💠اولین کانال انتشار آثار شعرای آئینی استان قزوین
💠کانون شعر و ادب دفتر آستان قدس رضوی قزوین
🔺برای مشاهده آثار فاخر شاعران آئینی استان قزوین ما را دنبال کنید...
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
شهر آینهدار میشود با یک گل
پروانهتبار میشود با یک گل
گفتند نمیشود، ولی میبینند
یک روز بهار میشود با یک گل
📝 #هادی_فردوسی
✅ @ShereHeyat
✅ @mkomeit
دست یاری
طوفانی از دروغ به هرجا گرفته بود
کار فریب و توطئه بالا گرفته بود
مِه مثل وهم، مبهم و سنگین، به هر طرف
بر چشم ماه راه تماشا گرفته بود
در موجخیز وهم و هیاهوی جاشوان
کشتی فتنه جانب دریا گرفته بود
تهمت در آسمان و زمین بود منتشر
غربت تمام آینهها را گرفته بود
شیشه شکسته بود و رها گشته بود از آن
آن دیوها که در دل آن، جا گرفته بود
گویی که دیو در شب تردید و سرکشی
با خیل فتنه راه اهورا گرفته بود
امروز در دوراهی تاریخ مانده بود
دیروزِ رفته راه به فردا گرفته بود
پاییز سهمگینی از این سرزمین گذشت
آتش به جان جنگل افرا گرفته بود
دستی وزید و در دل کابوس محو شد
آن سایهها که در دل شب پا گرفته بود
دست تو بود آنکه به یاری ما شتافت
وقتی شرر به دامن دنیا گرفته بود
✍🏻 #محمدرضا_ترکی
🏷 #امام_عصر علیهالسلام | #فتنه
@Shere_Enghelab
@mkomeit
5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
🔺استوریموشن
یکروز بهار میشود با یک گل...
🔸جهت استفاده در استوری اینستاگرام و واتساپ و...
ولادت باسعادت منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج) مبارکباد؛
✅ تولید شده در:
#مرکز_هنری_رسانه_ای_قرار
@qararmedia
@mashareqazvin
#امام_عصر علیهالسلام
#مثنوی
🔹نشانی ظهورت پیداست🔹
آن صدایی که مرا سوی تماشا میخواند
از فراموشیِ امروز به فردا میخواند
آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت
گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت
همنفس با من از آهنگ فراقم میخواند
داشت از گوشۀ ایران به عراقم میخواند
یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست
میروم میروم از خویش به هر جا او هست
جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست
سهله آغوش گشودهست مفاتیح به دست
رایحه رایحه با بوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست مرا سوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است
خانۀ دوست که نام دگرش سامره است
آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد
با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟
وطن آنجاست برایم که پر از خویشتن است
یعنی آنجا که در آن خانۀ محبوب من است
سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟
از دلآرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟
ما همه غرق سکوتیم تو اینبار بگو
سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو
سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا
بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا
به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند
به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند
قَسَمت میدهم آری به همان راز و نیاز
آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟
آخرین مرتبه کی راهی میقات شدهست؟
آخرین بار کجا غرق مناجات شدهست؟
خسته از فاصلهام با منِ بیتاب بگو
با من از گریۀ او در دل سرداب بگو
سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است
گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟
حرمت ساحل آرامترین امواج است
این گدا سامرهای نیست، ولی محتاج است
از زمستان پیاپی به بهارم برسان
بر لبم عرض سلام است به یارم برسان
ما به تکرار دچاریم بگو با یارم
غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ
رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد
ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد
آنچه را مانع دیدار شد از دیده بگیر
جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر
تو فقط چارۀ هر دردی و برمیگردی
وعدۀ بی برو برگردی و برمیگردی
روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود
جای دل، آنچه شکستهست، قفس خواهد بود
از سر مأذنۀ کعبه اذان میخوانیم
قبلۀ کج شده را سوی تو میچرخانیم
هر کجا مینگرم ردّ عبورت پیداست
کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست
تازه این اول قصهست، حکایت باقیست
ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقیست
مینویسم که شب تار سحر میگردد
یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/4601
✅ @ShereHeyat
✅ @mkomeit
هدایت شده از مشعر قزوین
📺 ویژه برنامه #روایت_انتظار
🔹احیای شب نیمهشعبان از حرم مطهر رضوی
🗓 |از ساعت ۰۰:۳۰ بامداد نیمه شعبان تا اذان صبح|
🔸 از شبکه افق سیما
💠جامعهایمانیمشعر
✅ @www1542org
✅ @mashareqazvin
سرود؛ مبارکه میلادش.mp3
1.09M
#امام_عصر علیهالسلام
#سرود
🔹مبارکه میلادش🔹
هر کوچه پره از عطر امیده
عطری که مژده میده شب عیده
عید اومد که بگه عید حقیقی
میلاد بهار دلها رسیده
میتپه دل با یادش
مبارکه میلادش
مقلب القلوب شیعیانه
محول الاحوال جهانه
تو هم بگو حال دلتو عوض کن
ذکر همه یا صاحب الزمانه
«یا صاحب الزمان امید دلها
یا صاحب الزمان عزیز زهرا»
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
اومد که تو دلا زنده شه امید
اومد تا بشکفه خندۀ خورشید
اومد تا بگه با دلای روشن
خورشیدو میشه پشت ابرا هم دید
دلم شده پابندش
مبارکه لبخندش
صدای اذون عشقه دلنوازه
تولد حقیقت نمازه
همۀ نگاها میره سمت کعبه
ذکر همه یا فارس الحجازه
«یا فارس الحجاز، یابن طاها
یا فارس الحجاز، یابن زهرا»
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
میتابه خورشید از چشمۀ نورش
میگرده زمین از یُمن حضورش
«جاءَ الحَق» بخونید نذر قدومش
نزدیکه به خدا صبح ظهورش
باید بشیم عمّارش
مبارکه دیدارش
نگاه کنید به قرص کاملِ ماه
یه وقت نمونید توی نیمۀ راه
شیعه یه لحظه هم آروم نداره
جهان میگه اَینَ بَقیةالله
«یا حجةالله یا بقیةالله
یا داعیالله یا بقیةالله»
شاعر: #یوسف_رحیمی
نغمهپرداز: #اکبر_شیخی
✅ @ShereHeyat_Nohe
✅ @mashareqazvin
یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
دیروز کتیبۀ محرم بودم
امروز چراغ نیمۀ شعبانم
📝 #میلاد_حسنی
✅ @ShereHeyat
✅ @mkomeit
#امام_عصر علیهالسلام
#حضرت_نرجس علیهاالسلام
فرازی از یک #ترجیع_بند
🔹أینَ وجهُ الله🔹
..بشنو از راویان روایت نور
که به وجد آیی از ترنّم و شور
روزی از روزها امام نقی
گفت با خادم سرا «مسرور»:
که برو «بُشرِ بِن سلیمان» را
به سراپردهام بخوان به حضور
این بشارت به بُشر بَردهفروش
چون که ابلاغ شد، به شوق و به شور
به سر آمد، به پایبوسِ امام
هادی دین و معنی «والطّور»
چشم در چشم و لب پر از لبیک
تا چه فرماید آن سلالهٔ نور
گفت مولا: بدان به خاطر من
کرده اندیشهای خطیر، خطور
بنشین در برم که ره یابی
به امید خدا بدان منظور
پس از آن، آن یگانه آیتِ نصر
که به کف داشت رایتِ منصور
نامهای با خط فرنگ نوشت
ساخت آن را به مُهر خود ممهور
گفت: ای پیک! این تو این پیغام
گفت: ای دوست! این تو، این دستور
«بَدرهای زر» به او سپرد امام
گفت این زر، ضمیمهٔ منشور
راهِ بغداد پیش گیر و برو
با توکّل به ذات حیّ غفور
منتظر باش، بر لبِ ساحل
تا رسد کشتی مراد از دور
کشتی حامل اسیران است
از ایالات دور و خطّهٔ تور
همه را عرضه میکنند و تو هم
در همه حال باش سنگ صبور
تا کنیزی بدین صفات و کمال
کند از آن میان چو ماه ظهور
در حجابِ عفاف و عصمت و قدس
باشد آن گلبن ادب مستور
چون از این نامه مُهر برگیرد
دیدهاش روشنی بیابد و نور
به خریداریاش قدم بگذار
بگذرم... «اِنَّ سَعْیُکُم مَشکور»
او عروس من است، فرزندم
«عسکری» میپذیردش به حضور
آرزویم طلوع خورشیدیست
روشنیبخشتر ز جلوهٔ طور
نه همین دارم انتظارش من
که جهان دارد انتظارِ ظهور...
وصف «ماءِ مَعین» کنم تا کی؟
«وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیّ»
پرده تا از رخ پگاه افتاد
در فضا برق یک نگاه افتاد
بود این برقِ شادی، از دل «بُشر»
که نگاهش به دخت شاه افتاد
سجدهٔ شکر حق به جای آورد
از غم آسود و در رفاه افتاد
سوی «سامرّه» همسفر با او
دخت قیصر «ملیکه» راه افتاد
گفت ای بُشر! در ولایت روم
به هوای گلی، گیاه افتاد
بزم عقد من و پسر عمّم
پا گرفت و طرب به راه افتاد
خطبهٔ عقد را نخوانده عجیب
اتفاقی به بزم شاه افتاد
تخت در هم شکست و غوغا شد
لرزه بر کاخ و بارگاه افتاد
دستِ افسوس زد به هم داماد
گویی از آسمان به چاه افتاد
بزم عیش از قضا، عزا گردید
اُسقُف از روی جایگاه افتاد...
یا قیامت به پای شد، یا نه
«پاپ اعظم» به اشتباه افتاد
پس از آن حادثات، بر سَرِ من
سایهٔ رحمتِ اله افتاد
دل و جان در هوای حضرت دوست
سر و کارم به اشک و آه افتاد
تا شبی، در عوالم رؤیا
چشمِ مشتاقِ من، به ماه افتاد
دل من سر نهاد بر قدمش
اشک شوقم به خاک راه افتاد
شعلهٔ اشتیاق و آتش مهر
در نهادم به یک نگاه افتاد
در شگفتم! کنون که بر سرِ من
سایهٔ آن جهانپناه افتاد
وصف «ماءِ مَعین» کنم تا کی؟
«وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیّ»
«نرگس» آن عشق مانده در جانش
در دل و دیدهٔ گلافشانش
گل سرخ محمّدی، «مهدی»
تا شکوفا شود به دامانش
آوَرَد گلبنی همیشه بهار
چشم بد دور از گلستانش
ماهِ شعبان، دو نیمه شد وانگاه
عظمت یافت رتبه و شانش...
زادروزِ «بقية الله» است
آفرین خدای بر جانش
دفتر مدح اوست «جاءَ الحق»
«زَهَقَ الباطل» است عنوانش
سورهٔ «هَل اَتی عَلَی الاِنسان»
صورتی از کمال و احسانش...
میهمان شد به جلوهگاهِ شهود
دست غیبِ خدا نگهبانش
خواند او را «خلیفة الرّحمان»
کردگار رحیم و رحمانش
بشریّت نداشت تاب ظهور
پردهٔ غیب کرد پنهانش
سیصد و سیزده خداجویند
جمع یاران و جاننثارانش
طالعِ سعد بین! که در همه حال
حافظِ جان اوست جانانش
به امیدی که صبح وصل رسد،
دست کوتاه ما به دامانش
جانم ارزانیِ نگاهش باد
پدر و مادرم به قربانش
طوطی طبع من اگرچه شدهست
در پس آینه غزلخوانش
وصف «ماءِ مَعین» کنم تا کی؟
«وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیّ»..
از تو گلزار وحی، خرّم شد
لبِ گل وا به خیر مقدم شد...
به امید نجات «نوح نبی»
دست بر دامن تو در یم شد
از تو آتش صفای گلشن یافت
به «خلیل خدا» مسلّم شد...
قطرهای از سحاب رحمت تو
در بیابان چکید و «زمزم» شد
نه همین از صفای «ابراهیم»
که ز سعی تو کعبه محکم شد
دست بر دامن تو زد «یعقوب»
که به «یوسف» رسید و بیغم شد
شد «کلیم» از تو «موسی عمران»
که به وادی قُدس، مَحرَم شد...
تا گرفت از تو درسِ صبر «ایّوب»
به صبوری عَلَم به عالم شد
فیض عام تو در دل دریا
مونِس «یونس نبی» هم شد
باز کردی تو نطق «عیسی» را
که به عصمت، گواهِ «مریم» شد
ای مرام تو التفات و کرم
بیتو دلها، صراحی غم شد
سر و سامان عشق، بر هم خورد
چهرهٔ روزگار درهم شد
هر کجا سروِ راست قامت بود
زیرِ بارِ مفارقت خم شد
در مقامی، که خیل مشتاقان
در فراق تو صبرشان کم شد
وصف «ماءِ مَعین» کنم تا کی؟
«وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیّ»..
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/268
✅ @ShereHeyat
✅ @mkomeit
#امام_عصر علیهالسلام
#مثنوی
🔹حضور تو پیداست!🔹
اگرچه غايبى، امّا حضورِ تو پيداست
چه غيبتىست؟ كه عطرِ عبور تو پيداست
مقام گلشنِ اشراق، نافهخيز از توست
بلى! شفاعت انسان به رستخيز از توست...
تو كيستى كه قيامت، قيامتِ كبراست
تو كيستى كه قيامت ز قامتت پيداست
تو كيستى كه «يدالله» در تنت جارىست
زبان قاطع شمشير عدل تو كارىست
نگاه منتظرانت هنوز مانده به راه
سپيد شد ز فراق تو سنگفرشِ پگاه
خدا به دست تو دادهست عدل عالم را
سپرده نيز به دستت حساب آدم را
ز هر چه هست به گيتى، سرآمدت خوانند
تويى كه قائم آل محمدت خوانند
ولادتت نه فقط آبرو به شعبان داد
كه در ضمير تمامى مردگان جان داد
اَلا ستارۀ موعودِ گرم و عالمتاب!
به دشت تيرۀ هستى چو آفتاب بتاب
بتاب و ظلمت ظلم زمانه را بردار
ز گردههاى بشر تازيانه را بردار
📝 #غلامرضا_شکوهی
🌐 shereheyat.ir/node/1383
✅@ShereHeyat
✅@mkomeit
غم دل
دلم قرار نمیگیرد از فغان، بیتو
سپندوار ز کف دادهام عنان، بیتو
ز تلخکامی دوران نشد دلم فارغ
ز جام عیش، لبی تر نکرد جان، بیتو
چو آسمان مهآلودهام ز دلتنگی
پر است سینهام از اندُه گران، بیتو
نسیم صبح نمیآورد ترانۀ شوق
سر بهار ندارند بلبلان، بیتو
لب از حکایت شبهای تار میبندم
اگر امان دهدم چشم خونفشان، بیتو
چو شمعِ کشته، ندارم شرارهای به زبان
نمیزند سخنم آتشی به جان، بیتو
عقیق صبر به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکّرین دهان، بیتو
گزارۀ غم دل را مگر کنم چو «امین»
جدا ز خلق به محراب جمکران، بیتو
✍🏻 #امام_خامنهای حفظهالله
🏷 #امام_عصر علیهالسلام | #شعر_انتظار
@Shere_Enghelab
@mkomeit