سلام وحید خوبی اینجا(#قم) چه می کنی؟
(وی دانشجو #دانشگاه_علم_و_صنعت تهران هستند رشته #صنایع)
آمده بود ضریح ساخته شده سیدالشهداع را ببینم
گفت خب بیا خوابگاه شب بخواب صبح برو.
_نه فردا کار دارم
گفتم چه کاری نکنه #خواستگاری؟
خندید با خنده اش تایید کرد
گفتم خب بیا بالا چندتا نکته بگم انگار اولین خواستگاریته ... فردا صبح میری ...
نکاتی را گفتم
جمعه شب جویا شدم چه خبر؟
گفت تمام شد
گفتم یعنی چی؟ جلسه اول؟
_نه تمام شد
یعنی #عقد_موقت کردید؟
_نه تمام شد
گفتم یعنی چی زن و شوهر شدید رفت؟
گفت آره دیگه
وا چه سریع السیر!
#مهریه چقدر بدهکار شدی؟
_یک سکه
جدی میگی؟ چطوری؟
_هیچی ، دختره که الان خانمان باشد گفت من اصلا از مهریه خوشم نمیاد حاج آقا هم گفت نمی شود که گفت باشه چون میگین نمیشه #یک_سکه به نیت خودخدا!
خودش هم رفت پدرومادر من و پدرومادر خودش را راضی کرد.
حالا بگه چجوری یک جلسهیی تمام شد؟
گفت هیچی دخترخانم گفت معیار زندگیمان کتاب #مطلع_عشق #رهبری منم گفتم چشم ، تمام شد.
هشتک فقط #ازدواج_آسان
البته این دو چندین ساله همسایه روبرویی بودند هئیت مراسم تو خونه هم داشتند.
مادردختر زنگ می زد می گفت وحید نمیاد (#تاکستان)؟