نقدهای علامه طباطبایی به روشهای تفسیر قرآن.
متن کامل در لینک زیر👇
https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/177212/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%A8%D9%88%D8%AA%D9%87-%D9%86%D9%82%D8%AF.html
.
@Masihane
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔹 آخوندی که فحشخور نداشت..
🔺 یکی از استادان دانشگاه تهران میگفت دوستی داشتیم که به برخی از آخوندهای دانشگاه بدوبیراه میگفت اما پای درس علامه جعفری حاضر میشد. یکبار به شوخی به او گفتم علامه جعفری هم آخوند است چرا به او فحش نمیدهی؟ در جواب با لحن بسیار متأملانهای گفت: آخر جعفری فحشخور ندارد.
#تقویم_تاریخی
🆔 @qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🖊 سایمون کوپر، نویسندهی مطرح فوتبالی کتابی دارد با نام «فوتبال علیه دشمن». این کتاب را عادل فردوسیپور در سال ٨٨، سال بلوا و فتنه ترجمه کرد؛ آن هم در شرایطی که به گفتهی خودش افسردگی ناشی از دور بودن از فوتبال رمق او را گرفته بود.
#فوتبالیسم
#فوتبال_اندیشی
🆔 @qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
👤 کوپر در این کتاب از فوتبالی سخن میگوید که روزگاری جدالها، جنگها، ستیزها، مخالفتها و هرگونه دوقطبی مذهبی، سیاسی، ملی، نژادی و تاریخی را همچون لوله جاروبرقی به درون خود میکشید. یعنی زمانی که شما به تماشای #فوتبال سلتیک و رنجرز یا اینتر و میلان یا بارسلونا و رئال مینشستید، امتداد جنگی در بیرون آن #مستطیل_سبز را میان دو گروهان یازدهنفره آدم میدیدید که واقعا نبرد بود اما آنها ظاهرا بر سر مالکیت توپ و میدان میجنگیدند و برای فتح یک دروازه گل میزدند و برای دفاع از دروازهی دیگر صف میکشیدند.
🔹 آن روزگار دوام چندانی نداشت و شمع آتش آن نوع درگیریها آرامآرام در خود فروچکید و تمام شد. حالا در زمانهای هستیم که فوتبال خودش تعیین کننده دوقطبیهاست. با این تفاوت که نزاعهای بیرونی به درون آن کشیده نمیشوند. بلکه نزاعهای فوتبالی به جهان بیرون سرایت میکنند. دو قطبیهای قرمز و آبی [اصطلاحا]، حالا جای دو قطبیهای کاتولیک و پروتستان، کارگر و سرمایهدار، پرولتاریا و بورژوا، ملیتگرا و تجزیهطلب و... نشسته است و آدمهای توی زمین و روی سکوها، انگیزهای جز جدال بر سر توپ ندارند و البته این جدال میان همان خطوط سفید دورتادور زمین میماند. مثلا کوپر در کتابش از یک هوادار دو آتشهی سلتیکی (تیمی سابقا با مشخصه کاتولیکی) یاد میکند که شدت عشقش او را واداشته بود نام بازیکنان سلتیک را بر روی فرزندانش بگذارد و روی سکوها متعصبانه شعار بدهد و فریاد بکشد.
🔸 اما همین آدم بیتوجه به نزاعهای فرقهای با آنکه کاتولیک بود با زنی پروتستان (مذهب تیم رنجرز) زیر یک سقف زندگی میکرد. این یعنی جدال سلتیک/رنجرز، دیگری جدالی مذهبی نبود و فوتبال همهی آن تعصبات فرقهای را به تعصبات فوتبالی مبدل کرد که این تعصبات جدید بسیار کمخطرتر و البته محدودتر بودند.
🔹 اینجاست که باید این عبارت و عنوان را به کار برد: «فوتبال علیه دشمن». درواقع ما با چهرهای از یک ورزش جمعی مواجه هستیم که علیرغم زدوخوردهای میدانی و داد و قالهای حاشیهای و شعارهای سکویی، دشمنیها را کاهش داده و دیگر مسابقهی میان هلند و آلمان، جنگ دو ملت و چنگ و دندان نشان دادن دو ملیت نیست؛ چنانچه جدال میان بارسلونا و رئال مادرید، جنگ تجزیهطلبان با سلطنتطلبان به شمار نمیرود.
#فوتباليسم
#فوتبال_اندیشی
🆔 @qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
❓ اما سوال من این است:
🔹 آیا باید این تغییر و تحول را باور کرد؟ آیا «فوتبال» علیه «دشمن» است؟ ما با یک ورزش صلحطلبی مواجهیم که سنگرهای کشتار را به سنگرهای درون یک مستطیل با ٢٢ بازیکن کاهش داده؟ ما با یک حرکتی بدون لهجه طرف هستیم که زبان مشترک انسانی است و سیاه و سفید و آسیایی و اروپایی و شرقی و غربی و شمالی و جنوبی نمیشناسد؟
🔸 ورزشی که دوقطبیهای خونریز را به کلکلهای فوتبالی تقلیل داده؟؟ پدیدهای که چمنش از زمین و سوت داورش از زمان تعصبزدایی کرده و دامنهی آن به هرچیز دشمنیساز مانند مرزهای جغرافیایی و مذهبی و نژادی رسیده است؟
🔹 خلاصه آنکه: «آیا امروز فوتبال را برای ابراز دشمنی به کار نمیگیرند؟»
ادامه دارد...
#فوتبالیسم
#فوتبال_اندیشی
🆔 @qasas_school
۱۱سال پیش در چنین روزی، سفارت انگلیس مورد حمله افرادی قرار گرفت که با احساسات درست، کنشی غلط داشتند.
فاجعهای که علاوه بر هزینههای گزاف سیاسی در سطح بینالمللی، ۲۷ میلیارد تومان خسارت مالی به همراه داشت.
اینجاست که میشود گفت: داشتن یک دستگاه بینشی و محاسباتی که بتواند "حجت" را بر ما تمام کند، از آب خوردن هم حیاتیتر است.
.
#سیدمیثم
@Masihane
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
♦️ در پنجم جمادی سال پنج یا شش هجری، چشمان سیاه دختری عرب، به آینهی جمال خدا، زهرای اطهر گشوده شد و با شکفتنش رسما علی را دختردار کرد تا اسمش را پیامبر برگزیند: «زینب»...زینت پدر.
🔹 نمودار زندگی آن بانو هم چیزی نیست جز همین بسط نام او. همانگونه که خداوند در وصف مسیح فرمود: ...يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ، ای مریم خدا به تو بشارت میدهد کلمهای را، «زینب» هم کلمهای بود که خطبه شد. بسط یافت و سراسر عالم را گرفت. تا جایی که نگذاشت صدایی بالاتر از صدای پیامبر و صلای دین او باشد. آن هم به حکم آیتی الهی: لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ آوازهی خود را بلندتر از ندای نبی نپسندید(حجرات/٢).
🔸 این انعکاس صدای خدا و این پژواک آوازهی رسول مهربانی هم، باید از حُجُرات پیامبر برآید. از اندرونی خانهی وی. که بیت است و زینب اهل آن بیت. همین شد که زینب از کربلا #روایتی ساخت که عواطف تمام زنان و مردان تاریخ را برای ارادهای سترگ تحریک کرد. و آموخت میدانداری فقط به شمشیر زدن نیست که گاه لبهی برندهی کلامی، جهانی را به خط میکند و سامانی نو میبخشد.
🔹 اینجا دیگر نمیتوان از قصهی تاریخی ولادت زینب گفت، که او #احسنالقصص خداست در کتاب آفاق.
که زینب خودش #راوی_قصهای است که از آدم تا آخرین آدم، همه را گریانده، به وجد آورده و به حرکت خوانده.
🔸 اما این فرآیند کلمه تا خطبه شدن، این توسعهی حقانی و این تعالی رحمانی، این بسط وجودی از حروف به حرفها، این تحویل نام به آوازه و تبدیل اسم به مسمّی، این همه، البته حکایتی دارد شیرین و البتهتر به زبان ما درنیاید که قوارهی کلمات ما بر قامت کلمهی خدا هرگز راست نآید.
🔹 سلام بر زینب... سلام بر کلمهی خدا که امروز از دامان علی و فاطمه تلفظ شد. به امید آنکه تلقی زندگی ما و تلقین مرگ ما باشد.
#تقویم_تاریخی
#میلاد_حضرت_زینب
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
1⃣ «اول او را با شمشیر کشتند، بعد بر دار آویختند، سپس ساعتها بر او سنگ زدند و آخر کار جنازهاش را هم سوزاندند.»
🔹 اینها جملات شیخ حر عاملی است در وصف چگونگی شهادت مردی که امروز جامعهی علمی شیعی او را با نام بلند « #شهید_اول» میشناسد.
🔸 با آنکه مرحوم علامه امینی در کتاب شهداءالفضیله از زندگی ۱۳۰ تن از عالمان شهید نام برده که حدود ۴۰ نفر پیش از #شهید_اول به شهادت رسیدهاند، اما چون تا آن زمان عالمی بزرگ در تراز شیخ شمسالدین محمد بن مکی عاملی اینگونه قساوتآلود به شهادت نرسیده بود، لقب #شهید_اول را به او اختصاص دادند.
#تقویم_تاریخی
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
شیوع مشاع...
بیایید بازگردیم به بحث فوتبال. حالا که کورهی آن حسابی تنوره میکشد و چانه و خمیر برخی هنوز بر دیوارهی جامجهانی مانده و فتیر برخی دیگر بر خاکستر نشسته است؛ بازگردیم تا از خودمان بپرسیم این فوتبال چیست؟ این پدیدهی عجیب که انسانهای بسیاری را به خود میخواند، در خود فرو میبرد و از خودبیگانه میکند و به وسعت همگان غم و شادی میسازد و احساساتی مشاع و عواطفی عمومی برمیانگیزد؛ چیست؟
من نمیتوانم فوتبال را صرفا یک ورزش جمعی برای تفریحی فراغتگونه بدانم چون نشان دادن این همه ظرفیت، جز از پس یک منسک آیینی برنمیآید. همین اکنون که سیاهههای این سطور را میخوانید، در دورترین نقطههای این جهان و در فرودستترین سرزمینهای این پهنهی گیتی، حتمی تعدادی انسان اعم از خرد و کلان، به فوتبال و با فوتبال مشغولند.
کوپر در جایی از کتاب «فوتبال علیه دشمن» میگوید: «برزیلیها میگویند حتی کوچکترین دهکدهشان هم یک کلیسا و یک زمین فوتبال دارد. البته تمامشان کلیسا ندارند، اما قطعا زمین فوتبال دارد.» این شیوهی شعبهسازیها از یک اصل، مرا به تاریخ میبرد. به روزگاری که کعبه، خانهی خدا و محل پرستش اوست و هرکس در سرزمین خود، به فراخور توانایی و امکان، از یک سرپناه و سایبان تا ساختمانهای عریض و طویل را برای عبادت میسازد و قبلهی آن همه کعبه است؛ شعبههایی متعدد و متکثر از آن مکعب سادهی مقدس.
شبیه امروز که اصل قصهی فوتبال در جایی رقم میخورد و شعبههای آن پراکنده در تمام عالمند. حتی هیچ روستا و آبادی نیست که بر زمینش و در زمینش، آن آداب درون مستطیل سبز استادیومهای بزرگ، جاری نباشد. این چیست جز یک آیین دلپذیر و تکرارپذیر؟ آیینی که قبلهای دارد و اصلی. آدابی دارد و مناسکی. این یک منسک آیینی تمام عیار است.
البته این آیین [به عنوان یک ورزش] چندان که برخی گمان میبرند، بیپدرومادر و بیاصلونسب نیست که بگوییم یکشبه از زیر بته به عمل آمده. تباری دارد به بلندی تاریخ یونان پیش از میلاد مسیح. آنجا که در میان جشنهای چهارگانه یونانیان، جشن «المپی» از همه مجللتر و معروفتر بود. جشنی پیرامون ورزش و برای نشان دادن تنومندی و جمال جسم آدمی. برای همین ویل دورانت از این جشنهای ورزشی به دین یاد میکند: «دین حقیقی یونانیان، دین پرستش تندرستی و نیرومندی و زیبایی جسم.»
ویل دورانت در ادامه هم مینویسد: «در یونان اگر دین از ایجاد وحدت ناتوان ماند، ورزش در این راه به موفقیت رسید. یونانیان به تماشای مسابقات قهرمانان علاقه وافر داشتند. از این رو در اجتماعات بزرگی که با شرکت قبایل و اقوام متفاوت برپا میشد، با اصرار حضور مییافتند. علت اصلی گرد آمدن یونانیان در شهرهای مقدسی مانند المپی، دلفی، کورنت و نمئا عبادت نبود، بلکه تماشای مسابقاتی که در این شهرهای مقدس برپا میشد.» (ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج2، ص232)
پس حتی ذات فوتبال را به عنوان یک ورزش، جدای از آیین نمیتوان دید چه رسد به آنکه دلالتهای ثانویه و عرضیات حاکم بر آن به وضوح سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی ایدئولوژیک است. همین ویژگی چندلایه بودن است که در عین شیوع یافتن، احساسات مشاع ایجاد میکند. حب و بغضها، غم و شادیها را به همدیگر گره میزند. چه در درون زمین فوتبال و چه روی سکوها، سرنوشت واحدی را برای همه پدید میآورد، بیآنکه در نتیجهی محتوم پایانی، عملکرد فردی لحاظ شود. اگر تیم عقب باشد، از میان یازدهنفر، یک نفر یا چند نفر هم خوب دویده باشند؛ کافی نیست. این همگانی بودن سرنوشت بعد از سوت پایان، یعنی هویت اجتماعی، یعنی سرنوشت مشاع و این خصلت آیین است و [تکرار میکنم] فوتبال یک آیین است.
#فوتبال
#سید_میثم
@Masihane
...فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُءُوسَهُمْ..(اسراء/۵۱)
پس ریشخندانه از روی غرور و نخوت، سر تکان میدهند!
#برای_این_روزها
@Masihane
عشق...از پاستای آلفردو تا آبگوشت امام حسینی!
۱۶ آذر کرمان کلاس داشتم. دانشگاه شهید باهنر. دانشجوها از سر لطف، غذای سلف را برایم آوردند دفتر. آن روز مسئولان به مناسبت روز دانشجو، تنوعی داده بودند به لیست غذاهای انتخابی. به اضافه موز و شیرینی نارگیلی.
بچهها میزبانطور پرسیدند[باز هم از سر لطف]: "پاستای آلفردو یا جوجه کباب؟!"
آن اولی اسمش برایم کمی آشنا بود ولی طعمش، بیگانهی بیگانه. شبیه اصلش.
گفتم: پاستای آلفردو.. و یک لبخند کشدار.
همان لحظهای که داشتم با کمی احتیاط آن حجم سردیجات ظاهرا ایتالیایی را میریختم در خندق بلاء، به غذاهای مخصوص کرمان فکر میکردم. غذایی که آن سر عالم هم اگر پختند یا دستور پختش را در اینترنت جوریدند، فودداتکام نوشته باشد: این یک غذای کرمانیست!! با آدابی ویژه! سلولهای خاکستری ورمیجکیدند[جستوخیز میکردند] برای یافتن اسمی. ناگهان اولین اسم جرقه خورد: آبگوشت امام حسینی!
《از محتوای خلاقانهش که سعی کرده تناسب مزاجی را رعایت کند》، 《از طعم ناب و عطر ویژهاش که هرکسی بلد نیست خوب از آب دربیاورد》، 《از تداعیکنندگی خاطراتش که گرهی دارد با محرم و مجلس عزا》 که بگذریم؛ آبگوشت امام حسینی، گویی از مرز یک غذا فراتر رفته و به جهان هویتها و هویتسازها پا گذاشته. این اسم با تمام لوازم مسمایش، غذا را از دنیای روزمرگی ربوده و به نشانهای فرهنگی بدل کرده. برایم جالب بود این هویت غذا و غذای هویتی.
بعدتر رفتم پاستای آلفردو را جستجو کردم. حدس میزدم که "پای یک زن در میان است". جستم. حدسم درست بود. گویا آلفردو آشپزی بوده که یک سس ویژه برای زنش ساخته. برای زنی که نمیتوانسته هر سسی را مصرف کند. ماجرا راست است یا دروغ؟ نمیدانم! ولی راستش را بخواهید، این ماندگاریها از عشق است. چه ایتالیا باشد و سرکار شِف آلفردو و محبت زن! چه کرمان باشد و سرآشپزی گمنام و محبت حسین!
البته اولی را با نام عاشق میشناسند و دومی را به اسم معشوق.. این برای عشقشناسان معنا دارد.
#سید_میثم
@Masihane
بندگیِ حَرْفی
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ
فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ
وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ
خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ
ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ
(حج/۱۱)
برخی از مردم خدا را تا جایی بندگی میکنند که طرفدار منافع آنها باشد. یعنی اگر با چشم گفتن به هرچه خدا گفت به سودی برسند، قلبهایشان آرام است. [چون قلب آنها با همین نفع آرام میگیرد نه با بندگی خدا] و اگر به فتنه و آزمایشی مبتلا شوند، از خدا رو برمیگردانند.
خسرالدنیا و الآخره همین است. ما به این میگوییم خسران مبین. چون در دنیا درگیر فتنه است و در آخرت هم بینصیب!
پ.ن:
برخی وقتی گرفتار میشوند پیش خودشان میگویند این نتیجه تقرب است چون گفتهاند هرکه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند. پس روی برگردانیم از دین تا مقرب نباشیم و بلاء نبینیم.
ترفند قشنگی است اما اینجا نمیگیرد. چون گرفتاری اینگونه نمیرود. فقط آخرت را تباه میکند.
#سید_میثم
@Masihane