"تذکری دربارهی وزن غزلی پایداری"
رکن "فاعلاتُ" از زیرشاخههای بحر رمل است که بیشتر در شعر نیمایی و غزل معاصر کاربرد یافته است. ویژگیهای این وزن سببشده، در غزل برخی شاعران این وزن به صورت نادرست کاربرد یابد و اشعار از نظر تعداد هجا، طول یکسان نداشته باشند.
گویا شاعران زن، بیشتر دچار این خطای عروضی شدهاند. از جمله در کتاب "نیلبک/ گزیدهی غزل دفاع مقدس" سیمیندخت وحیدی غزلی با این مطلع ذکر شده است:
آفرین بر این زبان که آه و دم نشد
محمل شیوع شایعات هم نشد
که بر اساس آن، وزن اصلی غزل "فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فع" بوده است. در این شعر، از بیت سوم، خطای مرسوم خود را بارها نشان داده، چنانکه وزن بارها تغییر کردهاست:
آسمان، زمین، به هر کدام بنگری
او برآنچه خواست شد، من آنچه خواستم نشد
که وزن مصرع دوم "فاعلات فاعلات فاعلات فاعلن" شده است. یا در مصرعهای زیر که با ستاره مشخص شده؛ وزن از یک تا چهارهجا، بلند شده است:
مردمان شهر ما چرا هوار میزنند*
داد میزنند: هی ستم شد و ستم نشد*
سقفها به زیر تندبادها شکست و باز*
شهر من همیشه جهرم است؛ قامتی که خم نشد*
زنده است کشورم، به یمن نام هر شهید*
تا شهید زنده است، هیچ از این بهار، کم نشد*
این وطن همیشه چشمزخم میخورد، بدان
چشم هیچ دشمنی، برای اینقبیله نم نشد*
...
انتخاب با خداست، تو و من فقط وسیلهایم*
این کتابها یکیش، نون و والقلم نشد*
#وزن_شعر
#سیمین_دخت_وحیدی
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"یک نکته در دستور زبان شعر"
در دستور زبان فارسی و بهموازات آن در زبان شاعران کهن، کاربرد یای نکره در ترکیبهای اضافی و وصفی متفاوت بوده است. برای مثال در ترکیبهای وصفی، عمدتا "ی" پس از موصوف قرار میگیرد؛ مثل زنی زیبا، و در ترکیبهای اضافی به مضافالیه متصل میشود؛ مثل سقف خانهای.
فرض کنیم، در دستور کهن کلمهی استاد هم جایگاه صفتی و هم مضافالیهی داشته باشد؛ این گونه مخاطب دچار اشتباه نمیشود: همسری استاد؛ یعنی همسری که در کار خود استاد است و همسر استادی؛ یعنی همسر فردی که آن فرد استاد است.
در شعر بسیاری از شاعران معاصر، متاثر از زبان محاوره، "ی" در هر دو صورت وصفی و اضافی به کلمهی دوم متصل می شود. به ابیات زیر بنگرید:
هر که میبیند مرا احوالپُرست میشود
نام ما شاید مراعاتالنظیر تازهای است
من به خود میگویم : "او"، او نیز میگوید به خود
این زبان اختصاصی را ضمیر تازهای است
هر که را میبینم این جا کشتهی عشق کسی است
یک بلای دیگر آمد مرگ و میر تازهای است
این ابیات، بخشی از غزلی سرودهی آرش شفاعی بجستان از دفتر "شهریوری تو" است. اگر شاعر بخواهد به شیوهای که عالمان دستور زبان درست میدانند، ترکیبها را به کار ببرد؛ باید بگوید: مراعاتالنظیری تازه، ضمیری تازه و مرگ و میری تازه.
در شعر یاد شده از نظر وزنی ( اگر در خوانش همزهی است حذف نشود)؛ لطمهای به شعر وارد نمیشود و این کارکرد دستوری صحیح، با زبان نیمهسنتی غزل نیز تضادی ندارد. البته در غزلهایی که زبانی ساده، روزمره یا روایی/ محاورهای دارند، در چارچوب زبان غزل میتوان درباره ی رعایت کردن یا نکردن این قاعده ی دستوری تصمیم گرفت.
#محمد_مرادی
#نقد_شعر
#دستور_زبان
https://eitaa.com/mmparvizan
"ابیاتی از وحشی بافقی در ستایش پیامبر(ص) "
کسی مسیح شود در سراچهی افلاک
که پا چو مهر مجرّد کشد ز عالم خاک
به سیلخیز حوادث، اسیر کلبهی گل
ز طاق خانه نشیند به زیر موج هلاک
مقیم کشتی نوح است در دمِ طوفان
کسی که ساخته چون موج خانه در خاشاک...
محمّد عربی منشا حکایت کن
که کرده زیب قدش را به جامهی لولاک
قمر به حجرهی چرخ از عروس معجزهاش
نمود گرد گریبان به یک مشاهد چاک...
کجا به ملک کمال تو پای عقل رسد
که عالمیاست از آنسوی کشور ادراک
بهسوی من نگر از لطف یا رسولالله
ببین به این دل خونین و دیدهی نمناک
شود چو چشم پرآبم هزار کشتی غرق
دمی که قلزم* خوناب دل زند کولاک
در آتشیم چو وحشی ز سوز سینه ولی
چو هست قطرهفشان ابر رحمت تو چهباک؟
سحاب لطف بباران به ما سیهکاران
که حرف نامهی عصیان ما بشوید پاک
(دیوان وحشی، بهکوشش محمدحسن سیدان، صص ۱۶۰ و ۱۶۱)
*اقیانوس/ دریا
#شعر_دینی
https://eitaa.com/mmparvizan
"به بهانهی بزرگداشت شمس تبریزی و مولوی "
اگر کهکشان ادبیات فارسی، منظومهای بزرگ چون: مولوی دارد؛ قطعا یکی از مهمترین دلایل آن حضور شمس تبریزی در زندگی اوست. هرچند مولوی و خاندانش، پیش از شمس نیز صاحب منش عرفانی و ادبی بودهاند؛ بیشک مولانای شاعرِ اعجازگر، تنها با شمس هویت یافته است. اعجاب حضور شمس در حیات مولوی بهاندازهای است که کلیات او را به نام شمس میشناسیم؛ گویا دیگر القاب و شخصیتهای دیوان کبیر، اقمار پیرامون این خورشیدند.
نکتهای که به آن اشاره میشود؛ نقش حضور شمس در تشخیص نسبی زمان سرودن اشعار مولوی است. دانستن محدودهی سرایش این اشعار، به پژوهشگران کمک میکند چه در تصحیح اشعار مولوی و چه در تحقیق عناصر شاعرانهاش، نگاهی دقیقتر به او داشته باشند. از این منظر در طبقهبندیای میتوان غزلهای مولوی را از منظر ابیات پایانی و تخلص به چند دستهی زیر تقسیم کرد:
۱_ نخست غزلیاتی که مولوی در آنها از تخلص "خاموش" و بهضرورت وزنی "خامش/خموش/خمش" استفاده کرده است. چندصد غزل از دیوان کبیر از این دسته است:
خاموش که بحر اگر ترشروست
هم معدن گوهر است و دریاست
(دیوان ص ۲۶۹)
خمش کن همچو عالم باش، خموش و مست و سرگردان
وگر او نیست مست مست، چرا افتان و خیزان است
(همان، ص ۲۵۴)
"خاموش" تخلصی است که گویا سازگار با مقام "فنا" در عرفان مولوی است. آن را میتوان در مقابل "نی" در عرفان مثنوی دانست که ذاتی بهحق پیوسته و گوینده است و بعید نیست؛ غالب اشعار با این تخلص، در سالهای پیش از آشنایی با شمس (۶۴۲) سروده شده باشد.
۲_ در صدها غزل و بیش از هزارجای دیوان کبیر، از واژهی شمس استفاده شده است. شمس را میتوان نشاندهندهی مقام "بقا" در شعر مولوی دانست که مربوط به اشعاری است که پس از ۶۴۲ سروده شده و مولوی در بسیاری از آنها با القاب شمسالحق، شمس دین، شمس مفخر تبریز و شمس تبریزی از پیر خود یاد کرده است:
پیچیده ورق بر وی نوری ز خداوندی
شمسالحق تبریزی روشن حدقی مانده است
(همان، ص ۲۵۵)
مفخر جان شمس دین، عقل به تبریز یافت
آن گهری را که بحر در نظرش سرسری است
(همان، ص ۳۰۱)
آشنایی با شمس، آغاز اوج شور و شاعری مولوی است.
غزلیات شمسانهی مولوی دو دست است: یکی وصالی و دیگر فراقی، دستهای گویا در زمان حضور شمس تا ۶۴۵ سروده شده و شرح گفتگوها و تجربیات عرفانی با بیان وصالی است و دستهای دیگر؛ یاد آور غیاب شمس و شرح فراق مولوی است که محتملا بیشتر در فاصلهی سالهای ۶۴۶ تا حدود ۶۶۰ سروده شده است:
شمس تبریز آمد و جان شادمان
چونک با شمسش قران است ای پسر (همان، ص ۵۱۴)
قفا بداد و سفر کرد شمس تبریزی
بگو مرا تو که خورشید را چه رو و قفاست
(همان، ص ۳۰۳)
البته مولوی همزمان در برخی غزلها، از تخلص خاموش و لقب شمس در کنار هم بهره برده که این نکته نشان دهندهی ادامهی حیات تخلص "نخست" در این دوران از شاعری اوست:
ای شمس حق تبریز در گفتنم کشیدی
روزی دو در خموشی دم در کشید باید
(همان،ص ۴۳۰)
انعکاس فراوان واژهی تبریز در دیوان مولانا یکی دیگر از قرائن احتمالی کشف زمان سرایش غزلهاست.
این واژه گاه به تنهایی نماد شمس است؛ حتی به دلیل اهمیت گاه ردیف شعر شده است:
دیده حاصل کن دلا آنگه ببین تبریز را
بیبصیرت کی توان دیدن چنین تبریز را
هرچه بر افلاک روحانی است از بهر شرف
مینهد بر خاک پنهانی جبین تبریز را...
(همان، ص ۱۹۷)
۳_ حدود ۷۰ غزل نیز به نام صلاحالدین زرکوب، صوفی همنشین مولوی سروده شده که محتملا تاریخ سرایش آنها بین ۶۴۷ تا ۶۵۷ است. اهمیت او در شعر مولوی بهحدی است که در بیتِ تخلص برخی غزلها به صلاحالدین یا صلاح اشاره کرده است:
چون هست صلاح دین در این جمع
منصور و ابایزید با ماست
(همان، ص ۴۶۹)
ما دل به صلاح دین سپردیم
تا در دل او به یاد باشیم
۴_ بسیاری از غزلهای مشهور مولوی نیز در بیت پایان نشانی از تخلص ندارد. به همین دلیل از منظر زمانی دشوارتر میتوان دربارهی آنها قضاوت کرد؛ هرچند برخی قرائن سبکی و معنایی در تعدادی از این اشعار دیوان کبیر وجود دارد.
۵_ در کلیات شمس، اشاراتی اندک هم به حسامالدین چلبی وجود دارد؛ نکتهای که مویّد این نکته است که مولوی در زمان سرودن مثنوی (۶۶۲ تا ۶۷۲) به نام حسامالدین، کمتر از زمان شمس به غزلسرایی پرداخته است؛ حال آنکه در مثنوی بارها به نام حسامالدین یا حسام دین اشاره کرده و تنها یکبار از ترکیب صلاحالدین استفاده کرده است. با اینحال حتی در مثنوی، شوریدگی او را دربارهی شمس میتوان دید؛ تاجایی که میتوان گفت؛ وابستگی عاطفیاش به شمس هیچگاه افول نکرده است.
#شمس_تبریزی
#تخلص
#مولوی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از محفل شعر قند پارسی
شیراز
سالن سرای سخن
مرکز اسناد و کتابخانه ملی
https://eitaa.com/khabarnameshaeranshiz
#خبرنامه_شاعران
«ناصر خسرو و ستایش حضرت رسول (ص) »
در شعر ناصرخسرو، حضرت رسول(ص) دومین شخصیت دینی است که حضور مكرر او را میتوان دید؛ البته حکیم، علی(ع) را جانشین رسول معرفی میکند و در توصیفهایش رسول(ص) را بر علی (ع) و تمام پیامبران تفضیل میدهد. یکی از بسترهای اشارات ناصرخسرو، همراهي رسول و علي است. او ضمن توصیف دین حقيقي، از رسول در تایید فضل علی (ع) بهره میگیرد. در شعر او، رسول شهر علم است و علی تنها در و راه رسیدن به علم قرآن و دانش الهی است.
حضرت رسول(ص) که در شعر ناصرخسرو با نامها و القابی چون: محّمد، احمد، مصطفی، خیرالمرسلین، خیرالبشر، یاسین، پیمبر، رسول، پیغمبر و دیگر نامها از او یاد میشود؛ عمدتا همراه دین و مفهوم اسلام حقیقی مطرح میشود.
ناصرخسرو از ظلمها و تحریفهایی که به دست برخی مسلمانان بر دین رسول رفته، گلهمند است(ناصرخسرو،1368 :332):
نیم از آن کاینها بر دین محمد کردند
گر ظفر یابد بر ما، نکند ترک طراز
(همان: 113)
از شاخصترین سرودههای او در ستایش پیامبر، قصیدهای با ردیف «محمد» است که ابیاتی از آن در ادامه ذکر شده است:
گزینم قُران است و دین محمد
یقینم شود چون یقین محمد
یقینم که من هر دوان را بورزم
همین بود ازیرا گزین محمد
کلید بهشت و دلیل نعیمم
حصار حصین چیست؟ دین محمد
محمد رسول خدای است زی ما
همین بود نقش نگین محمد
مکین است دین و قُران در دل من
همین بود در دل مکین محمد
به فضل خدای است امیدم که باشم
یکی امت کمترین محمد
به دریای دین اندرون ای برادر
قران است دّر ثمین محمد
دفینی و گنجی بود هر شهی را
قران است گنج و دفین محمد
بر این گنج و گوهر یکی نیک بنگر
که را بینی امروز امین محمد؟
چو گنج و دفینت به فرزند ماندی
به فرزند ماند آن و این محمد
نبینی که امت همی گوهر دین
نیابد مگر کز بنین محمد؟
محمد بدان داد گنج و دفینش
که او بود در خور قرین محمد...
(همان: 129)
#شعر_دینی
https://eitaa.com/mmparvizan
« پیامبر(ص) و ویس و رامین فخرالدين اسعد گرگاني»
فخرالدين اسعد گرگانی از نخستین منظومهسرایان ادبیات عاشقانهی فارسی است که «ویس و رامین» او، بر عاشقانههای نظامی بهویژه «خسرو و شیرین» تاثیر گذاشته است.
در ابیات نخستین این منظومه، شاعر گرگانی ابیاتی شکوهمند در ستایش نبی مکرم(ص) سروده است. او در آغاز مدح خود، به توصيف شرايط تاريك و گمراهي حاكم پيش از مبعث آن حضرت پرداخته و سپس از ایشان با القابي چون: «آفتاب راستگويان، خجسته رهنماي راهجويان، چراغ دين، ابوالقاسم محمد(ص)، رسول خاتم، ياسين، احمد، سيد فرزند آدم و رهنماي خلق عالم» ياد کرده است.
در خلال ديگر ابيات اين نعت، فخرالدین اسعد به پيوند رسول اکرم(ص) با واژههای قرآن، بدر، خيبر و ماجرای فتح مكه اشاره کرده و در پايان از شفاعت حضرت مصطفي(ص) سخن گفته است. سادگی بیان و کهنگی واژگان از ویژگیهای این شعر دینی است که حدود هزارسال از زمان سرایش آن میگذرد:
كنون گويم ثناهاي پيمبر
كه ما را سوي يزداناست رهبر
چو گمراهي ز گيتي سر برآورد
شب بيدانشي سايه بگسترد...
به فضل خويش يزدان رحمت آورد
ز رحمت نور در گيتي بگسترد
برآمد آفتاب راستگويان
خجستهرهنماي راهجويان
چراغ دين ابوالقاسم محمد(ص)
رسول خاتم و ياسين و احمد
به پاكي سيّد فرزند آدم
به نيكي رهنماي خلق عالم
خدا از آفرينش آفريدش
ز پاكان و گزينان برگزيدش
نبوّت را بدو داده دو برهان
يكي فرقان و ديگر تيغ برّان
سخنگويان ازو خيره بماندند
هنرجويان بدين جان بر فشاندند
...چو بشنيدند فرقان از پيمبر
بديدندش به جنگ بدر و خيبر؛
بدانستند كان هر دو خدايياست
پذيرفتنش جان را روشنايياست...
به نور دين زدوده گشت ظلمت
وز ابر حق فروباريد رحمت
بشد كيشِ بت، آمد دين يزدان
زمين كفر بستد تيغ ايمان
سپاس و شكر ايزد چون گزاريم؟
مگر جان را به شكر او سپاريم
بدين دين همايون كاو به ما داد
بدين رهبر كه بهر ما فرستاد
رسول آمد رسالتها رسانيد
جهاني را ز خشم او رهانيد
چه بخشاينده و مشفق خدايياست
چه نيكوكار و چه رحمتنمايیاست
كه بر بيچارگي ما ببخشود
رسولي داد و راه نيك پيمود...
اگر شمشير بارد بر سرِ ما
جز اين ديني نباشد در خور ما
نگه داريم دين تا روح داريم
به يزدان روح و دين با هم سپاريم
خدايا آنچه بر ما بود كرديم
تن و جان را به فرمانت سپرديم
ز پيغمبر پذيرفتيم دينت
بيفزوديم شكر و آفرينت
... مزن كردار ما را بر سر ما
مكن پاداش ما را درخور ما
كه ما بيچارگان تو خداييم
هميدون ز امّتان مصطفاييم
اگرچه با گناه بيشماريم
به فضل و رحمتت اميدواريم
تو را احسان و رحمت بيكران است
شفيع ما هميدون مهربان است
چو پيش رحمتت آيد محمّد
اميد ما ز فضلت كي شود رد؟
(ویس و رامین، صص ۷تا ۱۰)
#شعر_دینی
#سیمای_پیامبر
#ویس_و_رامین
https://eitaa.com/mmparvizan
«سیمای پیامبر در شعر سدهی چهارم/ عصر سامانی»
حضرت محمد(ص) یکی از سه پیمبری است که در اشعار دوران صفاری به نام او اشاره شده است. محمدبن مخلد سگزی در شعری که به مدح یعقوب در سال 251 سروده (۱۲۰۰ سال قبل)، او را معجزهي پیامبر مکی معرفی کرده است:
معجز پیغمبر مکّی تویی
به کنش و به منش و به گوِشت(گفتار/گویش)
(شاعران بیدیوان، ص ۱۴)
در شعر سامانی پیامبر در حدود 14 درصد از مجموع اشارت دینی موجود در دیوانها و اشعار موجود، حضور دارد و پس از علی(ع) دومین شخصیت این دوره است. تنها عصری که در آن نام رسول(ص)، پس از علی(ع) قرارگرفته (غیر از شعر پس از سدهی دهم)، دوران سامانی است؛ نكتهاي که میتواند برآمده از نگرش مذهبی نزديك به شيعي حاکم بر شعر آن دوره باشد.
از شاعران ساماني، رودکی در مدحش به سیرت نبی اشاره کرده است. او همچنین تلمیحي پنهان، از روایت نامهنوشتن رسول به کسری بهره برده است. شهید بلخی هم سخن رودکی را «تلو نُبی» خوانده و ابوطیب مصعبی وزیر نصربن احمد سامانی در شعر شکواییاش دربارهی جهان، براین که پیمبر «آن مرد تازی» تنها 63 سال عمر کرده حسرت خورده است:
صد و اندساله یکی مرد غرچه(نامرد/ نادان)
چرا شصت و سه زیست آن مرد تازی؟ (شاعران بیدیوان، ص ۵۶)
بوشکور نخستین شاعری است که به مفهوم شفاعت رسول اشاره کرده، مفهومی که به صورتی آشکارا در یکی از ابیات دقیقی نیز دیده میشود.
در نیمهي دوم سدهي چهارم، اولین جایگاهی که در مقدمهی منظومهها درود فرستادن و نعتی کوتاه را دربارهي رسول میتوان دید، مقدمهی دانشنامهی حکیم میسری(سروده:367-370) است. از شاعران این دوره کسایی بیشترین اشاره را به رسول دارد؛ او بیش از همه در بیان حقانیت علی (ع) بین آن حضرت و رسول پیوند برقرار کرده و در قصیدهای که 370 سال پس از وقت پیمبر سروده، در تایید علی (ع) به نام و فضایل پیمبر چون علم و دانش او و مقام فخر انبیاییاش تلميح کرده است:
آن نبی وز انبیا کس نی به علم او نظیر
وین ولی، وز اولیا کس نی به فضل او قرین
آن چراغ عالم آمد وز همه عالم بدیع
وین امام امت آمد وز همه امت گزین... (دیوان کسایی، ص ۹۳)
کسایی به فضل و برتری پیمبر بر دیگر انبیا و علی(ع) معتقد است و آن حضرت را نقطهي مرکز دایره علم دو جهان معرفی میکند. او همچنین برای آل پیامبر(ص) از عناوینی چون: عترت محمد، آل ياسين و آل عبا بهره میگیرد و در مرثیهی امام حسين(ع) هم به پیوند آن حضرت با مصطفی (ص) اشاره کرده است.
در شعر عصر سامانی عناوینی چون: پیغمبر، پیمبر، پیغمبر مکی، مرد تازی، رسول، نبی و پیغامبر در معرفي رسول(ص) کاربرد دارد. نام مصطفی هم بیش از دیگر نامهای رسول(ص) درکنار محمد حضور دارد. از دیگر شاعران پایان سدهي چهارم و اوایل سدهی پنجم نیز در اشعاری مدحی از غواص و بندار رازی به نام رسول(ص) اشاره شده و ابوالیث طبری حدیثی از پیمبر نقل کرده است.
در شاهنامهي فردوسی هم، جدا از ابیات نعتی در آغاز کتاب، اشارات به پیغمبر هاشمي را بهویژه در داستان انوشیروان و همچنین یزدگرد میتوان دید؛ البته برخی از ابیات نعتی شاهنامه جزو ابیات الحاقی محسوب میشود. در خلال داستان اسکندر و اردشیر هم به شیوهای که در منظومهها رایج است، فردوسی در ابیات پایانی بر محمد(ص) درود فرستاده است.
منجیک ترمذی نیز در وصف اسب از ترکیب «براق گام» استفاده کرده كه نخستین نشانههای معراج رسول در شعر این دوره است.
#شعر_دینی
#سیمای_پیامبر
#شعر_سامانی
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"حقّ صادق"
قدیمترین اشارهی موجود در شعر فارسی، دربارهی امام ششم(ع)، بیت زیر از کسایی است که ۳۷۰ سال پس از زمان پیامبر و بیش از دو قرن پس از حیات امام صادق(ع) سروده شده است:
منبری کآلوده شد از پای مروان و یزید
حقّ صادق کی شناسد؟ وانِ زینالعابدین
این بیت سرآغاز نگاهی اجتماعی به جایگاه آن حضرت در شعر فارسی و نقد حکومتهای زمان شاعر است.
هرچند اشارات موجود دربارهی امام صادق(ع) در شعر فارسی سدههای نخستین اندک است؛ در همین ابیات اندک رویکردی انتقادی به برخی مذاهب و حکومتها و اصرار شاعران بر انتخاب مسیر آن حضرت دیده میشود. چنانکه ناصرخسرو سروده است:
علیمان اساس است و جعفر امام
نه چون تو ز دشت علیجعفریم
از دیگر شاعران شاخص، سنایی است که چه در دیوان و چه در حدیقه، چندبار به مذهب جعفری و لزوم پیروی از آن اشاره کرده است:
گر همی مومن شماری خویشتن را بایدت
مهر زرّ جعفری بر دین جعفر داشتن*
همو در قصیدهای دیگر که در سرخس انشا کرده، در نگاهی انتقادی، ثروتطلبی را متضاد با آیین امام ششم دانسته است:
گرد جعفر گرد گر دین، جعفری جویی همی
زآنکه نبوَد هر دو: هم دینار، هم دین جعفری
سنایی همچنین در حقیقه (ذیل التمثل فی اکل الربا) حکایتی را در پیوند با امام صادق(ع) نقل کرده که در اغلب نسخ حدیقه، ذکر شده است.
علاوه بر ابیات یادشده، در اشعار منسوب به ابوسعید نیز نشانههایی از آن حضرت را میتوان دید. همچنین در اشعار سدههای ششم و هفتم (بهویژه سرودههای عرفانی)، مضامین و اشارات و حکایات مربوط به امام ششم(ع) با توجهی بیش از قبل انعکاس یافته است.
*برخی منتقدان در انتساب این شعر به سنایی، تردیدهایی وارد دانستهاند؛ هرچند از منظر سبکی این شعر قاعدتا در زمان سنایی سروده شده است.
#سنایی
#کسایی
#شعر_دینی
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
مدايح_محمدي_در_شعر_فارسي.PDF
2.39M
"مدایح محمدی در شعر فارسی"
احمد احمدی بیرجندی، از پژوهشگران شعر دینی است که کتابهای متعددی در حوزهی برگزیدهی اشعار شیعی و منقبتی منتشر کرده است. هرچند تالیفات او صرفا گزینشی تذکرهای از اشعار مذهبی پارسی است، نوع انتخاب متنوع او در آثار منتشرشدهاش، نگاه علاقهمندان به شعر دینی را به این گزینهها جلب کرده است.
مجموعهی مدایح محمدی، گزیدهای از اشعار ۳۶ شاعر پارسیزبان در ستایش رسول آخرین(ص) است که از سدهی چهارم تا دوران معاصر را در بر میگیرد. البته، به دلیل محدودیت اشعار، نام بسیاری از شاعران شاخص این حوزه، از قلم افتادهاست؛ چنانکه فقط در سدههای نخستین، میتوان ابیات آغازین ورقه و گلشاه عیوقی، ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی و ابیات شکوهمند سید حسن غزنوی در ستایش پیامبر را بر این مجموعه افزود.
#احمد_احمدی_بیرجندی
#مدایح_محمدی
https://eitaa.com/mmparvizan
"پیوند شعر مذهبی معاصر و تعزیهگویی"
تعریف شعر دشوار است و از آن دشوارتر رسیدن به شعر ناب است. بیشک نمیتوان ادعا کرد که شاعری، اثری سروده که فقط شعر است و با دیگر هنرهای زبانی شباهت ندارد؛ اما شعر قاعدتا با دیگر آفرینشهای زبانی تفاوت دارد و هر اثر ادبی، تا آن زمان شعر است که مرز آن با دیگر گونهها محسوس باشد.
از آسیبهای اصلی شعر معاصر، آمیختگی آن با دیگر گونههای ادبی است. از جمله، بسیاری از اشعار مذهبی، بیش از آن که شعر باشند، نوحه یا تعزیهاند و همین نکته سبب شده؛ متصلان به این گونهها که از طریق هنر نوحهگویی یا تعزیهخوانی به شهرت رسیدهاند، در شاعری نیز خود را صاحب سبک و جایگاه بدانند؛ هرچند گاه آثار آنان فاصلهای محسوس با فرم و زبان شاعرانه دارد.
این دست از سخنوران، بسیار شبیه منقبتگویان و شاعران دینی عصرهای صفوی و قاجارند که با تمام احترامی که از زاویهی تاریخ ادبیات میتوان برای آنان قایل شد، با گذشت زمان و بهمرور، فراموش می شوند.
بسیاری از آثار مذهبی که در دههی اخیر به نام شعر مذهبی شهرت یافته از این دسته است. شاید بتوان این آثار را به تعزیهها شبیه دانست؛ اما باید در نظر گرفت که بین تعزیه و شعر، در تعریف خاص آن دو، تفاوتهایی بسیاری است.
تعزیه از سه رکن اصلی تشکیل شده است؛ نخست وزن، دوم روایت و سوم عنصر عاطفهی مذهبی برای تحریک مخاطب و تزکیهی درون و برانگیختن او. عاطفه در تعزیه عمدتا به وسیلهی اغراق و مبالغههای مذهبی و احساسی تقویت میشود و بر مخاطب تاثیر میگذارد. در کنار این موارد، توانایی شاعر یا راوی در نقالی نیز، عنصری برای جذب مخاطبان است.
در زمان ما نیز، شگرد این دست شاعران، شبیه روضهخوانان و مداحان مذهبی است و در سرودههای آنان، تلاش برای جلب مخاطب عام، بیشترین جایگاه را در استفاده از کلام دارد.
حال مرز تعزیه و شعر در چیست؟ پاسخ مشخص است: اتفاق زبانی، تخیل شاعرانه و حفظ فرم زبانی ( و نه روایی).
اگر از این زاویه به شعرهای مذهبی شاخص روزگارمان (منظور در بین تودهی مردم است)، بنگریم، بسیاری از آثار را تعزیه خواهیم دید و نه شعر(بسیاری از کتابهای نشر آرام دل را قطعا در این دسته باید قرار داد). بسیاری از شعرهایی که در شبشعرها و محفلهای مذهبی خوانده میشود یا از صدا و سیما در مناسبتها پخش میشود، از زاویهی شاعرانگی اهمیت ندارد و تنها برای برانگیختن مخاطب تنظیم شده است. این گونهنگریستن به شعر دینی، در روزگار ما به اندازهای فراگیر شده که صدها تن از شاعران زمان ما را متمرکز بر خلق آثاری با این ویژگیها کرده است.
با وجود برخی از جلوههای شاعرانه در برخی سرودهها، با توجه ارتباط با جریان یادشده، به یکی از مهمترین دفترهای شعر مذهبی این دهه نظر میافکنیم. #قبله_مایل_به_تو، از #سید_حمید_رضا_برقعی.
این دفتر تنها مجموعهشعر تقدیر شدهی سال 90 در کتاب سال جمهوری اسلامی بوده و از پر فروشترین مجموعه اشعار مذهبی در سالهای اخیر است. دفتری که فصل پنجم آن را در ۷۹ صفحه منتشر کرده است. البته ۲۲ صفحهی آن مقدمه است و تنها ۵۷ صفحه شعر دارد.
۲۴ اثر این دفتر، اغلب در قالب غزل و پس از آن مثنوی، چارپاره، مسمط و بحر طویل سروده شده است. به دلیل اهمیت محتوا، شاعر از وزنهای متنوع در دفترش استفاده کرده؛ البته وزنهای موثر در سنت تعزیهگویی و نوحهسرایی، در آن حضوری پر رنگ دارد. تبدیل غزل به مثنوی و همچنین استفاده از چارپاره، به خالق اثر اجازه داده، کمتر خود را در محدودیتهای شعر رسمی گرفتار کند.
ردیفها از فعلهای ساده یا اسمهای خطابی انتخاب شده است. اساس شعر بر روایت و گفتگو است و خط روایت رویدادها عمدتا مستقیم است. اشعار چون: داستان یا تعزیه، از جایی آغاز و به جایی میانجامد. شاعر به شیوهی ادب داستانی از پرش زمانی در روایتها استفاده میکند و از حالتی به حالت دیگر گریز میزند. ویژگیای که در تعزیه ها نیز دیده میشود و کمکی به شکلگیری ساختار شعر(با تعریف خاص آن) نکرده است. شاعر در بسیاری موارد، خاطره، خواب یا حسی را در پیوند با شخصی مذهبی نقالی کرده است. زبان حالت ایجاز شاعرانه ندارد و بیشتر به اطناب داستانی نزدیک شده؛ همچنین محوریت عاطفهی مخاطب عام، زبان را به سطح محاوره نزدیک کرده و همین نکته، بر اغلاط نگارشی و دستوری زبان افزوده است. حشوهای زبانی، ضعف تالیف و کاربرد ناصواب حروف در دفتر، در برخی ابیات دیده میشود. مهمتر از همه، تخیل شاعرانه و اندیشه، جایگاه چندانی در این دفتر ندارد و تنها نشانههای تخیل اغراقی را در تحریک عاطفهی مخاطب میتوان دید. گویا تنها برانگیختن عاطفهی مذهبی مخاطب هدف صاحب این مجموعه بوده است. البته زبان صمیمی و سادگی شاعرانه، از جنبههای مثبت این مجموعه است و جوهرهی شعر در دیگر دفترهای برقعی افزونی یافته است.
#محمد_مرادی
#شعر_دینی
https://eitaa.com/mmparvizan