eitaa logo
مستوره | فاطمه مرادی
467 دنبال‌کننده
289 عکس
54 ویدیو
1 فایل
🔹کلمه‌های یک مادر سیاست‌خواندهٔ دست‌به‌قلم 🔹ارتباط با من: @fatememoradiam 🔹لینک ناشناس برای گفتگو: https://gkite.ir/es/10095556 🔹من در فضای مجازی: https://zil.ink/fatememoradiam
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از چیمه🌙
. این قابلمه دوستی است که از تهران برای ناهار آمده بود خانه ما (@masture). دیشب گفت قرمه‌سبزی پختم من هم قرار شد برنج بگذارم. ناهار خوردیم، بچه‌ها بازی کردند و حالا رفته توی هتلی که در خیابان ارم گرفته‌اند. من دارم ظرف‌های عصرانه را جمع‌وجور می‌کنم و به این فکر می‌کنم که چقدر خوب شد یک روز به خودم جرات دادم و بهش پیشنهاد دوستی دادم. کلاس یادداشت‌نویسی مطبوعاتی مجازی اسم نوشته بودم. همین دوستم شاگرد اول کلاس بود. خیلی خوب یادداشت می‌نوشت‌. تمرین‌های کلاسی را طوری می‌نوشت که استاد می‌گفت با کمی بازنویسی آماده انتشار هستند. یک روزی که من از پس نوشتن یک یادداشت ساده هم برنمی‌آمدم رفتم و بهش پیام دادم و گفتم: «می‌شه با هم دوست بشیم؟!» و باب آشنایی را به همین سادگی باز کردم. چند سال با هم نوشتیم و خواندیم و خودمان را به درد و دیوار کوبیدیم تا آن مرحله لعنتی و پرفشار را رد کردیم. می‌دانستم تنهایی از پسش برنمی‌آیم. من آدم دورهمی و انگیزه دادن و انگیزه گرفتن هستم. توی کار انفرادی می‌خشکم و احساس بیهودگی می‌کنم. بدون اغراق جان کندیم تا برسیم به جایی که برای گرفتن سفارش کار فقط احتیاج به گرفتن موضوع از سفارش دهنده باشیم و بقیه را خودمان بنویسیم. آن‌قدر نوشتیم تا با یک ف برسیم به فرحزاد و نوشته‌هایمان بدون دستور بازنویسی سردبیرها استحقاق انتشار در سایت‌ها و مجلات را داشته باشند. خوشحالم که برای ساختن بعضی از دوستی‌ها خودم پیش‌قدم شده‌ام. بارها این کار را کرده‌ام. شاید یک روز همه را لیست کنم و درباره‌شان بیشتر بنویسم. درباره نقش مهمی که بعضی دوستانم در زندگی من داشته‌اند. درباره تمام تصویرهای مجازی که حالا ارزش این را دارند که حقیقی و همیشگی شوند. @chiiiiimeh .
. یک: دوزانو نشسته بود روی سنگ‌های حرم. چشم‌هاش می‌بارید و لب‌هاش زیارت امام رضا(ع) می‌خواند. میانهٔ دعا، خواهر را به برادر و برادر را به خواهرش قسم می‌داد: «یا امام رضا، بی‌بی‌جان بریدم...». . دو: رو به ضریح، صدای آقای فاطمی‌نیا را گوش می‌داد که می‌گفت: «روزی به آقای مجتهدی گفتم حاج‌آقا یه حوائجی دارم. التماس دعا دارم، یه‌وقت یادتون افتاد دعا بفرمایید. آقای مجتهدی هم اشاره کرد به حرم و گفت آقاجان! خانوم هست دیگه...» . سه: زنی جوان به گوشهای شنوای پشت تلفن می‌گفت: «اون‌روز که گفت اگه می‌تونی بیا حقتو بگیر، اومدم پیش حضرت معصومه. گفتم خانوم! شما که خودت غریبی و دردش رو می‌فهمی. دست من تنها رو بگیر. حالا هم دادگاه رأی داده که مهریه‌مو بده. ولی من دیگه نمی‌خوام. فقط خواستم بفهمه من بی‌کس‌و‌کار نیستم.» @masture
. شهید حسن باقری: اگر از دست کسی ناراحت هستید، دو رکعت نماز بخوانید و بگویید: خدایا! این بنده تو حواسش نبود، من از او گذشتم، تو هم بگذر...🌱 @masture
. سید حسن نصرالله: امام خامنه‌ای فرمودند: هرگاه احساس خستگی کردی و یا احساس سختی داشتی، توصیه می‌کنم که این راه را امتحان کنی. وارد یک اتاق شو و برای مدتی حتی پنج یا ده دقیقه یا ربع ساعت با خود خلوت کن و با خداوند متعال سخن بگو. ما اعتقاد داریم که خداوند حضور دارد، می‌شنود، می‌بیند و می‌داند و او قادر و غنی و حکیم است. یعنی همه آنچه را که ما بدان احتیاج داریم، خداوند داراست، پس با او سخن بگو. نشریه مسیر/ص١١٠ @masture
. ‏انسان اگر با مَشقت، درد و مصیبت رو‌به‌رو نمی‌شد، نه به چیزی ایمان می‌آورد، نه به آینده‌ای دل می‌بست و نه از اُمید سلاحی می‌ساخت به پایداریِ کوه. نادر ابراهیمی/آتش بدون دود @masture
. برای تهیهٔ گزارش این دوصفحه خیلی وقت گذاشتم ولی باید بگم حظ بردم. هیچ می‌دونید ما چند زن ورزشکار داریم؟ لینک مطالعهٔ ایران جمعه: https://irannewspaper.ir/sp-224/26?fbclid=PAAaaovE342yBNc-HJd8CuLhhbM13vBDJSfaD-iqALwRoOmhhSqNf1Fjb9FRQ @masture
. چنین نیست که انسانِ مسلمان اگر نماز بخواند و عبادت کند و در کُنجِ خلوتگاه مِحراب بنشیند، مسلمانى خود را کامل کرده باشد. مسلمان اگر می‌خواهد مسلمانِ کاملى باشد، به امورِ دنیا هم باید بپردازد، سیاست هم باید بفهمد، در «سیاست» هم باید مداخله کند. آیت‌الله خامنه‌ای @masture
. این فیلم مصداق هنری این حدیث از آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هست: عمر تو همین وقت و زمانی است که هم‌اکنون در آن به‌سر می‌بری. |شرح غُررالحِکم،صفحه ۵۰۰| فقط هنرمندان ما به‌جای ساخت نمونهٔ اسلامی این فیلم‌ها برادران لیلا می‌سازند. دیالوگ درخشان: وقتی بتونی در اینجا و الان باشی از کارایی که می‌تونی انجام بدی حیرت‌زده می‌شی و اینکه چقدر خوب می‌تونی انجامشون بدی. @masture
. دارم پروندهٔ فصل بهار را می‌بندم و ساعت‌هایی که با سختی زیاد کار کردم را جمع می‌زنم. یاد معلمم می‌افتم. چند هفته پیش برایم نوشت که «غم بزرگ را تبدیل کن به کار بزرگ.» و من با هر جان‌کندنی که بود تلخی‌ها را تبدیل کردم به نور و رشد و حرکت. توی این مدت ساعتها کتاب خواندم و گوش دادم، نوشتم و فیلم دیدم. و هربار که غم دودستی بیخ گلوم چسبید، نشستم گریه‌هام را کردم. بعد هم دست به زانو گرفتم و «یا علی» گفتم. چراکه به‌قول درن هاردی: «وقتی از اشتباهاتم آگاه شدم انتخاب کردم که زمان را در مبارزهٔ با آنها هدر ندهم. درعوض بر خستگی‌هایم غلبه کردم و درسم را یاد گرفتم و گذر کردم.» شاید این اولین قدم درسی باشد که معلمم داد. @masture