بحث حقوق و امتیازات خانم ها پیش می آید شرع و فقه و اسلام مهم می شود. اما وقتی بحث حقوق آقایان مطرح می شود غرب و سبک غربی ملاک می شود و باید مرد محدود شود. وقتی وظایف خانم ها از جهت شرع مطرح می شود میگن زن برده نیست؟ اما مهریه که به نفع خانم است زیاد باشد توهین ب زن نیست !!!!! یک بام و دو هوا به این میگم. هم از اسلام بخوری منافع را (تکالیفش حذف) و هم از منافع سبک غربی
#فلسفه_حقوق
.
بعدش مسیر را ادامه دادم به سمت #مجتمع_ناشران ؛ دم پله ها مجتمع بود که ابوالفضل را دیدم، سلام کردم . او هم جواب داد من برگشتم او می خواست برود
گفتم ابوالفضل نشناخته جواب سلام دادید ؟!
اِ شمایید
...
سریع می خواست برود رو بحث استوری صحفه ی اینستاگرام ام.... انتقادی که کرده بود و حوابی که من نداده بودم
خوندید؟
من: خوبی؟ اینجا چه کار می کردی
آمده بود یک کتاب عربی ترجمه شده ی کتاب انتظار #پناهیان را بگیرم برای یکی از دوستان دارم میرم عراق.
من: ماشالله به سلامتی. کجا نجف؟
بلی نجف.
من: ایام شب قدر آنجایید؟
بلی.
دوباره می خواست وارد بحث بشود خواندید؟
گفتم نه. اون شب یک نفر دیگر بحث کرده بود حوصله و اعصاب نداشتم
ابوالفضل: بابا من همون ام عوض نشدم. شما انگار یک چیزی هست تو دلتون نمی خواهید بگویید
گفتم: گویا علم غیب هم پیدا کرده اید
او دوباره تکرار کرد
اصرار به اینکه حرف دلمو بزنم
گفتم خب بیا برویم تو مجتمع.
...
بنده شروع کردم. شما سال ۹۲ که #طرح_ولایت بودید یادمه دور اول را بودید یعنی فقط دو کتاب اول (#خداشناسی_فلسفی و #معرفت_شناسی) .
نه بودم
گویا دقیق یادش نیست جقدر از دوره را بوده.
می گویم نه دیگه فقط دور اول را بودید. ۴تا کتاب بعدی ( #انسان_راه_راهنما_شناسی و #فلسفه_اخلاق و #فلسفه_حقوق و #فلسفه_سیاست ) را نبودید
بالاخره تایید می کند.
می گوییم بیا بشینیم ...
مطلع ِعشقانه
گفتم پوشش تان خوب نیست درست نیست رعایت کنید
گفت نظر شماست من هم به شما میگم پوشش شما خوب نیست
گفتم من براساس مبنا و ملاک میگم ... بر مبنای قانون پوشش تان نادرسته
...می گفت
من #قانون را قبول ندارم منسوخه
این مسئله شخصیه؛من مهم ام
از ارزش قانون گفتم از قُبح آنارشیسم گفتم
گفتم الان تو خیابان هستید یا نه اینجا مکان عمومی هست یا نه
الان این ماشین می تواند بدون پلاک ماشین بیاد بیرون بکند پلاک اش را؟ جواب نمی داد
می گویم الان من میتونم سوسک بگیرم جلو صورت تان؟
میتونم پِهِن و مدفوع بگیر دستم بگم دست خودمه؟
می گفت من پوشش ام به کسی آسیب نمی رساند
میگم #امنیت_بصری دیگران را دارید سلب می کنید
شما تو خانه تون هرجوری می توانید نپوشید ...
شما الان میتونید این بلوز تان را در بیارید؟
می گفت می تونم اما ممکنه مشکل پیش بیاد
میگمچه مشکلی؟ نمی گوید
میگم میتوانید لخت بیاین بیرون؟
جوابی ندارد
می گوید من پوششم اسلامیه.
میگم نیست
میگه مسلمان های که اروپا اند هم همین جور اند
__
دیشب مردد بودم جلسه آقای مصباح بروم
ساعت و ۱۰ و نیم بود... رسیدم جلو بیت رهبری در قم.
نماز مغرب وعشا را خواندم نشستم.
بحث حق بود
حق مفهومی ذات الاضافه است یا غیر ذات الاضافه ؟
ذات الاضافه است
پس حق حیات تضایف اش چگونه است؟
من حق حیات دارم یعنی چی؟
من حق تنفس دارم یعنی چی؟
یک عده به ادعای بشر امروز دنبال احقاق حق خود از خدا اند اینها درست می گویند یا برعکس اش درسته؟ دنبال تکلیف خود نسبت به خدا بودن درست است؟ ...
یاد اون خانم بدپوشش مقابل سینما فلسطین افتادم که همش می گفت
من چون میخام این طوری می پوشم
بدن خودمه
مسئله شخصی خودمه..
تحلیل آقای مصباح عالی بود...
چون من مالک خودم هستم پس حق دارم تفس بکشم من له الحق.
و در مقابل کسی حق ندارد مانع نفس کشیدن من بشود من علیه الحق.
این منشا اش قائل شدن مالکیت برا خود است
آیا نمی توان مالکی دیگر در مرتبه ای بالاتر فرض کرد؟
ما که موحد هستید قائل به وجود خدای خالق و قادر ،مالکیت اصلی را متعلق به او می دانیم
حق حیات را او به ما داده باید ببینیم چه تکلیفی از ما خواسته؟
اگر مالک اصلی اوست پس باید دید تکلیف مان چیست
#حق
#تکلیف
#مالکیت
#مصباح
#فلسفه_اخلاق
#فلسفه_حقوق
#طرح_ولایت