لیلی مجنونها.jpg
1.03M
... حجّاج سعی کرد خشمش را فرو بنشاند.
- گفت: از تو میگذرم و جانت را نمیستانم، اما مشروط به اینکه از او برائت بجویی و بگویی که از او بیزاری! ...
#مفرد_مذکر_غائب
🤍 لیلی مجنونها...
عبدالملک بن عُمَیْر میگوید: داخل کاخ حَجّاج* شدم، از مردی که مقابلش ایستاده بود پرسید:
- تو هَمْدان هستی؟! غلام علی؟!
+ بله! من غلام علی هستم!
- حجّاج گفت: به علی ناسزا بگو! به او اهانت کن! زود باش!
+ همدان گفت: ناسزا، پاسخ خوبیهای آقا و مولایم علی نیست! از نوجوانی مرا بزرگ کرده، سامان داده و در جوانیام مرا آزاد نموده است!
حجّاج سعی کرد خشمش را فرو بنشاند.
- گفت: از تو میگذرم و جانت را نمیستانم، اما مشروط به اینکه از او برائت بجویی و بگویی که از او بیزاری!
همدان پاسخ داد:
+ به خدا اگر هزار بار مرا بکشی، هرگز این کار را نخواهم کرد! سرور و آقایم مرا از این گرفتاری خبر داده بود. روزی به من فرمود: «فرزندم! در آینده، دوستداران مرا اجبار میکنند که به من ناسزا بگویند. بگویید! به علی ناسزا بگویید و جان خود را نجات دهید که من از شما دلگیر نمیشوم. اما از من بیزاری و برائت نجویید که بخدا قسم در عمرم لحظهای از امر خدا منحرف نشدهام!»
حجّاج وقتی لجاجت همدان را دید، فریاد زد: اکنون کسی به سراغت میآید که از تو و آن مولایت بیزار است!
اَدهَم! برخیز! برخیز و گردن این دیوانهی علی را بزن!
در لحظه مردی سیاه روی در حالیکه مستانه میدوید و فریاد میزد «کجایند خون خواهان عثمان؟!» پیدایش شد و با شمشیرش چنان ضربه ای به غلام علی زد که سرش به هوا پرید!
تا این لحظه به یاد ندارم کسی آنگونه به مرگ مشتاق باشد... .
منبع: تاریخ الاسلام، ۴۰/۶؛ تاریخ دمشق، ۴۶۷/۷
----------------------------
(*)حَجّاج بن یوسف ثقفی (م ۹۵ق) حاکم عراق و حجاز در دوران امویان و از دشمنان شیعیان بود.او در تاریخ به خونریزی و ستمگری مشهور است و در کشتن مخالفان چنان زیادهروی کرد که حتی عبدالملک بن مروان نیز این میزان خونریزی را نپسندید. مورخان شمار کسانی را که بهدست حجاج به قتل رسیدهاند، ۱۲۰۰۰۰ و به قولی ۱۳۰۰۰۰ نفر تخمین زدهاند.
#مفرد_مذکر_غائب
وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ.jpg
794.6K
...شخصی که به امام جسارت کرده بود، با شگفتی از جایش برخاست و به سمت امام آمد و سر مبارک حضرت را بوسید و خواست تا از تقصیراتش بگذرند.
امام تبسمی کردند و بازگشتند...
#مفرد_مذکر_غائب
در مدینة النبی، مردی بود از نوادگان خلیفه دوم که به امام کاظم علیه السلام اهانت میکرد و در مقابل ایشان به امیرالمومنین علیه السلام ناسزا میگفت.
یاران امام خواستند او را به ضرب شمشیر ساکت کنند اما امام مانع شدند و سراغ محل سکونتش را گرفتند و سوار بر مرکب به سمت او راهی شدند.
مرد هتّاک در حال کار در مزرعه اش بود که امام رسیدند و با مرکب وارد مزرعه شدند.
نوادهی عمر فریاد زد: آهای پسر جعفر! زراعت ما را لگدمال نکن!
امام اما به مسیر خود ادامه دادند تا نزدیک او رسیدند و از مرکب پیاده شده و کنارش نشستند و با گشادهرویی به مزاح به او فرمودند:
چقدر خسارت به زراعت تو وارد کردم؟
گفت: صد دینار.
فرمودند: امید داری امسال چقدر سود از زمینت حاصل کنی؟
گفت: چه میدانم! علم غیب که ندارم!
فرمودند: من هم گفتم امید داری چقدر سود کسب کنی؟
گفت: قریب به دویست دینار.
امام کیسهای به او دادند که سیصد دینار داشت و فرمودند:
زراعت تو پابرجاست و خداوند آنچه امید داری را به تو روزی میدهد.
شخصی که به امام جسارت کرده بود، با شگفتی از جایش برخاست و به سمت امام آمد و سر مبارک حضرت را بوسید و خواست تا از تقصیراتش بگذرند.
امام تبسمی کردند و بازگشتند.
پس از آن روز امام کاظم علیه السلام به مسجد رفتند و همان مرد را دیدند که در مسجد نشسته است؛ همینکه نگاه مرد به امام افتاد، گفت: خداوند بهتر میداند رسالت خود را کجا قرار دهد!
یاران امام متعجب شده، علت تغییر برخورد را جویا شدند و به او گفتند: تابحال به گونهی دیگری سخن میگفتی!
مرد پاسخ داد: شنیدید حالا چه گفتم؛ و سپس دست به دعا بلند کرد و برای امام دعا کرد.
وقتی امام کاظم علیه السلام به منزل برمیگشتند به یارانشان که پیش از آن قصد جان آن مرد را کرده بودند، فرمودند:
آنچه شما قصد کرده بودید بهتر بود یا کاری که من کردم!؟ با مهربانی و مقداری پول، هم او را اصلاح کردم و هم از شرش در امان ماندم.
مناقب إبن شهرآشوب، ۳۱۹/۴
#مفرد_مذکر_غائب
_ آداب قرآن خواندن
🗯 عبد اللّه بن سليمان مىگويد:
از امام صادق عليه السّلام دربارهی آیه «وَ رَتِّلِ اَلْقُرْآنَ تَرْتِيلاً» سوال کردم، فرمود: يعنى قرآن را خوب بيان كن و كلماتش را واضح ادا كن و مثل شعر با شتاب مخوانش، و چون ريگ [کلماتش را] پراكنده مساز! بلکه دلهاى سنگی و سخت شدهی خود را با آن به هراس اندازيد و نکند كه دغدغه شما اين باشد كه سوره را سریع پايان دهید [تا مقدار بیشتری قرآن بخوانید]!
📚 اصول کافی: ج ۲، ص ۶۱۴، كِتَابُ فَضْلِ اَلْقُرْآنِ > بَابُ تَرْتِيلِ اَلْقُرْآنِ بِالصَّوْتِ اَلْحَسَنِ
#مفرد_مذکر_غائب
اگه محرّما از هیات رفتن و اشک ریختن برای امام حسین(ع) لذّت میبری، اگه وقتی سرگذشت امام حسین(ع) و اصحابش تو کربلا و جانبازیشون در راه خدا رو میشنوی، احساس غرور میکنی که منتسب به مذهب این بزرگوارانی یا اگه لذت پیادهروی اربعین رو درک کردی، در کل اگه افتخار میکنی به اینکه شیعهی علی(ع) و فاطمه(س) هستی [که دنیا مثلشون رو ندیده].
خوبه اینو بدونی رفیق!
تقریباً تمام معرفت و شناختی که من و تو از این مسائل داریم رو از روایات دو تن از ائمه(ع) یاد گرفتیم؛ امام باقر(ع) و امام صادق(ع).
رسول خدا(ص)، امیرالمومنین(ع)، حضرت زهرا(س)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع)،... و امام زمان(عج) رو با این دو عزیز شناختیم و حق بزرگی به گردن ما دارن!
#مفرد_مذکر_غائب
شاید این روایت از زبان امام صادق(ع) اشاره به همین زحمات زیاد پدر بزرگوارشون امام باقر(ع) داشته باشه:
|مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيسَى بْنِ اَلسَّرِيِّ أَبِي اَلْيَسَعِ عَنْ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أنّه قالَ:
" وكانت الشّيعَةُ قبلَ أن يكونَ أبو جعفَر وهُم لا يعرِفون مناسِكَ حَجِّهِم وحلالَهُم وحرامَهُم حتى كان أبو جعفَر.
ففَتَحَ لهُم وبَيَّنَ لهُم مناسِكَ حجِّهِم وحلالَهُم وحرامَهُم حتى صارَ النّاسُ يَحتاجونَ إلَيهِم مِن بعدِ ما كانوا يَحتاجونَ إلى النّاس. "
«شیعیان تا قبل از ابوجعفر [امام باقر] نه اعمال حجّشان¹ را به خوبی میشناختند و نه حلال و حرامهای دینی را، تا اینکه [پدرم] ابوجعفر به امامت رسید و درهای علم دین را به روی آنها گشود و مناسک حج و انواع حلال و حرام را طوری به آنها آموخت که سایر مردم (افراد دیگر مذاهب) در فراگیری معارف به آنها محتاج گردیدند، در حالیکه تا قبل از آن، شیعیان محتاج همانها بودند».
📚 اصول کافی با سند معتبر.
___
¹. شاید مثال زدن به اعمال حج از این جهت باشد که احکام حج جزو سختترین و پیچیدهترین احکام عبادی مسلمانان است.
#مفرد_مذکر_غائب