eitaa logo
من حیث المجنون
352 دنبال‌کننده
86 عکس
3 ویدیو
4 فایل
[وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ] شرط اول قدم آن است که مجنون باشی. سرقت محتوا، نفرین و پیگرد لسانی در پی خواهد داشت! کمتر اینجام: https://harfeto.timefriend.net/16641193344253 بیشتر اونجام: t.me/menheyselmajnoon
مشاهده در ایتا
دانلود
گوشم پره چشمم داره می‌باره...
خدایا! خودت که از دل بنده‌ت خبر داری؛ می‌شه از روی دوشش بار غمو برداری؟
قسم به صبح! که بی‌تو نفس نمی‌شه کشید!
می‌دونم خیلی حالتونو خراب کردم ولی اگه می‌شه دعا حواله کنید واسم.
قلبم قد دیوونه‌خونه غصه داره.
انقد گنگم که انگاری یه نقاشی روی دیواره‌ی غارم.
لعنت به هر شبی که بدون تو صبح شد.
حس می‌کنم مغزم یه آدمسه که دهن به دهن می‌چرخه و تا از طعمش خسته می‌شن تفش می‌کنن.
کاشکی بخوابم، روبروی تو بیدار شم.
بقیه قبل هر برنامه‌ای لباس مجلسی می‌گیرن، من جوش مجلسی می‌زنم.
سرم رو گرم می‌کنم، بگو با دل چیکا کنم؟!
من بهت حق می‌دم! به تو که حق منی...
لیلی مجنون‌ها.jpg
1.03M
... حجّاج سعی کرد خشمش را فرو بنشاند. - گفت: از تو می‌گذرم و جانت را نمی‌ستانم، اما مشروط به اینکه از او برائت بجویی و بگویی که از او بیزاری! ...
🤍 لیلی مجنون‌ها... عبدالملک بن عُمَیْر می‌گوید: داخل کاخ حَجّاج* شدم، از مردی که مقابلش ایستاده بود پرسید: - تو هَمْدان هستی؟! غلام علی؟!  + بله! من غلام علی هستم! - حجّاج گفت: به علی ناسزا بگو! به او اهانت کن! زود باش! + همدان گفت: ناسزا، پاسخ خوبی‌های آقا و مولایم علی نیست! از نوجوانی مرا بزرگ کرده، سامان داده و در جوانی‌ام مرا آزاد نموده است! حجّاج سعی کرد خشمش را فرو بنشاند. - گفت: از تو می‌گذرم و جانت را نمی‌ستانم، اما مشروط به اینکه از او برائت بجویی و بگویی که از او بیزاری! همدان پاسخ داد: + به خدا اگر هزار بار مرا بکشی، هرگز این کار را نخواهم کرد! سرور و آقایم مرا از این گرفتاری خبر داده بود. روزی به من فرمود: «فرزندم! در آینده، دوستداران مرا اجبار می‌کنند که به من ناسزا بگویند. بگویید! به علی ناسزا بگویید و جان خود را نجات دهید که من از شما دلگیر نمی‌شوم. اما از من بیزاری و برائت نجویید که بخدا قسم در عمرم لحظه‌ای از امر خدا منحرف نشده‌ام!» حجّاج وقتی لجاجت همدان را دید، فریاد زد: اکنون کسی به سراغت می‌آید که از تو و آن مولایت بیزار است! اَدهَم! برخیز! برخیز و گردن این دیوانه‌ی علی را بزن! در لحظه مردی سیاه روی در حالیکه مستانه می‌دوید و فریاد می‌زد «کجایند خون خواهان عثمان؟!» پیدایش شد و با شمشیرش چنان ضربه ای به غلام علی زد که سرش به هوا پرید! تا این لحظه به یاد ندارم کسی آنگونه به مرگ مشتاق باشد... . منبع: تاریخ الاسلام، ۴۰/۶؛ تاریخ دمشق، ۴۶۷/۷ ---------------------------- (*)حَجّاج بن یوسف ثقفی (م ۹۵ق) حاکم عراق و حجاز در دوران امویان و از دشمنان شیعیان بود.او در تاریخ به خونریزی و ستمگری مشهور است و در کشتن مخالفان چنان زیاده‌روی کرد که حتی عبدالملک بن مروان نیز این میزان خون‌ریزی را نپسندید. مورخان شمار کسانی را که به‌دست حجاج به قتل رسیده‌اند، ۱۲۰۰۰۰ و به قولی ۱۳۰۰۰۰ نفر تخمین زده‌اند.
کاش بابا علی بیاد عیدی بده، تو رو به من!
پس این دانشمندا چه غلطی می‌کنن؟! من دلم می‌خواد، دلم یه هارد اکسترنال بشه و بذارم همیشه پیشت باشه تا هر وقت که فضای کافی برای غم و غصه‌هات نداشتی انتقالشون بدی که دلت پر نشه اصلا.
تهران تو رو نداره که حالش خرابه...
هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگر است...
مترویی که من و تو رو به هم نمی‌رسونه مترو نیس، ارّابه‌ی مرگه.
اگه اجتماعی بودیم که انقد تو شبکه‌های اجتماعی نبودیم.
بی تو فرقی نداره شبه یا روز کلا دنیا رو یهو مِه می‌گیره...
مشکلاتم تو دل دریا هم حل نمی‌شه؛ چه برسه به دل تنگ خودم.
با تو می‌تونم از اتاق ممات خارج شم و به حیات خلوت دست پیدا کنم و نفسی تازه کنم.
تنها امیدم واسه‌ی ادامه‌دادن تویی!
برام مدام فاتحه بخونید! یا خرج خودم می‌شه یا خاکم.