eitaa logo
فرزندی مثل مصطفی
1.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
4.9هزار ویدیو
103 فایل
بسم رب الشهدا والصدیقین این کانال جهت باز نشر خاطرات شهید مصطفی صدرزاده راه اندازی شده است مستقیم زیر نظر خانواده محترم شهید صدرزاده اداره میشه #شهید_مصطفی_صدرزاده
مشاهده در ایتا
دانلود
14.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الشهدا🌹 💕 یک روز خیلی بودم سر مزارش رفتم.😔 که روی حک شده بود ،زیر چشم مصطفی را 💕😔 اصلا آروم نمیشدم .😭 پا شدم روی سنگ های بقیه رو پاک کردم . بهشون گفتم فکر کنید اومده و داره سنگ مزا رتون تمیز میکنه🙏🌹 این کار کردم که آروم بشم ،خدایش کمی آروم شدم.🌹 شب که خواب دیدم ،که مصطفی با چند تا از دوستانش با لباس فرم اومدن دم خونه صدا میزنند .😔🌹 مامان و می کنند.😔 دقیقا زیر چشم مصطفی چند تا خورده بود نگاهش می کردم و همش می گفتم ؛ مصطفی صورتش سالم بود زخمی نبود .😭🌹 وقتی از خواب بیدار شدم متوجه شدم که دیروز من اینجور شدم اذیت شده.🙏😔 بهش قول دادم که دیگه بیقراری نکنم. ولی از اینکه دوستاش صدام کردند مامان شدم.🙏 ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮ https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
26.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الشهدا 🌹 اردیبهشت ۹۴ مجروح در بیمارستان بود.😔 قبل از ظهر بود و وقت نبود ، نمی تونستم تا ساعت ۱۴ صبر کنم، رفتم داخل اتاقش دیدم مصطفی داره میره ملاقات ،💐 گفتم کجا میری عزیزم ؟💕 گفت : مامان تو اون بخش اوردن می خوام برم پیششون ، گفتم با این وضعیتی که داری ،بذار همراهت بیام ، گفت، میشی ،💕 احساس کردم راحت نیست ، با هم همراه شدیم تا دم در همراهیش کردم و دم در ایستادم تا بیاد بیرون ، بعد با هم برگشتیم. 🌹 از اینکه می توانست بره ملاقات خداروشکر می کرد،🙏 وقتی می گفتم باید استراحت کنی 😔 می گفت : مامان نمی دونی وقتی میرم بهشون سر میزنم چقدر میشن ، چون اینجا هستند و کسی رو ندارند . 👏🌹 انقدر بهشون می کرد که موقع ترخیص اشک تو چشمانشون جمع میشد.😔 "نمی دونم با این چه باید کرد"🌹😭🌹. 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الشهدا🌹 خاطره ایی از شهید مصطفی صدرزاده💕 یک تابلو آیه الکرسی در اتاق پذیرایی بود. عکس بچه ها همراه ها دورتادورش بود. یه روز دیدم عکس نیست، خیلی ناراحت شدم به بچه ها گفتم: کسی عکس مصطفی را ندیده؟😔 همه اظهار بی اطلاعی کردند. بود. خیلی دلتنگش شدم.😔 بعداز چند روز مصطفی اومد، خیلی شدم بعد بهش گفتم:🌹💕 که عکستو گم کردم . چیزی نگفت: فقط یه زد .....💕😔 بعداز چند روز اومد، گفت: مامان برات یه عکس اوردم توپ جون میده برای ... نذاشتم ادامه بده گفتمش: ،😔 گفت :ببخشید. وقتی دیدم واقعا دلم ریخت، این عکس آخرین عکسی بود که از، گرفتم ،😔 خودش این عکس رو خیلی دوست داشت،❤️ ومن ی این عکس زیباش شدم........💕😭💕 🌹 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بسم رب الشهدا🌹 خاطره ایی از شهید مصطفی صدرزاده💕 یک تابلو آیه الکرسی در اتاق پذیرایی بود. عکس بچه ها همراه ها دورتادورش بود. یه روز دیدم عکس نیست، خیلی ناراحت شدم به بچه ها گفتم: کسی عکس مصطفی را ندیده؟😔 همه اظهار بی اطلاعی کردند. بود. خیلی دلتنگش شدم.😔 بعداز چند روز مصطفی اومد، خیلی شدم بعد بهش گفتم:🌹💕 که عکستو گم کردم . چیزی نگفت: فقط یه زد .....💕😔 بعداز چند روز اومد، گفت: مامان برات یه عکس اوردم توپ جون میده برای ... نذاشتم ادامه بده گفتمش: ،😔 گفت :ببخشید. وقتی دیدم واقعا دلم ریخت، این عکس آخرین عکسی بود که از، گرفتم ،😔 خودش این عکس رو خیلی دوست داشت،❤️ ومن ی این عکس زیباش شدم........💕😭💕 مدیون مادران شهدایم 🌹 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بسم رب الشهدا 🌹 اردیبهشت ۹۴ مجروح در بیمارستان بود.😔 قبل از ظهر بود و وقت نبود ، نمی تونستم تا ساعت ۱۴ صبر کنم، رفتم داخل اتاقش دیدم مصطفی داره میره ملاقات ،💐 گفتم کجا میری عزیزم ؟💕 گفت : مامان تو اون بخش اوردن می خوام برم پیششون ، گفتم با این وضعیتی که داری ،بذار همراهت بیام ، گفت، میشی ،💕 احساس کردم راحت نیست ، با هم همراه شدیم تا دم در همراهیش کردم و دم در ایستادم تا بیاد بیرون ، بعد با هم برگشتیم. 🌹 از اینکه می توانست بره ملاقات خداروشکر می کرد،🙏 وقتی می گفتم باید استراحت کنی 😔 می گفت : مامان نمی دونی وقتی میرم بهشون سر میزنم چقدر میشن ، چون اینجا هستند و کسی رو ندارند . 👏🌹 انقدر بهشون می کرد که موقع ترخیص اشک تو چشمانشون جمع میشد.😔 "نمی دونم با این چه باید کرد"🌹😭🌹. مدیون مادران شهدا هستیم 🌹 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بسم رب الشهدا🌹 خواب 💕 یک روز خیلی بودم سر مزارش رفتم.😔 که روی حک شده بود ،زیر چشم مصطفی را 💕😔 اصلا آروم نمیشدم .😭 پا شدم روی سنگ های بقیه رو پاک کردم . بهشون گفتم فکر کنید اومده و داره سنگ مزا رتون تمیز میکنه🙏🌹 این کار کردم که آروم بشم ،خدایش کمی آروم شدم.🌹 شب که خواب دیدم ،که مصطفی با چند تا از دوستانش با لباس فرم اومدن دم خونه صدا میزنند .😔🌹 مامان و می کنند.😔 دقیقا زیر چشم مصطفی چند تا خورده بود نگاهش می کردم و همش می گفتم ؛ مصطفی صورتش سالم بود زخمی نبود .😭🌹 وقتی از خواب بیدار شدم متوجه شدم که دیروز من اینجور شدم اذیت شده.🙏😔 بهش قول دادم که دیگه بیقراری نکنم. ولی از اینکه دوستاش صدام کردند مامان شدم.🙏 🌹 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بسم رب الشهدا🌹 خواب 💕 یک روز خیلی بودم سر مزارش رفتم.😔 که روی حک شده بود ،زیر چشم مصطفی را 💕😔 اصلا آروم نمیشدم .😭 پا شدم روی سنگ های بقیه رو پاک کردم . بهشون گفتم فکر کنید اومده و داره سنگ مزا رتون تمیز میکنه🙏🌹 این کار کردم که آروم بشم ،خدایش کمی آروم شدم.🌹 شب که خواب دیدم ،که مصطفی با چند تا از دوستانش با لباس فرم اومدن دم خونه صدا میزنند .😔🌹 مامان و می کنند.😔 دقیقا زیر چشم مصطفی چند تا خورده بود نگاهش می کردم و همش می گفتم ؛ مصطفی صورتش سالم بود زخمی نبود .😭🌹 وقتی از خواب بیدار شدم متوجه شدم که دیروز من اینجور شدم اذیت شده.🙏😔 بهش قول دادم که دیگه بیقراری نکنم. ولی از اینکه دوستاش صدام کردند مامان شدم.🙏 https://eitaa.com/meslemostafaa