هدایت شده از تحلیل سیاسی النجم الثاقب
1_41636256.pdf
1.41M
⚠️ دانلود کتاب وظایف ما در شرایط #فتنه در بیانات رهبر معظم انقلاب
📲برای شناخت #منظومه_فکر_و_اقدامات_رهبری ، با ما همراه شوید
@tahlil_siyasi_annajmosagheb
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فصل زمستان سر شد...
باید که شاعر نردبان آسمان باشد
ای وای اگر بر چاه ظلمت ریسمان باشد
ای وای اگر در تنگناها، چون ابوموسی
در فهم و درک حق، به این حد ناتوان باشد
در فهم و درک حق، به این حد ناتوان گر شد
بهتر که یک گوشه نِشیند، بیزبان باشد
شاعر همیشه مرهم درد است، درمان است
ای وای اگر که زخم لای استخوان باشد
پیر و مرادش حضرت قلیان شود یک عمر
بر قل قل قلیان، دمادم ترجمان باشد
عقلش اسیر دود، کنج کافه تخدیر
در خوش خیالیها به عالم بدگمان باشد
در جشنواره رتبه برتر شود اما
در فتنهها بازنده این امتحان باشد
فصل زمستان سر شد اما او نمیبیند
چون کبک زیر برف میخواهد نهان باشد
در زیر برف است و افاضه میکند از غیب
باید که این کشور چنین باشد چنان باشد
در میهن ملی ما قحطی شده آیا؟
یک کبک باید رهنمای دیگران باشد!
✍🏻 #امیرعلی_مجد
🏷 #حوادث_اخیر | #فتنه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از شعر انقلاب
جنگ رسانه
جنگ است ولی شیوۀ آن خانه به خانهست
آرام و بدون تَنِش و محترمانهست
جنگ است ولی موشک و خمپاره ندارد
مرموزترین جنگ جهانی زمانهست
جنگ است و در آن خواسته ناخواسته انگار
پای همه با هر مَنِش و فکر میان است
در دست همه اسلحهای رو به هدف هست
جنگیست پر از جاذبه، این جنگ رسانهست
جانها همه محفوظ و جهانبینیشان نه
سرها نه، ولی مکتب و اندیشه نشانهست
مقصود فقط شبهه و تحریف حقایق
آزادی و روشنگری خلق، بهانهست
این جنگ عقیدهست و سلاح و ادواتش
موسیقی و تصویر و کلیپ است و ترانهست
تکلیف من و توست نشستن به تماشا؟
باید که به پا خاست اگر پاسخ ما نهست
باید که به پا خاست و طوفان شد و غرّید
امروز که حساسترین روز زمانهست
باید همگی اسلحه در دست بگیریم
پیشانی جهل و کمر فتنه نشانهست
آتش شود و بر سر تحریف ببارد
هرکس هدفش یاری منجی جهان است
✍🏻 #علی_سلیمیان
🏷 #حوادث_اخیر | #فتنه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از شعر انقلاب
نهم دی باقیست
بال پرواز گشایید که پرها باقیست
بعد از این، باز سفر، باز سفرها باقیست
پشت بتها نشود راست پس از ابراهیم
بتشکن رفت ولی باز تبرها باقیست
گفت فرزانهای، امروزِ شما عاشوراست
جبهه باقیست و شمشیر و سپرها باقیست
جنگ پایان پدرهای سفر کرده نبود
شور آن واقعه در جان پسرها باقیست
گرچه پیروزی از آن من و تو خواهد بود
شرطها مانده و اما و اگرها باقیست
«شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
در ره منزل لیلی که خطرها» باقیست
نیست خالی دل ارباب یقین از غصه
فتنهها میرود و خونِ جگرها باقیست...
قصه تلخ است چه تلخ است! بگویم یا نه؟
صبرتان میرود از دست! بگویم یا نه؟
شاید از قصۀ ما خُلق شما تنگ شود!
یا که این گفته خود آغازگر جنگ شود
قصه آن بود که دشمن دهنش آب افتاد
کشتی وحدت ما سخت به گرداب افتاد
آتش فتنه چنان شد که خدا میداند
آنقدر دل نگران شد که خدا میداند
قصه آن بود که یک طایفه که فتنه از اوست
دوست را دشمن خود خواند، وَ دشمن را دوست
آری آن طایفه خود را ز خدا منفک کرد
روی بر سامری آورد به موسی شک کرد
سامری گفت بیایید به شهرت برسیم
با پرستیدن گوساله به قدرت برسیم
سامری گفت که در شور حکومت شعف است
باید اینبار به قدرت برسیم این هدف است
آری آن صدرنشینان بنیصدر شده
خویش را قدر ندانسته و بیقدر شده
گرچه یاران علی... حیف که سازش کردند
با معاویه نشستند و خوش و بش کردند
نکتهها بر لبمان رفت و خریدار نبود
گوش آن طایفه انگار بدهکار نبود
آری آن طایفه میگفت: نصیحت کافیست
خستهایم از سخن مفت! نصیحت کافیست
نیست در حافظۀ دهر، زهیر و طلحه
کم بسازید در این شهر، زهیر و طلحه
کم بگویید ز صفین و جمل، این آن نیست
«این همان قصه اسلام ابوسفیان» نیست
داشت آن طایفه هر چند صدایی دیگر
آب میخورد ولی فتنه ز جایی دیگر
قصه آن بود که یک طایفه درویش شدند
جانماز آبکشان، عافیتاندیش شدند
گاه از این سوی سخن، گاه از آن سو گفتند
هر چه گفتند در آنروز دو پهلو گفتند
خواستند امر نماید به حمیّت مولا
تن دهد باز به امر حکمیّت مولا
همچو امروز پر از فتنه شود فرداها
اُفتد این کار به تدبیر ابوموسیها...
چشم ما در پی این حادثه چون کارون بود
بد به دل راه ندادیم ولی دل خون بود
آه از آن فرقۀ با اجنبی خودنشناس
گونهگون ظاهراً اما سر و ته یک کرباس
مُهر بر لب زده بودند و تماشا کردند
از پس حادثهها چهره هویدا کردند
این جماعت چه شباهت به خمینی دارند؟!
چقدر در دل خود شور حسینی دارند؟!
کوفه کوفهست ولی ترک سفر جایز نیست
که سکوت من و تو وقت خطر جایز نیست
همه گفتند بمان مرتبه پیمایی کن
در همین مکه اقامت کن و آقایی کن
دست کم سمت حوالی وطن هجرت کن
ای عقیق از همه بگذر به یمن هجرت کن
همه گفتند بمان او سخنی دیگر داشت
آن سفر کرده هوای وطنی دیگر داشت
کوچ کرد از وطنش بال و پری پیدا شد
رفت در جاده شتابان، سفری پیدا شد
شب تاریخ پر از قهقهۀ غفلت بود
ناگهان عطر دعای سحری پیدا شد
بانگ زد عقل که «اقبالِ» شقایق با اوست
«نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد»
گفت هنگام قیام است سر و جان بازید
سر مَدُزدید اگر فتنهگری پیدا شد
وای اگر اهل بصیرت اُحُد از یاد بَرَند
چون غنیمت زدگان ترک خود از یاد بَرَند
وای اگر مزرعهها سوخته با رعد شود
مُلک ری آفت عُمْرِ عُمَر سعد شود
گفت ای پاکدلان ختم به خیر است این راه
راه بیداریِ صد حر و زهیر است این راه
گفت ای پاکدلان سنت مألوف چه شد
ای جوانان عرب! امر به معروف چه شد
این چنین بود اگر یک شبه رسوا شد خصم
با دو صد دبدبه و کبکبه رسوا شد خصم
این چنین است که ما بیرق و پرچم داریم
هر چه داریم من و تو ز محرم داریم
هر چه داریم از آن مرد شهادت پیشهست
که نماد شرف و عاطفه و اندیشهست
آنکه آموخت به موسی جگران نیل شدن
بر سر ابرههها فوج ابابیل شدن
بین محراب دعا چون زکریا بودن
در دل طشت زر حادثه یحیی بودن
این چنین بود که ایران همه عاشورا شد
با سر انگشت دعا مُشتِ خیانت وا شد
و حسین بن علی باز به امداد آمد
و چنین بود خدای تو به مرصاد آمد
عبرتآموز ز تاریخ که خائن کم نیست
این هم از عبرت ایوان مدائن کم نیست
و خدا هست و هر آن چیز که از وی باقیست
فتنه خاموش شد اما نهم دی باقیست
✍🏻 #جواد_محمدزمانی
🏷 #حماسه_نه_دی | #فتنه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
دست یاری
طوفانی از دروغ به هرجا گرفته بود
کار فریب و توطئه بالا گرفته بود
مِه مثل وهم، مبهم و سنگین، به هر طرف
بر چشم ماه راه تماشا گرفته بود
در موجخیز وهم و هیاهوی جاشوان
کشتی فتنه جانب دریا گرفته بود
تهمت در آسمان و زمین بود منتشر
غربت تمام آینهها را گرفته بود
شیشه شکسته بود و رها گشته بود از آن
آن دیوها که در دل آن، جا گرفته بود
گویی که دیو در شب تردید و سرکشی
با خیل فتنه راه اهورا گرفته بود
امروز در دوراهی تاریخ مانده بود
دیروزِ رفته راه به فردا گرفته بود
پاییز سهمگینی از این سرزمین گذشت
آتش به جان جنگل افرا گرفته بود
دستی وزید و در دل کابوس محو شد
آن سایهها که در دل شب پا گرفته بود
دست تو بود آنکه به یاری ما شتافت
وقتی شرر به دامن دنیا گرفته بود
✍🏻 #محمدرضا_ترکی
🏷 #امام_عصر علیهالسلام | #فتنه
@Shere_Enghelab
@mkomeit
خطبۀ دریغ
سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است
عمار نیست، مالک اشتر نمانده است
قرآن به نیزه میرود اینجا هزار بار
جز خطبۀ دریغ به منبر نمانده است...
در کوچههای هاشمی آتش هنوز هست
باور مکن که حادثه دیگر نمانده است
دشمن خیال کرد کتاب غدیر سوخت
دشمن خیال کرد که کوثر نمانده است...
تکفیر میکنند پیاپی امام را
ایمانشان به مصحف و دفتر نمانده است
شمشیرهای یکسره کوفیست در نیام
راهی ورای گریۀ پرپر نمانده است
دیگر کجای شب تهی از ابنملجم است؟
در کوفه جز سیاهی خنجر نمانده است
فردا تمام جامهدراناند پشت در
فردا ولی چه فایده حیدر نمانده است!
✍🏻 #محمدحسین_انصارینژاد
🏷 #شعر_علوی | #فتنه
@Shere_Enghelab
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit