eitaa logo
پرویزن
510 دنبال‌کننده
204 عکس
15 ویدیو
76 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
"برکه و ماه" را می‌توان شاعری متمایل به دو حوزه‌ی ادبی دانست. از سویی او شاعری متمایل به سبک است و از دیگر سو، جلوه‌هایی از جریان شعر را در غزل‌هایش می‌توان دید. حاصل این تلفیق، کلیشه‌ها و است که در و اشعارش دیده می‌شود. این‌که مخاطبان دو جریان ادبی یادشده، عمدتا از طبقه‌ی میانه‌ی علاقه‌مندان مطالعات ادبی هستند، سبب می‌شود، در شعر فاضل، به دلیل اصراری که در جلب نظر این مخاطبان دارد،  چندان نشانه‌ای از نوآوری و جسارت‌های ادبی نتوان دید. به همین دلیل، اگر دفترهای شعری او را ورق بزنیم، با تصاویر و مضامینی روبه‌رو می‌شویم که بارها در شعر دیگران تجربه و تکرار شده و حتی در شعر خود شاعر هم نمودی فراوان دارد. یکی از این ، تصویر در یا است. مشهورترین شعر با این مضمون بیت زیر است: مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست مضمونی شبیه به این تصویر را در شعر می‌توان دید(بنگرید به پانوشت)؛ همچنین در اشعار بسیاری از شاعران معاصر از جمله در زیر: دیدار ما/ چون آب و ماه/ چه دور چه در هم اما این تکرار، محدود به نیست. شعر فاضل سرشار از است؛ به‌طوری که یک تصویر موفق یا منسجم در اشعارش، خواننده را از مطالعه‌ی دیگر تصویرهای مشابه، بی‌نیاز می‌کند. اگر بیت موفق گذشته از او را در اولین غزل از اولین دفترش،    بخوانیم، تکرار این تصویر را پس از این هم در دفترهای او شاهدیم، با این یادآوری که هیچ‌یک از تصاویر بعدی به قوت تصویر نخستین پرداخت نشده است: سنگ در برکه می‌اندازم و می‌پندارم با همین سنگ‌زدن ماه به هم می‌ریزد البته مضمون ساخته شده از برکه و ماه در این شعر، متفاوت با مضمون قبل است؛ اما عناصر سازنده‌ی تصویر یکی است. با این حال مضمون ماه و برکه در بیت دیگری از گریه‌های امپراتور، دقیقا همان مضمون قبلی است: کی به انداختن سنگ پیاپی در آب ماه را می‌شود از حافظه‌ی آب گرفت؟ در بیت زیر هم اساس تصویر بر ماه و برکه است: چیزی ز ماه بودن تو کم نمی شود گیرم که برکه‌ای نفسی عاشقت شده است همچنین ماه و دریا: به تمنای تو دریا شده‌ام گرچه یکی است سهم یک کاسه‌ی آب و دل دریا از ماه بگذریم از این که تصویر ماه در ظرف از مضامین رایج در ادب کهن به ویژه متون عرفانی نیز بوده است. هنر آن است که عکس تو بیفتد در ماه ماه در آب که همواره فرو ریختنی است * تو قرص ماهی و من برکه‌ای که می‌خشکد خود این خلاصه‌ی غم‌های روزگار من است در دیگر دفترها هم تصویر ماه و آب نمودی مشخص دارد. از جمله در : موج شوریده دل آشفته‌ی ماه است ولی ماه را طاقت آشفتگی دریا نیست هرچند در این دفتر تصاویری دیگر پر تکرار شده‌است. نتیجه آنکه از میان عناصر طبیعی و اشیای پیرامون شاعر، تعدادی معدود را می‌توان مشاهده کرد که در اشعار او انعکاس یافته و در دفترهایش تکرار شده است. تصویر ماه در برکه یکی از تصاویر پرتکرار شاعران رمانتیک اروپایی و فارسی است که حتی به تابلوهای نقاشی هم راه یافته و در معدود ابیات فاضل، بارها تکرار شده است.  در یادداشت های دیگر، به معرفی دیگر مضامین پر تکرار در غزل‌های او خواهیم پرداخت. * قاآنی: چو عکس ماه که افتد درون چشمه ی روشن به چشم من همه نزدیکی و ز من همه دوری @mmparvizan
"گل و مزار" از دیگر تصاویر پرتکرار و شده در ، تصویر و مزار است. این تصویر نیز در اشعار او کارکردی رمانتیک دارد و بارها در اشعار تکرار شده است. از میان دفترهای شاعر، این مضمون بیش از همه در نمود یافته و مشهورترین بیت ساخته شده بر اساس آن، نمونه‌ی زیر است: ای گل گمان مکن به شب جشن می م‌روی شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند تصاویری از گل‌های مربوط به مزار را در دیگر ابیات نیز می‌توان دید: شبی به لطف بیا بر مزار من، شاید بروید آن گل سرخی که بر مزارم نیست یا در بیت زیر: بس که گل‌هایم به گور دسته‌جمعی رفته‌اند دیگر از گل پ‌های پرپر خاک گلدان پر شده است * گلی که آمده بر خاک من نمی‌داند هزار غنچه‌ی خشکیده در کنار من است تصویر گلِ مزار، در دیگر دفترها کمتر نمود یافته و می‌توان نشانه‌ی آن را در تصاویر متفاوتی چون، گل‌های روی میز دید؛ تغییری که شاید در مسیر خروج از کلیشه‌های قبل صورت گرفته باشد: شکایت از غم پاییز برگ‌ریز بس است مرا تبسم گل‌های روی میز بس است نکته‌ی تامل برانگیز، شباهت تصاویر اشعار فاضل نظری با کارت_پستال‌هایی است که به‌فراوانی در دسترس مخاطبان است. تا جایی که می‌توان محتمل دانست؛ برخی از این ابیات متاثر از برخی تصویرها یا نقاشی‌ها سروده شده است. بسیاری از این الگوهای تصویری را در دیگر مضامین تکرار شونده‌ی اشعار او نیز می‌توان دید؛ مواردی که در یادداشت‌های بعدی به آن‌ها اشاره خواهد شد. @mmparvizan
رنگ در اشعار منزوی.pdf
281.4K
تنوع متمایز رنگ در اشعار حسین منزوی، محمد مرادی، مجلۀ شعرپژوهی دانشگاه شیراز ۱۶ اردیبهشت: سالگرد درگذشت حسین منزوی @mmparvizan
"  غزلی به طعم پیدایش" بين صد گرگى كه از این چاه پیدا می‌شود یوسفی-بینی وَ بین الله- پیدا می‌شود؟! خواب گرگ و چاه دیدم، خواب برق دشنه نیز ای شب تبدار! قرص ماه پیدا می‌شود؟ ابن سیرین! یک ستاره نیست درخواب "عزیز" آفتابی کی بر این درگاه پیدا می شود؟ * تا ترنج و کارد آمد در میان، معلوم شد چون زلیخا چند خاطرخواه پیدا می‌شود دست من خالی ست ای یوسف‌فروشان! نگذرید در بساطم عاقبت یک آه پیدا می شود آی مردم! دارد این ابیات، بوی پیرهن عشق، بعداز مصرعی کوتاه پیدا می‌شود * چشم‌هایم خیره بر گلدان حسن یوسف است سوره‌ای در برگ‌ها ناگاه پیدا می‌شود دفتر یکی مجموعه‌های شاعر روحانی، محمدحسین انصاری‌نژاد است که به همت منتشر شده و یکی از نامزدهای جایزه‌ی بوده است. قالب اصلی این مجموعه است و پیش از این، به بهانه‌های مختلف بارها آن را از نظر گذرانده‌ام. یکی از زیباترین غزل‌های این مجموعه، شعر است که هرچند این روزها توجهی به حفظ شعر ندارم، به دلیل مرور و خوانش‌های مکرر، ابیاتی از آن را به حافظه سپرده‌ام. این غزل یکی از متمایزترین غزل‌هایی است که در دهه ی اخیر با درون مایه ی و در این بافت زبانی،  خوانده یا شنیده‌ام؛ اما علت این موفقیت شاعر در چیست؟ پاسخ به این پرسش را در چند سطر ادامه خلاصه خواهم کرد. شعر، طولی متعادل دارد و در وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن سروده شده است؛ وزنی مشترک بین دو سبک و که نشان‌دهنده ی پیوند دو سویه‌ی شاعر با این دو شیوه‌ی ادبی است. این فضای بینابین در ردیف دو کلمه‌ای غزل هم دیده می‌شود؛  هرچند غلبه‌ی معنای در ، نگاه معنامحور شاعر را در غزل ثابت می‌کند. به‌طوری که می توان گفت؛ شاعر در آثارش در کنار توجهی که به دارد، به و شاعرانه نیز پایبند است. اما دو ویژگی اصلی تمایز در این غزل چیست؟ نخست: معنای جاری در ابیات که پیوندی طولی را در شعر و در حول مفهوم "انتظار" شکل داده است. نکته‌ی تامل برانگیز، و سیر تحولی است که با تمرکز شاعر بر و در غزل دیده می‌شود و شعر را تقویت کرده است. نقش ردیف در شکل‌دادن به این پیوند،  در این غزل کاملا محوری است. در بیت اول، استفاده از عبارت "بَینی وَ بین الله" در کنار ردیف سوالی، نوعی استفهام انکاری را در شعر شکل داده است. گویا شاعر با وجود احساس نیازی که به دارد، با سوالی بسیار تردیدآمیز به این مفهوم نگریسته است. این تردید که با تصویر "یک یوسف ممکن در برابر صد گرگ موجود" شکل گرفته،  کفه‌ی ترازوی را در نگاه اول به سمت انکار چربانده؛ نکته‌ای که در نوع خود و در شعر شاعری حوزوی، فضایی تازه را ترسیم کرده؛ هرچند این انکار در پایان شعر به وضعیتی دیگر تبدیل شده است. در بیت‌های بعد، شاعر از آن تردید موکد، شعر را به سمت سوال‌هایی محتمل (از منظر تاکید) پیش برده؛ به‌طوری که گویا به مخاطب این پیام را منتقل می کند که هنوز امیدوار است تا ماه یا آفتابی ظهور کند؛ البته سوالی بودن ردیف‌ها، این مفهوم را در حد احتمال باقی می گذارد. در بیت‌های چهارم و پنجم، ردیف‌ها از حالت سوالی، به فضایی انشایی اما نزدیک به خبری، رسیده‌است. "خاطرخواهی" یا "آهی" که پیدا می‌شود؛ گویی روزنه‌ی امیدی برای "پیدایش" منجی در شعر فراهم کرده  است. سیر معنایی شعر در بیت پایانی به تکامل می‌رسد؛ آنجا که ردیف "پیدا می‌شود" خبری قطعی را درباره‌ی ظهور زیر عنوان"سوره‌ای در برگ‌ها" به مخاطب ارائه کرده و بر این اساس، شاعر در کلّ غزل، مخاطب را از سوالی به‌ظاهر نیست‌انگارانه به یقینی شبه‌عرفانی رسانده است؛ بی‌آنکه این حرکت به سختی و در قالب روایت یا صرف ادعای کلامی مطرح شده باشد. زاویه‌ی دومِ اهمیت این شعر، حرکت غزل است که در سایه‌ی ارتباط موثر، در شعر ایجاد شده است. خلاف ظاهر گسسته در برخی ابیات (به ویژه چهارم و پنجم)، یک رشته از تناسبات و ارجاعات برون متنی، تمام ابیات را به هم متصل کرده و آن حضور تلمیح یا بازخوانی بخشی از داستان (ع)  در شعر است. با این تمایز که شاعر صرفا به داستان اشاره نکرده؛ بلکه برخی از اجزای این را با استفاده از تخیل شاعرانه‌ی خود بازخوانی کرده و با دیگر اجزای معنایی و تصویری شعر پیوند داده است. "برآمدن گرگ از چاه به جای یوسف، داستان ستاره و آفتاب و آمیختن شخصیت یوسف نبی و و در کنار آن اشاره به عزیز، داستان کارد و ترنج و زنان مصر، ماجرای بازار برده‌فروشان و در پایان، جمع آن‌ها در ظهور "، منطق تصویری ابیات را کاملا پیوسته و منسجم ساخته است. علاوه بر این، تناسب واژه‌ها و ، بر تقویت انسجام  غزل افزوده است. @mmparvizan
"اشاره‌ای درباره‌ی مجموعه‌غزل اشاره" از شاعران شناخته‌شده در روزگار ماست. عمده‌ی مخاطبان، او را با فارسی و عربی‌اش می‌شناسند؛ اما انتشار مجموعه‌ی که ۶۰ غزل عمدتا عاشقانه‌ی او را در بر گرفته؛ تصویری متمایز از او را به مخاطب نشان می‌دهد. این مجموعه، دفتری پیراسته از شاعر است که در زمان انتشار مقبولیتی نسبی یافته و نامزد کتاب‌سال جمهوری اسلامی نیز شده است. در این یادداشت کوتاه، برخی ویژگی‌های این مجموعه واکاوی و نقد شده است. الف_ وزن: ۱۶ گونه‌ی وزنی در این مجموعه کاربرد داشته که نشان‌دهنده‌ی تنوعی نسبی در بافت عروضی اشعار است؛ همچنین از منظر استفاده از وزن‌های جویباری، کوتاه، بلند و دولختی، موسیقی غزل‌ها گوناگونی‌ دارد. یک چهارم غزل‌ها در وزن "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" سروده شده و گونه‌های "فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن" و "مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن"، دیگر اوزان اصلی این دفتر است. در مجموع ۳۲ غزل در این سه وزن سامان یافته که کلیشه‌ای متوسط را در مجموعه نشان می‌دهد. ب_ غزل‌ها در تعداد ابیات، طولی متوسط دارد و همه در ۵ تا ۸ بیت سروده شده است. از آن میان، ۲۵ غزل ۶ و ۱۷ غزل ۷ بیتی است؛ هرچند افراط کلیشگی مربوط به غزل جوان مضمون‌گرا در این مجموعه جلوه نیافته و شاعر حالتی میانه را در طول اشعار تجربه کرده است. ج_ ردیف: ۴۰ درصد غزل‌ها ردیف تک‌فعلی دارد؛ این ویژگی موید اهمیت روایت عاشقانه در ابیات است. ردیف‌های مرکبِ فعلی نیز کارکردی مناسب در اشعار دارد؛ اما هرچه شاعر به تجربه‌ی ردیف‌های چندکلمه‌ای و ردیف‌های اسمی تمایل می‌یابد؛ التزامی دشوار بر غزل‌ها سایه می‌افکند و گاه پیوند قافیه و ردیف به سستی می‌گراید. از آن‌جمله است کاربرد ردیف‌هایی چون: "گریسته‌است" (ص ۱۶)، "مرا واکند کسی" (ص۳۴)، "را قیچی کنم" (ص ۳۹) و "نخ‌نما" (ص ۷۳) در برخی ابیات غزل. د_ قافیه: تنوع موسیقایی و واژگانی قافیه‌ها در مجموعه، نسبی است. از ایرادهای محسوس در اشعار، تکرار ناخوشایند واژه‌های قافیه است که در غزل‌های ۷، ۱۰، ۱۹، ۲۶، ۳۱ و ۴۸ نمود دارد؛ هرچند شاعر آگاهانه این تسامحات را به کار بسته است. ه_ حشوهای اندکِ آوایی و موسیقایی: شاعر ناگزیر شده به ضرورت وزن چون غالب شاعران، در خوانش برخی کلمات تصرف ایجاد کند. از جمله، بلندخوانی چندباره‌ی "به" (ص ۱۷، ۴۶ و ...) و کارکرد غیرمصطلح "من‌را به جای مرا" (ص ۵۳ و ۴۶). و_ برخی سکته‌های موسیقایی که بر اساس نام‌آشنا بودن شاعر و تسلطش بر وزن، قاعدتا خطاهای تایپی است که لازم است در تجدید چاپ مجموعه بر طرف شود؛ از جمله در غزل ۱۵ که بیت سوم یک‌هجای اضافه و بیت آخر یک‌هجای کم دارد یا در غزل ۳۸ که قاعدتا در مصرع "که دست دوستی داده‌اند با هر باد"، صورت اصلی "دست دوستی‌ای" بوده است. ز_ دایره‌ی واژگانی مجموعه متناسب و زبان غزل‌ها عمدتا سالم و یک‌دست است. به‌ندرت دودستگی زبانی غیرشاعرانه و بدون تمهید در برخی از شعرها دیده می‌شود؛ برای مثال کارد همزمان "نباش و مباش" در غزل ۴۱ که محتملا خطای تایپی است؛ تنوع جنس برخی کلمات و نداشتن سنخیت در غزل ۳۹، اضافه بودن "ها" در مصرع پایانی غزل ۳۲ از منظر زبانی و ... . ح_ یکی از ایرادهای پنهان در این مجموعه، کم‌رنگی خودِشاعرانه‌ی مرتضی حیدری آل کثیر است. فردیتی که در شعر مذهبی او بیش‌تر نمود دارد. با این‌حال در برخی از غزل‌ها دو عنصر اشارات مذهبی و برخی جلوه‌های بومی در غزل‌ها انعکاس یافته که سبب شده، سبک فردی شاعر در ابیات نمایان شود. (بنگرید به غزل‌های ۵۳، ۴۵، ۳۵، ۳۰ و ...). خواندن این مجموعه‌ی غزل که از مجموعه‌های عاشقانه‌ی موفق در دهه‌ی گذشته بوده، به مخاطبانی که تا کنون آن را نخوانده‌اند پیشنهاد می‌شود. @mmparvizan
"حافظ و غزل‌سرایان دهه‌ی ۸۰" شعر حافظ به‌حدی در جان و کلام ایرانیان رخنه کرده که نشانه‌های آن را در زبان و جهان شاعران سنتی معاصر نیز می‌توان دید. نفوذ کلام او (از نظر زبان و معنا و موسیقی) در شعر پس از انقلاب به‌اندازه‌ای بوده که شاعران سنتی‌سرا، بارها در سروده‌هایشان به نام او اشاره کرده‌اند: در چشم‌های مست غزل‌گونه‌ات هنوز اعجازهای حافظ شیراز دیدنی است (کوهمال جهرمی، 1382: 31) از دفترم بی‌تو فقط شاخِ نباتی ماند که شعر می‌گوید خودش وقتی که حافظ نیست (هدایتی فرد، 1386: 34) شاعران معاصر، در دفترهاشان، بیش از همه به مضامین اشعار حافظ یا عاشقانه‌سرایی و رندی او اشاره کرده، یا از پیوندش با غزل و شیراز سخن گفته‌اند: در نوشخند چشم غزل‌خوانت ای غزال غوغای شعر حافظ شیراز با من است (خالصی، ۱۳۸۵: ۸۴) این نسیم امشب مگر از خاک حافظ می‌وزد کاین چنین در خلوتم عطر شب شیراز ریخت (ذکاوت، 1377: 64) آنان همچنین در مقامِ شاعری، خطاب به معشوق، خود را به حافظ مانند می‌کنند: مانده‌ام حافظ تورا در چندمین دفتر نوشت مانده‌ام سعدی تو را در چندمین باب آفرید (زارع، نجمه، 1385: ۷۰) اشاره به "فال حافظ" از دیگر مضامین منعکس در این سروده‌هاست: امشب از حافظ چشمان تو فالی زده‌ام در خود ای ماه سمرقند فرو ریخته‌ام (انصاری نژاد، 1386: 48) از دیگر زوایای مواجهه با حافظ در غزل شاعران دهه‌های اخیر، تضمین ابیات یا مصرع‌های اوست که این شیوه، در جریان‌های شعر عاشقانه و اجتماعی و مذهبی، بسامدی نسبی دارد: خلوتم را حافظ امشب آفتابي مي‌‌كند «دوش با من گفت پنهان كارداني تيزهوش» (انصاري‌نژاد، 1386: 51) «ثبت است بر جريده‌ي عالم دوام ما» ما عاشقيم از همه كس بي‌زوال‌‌تر (احمدي‌فر، 1385: 68) گاه نیز، بخشی از شعر حافظ در اشعار تضمین شده است؛ چون بیت زیر از غلامرضا طریقی: «المنته لله كه در ميكده ...» آمد من نيز چنان خواجه‌ي خود شكرگزارم (طريقي، 1386: 55) یا در نمونه‌های زیر: بايد به فال حافظ ايمان بياورم اي‌يوسف نيامده... «اي غايب از نظر...» (علي‌اكبري، 1384: 34) در معدودی از اشعار هم، تضمین به صورت بریده‌بریده انعکاس یافته؛ گویا ذهن شاعر در محدوده‌ی زمان خود و حافظ در رفت و برگشت بوده است: حافظ گشوده و مي‌خوانم... (دور فلك) وَ مي‌بندم آري (درنگ ندارد)‌ هان... وقت شتاب شد بانو (خالصي، 1385: 81) در برخي از تضمین‌های جریان شعر سنتی متفاوت یا روایت‌گرا، اقتباس از مفاهیم و ابیات حافظ تاحدودی متمایز با دیگر نمونه‌های سنتی و نیمه‌سنتی شعر معاصر است: من از تو‌ ياد گرفتم كه عاشقت باشم «به‌ياد آر محبان بادپيما را» فقط تناسخ را مي‌پذيرم از آن‌جا كه بوده‌اي وقتي حافظ اين غزل‌ها را... اگرنه شعر نمي‌گفت خواجه شمس‌الدين سپس نمي‌آمد پشت هم رديف كند «سهي قدان سيه‌چشم ماه‌سيما را» (ماه و مهر، 1385: 43) https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
رنگ در اشعار منزوی.pdf
281.4K
تنوع متمایز رنگ در اشعار حسین منزوی، محمد مرادی، مجلۀ شعرپژوهی دانشگاه شیراز ۱۶ اردیبهشت: سالگرد درگذشت حسین منزوی @mmparvizan