#با_موسی_بن_جعفر علیهالسلام
#مطاعن_هارون_عباسی
#مطاعن_دشمنان
#قصه_عبرت
#25رجب
🔷🔶 #تحول_كنیز_فاحشه_ی_رقاصه_در_زندان
👈🏼👈🏼 #هارون_الرشید، برای فریب دادن، یا شكنجه و یا تحقیر امام كاظم علیهالسلام در دید مردم، #فاحشه_ای #رقاصه و زیبا را به بهانه خدمتكاری نزد ایشان فرستاد و از طرفی غلامی را گمارد كه مواظب اوضاع باشد.
وقتی كنیز را به محضر آن حضرت آوردند، فرمود: من نیازی به كنیز و خدمتكار ندارم؛ لذا او را برگردانید.
➖ هارون الرشید از این كار ناراحت شد و گفت: ما با اجازه او، وی را زندانی نكردهایم تا كنیز را نیز با اجازه او به آنجا بفرستیم و بعد دوباره دستور داد كنیز را به زندان برگردانند...
➖ مدتی گذشت. غلام، گزارش داد كه كنیز نیز به سجده افتاده و پیوسته و مرتب در سجده میگوید:
«قدوس قدوس سبحانك سبحانك سبحانك..».
➖ هارون گفت: موسی بن جعفر وی را سحر كرده است!! او را با سرعت نزد من آورید.
وقتی كنیز را نزد او بردند، دیدند از خوف خدا میلرزد و مرتب به آسمان نگاه میكند؛ آنگاه مشغول نماز گشت.
هارون پرسید: چرا چنین میكنی، اینچه حالی است كه در پیش گرفتهای؟
➖ كنیز گفت: وقتی محضر #امام_كاظم علیهالسلام بودم، او مرتب مشغول نماز و دعا بود. سرانجام به او گفتم آیا كاری دارید كه من آن را انجام دهم؟
فرمود: من با تو كاری ندارم.
عرض كردم: مأمور به خدمت شما میباشم.
فرمود:
اینها چه بد فكر میكنند.!!
ناگهان متوجه باغ بزرگی شدم كه ابتدا و انتهای آن پایانی نداشت؛ این باغ با فرشهای زیبا و پرارزش مفروش شده بود، و كنیزان و حوریانی زیبا در آن صف كشیده بودند، و در دستهای خود ظرفهای آب و طشت برای شستن دستهای آن حضرت آماده ساخته بودند، از آن به بعد به سجده افتادم تا لحظهای كه غلام به بالین من آمد.
➖ هارون گفت: شاید این قضایا را در خواب دیدهای؟
كنیز گفت: بهخدا قسم همه اینها را قبل از اینكه به سجده روم با چشمان خود دیدم و سجدهام برای سپاس از آنها بود.
هارون دستور داد از او مراقبت نمایند كه این حرفها را به كسی نگوید.
آن كنیز دوباره به سجده افتاد و مشغول نماز شد.
📚 بحارالأنوار، ج۴۸، ص۲۳۸
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar