#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
#با_حسین_علیه_السلام
#با_فاطمه_علیهاالسلام
#مقبل_کاشانی
#قصه_عبرت
🔷🔶 #عنایت_حضرت_زهرا_عليهاالسلام_به_مقبل_کاشانی
👈🏼👈🏼 #ملا_محمدعلی_نجفی_کاظمی در کتاب #حزن_المؤمنین_فی_مصائب_آل_طه_و_یس (تألیف سال ۱۲۵۵ق) در مجلس خواب مقبل مینویسد:
➖ منقول است که مقبل در عهد شباب جوانی بود ظریف و در ظرافت به غایت لطيف اتفاقا ایام محرم به جمعی رسید که سینه زنان و گریان در عزای شاه شهیدان مشغول بودند به طریق استهزاء چیزی خواند که جمع عزاداران را متالم و نالان نمود پس از چندی بهمرض جذام مبتلا گردید بهحدی که مردم از او تنفر جسته در گلخن حمام مقام گرفت اتفاقا سال دیگر شد روزی در زاویه خرابه با دل شکسته نشسته بود که ناگاه جمعی از شیعیان سینهزنان و #یا_حسین_گویان میخواندند:
نظم؛
چه کربلاست امروز
چه پربلاست امروز
سر حسین مظلوم
از تن جداست امروز
➖ مقبل را آتش در نهاد افتاد و بهنظر حسرت در ایشان نگریست و گریست و گفت:
نظم؛
روز عزاست امروز
جان در بلاست امروز
فغان و شور محشر
در کربلاست امروز
➖ در همان شب حضرت پیغمبر را در خواب دید که وی را نوازش فرمود و از تقصیرش گذشت و گویند که مسمی به محمد شیخا بود و جناب ختم الرسل او را ملقب به مقبل نمود این بود که شروع نمود به ذکر واقعات و شرح حكايات سيدالشهداء.
گوید که: چون واقعه شهادت را تمام نمودم شب جمعه بود چندان خواندم و گریستم تا آنکه در بستر غنودم در عالم خواب خود را در روضه عرش درجه فرزند ابوتراب دیدم اما
چه کربلا و چه صحن و چه روضه و چه روان
نوشته خلد برو عرضههای المشتاق
➖ و در حرم محترم منبری گذارده بودند صاحب محراب و منبر یعنی جناب پیغمبر نیز تشریف داشت در آن اثنا امر نمود تا محتشم را حاضر کردند فرمود:
امشب شب جمعه است بر منبر برو و چیزی در مصیبت فرزندم بخوان.
محتشم به امر آن سید محترم بر منبر رفت خواست در اول درجه بنشیند حضرت فرمود: بالا برو.
چون به پله دوم رفت فرمود: بالا برو و همچنین تا بهعرشه منبر نشست و خواند.
بر حربگاه، چون ره آن كاروان فتاد
شور نشور واهمه را در گمان فتاد
هم بانگ نوحه، غلغله در شش جهت، فكند
هم گریه، در ملایك هفت آسمان فتاد
هرجا كه بود آهوئى، از دشت پا كشید
هرجا كه بود طایرى، از آشیان فتاد
شد وحشتى، كه شور قیامت زِ یاد، رفت
چون چشم اهل بیت، بر آن كشتگان فتاد
هرچند بر تن شهدا چشم، كار كرد
بر زخمهاى كارى تیغ و سنان، فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا، در آن میان
بر پیكر شریف امام زمان فتاد
بى اختیار نعرهى هذا حسین ازو
سر زد، چنانكه آتش از آن، در جهان فتاد
پس با زبان پر گله، آن بضعهى بتول
رو در مدینه كرد، كه یا ایهاالرسول
واین کشته فتاده به هامون حسین تست
وین صید دست و پا زده در خون حسین تست
این نخل ترک از آتش جان سوز تشنگی
وود از زمین رسانده به گردون حسین تست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین تست
این قالب طپان که چنین مانده بر زمین
شاه شهید ناشده مدفون حسین تست
➖ مقبل گوید:
پس از فراغ از تعزیه داری و سوگواری جناب سید امم خلعتی به محتشم عطا نمود من به خیال آنکه البته اشعار من قبول سید ابرار نگشته زیرا که به من التفاتی ننمود و امر به خوانندنم نفرمود ناگاه حوریه ای به خدمت سید دوسرا عرض نمود که: انسیه حورا جناب فاطمه زهرا میگوید که: مقرر بفرما مقبل واقعه ای در مرتبه سيدالشهداء بخواند. پس حضرت مرا امر فرمود بر منبر رفتم و بر پله اول ایستادم و خواندم
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاد از حرکت ذوالجناح و از جولان
نه سيد الشهداء بر جدال طاقت داشت
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
کشید پا ز رکاب آن خلاصه ایجاد
به رنگ پرتو خورشید به زمین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش به زمین افتاد
➖ ناگاه کسی اشاره نمود که:
فرود بیا دختر سید دو سرا بیهوش گشته پس من فرود آمدم و منتظر عطای خیر البرایا بودم که دیدم ضریح منور سبط خیر البشر باز شد و شخص جلیل القدری بر آمد اما زخم سینهاش از ستاره افزون و جراحات بدنش از حد و حصر بیرون بود خلعت فاخری به من عطا نمود.
➖ عرض کردم: فدایت گردم! تو کیستی؟ فرمود:
نظم؛
حسینم که دوش نبی بوده جایم
فرستاده خلعت خدا از برایم
📚 حزن المومنین فی مصائب آل طه ویس، ملامحمدعلی نجفی کاظمی (قرن۱۳ق)، مجلس خواب مقبل
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar