eitaa logo
پرویزن
511 دنبال‌کننده
223 عکس
18 ویدیو
78 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
"کشف‌الحجاب الثامن: فی الحج" قوله تعالی: و للّه علی النّاس حج البیت من استطاع الیه سبیلا (۹۷/آل عمران) و از فرایض اعیان، یکی حج است بر بنده اندر حال صحّت عقل و بلوغ و اسلام و حصول استطاعت. و آن حُرم بود به میقات و وقوف اندر عرفات و طواف زیارت به اجماع و به اختلاف سعی میان صفا و مروه و بی حُرم اندر حَرم نشاید شد و حَرم را بدان حرم خوانند که اندر او مقام ابراهیم است و محل امن. پس ابراهیم را علیه‌السلام دو مقام بوده است یکی مقام تن و دیگر از آن دل، مقام تن مکه و مقام دل خلّت؛ هرکه قصد مقام تن وی کند از همه شهوات و لذات اعراض باید کرد تا محرم بود و [باید] کفن اندر پوشید و دست از صید حلال بداشت و جمله حواس را اندر بند کرد و به عرفات حاضر شد و از آن جا به مزدلفه و مشعرالحرام شد و سنگ برگرفت و به مکه کعبه را طواف کرد و به منا آمد و آن جا سه روز ببود و سنگ‌ها به شرط بینداخت و آن‌جا موی باز کرد و قربان کرد و جامه‌ها درپوشید تا حاجی بود. و باز چون کسی قصد مقام دل وی کند، از مالوفات اعراض باید کرد و به ترک لذات و راحات بباید... کشف‌المحجوب، صفحات ۳۱۵ و ۳۱۶ @mmparvizan  
"کشف‌الاسرار میبدی: در روز عرفه" علی بن ابی طالب (ع) روایت کرد از مصطفی(ص) که گفت: روز عرفه اندر عرفات جبرییل و میکاییل و اسرافیل و خضر حاضر آیند. جبرییل گوید: ما شاء الله، لا قوة الا بالله. میکاییل گوید :ما شاء الله، کلّ نعمة من الله. اسرافیل گوید: ما شاء الله، الخیر کلّه بید الله. خضر گوید: ما شاء الله، لا یدفع السوء الا الله. رسول خدا گفت: هر آن کس که روز عرفه بعد از نمازِ دیگر این چهار کلمه صدبار بگوید، به هر رحمتی و برّی و کرامتی که ربّ العزة، به اهل منا و عرفات فرو فرستد و به جمله بندگان که در شرق و غرب‌اند وی با ایشان در آن انبازست. گفتا: و چون مردم از عرفات سوی منا روند ربّ العزة به جبرییل فرماید تا ندا کند که الا ان المغفرة لکلّ واقف بعرفات و الرّحمة لکل مذنب تائب. کشف‌الاسرار و عده‌الابرار/ در تفسیر سوره‌ی بقره، بخش ۱۱۳/ نوبت دوم. @mmparvizan
یاهو روزتان شاد و جانتان آباد عید بر شاعران مبارک باد یکی از تفاوت‌هایی که میان شعر کهن و معاصر دیده  می‌شود، توجهی است که شاعران به مضامین شاد و در کنار آن اعیاد داشته‌اند. متا‌سفانه در تاریخ شعر فارسی به‌استثنای عصر سامانی و غزنوی و تاحدودی در دوران سلجوقیان، شعر فارسی اغلب بستری برای نمود غصه‌ها و افسردگی‌ها بوده است. هرچه از سده‌های آغازین به زمان حمله‌ی مغول نزدیک می‌شویم، به دلایلی چون: جنگ،  قحطی، رواج سخت‌گیری‌های مذهبی، فراموشی جشن‌ها و اعیاد اسلامی و ایرانی، کم شدن پایگاه‌های حمایت از شاعران و عواملی از این دست، شعر فارسی به سمت سوگ و اندوه و غم پیش رفته است.با این‌حال در اوج همین دورانِ غمورزی و در شعر عرفانی، غم مورد نکوهش بسیاری شاعران بوده است؛ چنان که مولوی می‌گوید: خون غم بر ما حلال و خون ما بر غم حرام هر غمی کاو گرد ما گردید شد در خون خویش یا حافظ می سراید: کی شعرِ تر انگیزد خاطر که حزین باشد صد نکته در این معنی گفتیم و همین باشد با این حال نشانه‌های شعر شاد دوران محمود و مسعود غزنوی یا شاعران درباری عصر ملک‌شاه و سنجر را تقریبا در هیچ دوره‌ی دیگر از ادب فارسی نمی‌توان دید. یکی از عوامل درون‌متنی این شادی، توجه شاعران به اعیاد در سروده‌هاشان بوده است. کثرت اشعاری که در موضوع‌هایی چون: تبریک عید فطر، عید قربان، نوروز، جشن مهرگان، جشن سده و غیره سروده شده، سبب شده که شعر شاعرانی نظیر فرخی، عنصری، منوچهری، قطران تبریزی، ازرقی هروی، ابوالفرج رونی، معزی، عثمان مختاری و... اغلب شاد باشد و به.مرور در سروده های کسانی چون: ناصر خسرو، مسعود سعد و سنایی زمینه‌های غم انگیزی در شعر نمود یابد و پس از آنان در شعر خاقانی، کمال‌الدین اسماعیل و شاعران عارف و زاهد سده های ششم و هفتم، زمینه‌های تقدس غم فراهم شود و شعر شاد فارسی به سمت اندوه‌گرایی تمایل یابد. جای شگفتی است که عیدی بزرگ چون عید قربان که عبارت "و لمحمد صلی الله علیه و آله ذخرا و شرفا و کرامه و مزیدا" بهترین وصف در جایگاه آن است، دیگر جایی در اشعار ما ندارد یا تنها نمود فردی و درونی آن را در برخی شعرها می‌بینی؛ در صورتی که همین موضوع یکی از درونمایه‌های اصلی دیوان شاعران سده‌های پنجم و ششم بوده و اشعار متعددی به‌ویژه در قالب قصیده در تبریک این عید یا به قول گذشتگان عید اضحی و عید گوسپندکشان سروده شده است. در پایان این مقال مطلع دو شعر با این موضوع از نظر خواهد گذشت؛ هرچند این بحث ادامه دارد: مسعود سعد: جشن اسلام و عید قربان است شاد از او جان هر مسلمان است جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی: بس خرم و فرخ است این اضحی بر حاکم شرع و خواجه دنیا @mmparvizan
"امام هادی(ع) و داستان مرگ پادشاهان" در برخی کتاب‌های حدیثی و تاریخی، شعری با موضوع مرگ و اندرز پادشاهان به امام هادی(ع) نسبت داده شده است. فارغ از جنبه‌های سندشناسی، این اثر را در شاخه‌ی شعر تعلیمی می‌توان با نمونه‌هایی از ادب فارسی مقایسه کرد. ابیات آغازین این شعر چنین است: باتوا  على قللِ  الاجبال تحرسُهم  غُـلْبُ  الرجالِ  فما أغنتهمُ القُللُ  استنزلوا   بعد  عزّ من معاقلهم  وأودعوا  حفراً  يـابئس ما نزلوا ناداهمُ   صارخٌ  من بعد ما قبروا  أين   الاسرّةُ   و التيجانُ و الحللُ أيـن  الوجوه  التي كانتْ  منعمةً  من  دونها تُضربُ الأستارُ والكلل...۱ در این شعر، امام هادی(ع) از مرگ بزرگان و پادشاهان و انتقال آنان به قبر سخن می‌گوید و در بیانی اندرزی، به مقایسه‌ی حیات متنعم مادی آنان در دنیا و فقر و ضعف و دشواری‌های جهان پس از مرگ ایشان می‌پردازد. در شعر فارسی، به‌ویژه در آثار شاعرانِ خردگرای سده‌های نخستین، این نوع نگاه را به "مرگ مهتران" می‌توان ردگیری کرد؛ از نمونه‌های شاخص، شعر زیر از رودکی است که به سروده‌ی منسوب امام دهم(ع) بی‌شباهت نیست: مهتران جهان همه مردند مرگ را سر همه فرو کردند زیر خاک‌اندرون شدند آنان که همه کوشک‌ها برآوردند از هزاران‌هزار نعمت و ناز نه به آخر به جز کفن بردند؟ بود از نعمت آنچه پوشیدند وآنچه دادند وآنچه را خوردند۲ تعابیر و ابیاتی از این دست را در اشعار شاعران شاخص دیگر چون: ناصرخسرو و سنایی هم می‌توان دید؛ چنانکه سنایی در باب ششم حدیقه و پس از روایت "صفت مرگ پیامبران"، با نگاهی عبرت‌بین به داستان مرگ پادشاهان ایرانی اشاره کرده؛ فضایی اخلاقی که اوجِ هنری آن را در قصیده‌ی ایوان مدائن خاقانی خوانده‌ایم. گویا شاعران، در این اشعار کوشیده‌اند ممدوحان و حاکمان زمان خود را به عاقبت کار خود آگاه کنند و آنان را به دادگری و پرهیز از خیره‌سری فراخوانند. پ.ن. ۱: بنگرید به مروج‌الذهب ج ۳ و وفیات‌الاعیان ج ۴. ۲. دیوان رودکی، نفیسی. @mmparvizan
"به بهانه‌ی روز قلم" یک: چهاردهمین روز از ماه تیر، در تقویم شمسی به نام قلم تمایز یافته است. همسایگی آن با روز تیر از ماه تیر (تیرگان/ ۱۳ ماه) آن را با واژه‌های عطارد (دبیر فلک) پیوند داده و از دیگر سو، با آرش و ماجرای تیر ایران‌نجات او تناسب دارد. گویا روز دماوند هم بی‌شباهت به قلم نیست و می‌توان دماوند را نوک قلم ایستاده‌ی تمدن ایرانی رو به آسمان‌ها دانست. اما فارغ از این اشارات و تمثیلات، قلم چه رو به آسمان و چه فرق بر زمین، نماینده‌ی خرد و اندیشه و تعالی و شُکوه عاطفه‌ی انسان است. اهل قلم چه نویسنده و شاعر و چه پژوهشگر و منتقد و روزنامه‌نگار؛ وارثان "آب و خرد و روشنی"اند. پس مبارک بر اهل قلم، اگر قلم را آنگونه که باور دارند بر صفحه می‌لغزانند؛ لغزشی در مسیر انسانوارگی و اخلاق‌ورزی و سزاوار سوگند "والقلم و مایسطرون". دو: اگر قرآن را چنانکه باور یک مسلمان است، اوج خلق زبانی و قلمی و شعر را ساحتی والا از هنرورزی اهل قلم بدانیم، بی‌شک آیات پایانی سوره‌ی شعرا، نمادی انسانی_ اسلامی از رسالت قلم است که بر اساس آن، می‌توان سطرهای زیر را گزاره‌های اصلی روز قلم دانست: _ شعر و اثر ادبی، بدون اخلاق و خرد و انسانمندی همچنان شعر است؛ اما شعری که مایه‌ی سرگشتگی و سرشکستگی است. _ اهل گفتار و نوشتار؛ بی‌رفتار به سخن خود؛ گویندگان بی‌عملند و چه شاعر و چه نویسنده، چه شیخ و چه عارف و چه روشنفکر و چه استاد و چه مولف و چه مترجم، به گفته‌ی سعدی زنبوران بی‌عسل: علم چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی نه محقق بود نه دانشمند جارپایی بر او کتابی چند _شرط خلق سخن عمیق، ایمان و رفتار بر اساس باور است. نویسنده یا شاعری که از انسان و آزادگی می‌نویسد، باید خود نیز انسانی آزاده باشد و اهل قلم انقلابی و دینی که از دین و انقلاب می گوید؛ لازم است پاکدین و دور از دروغ و ریا بماند. _ نشانه‌ی اهل قلم، تجلی یاد (نه نام و لفظ) خدا و جلوه‌های او در کلام و مرام است. پس خوشا به آنان که اینگونه‌اند. _ و آخر اینکه، اهل قلم، اگر خود را متعهد به راستی می‌داند؛ یاریگر مظلوم و پرخاشگر در برابر ظالمان و گردن‌کشان است؛ چه مظلومی در همسایگی و در شهر و دیار خود و چه ستمدیده‌ای در فراسوی مرزها. پس روز قلم بر سالکان حقیقی وادی "الا الذین" مبارک باد: مرا به منزل الا الذین فرود آور فروگشای ز من طمطراق والشعرا خاقانی پ.ن: وَٱلشُّعَرَاۤءُ یَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ ۝٢٢٤ أَلَمۡ تَرَ أَنَّهُمۡ فِی كُلِّ وَادࣲ یَهِیمُونَ ۝٢٢٥ وَأَنَّهُمۡ یَقُولُونَ مَا لَا یَفۡعَلُونَ ۝٢٢٦ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ ٱلصَّـٰلِحَـٰتِ وَذَكَرُوا۟ ٱللَّهَ كَثِیرࣰا وَٱنتَصَرُوا۟ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُوا۟ۗ وَسَیَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوۤا۟ أَیَّ مُنقَلَبࣲ یَنقَلِبُونَ ۝٢٢٧﴾ [الشعراء ٢٢٤-٢٢٧] @mmparvizan
"نخستین اشارات به غدیر در شعر فارسی" ادبیات فارسی از سده‌ی چهارم، بستری برای انعکاس مفاهیم شیعی بوده؛ چنانکه در اشعار رودکی و کسایی و بندار رازی و بسیاری دیگر از شاعران، مضامینی در مهرورزی به امام علی(ع) یا مساله‌ی جانشینی ایشان گنجانده شده است. اگر از منظر واژه‌ی غدیر (با معنی خاص آن) بررسی کنیم، نخستین اشاره به این واقعه‌ی تاریخی، در شعر فارسی، در بیتی از دقیقی (مقتول به ۳۶۷) نمود یافته؛ آنجا که سروده است: کیوس‌وار همی بنگرد به چشم‌آلوس به‌سان فرخ‌شه با امیر روز غدیر* دیوان ص ۱۲۵ دیگر شاعر مهم در جریان شعر غدیر، منوچهري است که در خلال یکی از مسمط‏‌های وصفی‏‌اش به ماجرای غدیر اشاره کرده و از امام علی(ع) با صفت مرد غدیر خم یاد کرده است: آهنـــي در كف،‌چـــــون مرد غــــدير خــم به كتـــــف باز فكـــــنده ســــر هر دو كـم دیوان ص ۲۰۳    از شاعران شاخص قرن پنجم، ناصر خسرو (ف. 481) بیش از دیگران به ماجرای غدیر و جانشینی امیرمومنان(ع) اشاره کرده است. در شعر او، واژه‏‌ی غدیر، هویتی ویژه یافته و بارها در خلال توصیفات شیعی دیوان، تکرار شده است: شرف مرد به علم است، شرف نیست به سال ...علی آن یافت ز تشریف که زو روز غدیر دیوان ص ۲۲۰ بنگر که خلق را به که داد و چگونه گفت روزی که خطبه کرد نبی بر سر غدیر دست علی گرفت و بدو داد جای خویش گر دست او گرفت تو جز دست او مگیر همان، ص ۱۰۵   در دیوان امیرالشعرا معزی(ف . 518 تا 521) نیز چندبار به روز یا عید غدیر اشاره شده است؛ او بیش از همه در جایگاه قافیه از این واژه بهره برده است: نام آن دارد که از بهر بزرگی و شرف احمد مختار کرد او را دعا روز غدیر  دیوان ص ۳۶۱   معزی پس از دقیقی و منوچهری و ناصرخسرو، چهارمین شاعری است که در دیوانش به رویداد غدیر، مطابق با نام مشهور آن اشاره کرده؛ هرچند مسأله‏‌ی جانشینی امام علی(ع) در سروده‏‌های دیگر شاعران نیز نمود داشته است: علی ز مهر محمد همی چنان نازد که از دعای محمد، علی به روز غدیر همان، ص ۷۹۲    آنچه در این مجال اندک به آن اشاره شد، نخستین اشعار و ابیاتی است که در توصیف عید غدیر و ستایش جانشینی امام علی(ع) سروده شده است. پس از شاعران یادشده، هزاران شاعر فارسی‌زبان شیعه و سنی، ده‏‌ها هزار شعر در ستایش امام مومنان(ع) و واقعه‏‌ی غدیر سروده‌اند. *پ.ن: این شعر به شاهد ترکیب چشم‌آلوس در برخی نسخ لغت فرس ثبت شده است. در برخی نسخه‌ها، شعر به این صورت ضبط شده: کیوس‌وار بگیرد همی به چشم‌آلوس به سال فرخ شب‌ها امیر روز عزیز @mmparvizan
"امام هفتم(ع) و شعر فارسی" ۱_ حضور امام موسی کاظم(ع) در شعر فارسی را می‌توان یکی از جلوه‌های ادبیات شیعی و مرز آن با دیگر شاخه‌های ادبیات اسلامی دانست. شاید به همین دلیل است که تا میانه‌ی سده‌ی ششم، هیچ‌شعر یا بیتی در ستایش آن حضرت(به صورت مستقیم) سروده نشده و قدیم‌ترین اشاره، در خلال قصیده‌ی ستایشی سنایی در مدح امام رضا(ع)، بیتی است که به پدر ایشان نیز اشاره کرده است: در عهده‌ی موسی آل جعفر با عصمت موسی آل عمران دیوان ص ۴۵۱ ۲_ در ابیات منسوب به ابوسعید و شیخ احمد جام نیز اشاراتی درباره‌ی آن حضرت ثبت شده که با توجه به سبک سروده‌ها و مباحث نسخه‌شناسی، قطعا سروده‌ی شاعران یادشده نیست. ۳_ در فاصله‌ی اواخر سده‌ی ششم تا سده‌ی هشتم به دلایل دینی و ادبی، اشاره به آن حضرت در ابیات، رواج معدود یافته؛ هرچند در سده‌ی هشتم، تعداد ابیات تلمیحی به آن حضرت، به‌ویژه در مقام سوگند و دعا بیش از قبل است؛ اما پیش از سده‌ی هشتم، این نوع تلمیح‌ها در شعر فارسی چندان کاربرد ندارد. پرواضح است که ستایش‌های مربوط به آن حضرت در برخی منظومه‌های عرفانی منتسب به قبل از این دوره چون مظهرالعجائب و ...، فارغ از تفاوت سبکی، خود موید تاخر زمان خلق این آثار است. ۳_ از کهن‌ترین اشعاری که در ستایش امام هفتم(ع) سروده شده، یک‌بند از ترکیب‌بند منقبتی خواجوی کرمانی است که آن را می‌توان ( بر اساس دانش نگارنده) سرآغاز این موضوع در ادب فارسی دانست. ۴_ نکته‌ی تامل برانگیز به‌ویژه در معدودی از ابیات سده‌های هشتم و نهم، یادکرد از امام هفتم با لقب رضا است؛ جلوه‌ای معنایی که به بررسی بیشتر نیازمند است. ۵_ پس از سده‌ی نهم، اشاره به آن حضرت و سرایش شعر مستقل در ستایش ایشان فراوانی یافته که نشانه‌های آن را می‌توان در آثار شیعی دوران صفوی به بعد رهگیری کرد. @mmparvizan
"احمدرضا احمدی درگذشت" احمدرضا احمدی از آخرین شاعران تاثیرگذار دهه‌ی چهل، پس از ۶۰ سال شاعری، امروز: بیستم تیرماه درگذشت. درباره‌ی آثار او چه در حوزه‌ی شعر و چه در داستان و ترجمه و ادبیات کودک و نقد، می‌توان یادداشت‌ها نوشت؛ اما آنچه بیش از همه دغدغه‌ی او بود، شعر و هنرورزی با کلام و واژه بود؛ هرچند کودکی و جهان کودکانه نیز بر بخشی دیگر از زندگی ادبی او سایه افکنده بود. احمدی در کنار رویایی، دو تن از شاعران متمایز دهه‌ی چهل بودند که فارغ از نظرهای متفاوت منتقدان درباره‌ی آثارشان، تاحدودی توانستند ذائقه‌ی شاعری جریان پس از نیما را تغییر دهند؛ هرچند در مقبولیت خاص و عام، توفیق شاعران نیمایی و پیروان سنت‌گرای نیما را نیافتند. استمرار در شاعری، تکثر آثار، آشنایی با ادب کهن و جهان، ساختارشکنی و بی‌باکی ادبی و حیات ادبی بی‌حاشیه، از ویژگی‌هایی است که او را از اغلب معاصرانش متمایز می‌کند. یادش گرامی و در بهشت واژه‌ها متنعم باد. @mmparvizan
"ترجمه‌ی قرآن موزه‌ی شاهچراغ" ترجمه‌ی فارسی کهن نشست معرفی با سخنرانی: دکتر زهرا ریاحی‌زمین @mmparvizan
"سخنی در چیستی ادبیات آیینی" نشست مجازی چهارشنبه ۲۸ تیر ساعت ۱۷ تا ۱۹ https://www.skyroom.online/ch/shirazuiec/markaz @mmparvizan
"شعر عاشورایی/ ۱" درباره‌ی شعر عاشورایی و ادوار آن پژوهش‌هایی متعدد انجام شده است. طبق روایت‌هایی، ادبیات عاشورایی حتی پیش از زمان شهادت حضرت اباعبدالله شکل گرفته و نشانه‌های آن را در لالایی‌های منسوب به حضرت فاطمه(س) و همچنین پیش‌بینی‌های مربوط به حادثه از زبان حضرت رسول(ص) و امام علی(ع) که درود و صلوات خداوند بر آنان باد، می‌توان دید. نشانه‌های این دست روایات و نقل‌ها در بسیاری از کتب حدیثی اهل سنت و شیعه، مربوط به سده‌های سوم به بعد قابل رصد است. ( بنگرید به کامل‌الزیارات ابن‌قولویه قمی؛ المعجم‌الکبیر سلیمان الطبرانی و المستدرک علی‌الصحیحین ابی‌عبدالله حاکم نیسابوری؛ تاریخ دمشق ابن عساکر و ...) اما آنچه در ادبیات عرب به‌عنوان شعر عاشورایی مطرح است، جدا از سخنان منسوب به امام و رجزهای شهدای کربلا چون: حضرت اباالفضل(ع)، حرّ بن یزید ریاحی و دیگر یاران، اشعاری است که پس از واقعه‌ی عاشورا و با موضوع‌هایی نظیر مرثیه‌ی شهدا، دفاع از خاندان رسول(ص) و تلمیح یا روایت این حادثه‌ی بزرگ سروده شده است. بی‌شک  سوگ‌سروده‌های بازماندگان کربلا نقشی تعیین‌کننده در رواج این جریان داشته و از آن میان جلسات شعرخوانی در محضر حضرت سکینه سلام الله علیها و دیگر بزرگان این خاندان شریف، اهمیتی بسزا داشته است. پس از آن و در طول تاریخ ادب عربی، بسیاری از شاعرانِ عمدتا شیعی، اشعاری شکوهمند در این حوزه سروده‌اند که از آن میان می‌توان به دعبل خزاعی و شریف رضی اشاره کرد. در ادبیات فارسی، به‌مرور و با رواج شعر فارسی، از سده‌ی چهارم زمینه‌های توجه به عاشورا و ذکر امام حسین(ع) در اشعار فراهم شده؛ به‌طوری که در دوران سامانیان، از میان شخصیت‌های دینی، پس از امام علی(ع) و حضرت رسول(ص)، بیشترین ابیات را در مرثیه‌ی آن حضرت می‌توان دید؛ البته اغلب این اشارات و ابیات مدیون کسایی و مقتل منظوم اوست که در مجالی دیگر به آن می‌پردازیم. بر اساس اشعار باقی مانده، کسایی اقدم شاعران عاشورایی با تعریف خاص آن است؛ هرچند بعید نیست بسیاری از اشعار شیعی و منقبتی این دوره از بین رفته باشد؛ چنان‌که ناصرخسرو در مقام منقبت‌گویی، خود را با رودکی مقایسه کرده؛ حال که چندان نشانه‌ای از شعر منقبتی رودکی در دست نیست: خود را ز بهر مدحت آل رسول گه رودکی و گاهی حسّان کنم دیوان ناصرخسرو به هر وجه بر اساس ابیات موجود، حتی پیش یا همزمان با کسایی در شعر دیگر شاعران فارسی نیز به امام حسین(ع) اشاره شده، چنان‌که حکیم میسری در مقدمه‌ی دانشنامه که بین سال‌های 367تا370 سروده، پس از رسول و علی بر حسنین علیهم‌السلام درود می‌فرستد: پس آن گه بر حسین و بر حسن بر به فرزندان ایشان تن به تن بر دانشنامه‌ی میسری دقیقی مقتول به 370 نیز در تغزل قصیده‌ی 55 بیتی‌اش و در توصیف معشوق، به سوگواری حضرت زهرا(س) بر امام حسین(ع) تلمیح کرده است: چنانچون من بر او گریم نگریید   ابر شبیر زهرا روز محشر دیوان دقیقی البته برخی پژوهشگران  این بیت و چند بیت دیگر شیعی در این قصیده را در شعر دقیقی متاخر می‌دانند؛ هرچند فارغ از مباحث نسخه‌شناسانه، از منظر سبکی می‌توان این شعر را متعلق به سده‌ی چهارم دانست... ادامه دارد. @mmparvizan
"مسلم‌کشان" "و از کوفه جماعتی نامه‌ها و رسولان پیوسته کردند به خواندن حسین بن علی و بیعت کردند با او، و حسین، مسلم‌بن عقیل را به کوفه فرستاد و او را آنجا بکشتند و هانی را..." مجمل‌التواریخ و القصص، تصحیح اکبر نحوی، ص ۴۵۱ @mmparvizan