ما عاشقی را درد بی درمان نمیدانیم
ما عشق را زهر و بلای جان نمیدانیم
عشق حقیقی چون نبات است و ثمر دارد
این عشق اگر عشق است، طعم صد شکر دارد
لیلیِ این قصه پر از افسردگیها نیست
لیلیِ عاشقپیشه اصلا سرد و تنها نیست
مردی اگر مجنون شود، دیگر ابَر مرد است
مجنونِ تو، آقای عشقِ لوس و بیدرد است!
در عشق ما افسار، در دست خداوند است
عشق تو بر درگاه امیال و هوس بنده است
در عشق ما، اِبراز میل و قصد، پنهان است
پاداش انکارش ثوابی چون شهیدان است
ما جای هر شب، بوسه و آغوش تکراری
دزدیدهایم از هم نگاه پست ابزاری
از فتنهی سودای چشم مست بیزاریم
مثل شقایق گردنی همواره خم داریم
در ختم عشق ما اگر حتی وصالی نیست؛
افسردگی و درد بعد از انفصالی نیست.
عشق حقیقی فارغ از آغوش و چشمان است
عاشق شدن سکوی درک روحِ ایمان است!
اینجا وجود هر یک از ما فانیِ در اوست
مستغرقیم و علت این عشق هم از اوست...
#تأویل #ویرایش_نشده