eitaa logo
مطلع ِعشقانه
220 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
145 فایل
محب وصی،ولایت، طرح ولایت درراه رسیدن به خدا جنسیت شرط نیست، مهم بندگی‌ست فعالیت‌فرهنگی: برگزاری کلاس مجازی مباحثه کتاب مطلع عشق(رهنمودها رهبرانقلاب به زوج ها جوان) ارتباط بامدیر: @Hamie_din
مشاهده در ایتا
دانلود
از تازه رسیدم. پله ها را که آمدم بالا متوجه شدم یک خانم با موهای بلند بی پوشش و برهنه از پشت ریخته بیرون، جلوی بلیط‌فروشی‌ ایستاده‌است به آرومی شنیدم گفت می‌خواهد برود . با خودم گفتم بروم این منکر این بدی این زشتی این این را متذکر بشوم ؟ اگر بله چگونه؟! سمت چپ ام گیت بلیط بود. یک درایستگاه پشت گیت بلیطها ایستاده‌بود. گفتم بروم بگم؟ یعنی یکدفعه بروم سمت‌‌آن ممکن است داستان بشود! فضا فراهم نیست. بلیط اعتباری خود را درآوردم و زدم و عبور کردم. پله ها را بالا رفتم. بامتوجه شدم او هم وارد سکویی که به سمت تجریش میرود، شد. تا وارد سکو شد رفتم کنارش درحالی که ماسک بر دهان داشتم گفتم 《خانم! سلام لطفا موهاتونو بپوشونید درست نیست گفت: 《چشم》 رفتم جلو .اما اینکه گفت چشم خواست ببینم الکی گفت چشم یا واقعا؟! به سمت چپم نگاه انداختم متوجه شدم موها بیرون ریخته خود را دارد جمع می کند بگذارد زیر پوشش شال اش. من هم دیدم تذکر را پذیرفت. نگاه به کیف پرکتاب‌ام انداختم ببینم کتاب کوچکی که مناسب او باشد دارم؟ یا نه؟ تا که بدهم به عنوان تقدیر ازاو بخاطر کتاب جیبی از حاج ق اس م بود و پیداشون کردم دوتا کیف و کوله ام را برداشتم رفتم کنارش نشستم گفتم 《خانم شما چون تذکر را پذیرفتید یکی از این دوتا را بردارید هدیه شما》 کتاب شهید قاسم را برداشت و گفت: 《ممنون》 می خواست برود سمت سعادت‌آباد راهنمایی هم کردم. احتمالا تهرانی نبود... اما برام عجیب بود با و مانتو آستین‌نصفه و پذیرفت ... .