فصلنامه دیباج 10.pdf
12.87M
فصلنامهی دیباج
بهار ۱۴۰۲
ویژهی ادبیات مقاومت
با مقالات و یادداشتهایی از:
محمدعلی آذرشب
محمدرضا سنگری
محمد مرادی
حامد صافی
مرتضی حیدری آل کثیر
و...
@mmparvizan
"نوخسروانیهای خراسانی/ نقدی بر کتاب رمه در مه"
بخش اول
با شبان گفت گرگ سرگردان:
"رمهات را به دشت برگردان
قریه در بوی خون پراکندهست"
"رمه در مه"، نام مجموعهای از شاعر نامآشنای کاشان، علیرضا رجبعلیزاده است که موسسهی شهرستان ادب، آن را در سال ۱۳۹۷ منتشر کرده است.
این مجموعه، در عصر تنوعِ گونههای شعر کوتاه، یکی از نمونههای قابل تامل از اشعار سهلختی است که شاعر ۱۱۰ سرودهی نوخسروانی را در آن گنجانده است. تجربهای که پیش از این، در دیگر مجموعههای این شاعر نیز ردّ آن را میتوان جست.
در این یادداشت کوتاه، برخی ویژگیهای ادبی پررنگ در این مجموعه، نقد و از این طریق، علاوه بر تحلیل نگاه و سبک شاعر، برخی زوایای پنهان این اثر به مخاطبان معرفی خواهد شد.
_ الف: نوع کاربرد اوزان
۱_ از مشخصات مثبتِ این مجموعه، در مقایسه با معدود آثار مشابه، نوع کاربست وزنهای عروضی در اشعار است. اگر مصراع پایه را در نوخسروانیهای شاعر، اساس بررسی قرار دهیم به ۲۶ وزن در ۱۱۰ شعر کوتاه میرسیم که نشاندهندهی دایرهی متنوع انتخاب، در اوزان این دفتر است.
۲_وزن ۵۹ نوخسروانی از بحر رمل و عمدتا از ارکان "فاعلاتن" و "فعلاتن" تشکیل شده؛ نکتهای که موید پیوند موسیقایی این دفتر با سنت شعر نیمایی و بیش از همه پیوند با اشعار شاعرانی چون نیما و اخوان است.
اوزان بحر "مضارع" در دستهی بعدی انتخاب شاعر قرار گرفته و ۲۵ شعر، بر پایهی این بحر سروده شده است. کاربرد بحر متقارب در ۱۰ شعر نیز، بیش از همه موید پیوند شاعر با ادب حماسی و اشعار شاهنامه است و در ۸ شعر نیز از زحافات "مفاعیلن" و بحر هزج استفاده شده است.
۳_ در ۷۴ شعر، از سطرهایی با طول وزنی مساوی استفاده شده که نشاندهندهی ادامهی نمود سنتِ وزن اشعار کهن در نوخسروانیهاست. در ۲۶ شعر نیز، سطرها متناسب با محتوا و فضای شعر معاصر، بلند و کوتاه شدهاند که از آن میان، تنها در سرودههایی انگشتشمار، طول وزن در سه سطر متفاوت بوده است.
۴_ طول هجایی سطرها در حدود ۸۰ درصد اشعار، به شیوهی اوزان کهن نهایتا ۱۶ هجاست. در تعدادی از شعرها نیز که از ارکان مفاعیلن، فاعلاتن و فعلاتن ساخته شده، سطرهایی با ۱۷ تا ۲۲ هجا، سروده شده است.
۵_ پر کاربردترین وزن پایه "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن/فاعلان" در ۲۴ شعر، نمود دارد. پس از آن، اوزان "فاعلاتن مفاعلن فعلن/فعلان/فعلان/فعلن" و "فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع" و "فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع" و "فعولن فعولن فعولن فعل"، به ترتیب در ۱۷، ۱۴، ۱۳ و ۸ شعر کاربرد داشتهاند.
در نگاهی کلی و با درنظر گرفتن کلیشهی سهسطری در نوخسروانی، شاعر کوشیده با گسترش دایرهی انتخاب و تنوع اوزان، موسیقی بیرونی اشعارش را فراتر از حوزهی مرسوم دیگر شاعران، برگزیند؛ هرچند شعر سنتی همچنان بر موسیقی برخی اشعار سایه افکنده است.
ب_ ردیف و قافیه:
۱_ علیرضا رجبعلیزاده کاشانی، از شاعرانی است که در قالبهای شعر کهن چون قصیده و غزل اشعاری موفق سروده و همین نکته، سبب شده، موسیقی کناری اشعار سنتی، در سرودههای این مجموعه نیز پر رنگی بیابد. در ۳۶ نوخسروانی از دفتر "رمه در مه"، ردیف نمود دارد و این نکته، تایید کنندهی همین نگاه است. ردیفهای استفاده شده، عمدتا افعال ماضی و مضارع است که با فضای روایتمحور اشعار سازگاری دارد؛ البته در تعدادی از اشعار نیز بهندرت از ردیفهای اسمی و مرکب استفاده شده است.
۲_ قافیهمندی، به شیوهی نیما و بیش از او اخوان، از دیگر ویژگیهای این سرودههاست؛ چنانکه در تمام اشعار از قافیه استفاده شده است. شاعر همچنین، کوشیده، از امکان محدود سهسطری نوخسروانیها، در کاربرد قافیه بهره جوید، به همین دلیل، تنها در ۳ شعر، تمام مصرعها را مقفی سروده و در ۱۰۷ سروده، یکی از مصرعها را آزاد(بدون قافیه) انتخاب کرده است.
با اینحال، کلیشهی قافیهای، دومصرع پایانی، در ۶۴ شعر تکرار شده پس از آن، قافیهشدن دو مصرع اول در ۳۱ شعر نمود یافته و قافیه شدن مصرعهای اول و سوم فقط در ۱۲ سروده تجربه شده است.
#نوخسروانی
#علی_رضا_رجب_علی_زاده_کاشانی
@mmparvizan
"نقدی بر کتاب رمه در مه"
بخش دوم(پایانی)
ج_ زبان اشعار:
۱_ دقت در کاربرد زبان، صحت نحوی و انتخاب واژگان، از ویژگیهای این مجموعه و دیگر دفترهای شاعر است؛ بهطوری که در سرودهها، خطاهای دستوری و دودستگی زبانی بهدشواری نظر مخاطب را جلب میکند.
۲_ آرکائیسم، ویژگی غالب این مجموعه است که متاثر از شعر خراسانی کهن و نوخراسانی معاصر به اشعار شاعر راهیافته است. نوع ترکیبهای زبانی اضافی و مقلوب، بافت زبانی شاعرانی چون اخوان و تاحدودی نیما را به ذهن مخاطب متبادر میکند. استفاده از واژگان کهن، بهرهگیری از سکون در اضافهها، از دیگر شگردهای زبانی شاعر برای ایجاد تصرف زبانی و برجسته کردن بافت زبان است؛ ویژگیای که برای مخاطبان خاص، میتواند جذاب باشد. از همین دست است، ساخت ترکیبهایی چون: انساندرخت، باغ برفآمیغ، درختان مزدکی، استخوانآجین و ... که نشاندهندهی علاقهی شاعر به جهان شعر اخوان است.
د_ روایت و بینامتن تاریخی_ ادبی
۱_ در این مجموعه، هرچند روایت کارکردی چون دیگر دفترهای شاعر ندارد، همچنان از عناصر پیونددهندهی سطرهاست. کارکرد روایت را در گفتگوهای شخصیتها، اشیا یا شاعر، در تعدادی از سرودهها میتوان دید:
زین زرد زمانزدان خزانآزدگان/ برگی ندمید یا بهاری نشکفت؟/ زنبور زبانگرفته با زمزمه گفت...
نوع افعال و کاربرد آنها نیز بر تقویت کارکرد روایت در این کوتاهسرودهها افزوده است.
۲_ ارتباط بینامتنی از دیگر ویژگیهای این مجموعه است. گویا شاعر در میان جهان کهن و معاصر ایستاده و میکوشد با پرشهای ذهنی و متنی با گذشته و آینده، پیوند برقرار کند. حاصل این نگاه، در بسیاری از اشعار تلمیح یا بازسرایی عنصر یا عناصری از شعر و ادب گذشتگان و معاصران است. مثلا در اشعار آغازین مجموعه، پیوند میان شاعر و شاهنامه بهوضوع دیده میشود.
از میان شاعران معاصر نیز، بیش از همه نشان اخوان و نیما را در سرودهها میتوان دید؛ از این جمله است نشانههایی از اشعار "داروگ"، "مرغ آمین" و "ققنوس" نیما و همچنین "زمستان"، "باغ بیبرگی"، "قصهی شهر سنگستان" و "خوان هشتم" اخوان در تعدادی از نوخسروانیها.
ه_ مضامین و تصاویر
۱_ رنگ اشعار "رمه در مه" خاکستری متمایل به سیاه است. این مجموعه روایتگر اندوه، شکایت، درد و حسرت شاعر از روزگار خود و دریچهی فرورفتن در خاطرههای گذشته است، بیآنکه انسانِ نهفته در اشعار به گریزگاهی دست یابد. به همین دلیل، پوچی، نیستی، یاس و مرگ، به صورتی پنهان در رگرگ اشعار نبض میزند و در روح واژهها میلغزد.
۲_ منطق تصویری اشعار، سازگار با شعر نیمایی است. شاعر میکوشد در کاربردی نمادین از اشیا و محیط بهره گیرد و آنها را با عواطف درونی و آنات عمدتا فردی خود پیوند دهد.
۳_ تعدادی از عناصر محیطی، در اشعار پررنگی و تکرارشوندگی دارد. از این دست است: ابر و توصیفات مربوط به آن، باغ، پاییز و بیبرگی و برگریزان، برف، زمستان و سرما، مِه، تاریکی و شب، درخت و باد.
در مرکز همهی این تصاویر، انسانی ایستاده که گاه با محیط یکی میشود؛ مثل مضمون انسان_درخت و گاه از زبان آنان، درد و اندوه خود را روایت میکند.
#رمه_در_مه
#علی_رضا_رجب_علی_زاده_کاشانی
#نوخسروانی
#نقد_شعر
@mmparvizan
"نگاهی به مجموعهی ترمه/ نصرت رحمانی"
نصرت رحمانی (۱۳۰۸_ ۱۳۷۹) از شاعران حدفاصل جریان شعر نوقدمایی و شعر نوگرا در روزگار ماست که برخی منتقدان، او را یکی از ده شاعر شاخص جریان شعر پس از نیما میدانند. کوچ، کویر، ترمه، میعاد در لجن و...، برخی از مهمترین آثار اوست که در دهههای سی و چهل منتشر شده است.
مجموعهی ترمه، از آثار متمایز رحمانی است که شاعر در آن کوشیده است پیوندی متعادل بین شعر سنتی و شعر نیمایی برقرار کند؛ تحولی که به مجموعهی مشهور میعاد در لجن منتهی شده است. به مناسبت سالروز شاعر، چند ویژگی اصلی این مجموعه، فارغ از نوع نگاه رایج در نقد اخلاقی، معرفی میشود:
۱_ ترمه، مجموعهای شامل تعدادی چهارپاره، چند غزل، تعدادی شعر نیمایی و چند دوبیتی است که علاقهی شاعر را به هر دو جریان شعر نو و سنتی نشان میدهد.
۲_ در اشعار این مجموعه، چون بسیاری دیگر از دفترهای رحمانی، نگاه پرخاشگر و سیاه و گاه نیستانگارانهی شاعر را میتوان دید. شعر او آمیختهای از جریان شعر رمانتیک انقلابی و شعر نمادگرای سیاه و به گمان برخی منتقدان، شعر موسوم به مرگ است. تعدد تصاویر مربوط به موقعیتهای اجتماعی فرودین و اصرار بر اشاره به مفاهیم مربوط به مرگ، گریه و اندوه و رنگ سیاه اشعار، فضای آثار او را متمایز کرده است.
۳_ به نظر میرسد، رحمانی در چهارپارههایش بیش از همه متاثر از فضای شعری توللی بوده باشد؛ تشابه لحن و تصاویر و اصرار بر تخیل رمانتیک معترض و عصیانگر، از ویژگیهای چهارپارههای او در این دفتر است. البته تمایز او را در انتخاب وزن "مفتعلن فاعلات مفتعلن فع" برای چارپاره را، در تعدادی از این سرودهها میتوان دید.
۴_ نیماییهای او، گاه متاثر از نیما و گاه با اندکی تمایز به شیوهی شاعران دههی سی سروده شده است. شعر بوتیمار از این دفتر، ساحتی شبیه اشعار ققنوس و بیش از آن، مرغ آمین نیما دارد. از تمایزهای موسیقایی در نیماییهای این دفتر، استفادهی متعدد از رکن "مستفعلن" برای بسیاری از شعرهای نیمایی است که از این زاویه، حرکتی نوگرا در شعر نیمایی به شمار میآید.
۵_ در غزلهای رحمانی، فضای نوقدمایی غلبه دارد؛ هرچند در انتخاب ردیفها، نگاه یاسآلود شاعر را در واژهها و افعال متضمن مفاهیم منفی میتوان دید. دوبیتیهای این مجموعه نیز، در حد فاصل فضای شعر محلی و شعر نوقدمایی سروده شده است. موفقترین این کوتاهسرودهها، اشعاری است که در آنها به جسم معشوق یا عشق گناهآلود اشاره شده؛ ویژگیای که با مولفههای شعر دههی ۳۰ سازگاری دارد.
۶_ شاید گزاف نباشد که شعر نصرت رحمانی را شعر گناه و افیون و سیاهی و تباهی و سقوط بنامیم. او در زبانی یکدست و پشت پردهی ترکیبها و تصاویر، بیش از همه جهان اطراف خود را با این مولفهها وصف کرده است. نکتهی قابل تامل، بازتکرار برخی از ویژگیهای شعر او و شاعران شبیه به این جریان در سرودههای دهههای اخیر است؛ نکتهای که میتوان در دفترهای شاعران جوان روزگار، نشانههایی متعدد از آن را جستجو کرد.
#نصرت_رحمانی
#شعر_معاصر
@mmparvizan
aznoqtetaxat@bamun1.pdf
4.65M
از نقطه تا خط
نقدها و یادداشتهایی دربارهی نصرت رحمانی
#شعر_معاصر
@mmparvizan
"سوزنی به خود: جوالدوزی به دیگران"
یکی از دریچههای پیوند زبان و ادبیات و رسانه در روزگار ما، صدا و سیما و دیگر رسانههای صوتی و تصویری است. برای من که سالهاست با این رسانه؛ از زاویهی شعر و نقد و کارشناسی و غیره، ارتباط داشتهام و همچنان یگانه رسانهی مقبول خانوادگیام (با تمام کاستیها)، صدا و سیماست؛ بسیار پیش میآید که مخاطب برنامههای رادیویی و تلویزیونی باشم و مطالب برنامهها را از زاویهی علاقهی خود تحلیل کنم.
آنچه، بسیار ذهن من و امثال مرا از این زاویه مشغول کرده؛ نقش دانشکدههای زبان و ادبیات فارسی و دانشجویان و استادان این رشته در حفظ سلامت زبان و ادبیات در قاب رسانههای حقیقی و مجازی است.
کمتر روزی است که اشعار یا متونی از رسانه پخش نشود که از زاویهی زبان و ادب، بر آن خرده نتوان گرفت. تقریبا نسل مجریان بادانش که بتوانند شعری را بهدرستی از قاب رسانه بخوانند رو به انقراض است. حتی برخی مجریان شاخص برنامههای فرهنگی رسانه هم در درستخوانی موسیقی(وزن) یکشعر و تلفظ نسبتا صحیح واژهها دچار خطاهای متعدد میشوند. انتخاب اشعار و متنهای فاخر و مستند هم که یکی از چالشهای اصلی مجریان رسانههاست. اما علت اصلی این کاستی در چیست؟ همچنین کاستیهای دیگر در رسمالخط رسانه، تبلیغات، فیلمنامهها و نمایشنامهها، ترانهها و سرودها، اخبار، مباحث ویرایشی و دهها حوزهی دیگر که همه با زبان و ادبیات فارسی پیوند دارد.
اغلب مخاطبان، جوالدوزِ نقد را متوجه دریچهی تنگِ نگاه صاحبان رسانه میکنند. اینکه بسیاری از ادیبان و استادان نامور زبان فارسی، به دلایل سیاسی و غیر آن، میل یا اجازهی حضور در رسانه ندارند. یا اینکه تعدد برنامهها و اصرار بر کمیت در عصر شتاب، سببشده، تولید برنامههای یکبار مصرف بصرفهتر بهنظر رسد. از سوی دیگر سلایق مختلف سیاستگذاران و ترجیح تظاهر و جنبههای مربوط به (صدا و سیمای مجریان) بر استعداد ادبی و فخامت کلام در انتخاب آنان، از دیگر کاستیهای جدی رسانهی ملی در این حوزه است.
اما سوزنی هم باید به دانشکدههای ادبیات و بخشهای زبان و ادبیات فارسی و فعالان این حوزه زد. در دهههای اخیر، درسهای مقاطع مختلف این دانشکدهها، چقدر با نیازهای جامعه و فرهنگ در حوزههای تبلیغات، رسانه، فرهنگ، هوش مصنوعی و غیره سازگار بوده است؟ چند درصد از دانشآموختگان بخشهای ادبیات، توانستهاند مهارتهای لازم را حوزههای رسانه و نویسندگی و شاعری و ویراستاری و دهها حوزهی مربوط دیگر کسب کنند؟ آیا دانشکدههای ادبیات در کنار تربیت وارثانی برای شرح و تفسیر و تعلیم ادبیات کهن، توانستهاند خود را با حوزههای جدید ادبی سازگار کنند؟ دانشآموختگان زبان و ادب فارسی تا چهمیزان زبان رسانه و تبلیغات و حوزههای جدید را میدانند؟ اینها سوالهایی است که میتوان از طریق پاسخ به آنها، جانی تازه به کالبد زبان و ادبیات فارسی دمید. چون دیگز حوزههای دانشگاهی که وضعیتی تقریبا مشابه دارند.
#زبان_فارسی
#خود_اتهامی
#دانشکده_های_ادبیات
@mmparvizan
درنگی کوتاه بر منظومه 《کارخونه ساخت ایران》 از ناصر کشاورز
کارخونه ساخت ایران عنوان منظومهای است که ناصر کشاورز با زبان محاوره و در قالب تلفیقی چهارپاره-مثنوی آن را سروده است. بهنشر این منظومه را برای اولین بار در سال ۹۸ در ۲۴ صفحه منتشر کرده است.
مجید صابری نژاد تصویر گر این کتاب است.
منظومه کارخونه ساخت ایران روایتی ساده از رفتن کودکی به مغازهای برای خرید اسباب بازی است. اسباب بازیهای مختلف و مورد علاقهی کودکان چون باربی، بتمن، باب اسفنجی و پلنگ صورتی در گفتگویی با کودک در تلاشند تا او را متقاعد به خریدن آنها کنند اما در تمام گفتگوها کودک میداند که آنها به دنبال گرفتن پول او هستند و از خریدن آن اسباببازی ها امتناع میکند. اگرچه در این روایتها شاعر به دنبال تشویق کودک برای استفادهی بهتر از پولش است اما با توجه به جذابیت اسباببازی و علاقه کودک به آنها این دیالوگها حالتی شعارگونه پیدا کرده و از واقعیت ذهنی کودک به دور است و به نظر میرسد این نتیجهگیریها تنها خواستهی خوانندهی نهفته در متن سازمان یا شخص سفارشدهندهی این منظومه است. در نهایت و پس از گفتگوی کودک با عروسکهای متعدد او تصمیم میگیرد کارخانهای داشته باشد که همه چیز را برایش ارزان تهیه کند و با کمک پدرش به این نتیجه میرسد که با مطالعه و خرید کتاب میتواند به این هدف برسد.
این منظومه به دلیل آموزشی بودن و احتمالا سفارشی بودن به دور از هرگونه شاعرانگی است.
شاعر وزن مفتعلن فعولن را برای سرودن انتخاب کرده است و تنگنای وزن گاهی باعث آسیب به موسیقی کلام شده است.
در برخی موارد هم شاعر دچار ضعف تالیف شده است؛ به عنوان مثال در بند زیر
تو فکر من یه باغ بود
با میوهی فراوون
مردما میخریدند
با قیمتهای ارزون
صفحه ۱۸
واژه مردم که اسم جمع است به ضرورت وزن جمع بسته شده است که خلاف دستور زبان فارسی است.
از دیگر ویژگیهای این منظومه دو دستگی زبان در شکستن واژگان است. این دو دستگی بیشتر در کلمات جمع دیده میشود.
با توجه به توانمندیهای ناصر کشاورز در دیگر مجموعهها، این کتاب را میتوان از آثار ضعیف او به حساب آورد و از نشر پر کار بهشر نیز انتظار میرود آثاری درخور منتشر کند.
معصومه مرادی
باشگاه کتاب کودک و نوجوان سیب نارنجی
#شعر_کودک
#ادبیات_کودک
#سیب_نارنجی
"به بهانهی اول تیرماه"
از زیرگونههای ادبی کمتر شناختهشده در شعر فارسی، توصیف ماهها و روزهای هفته و روزهای سیگانه است که در ادب فارسی، از دیرباز نمود داشته است. از شاعران شاخص فارسی در این حوزه، مسعود سعد را میتوان نام برد که در دیوان خود، سی روز فارسیان را توصیف کرده است.
امروز پنجشنبه اول تیرماه است. اگر بنا به سنت ایرانیان کهن، امروز را با نام اورمزد ( روز اهورامزدا خدای یگانه و نخستین روز ماه) بنامیم، این ابیات دیوان مسعود سعد، یادآور امروز است:
امروز، اورمزد است، ای یار میگسار
برخیز و تازگی کن و آن جام باده آر
ای اورمزدروی بده روز اودمزد
آن می که شادمان کندم اورمزدوار...
دیوان، ص ۶۵۹
در باورهای کهن، بین اورمزد و مشتری پیوند برقرار شده و نکتهی جالب اینکه، پنجشنبه نیز، به مشتری نسبت دارد:
باشد ابروی و موی و خوی تو خوب
پنجشنبه به مشتری منسوب
دیوان ص ۶۶۹
او همچنین در توصیف ماههای فارسی، ابیاتی نیز دربارهی تیرماه سروده است:
ماه تیر است ای نموده تیره از روی تو ماه
می درین مه لعل روشن گردد ای مه می بخواه
وقت نعمتهاست لیکن نعمتی چون می مدان
جان بدین گفته که من گفتم گواه آید گواه...
دیوان ص ۶۵۵
جدا از وصفهای از این دست دربارهی تیرماه که عمدتا این ماه را به تابستان و موقعیت خورشید و گرما و میوه و می، نسبت دادهاند؛ در شعر فارسی، بارها از واژهی تیر به معنای پایان تابستان و خزان استفاده شده که در مجالی دیگر به تنوع انعکاس معانی تیر در شعر خواهیم پرداخت.
#مسعود_سعد
@mmparvizan