ناکجاآباد!
#پری_ناز دومین ساخته ی #بهرام_بهرامیان اثری سیاه است، که میتوان آن را آیینه ای تمام نما از بغض جریان #روشنفکری نسبت به جامعه دینی دانست!
این فیلم را میتوان به عنوان اثری کامل در حوزه محتوا، در جرگه آثار سینمای روشنفکری محسوب و با تحلیل و بررسی تفکرات این جریان، تلاش های فکری و عملی آنان را جهتِ برابر نشان دادن #تحجر و #خرافات با مذهب روشن نمود.
بهرامیان در این فیلم تصویری زشت و موهوم از جامعه ای متحجر و عقب مانده را به نام "اسلام آباد" به مخاطب عرضه میکند؛ویران شهری که هیچ نسبتی با جامعه ی ایمانی ندارد و حتی متضاد با آن عمل میکند.
پری ناز را شاید بتوان تفصیل جمله ی معروف #مارکس که میگوید "دين افيون جامعه و ملتهاست" دانست، روایتی که گوی سبقت را از فیلسوف و جامعه شناس ملحد ربوده و به شکلی اغراق شده جامعه ای به شدت خرافاتی را به عنوان "اسلام آباد" به تصویر میکشد.خالق این اثر سعی نموده جامعه اسلامی را، اجتماعی در حاشیه ی دنیای متمدن و پر از خرافات و عقب ماندگی نشان دهد؛ روایتی که با فرم ناقص خود در صدد تحقق آن است؛ تصویری که با نشان دادن فضایی غبارآلود از ناکجاآبادی با کور راهی متصل به اتوبانی که کل راه دسترسی این جامعه با دنیای متمدن است! و افرادی علی ظاهر مذهبی و در باطن متحجر و وسواسی درصدد اثبات آن است.
علاوه بر محتوای نا مناسب و به دور از واقعیت این اثر فاقد فرمی قابل اعتنا است!
منطق روایی فیلم بسیار ضعیف و خط تعلیق آن دچار اشکالات منطقی فراوان است.کاراکترهای اضافی اثر و شخصیت پردازی نامناسب آن به نحوی است که حتی با استفاده از استارهای سینمای ایران مخاطب درک چندانی از آنها ندارد.
البته برخی از این اشکالات به تحمیق بیشتر کاراکترها در نگاه مخاطب می انجامد،مثلا فیلم مردمی را نشان میدهد که با زبان باز کردن کودکی گنگ بر اثر تصادف،پری ناز را تا درجه ی یک قدیس بالا میبرند و حتی از ادرار او حاجت میگیرند! و با مرگ فردی زیر چرخ و فلک وی را فردی شوم و نحس میخوانند؛ شاید این سرعت در تغییر نگرش ها در نوع روایت فیلم غیر منطقی و حتی کمدی به نظر برسد اما وقتی صحبت از جامعه ای متحجر و خرافاتی است، مخاطب جامعه را به سخره می گیرد نه فیلم ساز را، و این همان هدف نهایی است!
پری ناز را میتوان تلاشی ناموفق در عرصه فیلم سازی برای بهرامیان دانست، اما ساخت و پخش این اثر پس از توقیفی طولانی مدت را میتوان موفقیتی برای این جریان در جابجا کردن خطوط قرمز سینما دانست!
#سینمای_روشنفکری
سینمای _ابتذال#
#طناز_طباطبایی
#فاطمه_معتمد_آریا
#ایکسونامی
ایکسونامی، کلیدواژه ای پرتکرار در شبکه های اجتماعی و محافل فرهنگی در ماه گذشته مستندی به قول تهیه کنندگانش چالشی با پرداخت به تابویی به نام مسائل جنسی! موضوعی که در چند سال اخیر(گذشته) #سکسولوژیست ها، فیلم سازان، مستندسازان و حتی مسئولین دولتی با حساسیت و حجمی گسترده در حال پرداختن به آن و ارائه راه کار و راه حل برای آنند!
هر کس به زعم خود برای حل مشکل کاری می کنند؛ یکی مستند #انقلاب_جنسی میسازد، دیگری فیلم #هیس_دخترها_فریاد_نمی زنند را آماده می کنند و عده ای اجرای سند ننگین 2030 را راه حل مشکل میدانند. آثار و طرح هایی که بیشتر به تحریک احساسات جامعه و بعضا سوء استفاده از آن می ماند؛ طرح مسئله صرف بدون ارائه راه کار و یا ارائه راه کارهای شکست خورده غربی را شاید بتوان فصل مشترک غالب این آثار دانست. در این میان اما #ایکسونامی اثری متفاوت است که با همه ی کاستی های فرمی و محتوایی ضمن نقد انقلاب جنسی و تبعات آن در #مهد_فحشا آمریکا، آمار و اطلاعاتی تکان دهنده از فروپاشی خانواده و اخلاق در آن را ارائه می دهد. نقطه قوتی که شاید بیشتر تحت تأثیر پژوهش کامل این مستند است. پژوهشی که به نظر می رسد از تولیدات و سخنرانی های ارائه شده توسط #اندیشکده_یقین و شخص دکتر #حسن_عباسی در این اندیشکده، همچون سلسله جلسات زنای ذهنی الهام گرفته است.
ایکسونامی را میتوان بیشتر از پرداختن به موضوع انقلاب جنسی واکنشی به جریان موافق 2030 و سونامی آثار در این مقوله دانست؛ آثار و اسنادی که برخی بهره برداری اقتصادی از موضوع جذاب مسائل جنسی است و گروهی درصدد نواختن ضربه نهایی بر پیکر فرهنگ و سنت های اصیل ایرانی اسلامی دانست.
باشد که با ساخت آثاری از این دست، بقیه سازندگان دغدغه مند الگو گیرند و سیاست مداران غربگرا از خواب غفلت بیدار شوند.
ان شاء الله
#سند2030 #مرکز_مطالعات_و_تحقیقات_نستوه #نقد_فیلم #تحلیل_فیلم
#رسانه #سواد_رسانه_ای #سینمای_شرک #سینمای_غرب #سینمای_الحاد #مستند_ایکسونامی
مینی سریال #چرنوبیل اثری بریتانیایی-آمریکایی در ژانر درام تاریخی، درباره فاجعه هسته ای در نیروگاه اتمی با همین نام در شوروی سابق است؛
این اثر را در واقع میتوان نقدی به آرمان شهر کومونیست و به تعبیری دیگر میخی بر تابوت این تفکر دانست.
چرنوبیل را میتوان از لحاظ فرمی اثری قابل قبول ارزیابی کرد؛ فیلمی که با منطق روایی و سبکی مناسب توانسته مخاطب را تا حدود زیادی با خود همراه کند، فیلم نامه و فضاسازی مناسب بیننده را به فضایی واقعی در آن دوران میبرد، جذابیتی که در کنار ایجاد خط تعلیق مناسب از چرنوبیل اثری پر کشش ساخته است.
اما جدای فرم کم نظیر این سریال نکته مهم در این اثر تاریخی نه متن آن بلکه زیرمتن و فرا متن آن است که بایستی مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
موضوع فیلم در مورد فاجعه اتمی رخ داده در خلال جنگ سرد میان شوروی سابق و ایالات متحده آمریکا است.اتفاقی که به یک رسوایی بزرگ برای یکی از دو ابر قدرت برآمده از جنگ جهانی دوم یعنی شوروی در عرصه تکنولوژی تبدیل شد. فاجعه ای که دست مایه اصلی ساخت این سریال و محملی برای نمایان کردن مفاسد موجود در هیأت حاکمه شوروی سابق است؛ مفاسدی که سریال بعضا با بزرگ نمایی آن ماهیت ضد شوروی خود را نمایان میکند.
حال نکته ای که به ذهن متبادر میشود چرایی پرداخت به این موضوع در زمان حاضر، آن هم به دست سینمای غرب است؟
آیا سینمای استراتژیک غرب در خلال هیاهوی سردمداران خود در پرونده های هسته ای پیامی خاص را برای مخاطبان میلیونی خود دارد؟ یا قرار است افکار عمومی دنیا را له یا علیه کسی همراه کند؟
روح سرد حاکم بر کل فیلم و دیالوگ های آن هر چند شاید به مذاق منتقدین حرفه ای سینما خوش نیاید، اما اینها همان سوالات و جوابهای ماست که خالقین اثر از زبان کاراکتر ها بدان پاسخ داده اند!
چرنوبیل علاوه بر نقد آرمان شهر دروغین مارکسیست در صدد القای این مطلب است که آرمان شهر حتی در نگاه دانشمندان حکومت کمونیستی شوروی جایی به جز آمریکا نیست! مطلبی که البته صغری آن درست است؛ در جایی که با نگاهی به تاریخ کمتر از 80 ساله اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و رنج و مهنتی که بر مردم آن سامان گذشت تا حدود زیادی میتوان بر نظرات چرنوبیل صحه گذاشت؛ اما در کبری آن یعنی رویایی بودن آمریکا دچار اشکال است.
در قسمت چهارم این سریال و درجایی که سربازانی در حال کشتن حیوانات در معرض تشعشعات رادیوکتیو بودند، خاطرات خود را در مورد جنگ شوروی علیه افغانستان مرور میکنند، در این مرور به کشتار مردم در جنگ افغانستان اشاره میکند و دوستش به طعنه میگوید "هدف ما شادیِ تمام انسانهاست " و به پارچه نوشته ای ا این مظمون اشاره میکند، هدفی که امپریالیسم آمریکا با همان هدف و به جهت نابودی گروه های افراط گرا در افغانستان که خود روزی عامل پیدایش آن بود به این کشور حمله و میلیونها کشته، زخمی و آواره را برای مردم آن به ارمغان آورد! یعنی در مورد یک کشور مشخص دستآورد امپریالیسم شرق و غرب چیزی جز ویرانی وقتل عام چیزی نبود.
نکته دیگری که این فیلم به صورت پر رنگ در صدد القاء آن است، فاجعه بار بودن تکنولوژی در دست کشورها بدون کمک آمریکا است. ادعایی که خارج از فضای سینما بارها مورد استفاده رسانه های غربی علی الخصوص رسانه سلطنتی انگلستان یعنی بی بی سی قرار گرفته است. نمونه آن در ماجرای حادثه هواپیمای اوکراینی و حتی به نوعی دیگر در شیوع بیماری کرونا!
در مجموع این فیلم را میتوان اثری استراتژیک و در جهت اهداف لیبرال سرمایه داری غرب دانست؛ اثری که زین پس هر اتفاقی در حوزه تکنولوژی رخ داد بایستی منتظر تطبیق آن با چرنوبیل و استشهاد کارشناسان غربی از آن برای تخریب کشور هدف بود.
#سینمای_استراتژیک
#سینمای_غرب
عدالت یا انجام وظیفه!
#سرخپوست دومین ساخته #نیما_جاویدی مینیمالی خوش فرم و خوش ساخت است، که در جولان آثار سخیف و بی سر ته توانسته به موفقیت هایی دست یابد.
این اثر که تحسین مخاطبین و منتقدین را به همراه داشته و درگیشه به موفقیت نسبی دست یافته، در زمان پهلوی و در زندانی در حال تخریب با موضوع فردی زندانی که قصد فرار از زندادن را دارد روایت می شود.
سرخپوست در بخش فرمی اثری قابل قبول است که با توجه به فیلم برداری اثر در یک سوله و دکور سازی باور پذیر آن ارزش آن دو چندان می شود، پرداخت به جزئیات صحنه، طراحی صحنه ها، گریم و لباس آن در کنار بازی متفاوت نوید محمد زاده ضمن کمک به قوام اثر میزان تاثیر گذاری آن را دو چندان کرده است.
نیما جاویدی در سرخپوست با پرداختی مناسب به شخصیت ها خود ضمن پرهیز از اضافه کردن کارکتر های حشو در فیلم آنها را به خوبی معرفی میکند؛ خط تعلیق داستان ضمن ایجاد کشش مناسب از ابتدا تا انتهای فیلم کاملا جذاب و به دور از پرداختی اضافه و زائد است. گره ای که بر خلاف بسیاری از آثار معاصر کاملا در فیلم هضم شده و آن را باور پذیر میکند این اثر را شاید بتوان یکی از ساده ترین و در عین حال پر کشش ترین آثار چند سال اخیر دانست؛ فیلمی که ضمن پرهیز از قطار کردن نام های ریز و درشت و پنهان شدن پشت اسامی بزرگ برای جذب مخاطب، با نوعی قصه گویی ساده از پس موضوعی جذاب و بدیع به خلق اثری کم نقص تبدیل شده است.
شاید بزرگترین ایراد این اثر را ارائه پیشنهادی خارج از چهارچوب دانست، ایرادی که در پس روایت این فیلم در دوران پهلوی کمتر به آن پرداخته شده است؛ سرخپوست در نهایت کارکتر وظیفه شناس خود را بین انجام وظیفه و قضاوت خانم مددکار مجبور به انتخاب راه دوم میکند! انتخابی که ضمن نابود کردن آرزو¬های خود، انجام وظیفه انسانی را با توجیه قضاوت های شخصی و البته دوران طاغوت #پهلوی در مقابل انجام وظیفه قانونی قرار میدهد. تقابلی که شاید فقط به خاطر اتفاق این جریان در رژیم پهلوی قابل توجیه باشد!
در پایان این اثر را میتوان اثری جمع و جور و مفید دانست که نقطه ای روشن در کارنامه جاویدی محسوب میشود.
#مرکز_مطالعات_و_تحقیقات_نستوه #نقد_فیلم #تحلیل_فیلم #رسانه #سواد_رسانه #جهان_رسانه
#نویدمحمدزاده #پرینازایزدیار #سینمای_ابتذال
#سینمای_روشنفکری
#جشنواره_فیلم_فجر امسال با فضایی متفاوت رقم خورد و حاشیه های کم نظیری داشت. یکی از این حواشی، لباس سیاه پوشیدن برخی بازیگران و عوامل سینما بود. اینکه انسان برای مصیبت هم وطن خود غمگین شود و با سیاه پوشیدن، به صاحبان غم، تسلّی خاطر دهد قطعا امر پسندیده ای است، ولی تاریخ نکاتی را در این زمینه به ما گوشزد می کند؛
در اواخر حکومت امویان نیز عده ای به این عنوان که ما عزادار سرور و سالار شهیدان هستیم سیاه پوشیدند و خود را حامی و طرفدار مظلوم و خونخواه شهداء کربلا معرفی نمودند، اما گذر زمان نشان داد که این حرکت، فقط یک عمل ناجوانمردانه و در راستای رسیدن به مطامع شیطانی منادیان مردم داری بود. آن ابن الوقت ها سودای حکومت داشتند و راه رسیدن به این مطلوب را در این مسیر می دیدند. وقتی هم که به مطلوب خود نائل شدند با ظلم بسیار نشان دادند که ناچیزترین چیز در نگاه آنان مردم و حقوق مظلومین است.
در زمانه ما نیز برخی از این به ظاهر هنربلدان در صدد انتقام از انقلاب مظلومی هستند که سردار دلها ریشه های آن را مستحکم نمود و یاد آن را در قلوب عالمیان تمکین بخشید. شهادت #حاج_قاسم فضای جامعه را به شدت معنوی و انقلابی کرد؛ یعنی هوایی که برای بعضی از سینماگرانِ ما در حکم سم است، از همین رو در صدد برآمدند تا با این حرکات بچه گانه، این نور خیره کننده را خاموش کنند؛ در ابتدا این هنرندانان می خواستند جشنواره را تحریم کنند ولی چون با برخورد و تهدید برخی از پاستور نشینان بیدار مواجه شدند، قالب خیانت را تغییر داده و سیاه پوشیدند.
بیچاره آن کسانی که گول این پیرمنافق های مکار را خوردند و در پازل زخم خورده هایی بازی کردند که نه تنها مسعود نیستند بلکه روز به روز از سعادت دورتر و به شقاوت نزدیک تر می شوند.
در پایان باید تقدیر نمود از هنرمندانی که همچون شهاب ثاقب هر از چندگاهی می درخشند و در مقابل تاریکی، قد علم کرده و تبر به دوش، آسمان شب را روشن می نمایند.
آری این قطارِ پر شتاب انقلاب پیش می رود و حتی برای لحظه ای نیز توقف نخواهد داشت، اما روسیاهی برای اطفالی می-ماند که به سمت این قطار سنگریزه می پرانند.
ای مگس! عرصه سیمرغ نه جولانگه توست/ عِرض خود می بری و زحمت ما می داری
و العاقبة للمتقین
#محمدغلامی
#فیلم_فارسی #جشنواره_فجر
#مرکز_مطالعات_و_تحقیقات_نستوه #نقد_فیلم #تحلیل_فیلم
#رسانه #سواد_رسانه_ای
#نستوه #سینمای _ابتذال
#مرکز_مطالعات_و_تحقیقات_نستوه #نقد_فیلم
به کجا چنین شتابان!؟ سلبریتی نام آشنای فیلمهای دفاع مقدس و قهرمان قصه های غیرت و مقاومت سینمای دیروز. و امروز، داعیه دار سینمای عقب مانده از محتوا و فرهنگ کودک و نوجوان.
جناب هاشمی عدهای از سلبریتی ها از همان اول تکلیفشان با خودشان و حرفه شان مشخص بود و از همان ابتدای راه ساز مخالف کوک میکردند. همانهایی که نان جمهوری اسلامی میخورند و در جناح اجنبی خوش خدمتی میکنند؛ که مصداق بی کم و کاست نان به نرخ روز خور های زمانه اند... اما کم داریم گروهی که یکی به نعل بکوبد و دیگری بر میخ! نمیدانم کسادی بازار سینماست یا خوف عقب ماندن از سلبریتی خاص بودن.
چندی است که کوبیدن بر طبل بی غیرتی و دین فروشی و هرزگی بازار داغی پیدا کرده و کم نیستند ظاهر سازانی که گوی سبقت را بیشتر از پیش از هم می ربایند.
جناب هاشمی! شما که سالها سابقه ی معلمی و مربیگری در کارنامه خود دارید و امروز دغدغه ی بازگشت به فرهنگ دیرین بومی، ملی را. به گفته خود شما سینمای امروز ما هنوز سینمای پاکی است پس چگونه اقتباس از فیلم های هالیوود را بدون اشکال خوانده و آن را رشد سینمای حرفه ای می دانید؟ غافل از این واقعیت که فیلم هالیوودی، فرهنگ، تفکرواعتقادات و از سوی دیگر فیلمنامه، بازیگر، گریم و حتی بدل کاری های هالیوودی را میطلبد؛با نمایشهای پی در پی از هنر نمایی چند بدلکار و ورزش های رزمی و پارکور، در چندین سکانس و رقص و آواز های کوچه بازاری بی محتوا و شوخی های رکیک و دو پهلو، آن هم در سینمای مقدس کودک که هنوز هم خیلی ها با احتیاط در آن حضور مییابند نمیتوان ادعای ساخت فیلمی با منش سبکی و محتوایی این کمپانی های مردود شده از حیث اخلاق و عقاید ملی و مذهبی را داشت.
آهو شخصیتی نپخته، بی دست و پا و گنگیست که هیچ وقت مخاطب متوجه نشد علت آن همه تلاش و قربانی شدن چندین حیوان در طول داستان برای نجات او، رسیدن به وصال میمون است یا ارزشهای نداشته اش؟؟؟؟ یا نه پیشونی سفید می تواند ارزش ها و هنجارها یی داشته باشد که بتواند الگو و قهرمان معرفی شود؟!!! شما که معتقدید کلاه قرمزی و شهر موشها دیگر ربطی به بچه ها ندارند و برای بزرگتر ها ساخته می شوند، شما چه کردهاید که معصومیت و زلالی کودکان سرزمینتان خدشه دار نشود؟؟! #مرکزمطالعات_و_تحقیقات_نستوه
#سینمایکودکونوجوان #تابوشکنی#سیدجوادهاشمی
#سینمای _ابتذال
#آهوی_پیشونی_سفید۳
@farsi8519
بهائیت یکی از فرقههای استعماری در ایران است که قبل از انقلاب در جهت ضربه زدن به مردم مسلمان ایران خدمات فراوانی به رژیم پهلوی نمود. پس از انقلاب اسلامی که شرایط برای تبلیغ تفکرات انحرافی آنها از بین رفت، فعالیتهای تبلیغی خود را در قالبهای متعدد شروع نمودند.
از گذشته مجامع آموزشی و فرهنگی از جمله بسترهای نفوذ بهائیان در فرهنگ اسلامیایرانی بوده که تاکنون نیز ادامه دارد. اخیرأ نیز برخی چهرههای غربنشین بهائی نیز با استفاده از روشهای روانشناسی غربی نفوذ خود را در میان خانوادههای مسلمان بیشتر کردهاند. .
یکی از این عناصر بهائی فردی به نام #دکترفرهنگهلاکویی است که ساکن آمریکا بوده و سابقا نیز عضو محفل روحانی بهائیان سنتا مونیکا بوده است.
متأسفانه کتابها و سیدیهای این فرد بهائی نه تنها در ایران انتشارات رسمی دارد بلکه برخی ادارات دولتی نیز از کتابها و سیدیهای وی برای آموزش کارمندان خود استفاده میکنند. عدم شناخت برخی مسئولان و مردم از شیوههای تبلیغی فرقه ضاله #بهائیت موجب انحراف و مشکلات عدیده فرهنگی و اجتماعی شده است.
یکی از آخرین اقدامات انتشارات این فرد بهائی یعنی ما و شما، انتشار گسترده ویدئوهای این فرد در آپارات یکی از پر مخاطب ترین رسانههای اجتماعی در ایران است. حرکتی که در سالیان قبل در مشابه بینالمللی آن یعنی یوتیوب انجام داده بود! البته این انتشار در این دو رسانه تفاوت هایی با هم دارد؛ یکی از این تفاوت های حذف عناوین با محتوای جنسی در آپارات نسبت به یوتوب در تصاویر اولیه ویدئوها است. اما شاید مهمترین اشکال موجود در این آثار عدم تطابق دینی و فرهنگی آن با فرهنگ ایرانی اسلامی است.بیشتر ویدئوها بر مبنای سوالات مطرح شده از طرف مخاطبان این شخص است که غالبا در خارج از ایران زندگی میکنند، افرادی ذوب در فرهنگ غربی که مشکلات و مسائل از همان دست را به عنوان سوال مطرح میکنند؛ مشکلاتی که غالبا به روابط جنسی آزاد، خیانت و ... مربوط میشود؛ سوالاتی که به صورتی عریان و بی پروا مطرح و جواب هایی مبتنی بر روان شناسی الحادی دریافت میکنند؛ این طرز سوال و جواب را از دو حیث میتوان مورد نقد قرار داد؛ اولا اینکه آیا مطرح کردن این نوع سوالات از یک رسانه سراسری از نظر شرعی و یا حتی روان شناسی کاری درست محسوب می شود؟ در ثانی آیا انتشار اینگونه مشکلات و مسائل خود به نوعی ترویج آن محسوب نمیگردد!؟ البته این سوالات تنها بخشی از مشکلات این فرد و نوع تفکرش است!
مشکلاتی که به نظر نمیرسد مورد توجه متولیان مجوز دادن قرار بگیرد! و طبعا آپارات هم که مبنایی بیشتر اقتصادی دارد دلیلی برای حذف این گونه مطالب ندارد!
#هولاکویی #دکتر #روانشناس #روانشناسی #بهائیت #محفل #فرهنگ_هلاکویی #انشارات #کتاب #سی_دی #تبلیغ #کرونا #موسسه_فرق_و_ادیان_زاهدان #مفاز #مفاز #مفاز_نیوز #مفازنیوز #هلاکویی
سقوط آزاد، خلاصه اتفاقی است که با #مطرب برای سینمای ایران رخ داد!
رکورددار فروش سینمای ایران، اثری فاقد فرم با محتوایی ضد فرهنگی و در واقع مرثیه ای بر جنازه هنر سینما است!
آخرین ساخته #مصطفی_کیایی را هر چیزی به غیر از اثر سینمایی میتوان نامید، ویدئو کلیپی ترکیبی از #فیلم_فارسی و #فیلم_هندی، تلفیق شده با موسیقیهای عقب مانده کاباره ای قبل از انقلاب!
موجودی ناقص الخلقه که شاید تنها کاربردش تحقیر بخشی از ارزشهای جامعه ایرانی است!تحقیری و توهین هایی که بخشی از تفکر مستفرنگ های غرب زده سینمای ایران گردیده است; تفکری که به تعصب و بعضا تحجر منتج شده!
به نظر میرسد با این شیب تند موجود در افت کیفیت تولید آثار به اصطلاح سینمایی و متعاقب آن سلیقه مخاطب به زودی باید شاهد کلیپ های تصویری از مسافرت خارج از کشور هنر دزدان بر پرده نقره ای سینما باشیم!
اتفاقی که با توجه به ولنگاری عجیب موجود در مدیریت سینما تنها با افزایش سطح توقع مخاطب امکان توقف دارد!
#سینمای_مبتذل
#سینمایی_ایرانی
#فیلم_مطرب
#مرکز_مطالعات_و_تحقیقات_نستوه
#پرویز_پرستویی
#الناز_شاکردوست
#محسن_کیایی
#مهران_احمدی
@seiedrezamahdavi2
سینما را میتوان به عنوان بازوی پیش ران حکومت ها معرفی نمود؛به گونه ای که اگر شما برای مدت کوتاهی هالیوود را تعطیل نمایید بسیاری از شاخصه های قدرت نمایی آمریکا همچون صنعت خودرو و صنعت تسلیحات نظامی و صنعت گردشگری و ... نیز در این کشوربه شدت افول خواهد نمود ،همچنین می بینید نتانیاهو هنگامی که قصد می کند با هند رابطه ی نزدیکتری برقرار نماید ،به سراغ بالیوود می رود.آنجا که سینمای طراز ،کشور خود را به عنوان مهد قدرت و فرهنگ و زیبایی و رفاه و آرامش و محبت و میهمان نوازی معرفی می کند .ولی جای تعجب اینجاست که در کشور ما تقریبا اثری از این همخوانی ها نیست بلکه هر فیلمی که ویرانگرنماتر باشد پیش تر است ؛متری شش و نیم،ابد و یک روز،مغزهای کوچک زنگ زده،زیر سقف دودی ،هیس دخترها فریاد نمی زنند ،زیر پوست شهر و فیلم هایی از این قبیل و جوائزی که دریافت کرده اند موید ماست و شاید با پذیرش این ادعا ،از جوائز بین المللی جدایی نادر از سیمین و فروشنده نیز رمزگشایی شود.
سینما در کشور ما نه تنها منادی اهداف حکومت نیست بلکه برآیند جامعه هم نمی باشد ما مردم ایران زمین از دیر باز به عزت آفرینی و عیاری خود گرفته ایم ،کتب ما پر است از قهرمانانی که پهلوانی را نیز یدک می کشند ،اصلا شاهنامه یک کتاب حماسی است و از رستم که یکی بود در سیستان ،رستم داستان می سازد چون مطالبه روح بلند ایرانی این است.اما با مواجهه با گره های سخت و سپس گودی این گره ها پیوند خورده ایم ،اما الآن دیر زمانی است که سینمای ما با پدیده ای به نام قهرمان و ابر قهرمان خداحافظی کرده است .و به هیچ وجه پاسخگوی روح بی تاب مخاطب نیست.
کاش در تقلید خود از سینمای غرب نیز ثابت قدم بودیم چرا که غرب نیز این میراث را حفظ کرده و توانست قهرمان گرایی ایلیاد و ادیسه هومر را به هالیوود امروز تحویل دهد و از آن پدیده ای بسازد بنام ماچوئیزم؛ ماچوها قهرمانان سینمای مردم غربند و کمتر فیلمی پیدا می کنید که در آن یک ماچوی ورزیده و حرفه ای ابر مشکلات جامعه بشری را حل ننماید .آری آمریکایی هابه امریکن دریمز می بالند و از تماشای فیلم های هالیوود لذت می برند چرا که در قاب تصویر ،مطالبات روح خود را به شکلی فاخر می بینند.
اما هنر هفتم در ایران خیلی مریض است و روز به روز به مرگی دردناک نزدیکتر می شود.چه شد که میلیونی آمدند؟با چشمی گریان آمدند؟با پای دل هم آمدند؟آیا غیر از این بود که سردار دل ها پاسخی بود به ندای بلند و حماسی یک ایرانی؟آری غرب ماچو دارد که فخرش بدن عضلانی است اما ما قاسمی داریم که فخرش در آغوش کشیدن یک کودک یتیم است او توانست با قدرت عشق و اخلاص ،هالیوود را با همه ی ابر قهرمانان خود شکست دهد اما سینمای ایران آنقدر از حقیقت دور است که حتی تا درک این مفهوم والا نیز فرسنگ ها فاصله دارد.سینمای ما را کودکانی سامان می دهند که اوج آرزوهایشان زاییدن در کانادا و در دست گرفتن گرین کارت است
این کودکستان کجا و آن مرد افلاکی کجا؟اینان هنوز گرفتار مُلکند و با مَلکوت بیگانه اند.افسوس و صد افسوس که کاوه ضحاک کش و کاوه پاوه را به اشتباه به اینان سپردیم و افسوس تر اینکه این اطفال رشد نیافته خود را نماینده ملت بزرگ ایران می دانند البته اگر ملت ایران را نه ۱۴ میلیون که ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر بدانیم بلی آنان نماینده ایرانند .
ایران و ایرانی آنقدر بزرگ است که مقیاس روح بلندش را معجزه جاوید خاتم النبیین تبیین می نمایید و با تهدید برخی اصحاب نالایق رسول الله می فرماید:
و من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یاتی اللا بقدم یحبهم و یحبونه اذله علی المومنین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم .
و سینمای ما وقتی به سینمای طراز انقلاب تبدیل خواهد شد که این آیه را مانیفست سوپر استارهای خود قرار دهد .ایرانی؛محبوب خداست و خدا هم معشوق اوست ،ایرانی با خدا جویان متواضعانه برخورد می کند نه متکبرانه ولی با دشمن به گونه ای رزم می نماید که از او تعبیر به ژنرال سایه می کنند او در راه اهداف والای خدا می جنگد نه برای اهداف کوچک کد خدا و در این راه با ترس دشمن خونی است .
آری این وصف حاج قاسم هاست آنان که امروزه جایشان در سینماب فجر ما خالی است.
#محمدغلامی
#سینمای_مبتذل
#سینمایی_ایرانی
#مرکز_مطالعات_و_تحقیقات_نستوه
خانه ی پدری،ذره بین شیشه دودی فیلمسازی است که با حدق و کینه ای بارز و بی پروا صفحات تاریخ را ورق زده و سعی کرده در یک داستان پردازی مغرضانه، حقیقتهایی کم رنگ و معدود ، در زادگاه و سرزمین کهن مادری اش را به همه افراد و ادوار آن نسبت دهد.
این درام اجتماعی در لفافه حرف های زیادی برای گفتن دارد.زن در انجماد مغز های مردان_این دیو های مأمور خزینه _ بیدست و پا و صرفاً مطیع و فرمانبردار و مغلوب معرفی میشود و قربانی همیشگی ظلم و استبداد است.عصبیت و توحش در مردان این خانه موروثی است.در گذر زمان، در و دیوار و لباس ها تغییر میکنند، اما سنت ها همچنان باقی است و جنایات در شمایلی دیگر در همه ادوار تکرار می شود و هنوز دیوارهای این خانه شوم و هراسناک است.انگار این خانه از ریشه معیوب است و اگر قرار است ظاهر خانه عوض شود باید تیشه بر ریشه سنتهای منحوس دفن شده در روزگار نه چندان کهن آن زد؛چون نسل متجدد این دیار حتی حاضر نیست لحظهای بر روی خاطراتش هم آرام بگیرد و خودش را جزوی از این خانه بداند.
جناب فیلمساز:بسیار ظریف و هوشمندانه ،تحجر و زن ستیزی و عصر جاهلیت ایران را تا قبل ازدو دهه ی اخیر پیش بردید و دوران تجدد و مدرنیته و رویش شعور و منطق را به روزها و سالهای بعد از آن نسبت دادید.
آیامعرفی تاریخ کهن این دیار به جهان، با عینکی دودی و تعمیم سنت های ناپسند و غلط برخی از افراد جامعه ی آن ،که در همه ی جوامع بشری بیشتر و شنیع تر از آن مشهود است ،به همه ی پیکره ی آن و این همه سیاهنمایی و اغراق دور از انصاف نیست؟؟؟
آن هم دیاری کهن که در ادبیات و فرهنگ و هنر چند هزار ساله ی آن و در شریعت غالب مردمانش،زن،مادر و دختر همیشه تکریم شده و جایگاهش حرمت دارد.
به راستی که هنر آفرینان امروز سینمای ما چه نیکو از اصالت سنتها و فرهنگ به ارث رسیده از پدران و اجدادشان پرده برداشته و اعتبار فرهنگ آبا و اجدادیشان را اینگونه به جهان معرفی کرده و به پاسداشت این تلاش مدال افتخار و صله دریافت میکنند.
#خانهیپدری#سینمایمتحجرووابسته
#سوادرسانه #بیداریاجتماعی
#مرکزمطالعاتوتحقیقاتنستوه
#طیبهفارسی
احتمالا شما هم جملات عجیب و غریب از افراد مشهور را در فضای مجازی دیده اید؟
#صادق_زیباکلام #علی_کریمی #سواد_رسانه_ای_داشته_باشیم #لشگر_سایبری #منافقین #حسین_پناهی #نذری_امام_حسین #نذری_محرم #پروفسورسمیعی #کورش_کبیر #برانداز #مسیح_علینژاد
https://eitaa.com/joinchat/375324693C22cbb67635
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز شهادت دردانه اباعبدالله الحسین علیه السلام حضرت رقیه سلام الله علیها تسلیت باد.
#حضرت_رقیه #امام_حسین