eitaa logo
کانال میز معارف
7.4هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
3.4هزار ویدیو
1هزار فایل
🔺کانالی برای اطلاع رسانی، اشتراک تجربیات و ارتقا توانمندی استادان معارف دانشگاهها آدرس سامانه آموزش مجازی دانشگاهیان https://maaref.ecnahad.ir/ منتظر نظراتتان هستیم.. 🔰ارتباط با ادمین: @amoozesh_majazi
مشاهده در ایتا
دانلود
3.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◀️نمازجمعه، تریبون پاسخگویی مسولین است. 🔴رهبری نباید جواب کارهای برزمین مانده مدیران را بدهند. ⚪️قرائت بی‌خطر از نمازجمعه، نمازجمعه‌ای که در متن مطالبات مردم نباشد، مطلوب نیست! ✍استاد رحیم‌پور 👈میزمعارف @mizemaaref
2.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ در مسیر سقوط ◀️اینها خیال میکردند در ظرف چند روز یا حدّاکثر چن د هفته خواهند توانست مسلّط بشوند بر یمن و اختیار و زمام امر را در آنجا به دست بگیرند ... 👈میزمعارف @mizemaaref
موضوع : 🔅 پرهیز از بی‌حوصلگی و تنبلی🔅 بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم الحمدلله رب العالمین 📝متن و شرح : عَن عَبدِاللهِ بنِ سِنان فی حدیثٍ قالْ قالَ أبوعبدالله علیه‌السلام: وَ إِیَّاکَ وَ خَصْلَتَیْنِ الضَّجَرَ وَ الْکَسَلَ فَإِنَّکَ إِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تَصْبِرْ عَلَى حَقٍّ وَ إِنْ کَسِلْتَ لَمْ تُؤَدِّ حَقّاً. از دو خصلت بپرهیز: کم‌حوصلگى و تنبلى؛ زیرا اگر کم‌حوصله شوى بر حق صبر نمیکنی، و اگر تنبل شوی حق را ادا نمیکنی. الضَّجرَ وَ الکَسَل «ضَجر»، به معنای دلتنگ شدن و ملول شدن و بی‌حوصله شدن است. انسان یک وقتی از یک وضعیّتی، از یک حادثه‌ای مثلاً -یا از وضع مزاجی خودش، یا از کاری که به عهده‌ی او هست- ملول میشود، دلتنگ میشود. میفرماید مراقب باش دچار این دلتنگی نشوی، دچار این ملالت نشوی، دچار این کم‌حوصلگی نشوی، کم‌حوصلگی؛ این ضَجر است. «کَسَل»، عبارت است از تنبلی، تنبلی؛ یک کاری را انسان تأخیر بیندازد به‌خاطر تنبلی؛ مطالعه‌ای دارد، کاری دارد، اشتغالی دارد، دنبال‌گیری‌ای دارد، تنبلی کند و این کار را نکند. میفرماید از این دو چیز پرهیز کن. [درباره‌ی] این مسئله‌ی ضَجر که بی‌حوصلگی است، این را ما به شما جوانها عرض کنیم که یکی از بزرگ‌ترین نِعَم الهی برای انسانی که جوان هست، حوصله است. حالا این [چیزی] که ما -امثال بنده که وارد وادی پیری شدیم و مبالغی در این وادی پیش رفتیم- خوب درک میکنیم و جوانها درست توجه ندارند به این نعمت بزرگ، یکی‌اش این است؛ نعمت حوصله، حوصله. حوصله که بود، انسان از قوای خود استفاده میکند، از نیروهای خود استفاده میکند. فرض بفرمایید یک مطلبی را میخواهید تحقیق کنید، یک مسئله‌ی علمی را میخواهید تحقیق کنید، یک وقت آدم باحوصله هست، یک وقت بی‌حوصله هست؛ بی‌حوصله که باشد یک مقداری جلو میرود بعد رها میکند. آدم باحوصله نه، همین‌طور هِی دنبال میکند، تحقیق میکند، هِی إن قُلت می‌آورد، اشکالی به نظرش میرسد، آن اشکال را دفع میکند، باز اشکال دیگری به نظرش میرسد، باز یک راه جدیدی به نظرش میرسد. حوصله این است. انسان از نیروی ذهنش استفاده میکند. از نیروی بدنی هم همین‌جور است. گاهی انسان به‌خاطر بی‌حوصلگی از قوای بدنی استفاده نمیکند. حوصله این‌قدر اهمّیّت دارد. این ضَجر که فرمودند، بی‌حوصلگی و ملالت، دلزدگی، اینها همه‌اش یکی است، در واقع ابعاد یک حالت است که هرکدام یک بخشی از این حالت را بیان میکند. تنبلی هم همین‌جور [است]، تنبلی هم مثلاً [اینکه] فرض کنید صبح -حالا بعد از نماز- خواب رفته، گرفته خوابیده است؛ کار واجبی هم دارد، تنبلی میکند، بلند نمیشود. پهلوی زن و بچه‌اش نشسته است، تنبلی میکند؛ در یک جلسه‌ای نشسته است، تنبلی میکند؛ حرکت نمیکند، راه نمیرود. یعنی این دو خصوصیّت، دو خصوصیّتی است که یک انسان را از عمل، عمل -که عمل در اسلام فوق‌العاده مورد اهمّیّت است- باز میدارد؛ از عمل صالح که عِدل ایمان است؛ شما در قرآن ملاحظه میکنید عِدل ایمان، عمل صالح است [باز میدارد]. عمل صالح هم خب کار است دیگر، عمل است، تحرّک است، فعّالیّت است؛ اگر ضَجر بود یا اگر کَسَل بود، انسان این عمل صالح را انجام نمیدهد. بعد فرمود: فَإنَّکَ إن ضَجِرتَ لَم تَصبِر عَلی حَقٍّ آن نقطه‌ی اصلی را امام (سلام‌الله‌علیه) مورد توجّه قرار میدهند. ما حالا به جوانب قضیه می‌پردازیم. امام (علیه‌السلام) آن اصل مطلب را، نقطه‌ی اساسی را مورد توجّه قرار میدهند؛ میفرماید اگر «ضَجِرتَ» یعنی اگر بی‌حوصله شدی، بر حق صبر نمیکنی. یک راه حقّی است، یک کلمه‌ی حقّی است، یک مسیر حقّی است که شما آن را انتخاب کردید؛ وقتی دچار بی‌حوصلگی شدید، پایداری در آن نمی‌کنید. یک مقداری سخت میگذرد، مشکل درست میشود، بی‌حوصله میشوید، رها میکنید. بی‌حوصلگی خاصیّتش این است که انسان بر حق که بایستی پایداری کند، پافشاری کند، بر سر حق بماند، انسان از این محروم میماند. وقتی که [انسان] دچار ضَجر و دچار همین حالت ملالت و حالت بی‌حوصلگی شد، بر حق پافشاری نمیکند.
فَإنَّکَ إن ضَجِرتَ لَم تَصبِر عَلی حَقٍّ و إن کَسِلتَ لَم تُؤَدِّ حَقّاً وقتی دچار «کَسَل» یعنی تنبلی شدی، آن وقت حق را ادا نمی‌کنی، آن کاری را که باید انجام بدهی، حقّی را که باید ادا بکنی، آن را ادا نمیکنی به خاطر تنبلی؛ به خاطر تن‌پروری و تنبلی. اینکه در دعاهای متعددی [آمده]: «اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِنَ الکَسَلَ» [به این خاطر است]. این در چندین دعا هست، حالا یک دعا «مِنَ الکَسَلِ وَ الضَّجر»، یک دعا «مِنَ الکَسَلِ وَ الهَرَم»؛ «هَرَم» یعنی پیری، پیری در اینجا مراد پیری سنّی نیست، پیری روحی است. گاهی انسان سنّاً جوان است اما روحاً پیر است؛ گاهی عکسش هم هست، سنّاً پیر است اما روحاً جوان و بانشاط هست. این[جا] به خدای متعال انسان پناه میبرد در دعا از کَسَل؛ حالا کَسَل همراه با ضَجر یا کَسَل همراه با هَرَم. ۱) الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی ۶۳۶ 📌نشانی اینترنتی: http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=35269
🔰🔰 ✅دشمن را اشتباه نگیریم تکیه‌ی ما بر دشمنیِ دشمنان خارجی به معنای اغماض از ضعفهای درونی خودمان نیست. این را به شما جوانهای عزیزم عرض بکنم؛ ما در درون خودمان ضعفهایی داریم؛ دشمن در موارد زیادی از ضعفهای ما استفاده میکند؛ این ضعفها را باید برطرف کنیم. ما ضعف در سیاست‌گذاری داریم؛ ضعف در اجرا داریم؛ ضعف در تلاش داریم؛ گاهی دچار تنبلی و دچار کاهلی در حرکتهای خودمان میشویم؛ ضعف در [تشخیص‌] اولویّتهای کشور داریم؛ گاهی اوقات سر یک چیز جزئی، گروه‌هایی در درون کشور از خودمان با همدیگر درگیر میشوند، سر یک امری که ضرورتی هم ندارد، لزومی هم ندارد؛ از دشمن غافل [میشویم‌]؛ اینها ضعفهای ما است؛ این ضعفها را بایستی برطرف کرد. لکن وجود دشمن -دشمنی که آگاه است، دشمنی که پول خرج میکند، دشمنی که اگر بتواند از هیچ جنایتی فروگذار نمیکند- یک چیزی است که نباید مغفولٌ‌عنه بماند. بعضی‌ها به بهانه‌ی همین مسائل جزئی داخلی، دشمن خارجی را فراموش میکنند، آمریکا را فراموش میکنند. اینکه امام (رضوان‌الله‌علیه) مکرّر تکرار میکردند که هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید، به‌خاطر این است؛ بر سر یکدیگر کمتر فریاد بکشید. نمیگویم انتقاد نکنیم؛ نه، بالاخره جامعه، جامعه‌ی آزادی است، افکار آزادند، حقّ انتقاد وجود دارد، انتقاد هم مایه‌ی پیشرفت است امّا دشمن اصلی را با دشمنان درجه‌ی دو و با دوستانی که با آنها اختلاف نظر داریم و دشمن هم حتّی نیستند، اشتباه نگیریم؛ دشمن اصلی جای دیگر است. دشمن اصلی آن دشمنی است که با همه‌ی توان درصدد این است که دستاورد عظیم ملّت ایران را از او بگیرد؛ این دستاورد عبارت است از حضور ملّت، حاکمیّت ملّی، نفوذ افکار قرآنی و اسلامی در میان مردم؛ این آن دستاورد بزرگ است که ما را به پیشرفت میرساند؛ تا امروز هم پیشرفتهای زیادی کرده‌ایم، بعد از این هم همین ما را به آرمانهایمان خواهد رساند. (94/8/12 بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان) ✅ضعفها مربوط به مدیریت ماست دشمن در تبلیغات وسیع خود تلاش میکند که کمبود‌های معیشتی و اقتصادی کشور را به نظام اسلامی و به جمهوری اسلامی نسبت بدهد؛ خدماتی که نظام اسلامی و جمهوری اسلامی به ایران و ملّت ایران در این مدّت کرده است، یک خدمات برجسته و فوق‌العاده است. اگر وضع ملّت را و وضع کشور را مقایسه کنیم با قبل از دوران اسلامی یعنی در دوران طاغوت، آن‌وقت معلوم میشود که چه خدمات بزرگ و ارزشمندی را نظام اسلامی تقدیم کرده است. بله، ضعفهایی وجود دارد؛ این ضعفها مربوط به مدیریّت ماها است، این مربوط به کمبود‌ها و ناتوانایی‌های مدیرانی است که در بخشهای مختلف مشغول کار بوده‌اند. (96/1/10 بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی)
هدایت شده از میثم حبیبی کیان
(نشست78) 🔴گزارش کامل جلسه گفتگوی نوین پژوهشی 🔷 موضوع: «زهد و دنیاگریزی از منظر نهج البلاغه» 🔷 ارائه کننده: حجت الاسلام دکتر علی نصیری متن گزارش(پیوست)🔰🔰
هدایت شده از میثم حبیبی کیان
زهد از منظر نهج البلاغه .pdf
حجم: 556.9K
🔴گزارش کامل جلسه گفتگوی نوین پژوهشی (نشست78) 🔴«زهد و دنیاگریزی از منظر نهج البلاغه» 🔴 حجت الاسلام دکتر علی نصیری
درس (5) به نام خداوند جان و خرد. ✅رابطه عبودیت و عبادت: رابطه عبودیت و عبادت، مانند رابطه نیت و عمل است. همانگونه که نیت درونی و عمل بیرونی است، عبودیت نیز در درون انسان شکل می گیرد و عبادت فعالیت بیرونی عبد است. و به همان میزان که ارزشمندی عمل وابسته با نیت خالص است، عبودیت نیز به عمل و عبادت بیرونی، ارزش می دهد. بنابراین عمل و عبادتی ارزش دارد که ناشی از عبودیت باشد، وگرنه اگر انسان عبودیت نداشته باشد، عبادت او هم ریشه دار نخواهد بود و در معرض ریا و عجب و انواع فساد قرار می گیرد. شیطان سال های زیادی خداوند را عبادت کرد، اما عبد نبود و عبودیت نداشت، یعنی تسلیم و مطیع خداوند نبود، زیرا وقتی خدای متعال به او فرمان داد که در مقابل آدم (ع) سجده کند، کبر و خودپرستی و عبد نبودن اش ظهور کرد و از فرمان الهی سرپیچید و خود را برتر از انسان پنداشت و حاضر به سجده نشد. نسبت اطاعت با بندگی: نسبت میان اطاعت و عبادت، عام و خاص مطلق است، یعنی هر كس كه اهل اطاعت باشد، اهل عبادت نیز هست، اما ممكن است افرادي باشند كه اهل عبادت باشند، اما مطيع نباشند. همانگونه که اشاره شد، شيطان 6000 سال عبادت كرد تا جايي كه در صف ملائك قرار گرفت، اما اهل اطاعت و بندگی نبود. اما اطاعت و بندگی که هر دو وصف درونی اند، دو مفهوم اند که مصداق شان یکی است، خضوع و اطاعت، حقیقت و رکن اصلی تحقق صفت بندگی در انسان است، روی این حساب مومن کسی است که خاضعانه و خاشعانه از فرمان الهی اطاعت می کند. به همین دلیل حتی در بندگی دنیا و نفس هم اطاعت هست، اصولا دنیاپرستی با اطاعت محقق می شود. دنیا از ما تجمل گرایی و ثروت اندوزی و مقام طلبی می خواهد که اگر حالت اطاعت نسبت به خواسته های دنیا در ما ایجاد شود، دنیاپرستی صدق می کند. نفس هم همین طور است، نفس دائما فرمان می دهد و لذت های افراطی مادی و زیاده روی در مشتهیات نفسانی می خواهد و شما اگر از خواسته های نفس اطاعت کنید، بنده او شده اید. بندگی خدای متعال نیز چنین است، خدای متعال دستوراتی دارد و از انسان چیزهایی می خواهد که در صورت اطاعت، بندگی محقق می شود. انسان مطيع در برابر اوامر و نواهي پروردگارش كاملا خاضع است و بدون چون و چرا و دربست خواسته ي محبوبش را مي پذيرد. خاصيت عبادت همين است كه انسان را به اين درجه كه همان عبوديت است، برساند. لذا عبادت صرف، مثل نماز وروزه، بدون عبودیت درونی و اطاعت خالصانه انسان را به جايي نمي رساند. البته يك مؤمن مطيع كه همواره به دنبال انجام وظيفه است، طبعا اهل عبادت نيز باشد. عبد واقعی، کسی است که در اثر اطاعت و تسلیم محض و فنای فی الله، رنگ خدایی به خود گرفته و کاملا دست پرورده خدای متعال شده باشد. 📝 سید مصطفی علم خواه (مدیر گروه اخلاق اداره مشاوره نهاد رهبری)
پیرامون انقلاب اسلامی.pdf
حجم: 1.3M
◀️کتاب: پیرامون انقلاب اسلامی ✍استاد مطهری 📚 75 صفحه ⚪️ 1.2 مگابایت 👥میزمعارف @Mizemaaref
پیرامون جمهوری اسلامی.pdf
حجم: 938.3K
✅کتاب: "پیرامون جمهوری اسلامی" ✍استاد مطهری 👈 47 صفحه 🔴 1 مگابایت 👥میزمعارف @Mizemaaref
موضوع : 🔅 تبعات اخروی ریاست🔅 بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم الحمدلله رب العالمین 📝متن و شرح : عن النّبیّ صلَّى ‌اللَّه علیه و آله قال: لا یُؤَمَّرُ رَجُلٌ عَلىٰ عَشَرَةٍ فَما فَوقَهُم‌ اِلّا جِی‌ءَ بِهِ یَومَ القیامَةِ مَغلولَةً یَدُهُ اِلىٰ عُنُقِه فَاِن کانَ مُحسِناً فُکَّ عَنهُ وَ اِن کانَ مُسیئاً زیدَ غِلّاً اِلى غِلِّهِ. (۱) لا یُؤَمَّرُ رَجُلٌ عَلى عَشَرَةٍ فَما فَوقَهُم‌ اِلّا جِی‌ءَ بِهِ یَومَ القیامَةِ مَغلولَةً یَدُهُ اِلى عُنُقِه این حدیث درباره‌ی بنده و امثال بنده است؛ [رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله] فرمود که هیچ کس نیست که بر ده نفر یا بیشتر ریاست و امارت داشته باشد -هر کسی که بر ده نفر، نه حالا بر هشتاد میلیون نفر امارت و ریاست داشته باشد- «اِلّا جی‌ءَ بِهِ یَومَ القیامَةِ مَغلولَةً یَدُهُ اِلىٰ عُنُقِه‌»، [مگر اینکه] این آدمِ رئیس را که این‌قدر در دنیا محترم است و رئیس است و مدیر است، ‌چنین آدمی را در روز قیامت وقتی که می‌آورند، دست او را به گردنش بسته‌اند؛ یعنی دست‌بسته او را وارد محشر میکنند، آن هم به این شکل که دستش به گردنش بسته است. نفْس این مسئولیّت و آمریّت و ریاست، یک تبعاتی دارد که ایجاب میکند این را. در آن حوزه‌ی مأموریّت که ما آنجا رئیسیم، مدیریم، یک کاره‌ای هستیم، بعضی از کارها انجام میگیرد که ما میتوانستیم مانع آن بشویم و نشدیم؛ حالا یا غفلت کردیم [وارد] نشدیم، یا از روی تنبلی وارد نشدیم؛ این کار خلاف، زیر نظر ما و در پُست نگهبانی ما انجام گرفت -پُست نگهبانی ما است دیگر- یا بعضی از کارها باید انجام میگرفت در حوزه‌ی مأموریّت ما که انجام نگرفت؛ یا به‌خاطر اینکه ما نفهمیدیم، دقّت نکردیم، تعقیب نکردیم، مشورت نکردیم، پرس‌و‌جو نکردیم و ندانستیم، یا نه، دانستیم، تنبلی کردیم، امروز و فردا کردیم، [گفتیم] حالا ان‌شاءاللّه بعداً، فردا، و ضایع شد، فوت شد. اگر ماها عقل داشته باشیم، باید دنبال ریاست ندویم؛ واقعاً این‌جوری است. باید دنبال ریاست نرویم؛ ریاست این تبعات را دارد. بعضی میدوند دنبال ریاست، نمیفهمند که نفْس این آمریّت و ریاست، این خطرات را دارد که روز قیامت وقتی او را بیاورند، مغلولاً(۲) می‌آورند؛ این چیز خیلی مهمّی است. مغلولاً می‌آورند او را در پای محاسبه‌ی الهی. فَاِن کانَ مُحسِناً فُکَّ عَنه اگر چنانچه او آدم خوبی بود، درستکار بود، در آنچه انجام گرفته بود تقصیری و گناهی متوجّه او نبود، اینجا رها میکنند او را. بالاخره شارع مقدّس و پروردگار عالم موازینی دارد؛ یک جاهایی ممکن است که انسان مَعفوّ باشد به دلیلی؛ قصورش قصورِ عن‌تقصیرٍ نباشد -گاهی ما قاصریم، جاهلیم امّا جهلمان عن‌تقصیرٍ است، گاهی نه، واقعاً تلاش خودمان را کرده‌ایم، زحمتمان را کشیده‌ایم، آخرش این [نتیجه] درآمده- این [قصور]، اینجا مورد عفو الهی است. پس اگر «محسن» باشد این آمر و این رئیس، فُکَّ عَنه. وَ اِن کانَ مُسیئاً زیدَ غِلّاً اِلى غِلِّه امّا اگر نه، انسان نیکوکاری نبوده است در دنیا، خودش هم آدم بدکار و بدعملی بوده است -هرجور بدعملی‌ای که فرض کنید- اینجا آن گرفتاری و آن غل و زنجیری که به او بسته شده است، افزایش پیدا میکند. اینها را باید ما بفهمیم؛ اینها را باید بفهمیم. دنبال کرسی‌های ریاست [بودن] -چه ریاست اجرائی، چه ریاست تقنینی؛ می‌بینید برای نمایندگی مجلس بعضی خودشان را میکُشند، اگر چنانچه راه پیدا نکنند به هر دلیلی یا مثلاً فرض کنید صلاحیّتش را تأیید نکنند یا رأی نیاورد و غیره، خودش را به آب و آتش و در و دیوار میزند که چرا نشد- عقل نیست، تدبیر نیست. ملاحظه کردید؟ اگر چنانچه این ریاست، مایه‌ی یک چنین دغدغه‌ای است، خب انسان رها کند؛ مگر اینکه واقعاً متوجّه انسان بشود و واجب باشد برای انسان؛ آن[جا] بله [لازم است].↪️↪️