراد را رفع کنند. اما تعامل و اقناع‌سازی سطح دیگری هم دارد: تعامل با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع. آنها چه کسانی هستند؟ برای درک بهتر باید از تاریخ مثال زد و از عباس‌میرزا و امیرکبیر به عنوان "طراح تغییر" سخن گفت. عباس‌میرزا وقتی می‌خواست به عنوان یک طراحِ تغییر در ایران نقش‌آفرین باشد، نیازمند برنامه‌ی نویدبخش بود که اروپایی‌ها دراختیار او گذاشتند و وی توانست تا حد زیادی بخشی از مردم و نخبگان را قانع سازد. اما کُمیت او در تعامل با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع لنگید و درنتیجه تحول مورد نظرش محقق نشد. امیرکبیر هم به چنین وضعیتی دچار شد. او برای تغییر ساختار قدرت در ایران برنامه داشت اما سرنوشت شهادت‌گونه‌ی او حاکی از ناموفقی در تعامل با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع است. این گروه‌های دخیل و ذی‌نفع در دوره‌ی عباس‌میرزا عبارت بودند از: ۱- شخص پادشاه و شاهزادگان و دربار. تغییر نظام جنگی ایران مطابق با برنامه‌ی عباس‌میرزا، با توجه به هزینه‌های گزاف، باید منجر به اصلاح نظام مالیاتی می‌شد و همچنین در صورت پیروزی، بر قدرت و محبوبیت عباس‌میرزا می‌افزود و این خطرناک بود. هم برای شاه، هم برای شاهزادگانِ در سودای قدرت و هم برای دربار. ۲- رؤسای قبایل و اقوام. این افراد با دخالت در نظام جنگی، اقتداری برای خویش می‌ساختند که قدرت چانه‌زنی‌شان در مسائل سیاسی و اقتصادی را بالا می‌برد و تغییر در ساختار نظامی و جنگی ایران یعنی در معرض خطر قرار گرفتن منافع این گروه. ۳- محافظان سنت و فرهنگ ایرانی اسلامی: اینها اگر تغییر را مساوی با شبیه شدن به کفار (بخوانید لیبرال و نئولیبرال شدن) بدانند، احساس خطر می‌کنند و در برابر تغییر مقاومت به خرج می‌دهند. ۴- دشمن خارجی مانند روسیه و انگلیس و فرانسه. تغییر در جهت تضعیف منافع آنها منجر به تصمیم برای چوب گذاشتن لای چرخ تغییر می‌شد. امیرکبیر هم با چنین گروه‌هایی مواجه بود و امروز نیز سعید جلیلی اگر بر کرسی ریاست‌جمهوری بنشیند و درصدد تغییر برآید با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع متعددی مواجه است که مصادیق آن بماند برای وقتی دیگر.. اکنون یک سوال درباره سعید جلیلی مطرح است و آن اینکه او همانگونه که در مرحله‌ی اقناع‌سازی برای نویدبخش جلوه دادن برنامه‌هایش توانسته موفقیت نسبی کسب کند، آیا توان تعامل با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع حاضر در صحنه‌ی سیاست و جامعه را نیز داراست؟ پیشینه‌ی سعید جلیلی دراین‌باره ساکت است. یعنی ما نه می‌توانیم بگوییم او در این سطح توان تعامل دارد و کارها را با اقناع‌سازی پیش می‌برد و نه می‌توان گفت این توانایی را ندارد. ما در این بخش، با یک هندوانه دربسته روبه‌روییم و یکی از عوامل تردید در جبهه انقلاب و حتی مردم همین است. 🔺به زودی درباره قالیباف نیز خواهم نوشت.. @Masihane
یکی از تمایزهای جدی میان جلیلی و پزشکیان معطوف است به نوع نگاه و برخوردی که با حامیان خود دارند. آخرین مناظره انتخاباتی درحالی تمام شد که جلیلی برای یک موضوع، شدیدا رگ غیرتش بیرون زد. آن‌جایی که پزشکیان طعن‌آلود، دولت سایه را تحقیر کرد و جلیلی محکم جلویش ایستاد. چون "دولت سایه" یعنی همان حلقه‌ای از کارشناسان جورواجور که حاضر شدند ۱۱سال بدون مزد و منت، برای اعتلای کشور سراغ مسائل اصلی بروند و تلاش کنند برای یافتن پاسخ و کشف راه‌حل. همان‌ حلقه‌ی پشتیبان برنامه‌های جلیلی با دایره‌ای چنان وسیع که در آن ابراهیم شیبانی رئیس بانک مرکزی دولت سیدمحمدخاتمی هم هست. جلیلی نشان داد روی این آدم‌های حامی خویش غیرت ویژه‌ای دارد. درحالیکه پزشکیان از آغاز مناظره‌ها تا همین آخرین رویارویی شب گذشته، هیچ یک از اطرافیان و حامیان خود را گردن نگرفت. تا جایی که می‌توان گفت رابطه‌ی او با حامیانش بسیار سرد است و بی‌مهر. قطعا محمد فاضلی همین بی‌غیرتی پزشکیان را دید که وقتی صحنه‌ی گفتگو را ترک می‌کرد، عصبانی و شاکی هاش‌اف را به سوی پزشکیان پرتاب کرد نه کارشناس برنامه. نوعی اعتراض عیان به مردی که آمده بود خودش را خرج او کند ولی پزشکیان گردنش نمی‌گرفت. پس چرا این جماعت هنوز پای کار پزشکیان ایستاده‌اند؟ جلیلی اگرچه غیرت به خرج می‌دهد و از زحمات حامیانش مردانه دفاع می‌کند، اما به خوبی نشان داده که اهل توزیع سهام و تقسیم غنائم به وقت پیروزی نیست. او دنبال شایستگان می‌گردد و لذا از ابتدا به هیچ کس وعده‌ای نداده و کسی هم به امید نان چرب‌تر سراغ او نرفته. اما برخلاف جلیلی، پزشکیان همان کسی است که می‌شود او را سرکیسه کرد. می‌شود تمام بی‌مهری‌های او را تحمل نمود به امید آنکه پس از پیروزی، در غنائم سهیم شد. حکایت مسعود، حکایت پیرمرد پول‌داری است که به زودی سر بر بالین مرگ خواهد گذاشت و میراثی عظیم از او باقی خواهد ماند. پس بیوگان قدرت حاضرند کج‌خُلقی‌های او را تاب آورند به امید پیوندی که آنها را شریک غنائم و سهیم در ارث کند. لذا پزشکیان با آنکه می‌گوید "ذوب در رهبری است" و مدام آیه‌ای از قرآن و روایتی از نهج‌البلاغه بر لب دارد که ابدا خوشایند جماعت سکولار نیست، اما توسط آنها تحمل می‌شود به امید تحمیل‌هایی که به زودی سوار گرده‌ی پزشکیان خواهند کرد. @Masihane