"نگاهی به مجموعهی ترمه/ نصرت رحمانی"
نصرت رحمانی (۱۳۰۸_ ۱۳۷۹) از شاعران حدفاصل جریان شعر نوقدمایی و شعر نوگرا در روزگار ماست که برخی منتقدان، او را یکی از ده شاعر شاخص جریان شعر پس از نیما میدانند. کوچ، کویر، ترمه، میعاد در لجن و...، برخی از مهمترین آثار اوست که در دهههای سی و چهل منتشر شده است.
مجموعهی ترمه، از آثار متمایز رحمانی است که شاعر در آن کوشیده است پیوندی متعادل بین شعر سنتی و شعر نیمایی برقرار کند؛ تحولی که به مجموعهی مشهور میعاد در لجن منتهی شده است. به مناسبت سالروز شاعر، چند ویژگی اصلی این مجموعه، فارغ از نوع نگاه رایج در نقد اخلاقی، معرفی میشود:
۱_ ترمه، مجموعهای شامل تعدادی چهارپاره، چند غزل، تعدادی شعر نیمایی و چند دوبیتی است که علاقهی شاعر را به هر دو جریان شعر نو و سنتی نشان میدهد.
۲_ در اشعار این مجموعه، چون بسیاری دیگر از دفترهای رحمانی، نگاه پرخاشگر و سیاه و گاه نیستانگارانهی شاعر را میتوان دید. شعر او آمیختهای از جریان شعر رمانتیک انقلابی و شعر نمادگرای سیاه و به گمان برخی منتقدان، شعر موسوم به مرگ است. تعدد تصاویر مربوط به موقعیتهای اجتماعی فرودین و اصرار بر اشاره به مفاهیم مربوط به مرگ، گریه و اندوه و رنگ سیاه اشعار، فضای آثار او را متمایز کرده است.
۳_ به نظر میرسد، رحمانی در چهارپارههایش بیش از همه متاثر از فضای شعری توللی بوده باشد؛ تشابه لحن و تصاویر و اصرار بر تخیل رمانتیک معترض و عصیانگر، از ویژگیهای چهارپارههای او در این دفتر است. البته تمایز او را در انتخاب وزن "مفتعلن فاعلات مفتعلن فع" برای چارپاره را، در تعدادی از این سرودهها میتوان دید.
۴_ نیماییهای او، گاه متاثر از نیما و گاه با اندکی تمایز به شیوهی شاعران دههی سی سروده شده است. شعر بوتیمار از این دفتر، ساحتی شبیه اشعار ققنوس و بیش از آن، مرغ آمین نیما دارد. از تمایزهای موسیقایی در نیماییهای این دفتر، استفادهی متعدد از رکن "مستفعلن" برای بسیاری از شعرهای نیمایی است که از این زاویه، حرکتی نوگرا در شعر نیمایی به شمار میآید.
۵_ در غزلهای رحمانی، فضای نوقدمایی غلبه دارد؛ هرچند در انتخاب ردیفها، نگاه یاسآلود شاعر را در واژهها و افعال متضمن مفاهیم منفی میتوان دید. دوبیتیهای این مجموعه نیز، در حد فاصل فضای شعر محلی و شعر نوقدمایی سروده شده است. موفقترین این کوتاهسرودهها، اشعاری است که در آنها به جسم معشوق یا عشق گناهآلود اشاره شده؛ ویژگیای که با مولفههای شعر دههی ۳۰ سازگاری دارد.
۶_ شاید گزاف نباشد که شعر نصرت رحمانی را شعر گناه و افیون و سیاهی و تباهی و سقوط بنامیم. او در زبانی یکدست و پشت پردهی ترکیبها و تصاویر، بیش از همه جهان اطراف خود را با این مولفهها وصف کرده است. نکتهی قابل تامل، بازتکرار برخی از ویژگیهای شعر او و شاعران شبیه به این جریان در سرودههای دهههای اخیر است؛ نکتهای که میتوان در دفترهای شاعران جوان روزگار، نشانههایی متعدد از آن را جستجو کرد.
#نصرت_رحمانی
#شعر_معاصر
(پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشتهای محمد مرادی)
https://eitaa.com/mmparvizan
"ایرج و شهریار "
دکتر #شفیعی_کدکنی، در کتاب #با_چراغ_و_آینه و در مقالهی شهریار، به این نکته اشاره کرده که شهریاری که مورد پسند مخاطبان است، بسیار متاثر از بیان و زبان ایرج میرزا بوده و این نکتهی دقیق، در بررسی بسیاری از اشعار دیوان شهریار دیده میشود؛ با این تفاوت که قطعا از منظر زبان، ایرج ادیبتر و زباندان تر از شهریار بوده است و شهریار دغدغهمندتر به علایق مخاطب.
با توجه به تاریخ درگذشت ایرج( اسفند۱۳۰۴)، و کمتر از ۲۰ سالگی شهریار در این زمان، واضح است که شهریار بهخوبی از شهرت شاعری ایرج آگاه بوده و میتوانسته از او دست کم در اصطلاحات، مضامین و سادگی زبان تاثیر بپذیرد.
این تاثیدپذیری را در تعدادی از قطعات و غزلیات شهریار میبینیم؛ از جمله در شعر زیر:
چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی؟
چه شد که شیوهی بیگانگی رها کردی؟
به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود
چه شد که بر سر مهر آمدی، وفا کردی؟
منم که جور و جفا دیدم و وفا کردم
تویی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی
بیا که با همه نامهربانیات ای ماه
خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی ...
و شعر ایرج این گونه است:
وه چه خوب آمدی صفا کردی
چه عجب شد که یاد ما کردی؟
ای بسا آرزوت می کردم
خوب شد آمدی صفا کردی؟
آفتاب از کدام سمت دمید
که سحر یاد آشنا کردی؟
از چه دستی سحر بلند شدی
که تفقد به بی نوا کردی؟
شب مگر خواب تازه دیدی تو
که سحر یاد آشنا کردی؟
بی وفایی مگر چه عیبی داشت
که پشیمان شدی وفا کردی؟ ...
کاملا مشخص است که شهریار در شعر خود علاوه بر الگوپذیری از زبان ساده و محاورهای شعر ایرج، از زوایای دیگر نیز از او بهره برده است؛ از جمله:
_هرچند وزن دو شعر یکی نیست؛ تنها تفاوت آنها در اضافه داشتن رکن "مفاعلن" در آغاز وزن غزل شهریار است.
_ ردیف دو شعر یکی است و از میان انبوه واژههای قافیهی مختوم به "الف"، قافیههایی شبیه به شعر ایرج انتخاب شده است.
_ تاکید هر دو شعر بر خطاب و سوال آغازین است. استفاده از "چه شد؟" و "چه عجب شد؟" نیز موید همین شباهت است.
_ مضامینی دیگر نیز در دو شعر شبیه هم است؛ از جمله: تقابل وفا و جفا، یاد آشنا، عرض خوش آمد، بر سر مهر و وفا آمدن و ... .
#محمد_مرادی
#شعر_معاصر
#شهریار
#ایرج
(پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشتهای محمد مرادی)
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از خانه تخصصی ادبیات سیب نارنجی
باید که شکوه را ببینیم
تا وسعت روح را ببینیم
با نیّت دیدن تو باید
از پنجره کوه را ببینیم
باید همه شهر را بگردیم
در آینه، در صدا بگردیم
در جستن تو پرنده باشیم
دور سر ابرها بگردیم
تو غنچه شدی و من شکفتم
تو رود شدی و شعر گفتم
از کوچه ی جلوه ی تو هر صبح
شبنم شبنم ستاره رُفتم
باریدی و سخت گریه کردم
بر خنده ی بخت گریه کردم
چشمان تو را شبیه باران
بر باغ و درخت گریه کردم
بیتابی سار را گرفتم
از باد قرار را گرفتم
قلبم به تپیدن تو جوشید
تا نبض بهار را گرفتم
یک پنجره باز شد: تو بودی
گل، قبله ی راز شد: تو بودی
یک شاخه در امتداد خورشید
مشغول نماز شد: تو بودی
ای هلهله ی مکرر من!
ای ابر ستاره آور من!
ای رقص نسیم، شور نامت
ای معنی عشق و باور من
با نور بیا برای من باش
سرمستی خنده های من باش
برگرد و میان این همه «نیست»
اینک تو فقط خدای من باش
تو سرخی لاله ی غروبی
ای لهجه ی جلوه ات جنوبی
نام تو مگر طلوع کرده است؟
به به، به به، چه روز خوبی!
ای کاش تب سحر تو باشی
یا مقصد این سفر تو باشی
تنهایی ما چه با شکوه است
در خلوت ما اگر توباشی
#محمد_مرادی
#به_رنگ_درنگ
#شعر_معاصر
"شاعر غزل و ترانه"
محمدعلی بهمنی، از دو جهت بر ادبیات روزگار ما تاثیر نهاده است. اوج این تاثیرگذاری را در دهههای پنجاه تا هفتاد میتوان دید؛ حضور او در محافل ادبی دهههای هشتاد و اوایل نود نیز از منظر تاریخ ادبیات معاصر هدایتگر برخی شاعران جوان بوده است.
در ترانههای او، زبان ساده، توجه به خاطرات و حسّ غربت و قافیهگزینی موثر، از عوامل زبانزد شدن برخی سرودههایش بوده است. در غزلهای او نیز، نشانههای همین سادگی و استفادهی موثر از خطاب و گفتگو، روایت و نزدیکشدن به شیوهی زبانی برخی جریانهای پسانیمایی در غزل را میتوان دید. نقش او و غزلسرایان همسلکش را بر شکلگیری جریان غزل نو/متفاوت در اواخر دههی هفتاد و دههی هشتاد نباید ندید گرفت.
#محمد_علی_بهمنی
#شعر_معاصر
#غزل
#ترانه
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"به بهانهی زادروز سیدعلی موسوی گرمارودی"
سیدعلی موسوی گرمارودی(متولد ۱۳۲۰ قم)، از ستونهای شعر معناگرا در ادبیات پس از انقلاب اسلامی است که کمتر شاعری را از منظر وسعت دانش ادبی و تسلط همزمان بر ادبیات قبل و بعد از انقلاب(در جریان شعر انقلاب)، میتوان با او مقایسه کرد.
تاثیر او بر ادبیات معاصر فارسی از اواخر دههی چهل، بر اساس اسناد موجود در تاریخ نقد معاصر جلوهگر است؛ با اینحال بیشترین نقش او را در کارنامهی شعریاش در دهههای پنجاه و شصت خورشیدی، باید رهگیری کرد.
او در کنار طاهرهی صفارزاده، دو نام شاخص جریان شعر منثور در دهههای نخست پس از انقلابند که اشعارشان در میان جریان شعر روشنفکری نیز پذیرفته شده و در تحقیقات ادبی، بارها بر سبک ویژهشان تصریح شده است.
از شاخصترین دفترهای او میتوان به "سرود رگبار" و "در سایهسار ولایت" اشاره کرد که سبک خاص گرمارودی را به مخاطبان شعر دینی معرفی کرده است.
گرمارودی در شعر سپید، از طرفی متمایل به جریان شعر زبانگرای دهههای چهل و پنجاه است و از دیگرسو به سرودههای شاملو نظر دارد و کوشیده، زبان تلفیقی این دو شیوه را با زبان شعر نوخراسانی و آثار ادبی کهن و متون دینی، در آمیزد.
علاوه بر سپیدسرودههایش، او در مثنوی و قصیده نیز جایگاهی متمایز دارد؛ تا آنجا که کمتر شاعری از همنسلانش را میتوان نام برد که در سرودن چکامههای استوار، همتراز او باشد.
از دیگر ویژگیهای اشعار او علاوه بر تنوع معنایی و استواری زبانی، میتوان به عمق معنا و رابطهی بینامتنی برجسته در اشعارش اشاره کرد؛ هرچند برخی منتقدان، زبانورزی و جلوههای کوششی ترکیبسازانه در اشعارش را، بیش از نیاز و سلیقهی مخاطب میدانند.
#شعر_فاخر_بخوانیم
#شعر_معاصر
#علی_موسوی_گرمارودی
#نقد_شعر
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
"به بهانهی زادروز رهی معیری"
خاطرهای از عبدالعلی دستغیب دربارهی استاد خالقی و رهی معیری
#نقد
#شعر_معاصر
#رهی_معیری
#عبدالعلی_دستغیب
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
«توللی و شعر احساسگرای پس از نیما»
توللی شاخصترین شاعر دههی 20 در شکلگیری و رواج شعر رمانتیک پس از نیما است. او پیش از ارائهی بیانیهی شعری اش، از یکسو به اندیشههای رمانتیک نیما توجه دارد و از دیگر سو، از شاعران جوان مطرح شده در مجلهی سخن است. رمانتیسیسم توللی آمیزهای متعادل از شعر غنایی فارسی( بهویژه شعر آذربایجانی و عراقی) و رمانتیسیسم فرانسوی است و از اواسط دههی بیست(1324/1325) با انتشار اشعاری چون باستانشناس، عشق رمیده، دور، شعلهی کبود و شعر مریم که نمونهای کامل از نگاه شاعرانهی اوست، به جریان شعر فارسی معرفی می.شود.
نگاه احساسی و رازآلود به هستی، سِحر طبیعت و توصیف آرام، استفاده از قالب چارپاره با وزن کوتاه و تغییر طول برخی سطرها، التزام در تکرار واژههای آغازین مصراعها برای تقویت وحدت طولی شعر، بهرهگیری از تصاویر متعدد طبیعت در قالب ترکیبهای زنده، توجه متعادل به سنتهای ادبی و کاربرد مناسب ردیف و قافیه، از ویژگی های رمانتیسیسم توللی است که در آثار او بهویژه شعرهای «دور» و «مریم» دیده میشود.
نقطهی تکامل نگاه شاعرانهی توللی را در نخستین مجموعه شعر او، «رها» میتوان دید. بسیاری از منتقدان مهمترین اتفاق سال 1329 را انتشار این کتاب از فریدون توللی میدانند. (شمس لنگرودی، ۱۳۹۰، ج۱: ۴۱۲) در این مجموعه که پرچمدار شعر نوتغزلی است، عشق و شکست و سکوت و غم و نومیدی مضامین اصلی را تشکیل میدهد. توللی در این مجموعه هم بر سنتیسرایان و هم نیما و پیروانش خرده می (گیرد. شعر پیشنهادی او معجونی از معانی تازه در قالب الفاظ و عبارت های جدید و خوش آهنگ است.(یاحقی، ۱۳۸۹: ۶۶)
اهمیت «رها» علاوه بر اشعار شاخصی که در آن ارائه شده، بیانیهای است که توللی در مقدمهی مجموعه ی خود منتشر کرده است. در این مقدمه، توللی به نمایندگی سنت گرایان جدید(نوقدماییها)، اصول شعر مورد نظر خود را در پاسخ به نیما و شاعران نیمایی، مطرح کرده است.
از کتاب نیما و پیروانش، محمد مرادی
#شعر_معاصر
#توللی
#شعر_نوتغزلی
(پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشتهای محمد مرادی)
https://eitaa.com/mmparvizan
"سمبولیسم انتقادی و شعر شاملو"
سمبولیسم انتقادی، با نگاهی انسانی و معتدل به انتقاد از وضعیت موجود میپردازد و بهسازی رابطهها و رفتارهای اجتماعی را تنها راه رسیدن به جامعهای نسبتا آرمانی میداند؛ بیآن که الگویی از یک جامعه ی کاملا آرمانی ارائه دهد. پس از نیما بسیاری از اشعار اجتماعی شاعرانی چون: احمد شاملو، فروغ فرخزاد و برخی شعرهای اخوان، شفیعی کدکنی، محمدعلی سپانلو و... را از این دست میتوان دانست. سمبولیسم انتقادی از منظر بستر انتقادها و تاکیدی که شاعر بر فرد یا جامعه دارد به دو موج سمبولیسم انسانی و شهری نیز قابل تقسیم است؛ البته در کنار این دو شاخهی اصلی، میتوان از نوعی دیگر با عنوان سمبولیسم طبیعتگرا نیز نام برد که در حد فاصل سمبولیسم فردی و اجتماعی قرار میگیرد. دیگر ویژگیهای اصلی سمبولیسم انتقادی را میتوان این گونه طبقهبندی کرد:
-نزدیکی به بوطیقای شاعرانهی نیما بیش از دیگر جریانهای شعر اجتماعی و امکان برداشت چندلایه از شعرها.
-استفاده از تمام امکانات موسیقایی شعر نیمایی، بلند و کوتاهشدن قابل توجه مصراعها، کاربرد نسبی قافیه و استفادهی بیشتر از وزنهای مرسوم بحر رمل، مضارع و هزج.
- تکرارشوندگی نمادهای طبیعی و عمدتا منفی در شعرها و همچنین بهرهگیری از فضاسازی برای ترسیم وضعیت نابهسامان جامعه.
- غلبهی سیاهی و فضای یاسآلود بر شعر و توجه بیشتر به فردیت در مقایسه با جریان سمبولیسم سیاسی.
-گسترهی دامنهی واژگان و تنوع لحن و شگردهای زبانی شاعران.
- اندیشهمحوری، توجه به مخاطب خاص و وسعت دایرهی تفسیر اشعار و نمادهای آن.
شعر زیر از احمد شاملو را می توان نمونهای موفق از سمبولیسم انتقادی دانست.
"مه"
بیابان را سراسر مه گرفته است.
چراغ قریه پنهان است؛
موجی گرم در خون بیابان است.
بیابان – خسته
لببسته
نفس بشکسته
در هذیان گرم مه عرق میریزدش آهسته
از هر بند.
«-بیابان را سراسر مه گرفته است. (میگوید به خود عابر)
«سگان قریه خاموشند.
«در شولای مه پنهان، به خانه میرسم، گلکو نمیداند. مرا ناگاه در
درگاه ميبیند
به چشمش قطرهاشکی بر لبش لبخند، خواهد گفت:
«-بیابان را سراسر مه گرفته است … با خود فکر میکردم اگر مه
همچنان تا صبح
[میپايید مردان جسور از خفیهگاه خود به دیدار عزیزان باز میگشتند».
بیابان را
سراسر
مه گرفتهاست.
چراغ قریه پنهان است؛ موجی گرم در خون بیابان است.
بیابان- خسته لببسته نفس بشکسته در هذیان گرم مه عرق میریزدش
آهسته از هر بند...
"نیما و پیروانش: جریانشناسی شعر نیمایی"
#شعر_معاصر
#شاملو
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"دو کوچه تا نیما"
درآمدی بر جریانشناسی شعر مشروطه/ محمد مرادی
تحلیلی بر زبان و خیال و ساختار شعر مشروطه و معرفی شاعران:
#ادیب_پیشاوری #ادیب_نیشابوری #ادیب_المالک #عشقی #بهار #ایرج #لاهوتی #نسیم_شمال #فرخی #شمس_کسمایی #تقی_رفعت #جعفر_خامنهای و ...
به بهانهی سالروز مشروطه (۱۴ مرداد ۱۲۸۵)
#شعر_معاصر
#شعر_مشروطه
#نقد
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
«کودتای ۲۸ مرداد و شعر نو فارسی»
یکی از رویدادهای سیاسی- اجتماعی دوران معاصر که تاثیری شگرف و همهجانبه بر ادبیات و فرهنگ و شعر ایران عصر پهلوی، گذاشته کودتای 28 مرداد 1332 بوده است.
اهمیت این رویداد در تاریخ ادبیات معاصر به اندازهای بوده که منتقدان شعر معاصر در کنار دو انقلاب مشروطه و اسلامی، این رویداد را در جایگاه یکی از تعیینکنندهترین بزنگاههای تاریخی، برای جریانشناسی تاریخ ادب معاصر قرار دادهاند. این اهمیت را در اغلب کتابهای تاریخ شعر معاصر و ادوار آن میتوان دید؛ تا جایی که سرفصل تحول میانهی عصر پهلوی، در نظر منتقدان منطبق با این رخداد مهم سیاسی تنظیم شده است. جایگاه این حادثه را در کتابهای ادوار شعر فارسی شفیعی کدکنی، چشمانداز شعر نو ایران زرقانی، جریانشناسی شعر فارسی حسینپور چافی، تاریخ تحلیلی شعرنو شمس لنگرودی و دیگر کتابهای مرجع شعر معاصر میتوان دید.
چرخش سیاسی حاصل از این اتفاق، تغییری جدی را در بدنهی شعر فارسی و جریانهای وابسته به آن پدید آورده؛ از جمله کمرنگ شدن نقش آشکار ادبیات روسگرای برآمده از "نشست نویسندگان و شاعران ایران و شوروی" و فعالیتهای سیاسی دههی ۲۰ و حرکت این شاخه، به سمت شعر نمادین چپگرا که در آثار کسانی چون: کسرایی نمود یافته و به شعر چریکی و مبارزاتی دههی بعد منتج شده است.
این تغییر فضارا در دگرگونشدن ذائقهی نقد ادبی، تاثیرپذیری از ادبیات اروپا و آمریکا و تقابل شعر متعهد و شعر زبانگرا هم میتوان رهگیری کرد.
در دههی سی، شعر نمادگرای نیمایی، با فضایی مبهم و مهآلود و زمستانی و تاریک، قوت مییابد؛ جریانی که آغاز آن با نیما و اوج آن با اخوان و شاملو و دیگر پیروان شعر اجتماعی نیماست.
شاخهای دیگر از شاعران پس از کودتا، سرگردان و نامید به تخدیر و سیاهی و پوچی و مرگ و عصیان و عشقهای برهنه متوسل میشوند؛ جریانی پرمخاطب که بر آمده از ناامیدیهای رایج در فضای جامعه است. این شاخه در بُعد عصیانی خود در آثار کارو و نادرپور و توللیِ نوقدماییِ پس از کودتا و دفترهای نخستین فروغ و آثار بسیاری دیگر از شاعران چارپارهسرا و نیماییگوی فارسی جلوه یافته است؛ هرچند برخی شاعران رمانتیک این دوره کوشیدهاند، بین مفاهیم تغزلی و اجتماعی- مبارزاتی، آشتی ایجاد کنند؛ اتفاقی که در برخی سرودههای ابتهاج و نصرت رحمانی منعکس شده است.
#شعر_معاصر
#جریان_شناسی
#کودتا
#نیما_و_پیروانش
https://eitaa.com/mmparvizan
«اخوان و سمبولیسم آرمانی اسطورهگرا»
یکی از عناصری که جریان شعر نمادگرای آرمانی را رنگی ایرانی بخشیده، تجلی مضامین و جلوههای کهن ایرانی در آن است. مهمترین شاعری که در دوران پهلوی کوشیده است، با بهرهگیری از اسطورهها و داستانهای حماسی، جهانی آرمانی را به مخاطب القا کند، مهدی اخوان ثالث است. آرمانشهر او در این دسته از سرودهها نه در جهان واقعیت شکل میگیرد و نه در ذهن او؛ بلکه شهر آرمانی او پیش از این در جهان اسطورهها و در گذشتهی فرهنگ فارسی وجود داشته است. این جهان آرمانی_ اسطورهای را در اشعاری چون: «آخر شاهنامه»، «میراث»، «قصهی شهر سنگستان» و «شوش» بهوضوح میتوان دید. ویژگیهای اصلی این دسته از اشعار مهدی اخوان ثالث از این قرار است:
-تلاش برای بازسازی جهان آرمانی با بازخوانی داستانها و اسطورههای کهن بدون برقراری مشابهت مشخص با وضعیت جامعهی عصر شاعر.
- حس افتخار به گذشتهی ملی و حسرت بر از دست رفتن داشتههای گذشته.
-توجه به باستانگراییهای واژگانی، آوایی و نحوی و نزدیکی به زبان حماسی سبک خراسانی.
-فراوانی ترکیبهای مقلوب و استفاده از سکونهای فراوان به شیوهی شعر سدههای ۴ و ۵.
-بلند و کوتاهی سطرها و تمایل به استفاده از قافیه در طول شعر.
-ارائهی آمیزهای از سمبولیسم اجتماعی حماسی و سمبولیسم آرمانی اسطوره گرا.
میراث
پوستینی کهنه دارم من.
یادگاری ژندهپیر از روزگارانی غبارآلود.
سالخوردی جاودانمانند.
مانده میراث از نیاکانم مرا این روزگار آلود
جز پدرم آیا کسی را میشناسم من؟
کز نیاکانم سخن گفتم.
نزد آن قومی که ذرّات شرف در خانهي خونشان
کرده جا را بهر هر چیز دگر، حتی برای آدمیت، تنگ
خنده دارد از نیاکانی سخن گفتن، که من گفتم.
… این دبیر گیج و گول و کور دل: تاریخ،
تا مذَّهب دفترش را گاهگه میخواست
با پریشان سرگذشتی از نیاکانم بیالاید؛
رعشه میافتادش اندر دست... .
#اخوان_ثالث
#شعر_نمادگرا
#شعر_معاصر
#کتاب_نیما_و_پیروانش
#ایران_ستایی
(پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشتهای محمد مرادی)
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"شاعر غزل و ترانه"
محمدعلی بهمنی، از دو جهت بر ادبیات روزگار ما تاثیر نهاده است. اوج این تاثیرگذاری را در دهههای پنجاه تا هفتاد میتوان دید؛ حضور او در محافل ادبی دهههای هشتاد و اوایل نود نیز از منظر تاریخ ادبیات معاصر هدایتگر برخی شاعران جوان بوده است.
در ترانههای او، زبان ساده، توجه به خاطرات و حسّ غربت و قافیهگزینی موثر، از عوامل زبانزد شدن برخی سرودههایش بوده است. در غزلهای او نیز، نشانههای همین سادگی و استفادهی موثر از خطاب و گفتگو، روایت و نزدیکشدن به شیوهی زبانی برخی جریانهای پسانیمایی در غزل را میتوان دید. نقش او و غزلسرایان همسلکش را بر شکلگیری جریان غزل نو/متفاوت در اواخر دههی هفتاد و دههی هشتاد نباید ندید گرفت.
#محمد_علی_بهمنی
#شعر_معاصر
#غزل
#ترانه
https://eitaa.com/mmparvizan