ببخش آقا ببخش نمردیم از غمت.. نمردیم پای روضه جوونت

مظلومیتت تنهاییت نگرانیت دلواپسیت حرمتی که شکست.. قدی که خم شد.. مویی ک سپید شد..

ما یا عاشقیم یا معشوق کسی از محوطه‌ی عشق خارج نیست ؛ حلقه‌ی امام حسین (ع) رو میگم ...

مُحرّم .. عشق است ! و عشق هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسد .. عاشق‌ها هم .. هروقت پایِ دل وسط باشد .. به عشق می‌رسند .. من هم .. هروقت پایِ تو وسط بود .. مُحرّم‌‌ت را نفس کشیدم.. مُحرّم .. عشق است ! عشق... قلبِ عاشق و معشوق را به هم نزدیك‌تر می‌کند.. تو همیشه معشوق بودی و .. من .. نمی‌دانم این شب‌ها .. یك قدم به تو نزدیك‌تر شدم یا نه .. مُحرّم .. عشق است ! برای عاشق‌ها فقط.. معشوق عزیز است و بس .. ما هم برایت بلندبلند گریه کردیم تا همه بدانند تو.. #عزیزم_حسین ِ مایی .. مگر کم زحمت کشیدی برای‌ِمان ؟! مُحرّم .. عشق است ! عاشق‌ها آواره می‌شوند تا به خیمه‌یِ معشوق راه‌ِشان دهند .. این شب‌ها من هم .. خودم را به خیمه‌َت کشاندم .. تو هم .. دست دلم را .. در همین خیمه بند کن .. مُحرّم .. عشق است ! بساط‌ش هم .. اشك و شور و جنون تو پایِ این عاشقی .. همه‌چیز گذاشتی عزیزم .. من اما .. کم گذاشتم برای‌ت.. هر شب بضاعتِ قلبم همین بود بیدار نشستنِ من .. پایِ غم شریف تو .. به سینه زدنِ من .. پایِ صدا زدنِ اسم‌ تو .. کم گذاشتم اما .. فقط می‌خواستم ردِّ عشق‌َت آخرین چیزی باشد که از من می‌ماند .. مُحرّم .. عشق است ! عاشق‌ها پایِ عشق می‌میرند .. سیِّدِ ما غریب‌ها هم عاشق بود و .. آخرش پای تو جان داد و .. می‌دانم می‌رسد شبی که من هم پایِ این عشق می‌میرم .. غیر از غلامیِ تو .. به دردی نمی‌خورم بیرون کنی .. به فاطمه (س) بیکار می‌شوم ! پ.ن ۱ : حالا تو بخواه تا لحظه‌لحظه‌هایِ این روزگارِ غریب را در پناهِ پرچمَت ... زیر خیمه‌‌َت درِ خانه‌یِ تو . به عشق به عاقبت بخیریِ نگاهت نفس بکشیم.. #مبهوت‌نویس

از کجا تا به کجا درد من آورد مرا سر عشق است که آواره کند مجنون را... سر دوست داشتنتون بغضم میگیره خانم سه ساله هروقت و هرجا دلم میگیره یدونه که میگم یا رقیه سادات‌"س" این قلب بی قرارم آروم میگیره مخاطب این شعر تو زندگیم شمایید اونجا که می‌گه" خدا برام نگهت داره که واقعا عزیزی حقیقا به تو دل بستم حقیقا عزیزی💔 سیدتی رقیه‌"س" 🥲

[ حسین‌ع مالِ زینبه"س" ]

زنده موندم و دیدم محرمت رو امسال هم ، حسین‌ع .. یادم نمیره بی‌پناهی امسالم رو که هی با خودم میگفتم نکنه امام‌حسین‌ع نمیخوادَم و همون لحظه بغلم کردی و گفتی : جایی ننوشته‌اس گنه کار نیاید .. پناهم شدی تو کل تایمای زندگیم علی الخصوص محرم وقتی که هیچ پناه و غمگساری برام نمونده بود .. خیلی برات کم گذاشتم حسین‌ع ، خودم هم می‌دونم که چقدر نالایق بودم اما هرجور شده بود رسوندم خودم رو میون روضه‌هات ، هرجور شده بود به چشمام می‌گفتم برای غربتت اشك بریزن .. کم من رو قبول کن عزیز قلبم .. از نالایقی و روسیاه بودنم باخبرم ، بدم اما دوستت دارم .. زیاده خواهیه حتی بخوام بگم بزار اسمت‌رو بیارم ولی مثل همیشه میگم شما پسر حضرت زهرایی'س محاله ولم کنی تو این وانفسای زندگی و اشکام رو ازم بگیری .. آره آقا ، ما هیچ‌کس‌ ابن‌ هیچ‌کسیم و همه کسِ ما تویی .. چقدر باید از بقیه ضربه بخوریم و بفهمیم تنها جایی که بالمون‌ رو میبندن کنار شماست .. آره آقای ما ، آره ارباب ما شاید محرم سال بعد رو ندیدم ، کم برات گریه کردم ولی همین کم‌ و از ما قبول کن که به جز حب‌ِّ تو امیدی برای نجات نداریم و کنارمون نباشی ما هیچیم ، هیچِ هیچ .. بی‌امتحان مرا به غلامـی قبول کن رسـوا شود دلم تو اگر امتحان کنی .. شب آخر محرم ۱۴۴۶ / حوالیِ دلتنگی

راسته كه می‌گن زمان با اونی كه دوسش داری زود می‌گذره .. چشم به‌هم زدیم و دیدیم كه محرم گذشت .. جدی جدی نباید انقدر زود می‌گذشت ، من هنوز گیر کردم تو شب سوم ، تو شب هفتم :) من هنوز گیر کردم تو اون لحظه‌ای که سیدحسین‌مومنی وسط روضه شب پنجم می‌گفت نگران کشتنت .. من هنوز یه عالمه گریه به روضهٔ حسین‌ع بدهکارم .. اینم آخرین پادکست محرمی.. برا منم دعا کنید..🙏🏻 #پادکست #خراباتی #مبهوت