eitaa logo
مسیر بهشت🌹
7.2هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
10.1هزار ویدیو
52 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عملی که از گناه بدتر است 🍃🍃┅🌺 🍃┅─╮ @masirrbehesht ╰─┅🍃🌺 🍃🍃
. اینم تنبیه مادرشوهری که نذاشته من تو مراسمات برادرزاده‌م باشم دو سال گذشت و من همچنان به زندگی اطرافیانم میتاختم.‌ از اینکه زن داداش هام از من میترسیدن خوشحال بودم.‌ یه شب توی خونه نشسته بودم.‌از کوچه صدای دعوا اومد .‌از پنجره بیرون رو نگاه کردم دیدم‌ پسر بزرگم و شوهرم با یه نفر سر جای پارک‌دعواشون شده. چادرم رو سر کردم و رفتم‌ بیرون‌ شروع کردم به تند حرف زدن. شوهرم وسط بحثش رو به من گفت برو داخل اما من میخواستم‌ از حقشون دفاع کنم.‌شوهرم دوباره گفت بهت میگم‌ برو. من نرفتم دعوا اوح گرفت و اون‌مرد به همسرم فحش ناموسی داد. همسایه ها جلو اومدن و اون مرد رو فرستادن رفت.‌ شوهرم که حسابی از اون فحش ناراحت بود جلوی اهالی کوچه به من گفت چرا بهت میگم برو داخل نرفتی که اون بهت فحش داد؟ جلوی مردم سرم داد زد خواستم‌اعتراض کنم که نفهمیدم چطور افتادم زیر مشت و لگدش و هیچ کس برای کمک‌بهم نیومد ... ایدی ثبت خاطرات شما👇👇 @Mahdis1234
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت قرآن کریم آیات حضرت یوسف علیه السلام🌹 🍃🍃┅🌺 🍃┅─╮ @masirrbehesht ╰─┅🍃🌺 🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| ‌ به تو از دور سلام به سلیمان جهان از طرف مور سلام❤️ 🍃🍃┅🌺 🍃┅─╮ @masirrbehesht ╰─┅🍃🌺 🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️السلام علیک یا صاحب الزمان❤️ 🍃🍃┅🌺 🍃┅─╮ @masirrbehesht ╰─┅🍃🌺 🍃🍃
بالاخره شوهرم خسته شد و رهام کرد. با کمک پسرم رفتم خونه و یک‌هفته خوابیدم. اگر به برادرهام میگفتم‌ جنازه‌ی شوهرمم رو مینداختن جلوی در ولی نمیخواستم خبر کتک خوردنم به گوش زن هاشون برسه. بعد یک هفته شوهرم برای دلجویی از من گفت حاضر شید بریم‌رستوران.‌ کینه‌ش به دلم بود ولی باید به موقع انتقام میگرفتم. اماده شدیم.‌ بچه هام‌ بزرگ شده بودن و پنج نفری عقب جا نمیشدن. دختر کوچیکم روی پای من مینشست. خواستم سوار ماشین شم که دخترم در رو هول دادو تیزی بالای در رفت توی چشمم و خون صورتم رو گرفت.‌ با جیغ و داد رفتیم بیمارستان و گفتم باید عمل کنی. بعد از عمل نیمه بیهوش بودم که صدای دکتر رو شنیدم. به همسرم‌ گفت: "همسرتون بینایی چشم‌ آسیب دیده‌ش رو از دست داده" انگار یکی من رو کشوند به اون سالی که به زن پسر عموم تهمت زدم و قسم خوردم "کور شم اگر دورغ بگم" من اونروز اصلا ندیدم که اون مرد کجا رفت. اون همه خونه توی اون کوچه بود شاید خونه‌ی یکی دیگه رفته بود. چرا دروغ گفتم؟ افتادم‌سر گریه همه فکر کردن من از اینکه فهمیدم چشمم بینایی نداره ناراحتم ولی درد عذاب وجدانی که سالها با توجیح آروم‌نگهش داشته بودم دوباره به جونم افتاد. من با اون‌دروغ یک زندگی رو از هم پاشوندم و باعث مرگ پسرشون شدم 🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷 عزیزان منتظر خاطرات شما هستیم تا با حفظ امانت اسم شما در همین کانال گذاشته بشه🌹 👇👇 @Mahdis1234
8.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چقدر برای خوندن نماز وقت داریم 🍃🍃┅🌺 🍃┅─╮ @masirrbehesht ╰─┅🍃🌺 🍃🍃