"به طرّاران خیابان حقوق بشر"
"تو" فقط آدمی، تمدّن را، در میان وحوش جار بزن
در خیالات خویش نقشه بکش، بر سرِ این و آن هوار بزن
نطق کن، توی گوش پرده و مبل، در و دیوار پیروان تو اَند
زنده کن یاد "شام آخر " را... جای نوشابه زهرِ مار بزن
"تو" مسیحی و "اورشلیم" اینجاست، میخ: تیر و صلیب: اسلحهات
بستهبسته فشنگ را بردار! روی فرقت دودسته خار، بزن
"دین فقط دین توست" غیر از آن، دیگران کافرند و ملعونند
سمتِ در "قربه ً الی الشیطان" برو و جیغِ زنگدار بزن
*
فرض کن در "کرایست چرچ"ی تو، مسجدی کنج شهر پیدا کن
"تو" سفیدی و کافیَ است؛ این را_ همهجا با غرور جار بزن
"تو" فقط آدمی و حق با توست، حقّ ثروت، حیات، آزادی
به همین حق، خشاب را پر کن، ببرش روی تیربار، "بزن!"
فکر کن بازیای خوشایندست، امتیازت نگاه کن چند است؟
سِنت بر سنت امتیاز بگیر، آخرین سنت: شد دلار... بزن!
مثل همجنسهات در غزه، مثل هم نسلهات در بوسنی
چون پدرخواندههات در کابل، با ترّحم تو را چکار؟ بزن!
عقدههای "ترامپ" را بشمار: در سرت درد چین و روسیه اَست
به خودت زحمت حساب نده، هی به مغزت نده فشار، بزن
*
اولی غرق خون! چه تصویری!...
دومی را نشانه میگیری
بچکان زود! سومی در رفت، آفرین! آن یکی؟ "چهار" بزن!
به نیاکان خود تمسّک کن، دیگران برده و تو اربابی
فرض کن این تفنگ، شلاق است، برده برده است: چندبار بزن
تو سفیدی و کافیَ است همین، در خیالت: جهان هیروشیماست
ضامن بمب را فشار بده، بر زمین مُهر انفجار بزن
تروریستند این مسلمانان، یکبهیک را شبیه مرغ بکُش
نانجیبند آسیاییها، با قدمهای استوار... بزن!
به هواداری از حقوق بشر، ته قنداقه را فشار بده
نوبل صلح سهم توست، بگیر، در خودت دور افتخار بزن
خویش را لحظهای تصور کن، در ویتنام بین هالوها
خسته از بومیان آمریکا، با مسلسل کمی سهتار بزن
آن یکی گیجِ مهر و سجاده است، این یکی روی فرش افتاده است
سعی کن تیرها هدر نرود، نکند آن یکی فرار... بزن!
فیلمی از قتلِ عام خویش بگیر، پیرمردی چپیده گوشهی راه
گل سرخی به یاد استالین، روی پیشانیاش بکار! بزن!
بعد از آن هم به جرم این کشتار، در سوییتی سهخوابه حبس بکِش
چند بیپول آفریقایی را، در خیال خودت به دار بزن
*
راستی! فخر سینما و هنر! از مسلمانکشی بگو چه خبر؟
عوضِ این به سوگ گربهی خود، دو سه شب کنج خانه زار بزن
#محمد_مرادی
#اروپا
#حقوق_بشر
#لبنان
#رفح
#غزه
#واشنگتن
#سازمان_ملل
https://eitaa.com/mmparvizan
" اشاراتی دربارهی تصحیح چند رباعی از نزههالمجالس، به بهانهی زادروز دکتر محمدامین ریاحی"
نزههالمجالس، تصحیح استاد محمد امین ریاحی، متمایزترین جنگ رباعی فارسی است که حدود ۴۰۰۰ چارانهی برگزیده را از شاعران سدههای چهارم تا اوایل هفتم بهگزینی کرده است.
پیش از این جناب میرافضلی در مقالهی "بررسی نزههالمجالس" مجلهی معارف، برخی خطاهای این تصحیح را یادآور شده است.
مطالعهی مجدد مقالهی یادشده، مجالی فراهم کرد که ضمن نگاهی کلی به برخی از صفحات نسخهی دیجیتال نزههالمجالس، اختلاف خوانش استاد با نسخه، در چند نمونهی دیگر استخراج شود؛ مواردی که در مقالهی جناب میرافضلی به آنها اشاره نشده است؛ هرچند ممکن است دیگر عزیزان به آنها پرداخته باشند و پیشاپیش از تکرار احتمالی پوزش میطلبم؛ با یادآوری ایننکته که این موارد، صرفا نمونههایی از اختلافات موجود است و با خوانشی دقیق همچنان میتوان، به مواردی تازه دست یافت.
در این یادداشت کوتاه به اغلاط محتمل چاپی یا جایگزینیهای مرسوم اشاره نشده است:
رباعی ۳۹۲۰ از متن مصحح:
اشکی که ز عشق [یار] گلگون باشد
صورت احتمالی نزدیکتر به متن نسخه:
اشکی که ز عشق روی گلگون باشد
رباعی ۳۷۹۷؛ متن تصحیح:
ور باز نکردی ... انم آبی
صورت محتمل:
ور باز نکردی به دهانم آبی
رباعی ۱۵۷؛ متن تصحیح:
در حضرت شاهدی و شمعی و شبی
صورت صحیح:
در حسرت شاهدی و شمعی و شبی
رباعی ۱۶۵؛ متن تصحیح:
پروانه چو سوخت شمع بگرفت برو
صورت صحیح:
پروانه چو سوخت شمع بگریست برو
رباعی ۹۸۲؛ صورت تصحیح شده:
آید غم دل مرا ازین بیش که هست
صورت صحیح:
آخر غم دل مرا ازین بیش که هست
همچنین دربارهی تصحیح رباعیهای ۳۹۵۸، ۳۵۹۵، ۱۳۱، ۱۳۵، ۱۴۶، ۳۵۶۱، ۷۰۶، ۳۵۷۳ و ... نیز میتوان با توجه به صورت مکتوب نسخه به انتخاب یا خوانشی متفاوت با مصحح ارجمند رسید.
#محمد_امین_ریاحی
#محمد_مرادی
#نزهه_المجالس
https://eitaa.com/mmparvizan
نزهه المجالس جمال خلیل شروانی_.pdf
16.5M
نزههالمجالس، جمال خلیل شروانی
به تصحیح محمدامین ریاحی
گزیدهی ۴۰۰۰ رباعی از ۳۰۰ شاعر سدههای چهارم و پنجم و ششم و اوایل هفتم
*مطالعهی این کتاب به علاقهمندان رباعی و چارانهسرایان، پیشنهاد میشود.
https://eitaa.com/mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"شیراز صد سال پیش ۱۳۰۳"
#شیراز_قدیم
یادباد آن روزگاران
https://eitaa.com/mmparvizan
"به ساحت امام جواد علیهالسلام"
اشعار شیعی باقیمانده از سدههای چهارم تا ششم، عمدتا در ستایش امام علی و امام حسین و حضرت زهرا و امام حسن و امام رضا علیهمالسلام سروده شده و تنها به صورت تلمیحی اشاراتی به دیگر امامان شیعه(ع) چون: امام سجاد و امام باقر و امام صادق را در اشعار شاعرانی چون: کسایی و ناصر خسرو و سنایی و قوامی رازی و دیگران می توان دید.
دیگر امامان شیعه در شعر فارسی این چندسده حضوری اندک دارند، به همین دلیل به دشواری میتوان نشان نخستین ستایشهای موجود از امام جواد(ع) را در شعر فارسی مشاهده کرد.
در اشعار سدهی چهارم از امام نهم سخنی نرفته و قدیمترین اشاره به ایشان مربوط به قطعهای منسوب به ابوسعید ابوالخیر است که با توجه به تاریخ وفات شیخ ۴۴۰، متعلق به سدهی پنجم است؛ هرچند این ابیات از نظر سبکی قطعا در سدههای پس از این تاریخ سروده شده و پس از آن به شیخ انتساب یافته است. در این ابیات، ابوسعید خداوند را به چهار محمد و چهار علی و دوحسن و موسی و جعفر سوگند داده که از این نظر اشارهای مستقیم به امام جواد در شعر درج شده است.
در ابیات منسوب به باباطاهر نیز به هشت و چهار سوگند خورده شده و در بانوگشسبنامه هم از یازده فرزند علی علیهالسلام به صورت غیرمستقیم یاد شده است.
در حدیقهی سنایی هم بیتی وجود دارد که میتوان آن را مربوط به امامان نهم تا یازدهم (ابناءالرضا) دانست آنجا که حکیم در ستایش امام حسین(ع) میگوید:
هم تقی اصل و هم نقی فرع است
هم زکی تخم و هم بهی زرع است
(حدیقه)
که بعید به نظر میرسد لقب امامان شیعه(ع) به صورت اتفاقی در این بیت و به صورت مرتب در کنار هم قرار گرفته باشد. نکتهی مهم اینکه بیت یادشده در کهنترین نسخ حدیقه نیز درج شده است.
جدا از این اشاره، در سدهی ششم و در ابیاتی منسوب به شیخ جام و در دیوان قوامی رازی اشاراتی به نام و القاب امامان دوازدهگانه نمود یافته است.
پس از این تاریخ بهمرور در سدههای هفتم و هشتم زمینههای ستایش مستقل امام جواد(ع) در شعر فارسی فراهم شده که از اولین این دست سرودهها ابیاتی است که خواجوی کرمانی در ترکیببند خود در ستایش آن حضرت سروده است:
به آب روی تقی آنک عین تقوی بود
جمال صورت جان و جهان معنی بود
...مه سپهر سیادت سپهر مهر شرف
که خاکروب درش شاه چرخ اعلی بود
...تعلق دل روحالقدس به خاک درش
چنانک میل حواری به کحل عیسی بود
(دیوان خواجو)
#شعر_آیینی
#شعر_شیعی
#خواجو
#امام_جواد
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"تذکرهی انجمن قدس و ستایش امام نهم"
تذکرهی انجمن قدس، نوشتهی ادیب و شاعر نامآور عبرت نایینی، یکی از مهمترین منابع بررسی وضعیت شعر دینی در نیمهی دوم عصر قاجار است که به تصحيح ابوالفضل مرادی، در دو جلد منتشر شده است.
هرچند اغلب اشعار این تذکره، در ستایش حضرت مهدی(عج) سروده شده؛ در خلال این مدایح اشعاری نیز در منقبت پیامبر(ص) و دیگر امامان شیعه(ع) گردآوری شده که عمدتا نمایندهای از بهترین اشعار منقبتی این عصر محسوب میشوند.
از جمله، یک شعر عربی و چهار غزل_قصیدهی فارسی که در مدح امام جواد سروده شدهاست. از این چهار شعر، بهجز سرودهی میر سیّد علی قدسی(ص ۱۰۸۴)، سه شعر دیگر در یک وزن و قافیه سروده شده؛ نکتهای که احتمال تاثیرگذاری یکی از این سهشاعر را بر دیگران تقویت میکند.
شاعر این اشعار شاعر فاضل این عصر محیط قمی(ص ۱۱۷۴) و میرزاحیدر مجدالادبا ثریا (ص۲۵۳) و شاعر نامآشنای این عصر صفای اصفهانی(ص ۶۷۲) هستند که در پایان، ابیاتی از شعر صفا را ذکر میکنیم:
گدای عشق ندارد ز ملک و مال غمی
به کنج میکدهی عشق هر گداست جمی
قدم به افسر سلطان نهد کسی که نهاد
گدای رهگذر عشق بر سرش قدمی...
پریش باش که جمعیّتش پریشانی است
دلی که نیست پریشان طرّهی صنمی...
مخور فسون که نیرزد به کارخانهی دهر
هزار نوش نشاط ای پسر! به نیش غمی
ببر پناه به شاهی که در قلمرو روح
به امر اوست که جاری است هر سرِ قلمی
یگانهگوهر بحر قدم تقیّ جواد
که قطرهای است ز دریاش، هرکجاست یمی
گرفت لشگر غم کشور وجودِ صفا
بزن به ملک خود ای پادشاه جان علمی
ز لطف توست مرا دیدهی کرامت و بس
که نیست جز تو در آفاق صاحب کرمی
#شعر_شیعی
#امام_جواد
#انجمن_قدس
#عبرت_نایینی
#صفای_اصفهانی
https://eitaa.com/mmparvizan
"قصیدهای به بهانهی سالروز پیوند امام متقیان و بانوی پرهیزگاران"
ای رو به اوجتان، نگران: ماه و آفتاب
در عشقتان، اسیرِ زمان: ماه و آفتاب
در جستجوی مهر شما، ای دو بیکران!
رفتند از کران به کران، ماه و آفتاب
مقصد سوی شماست اگر روز و شب به شوق
هستند دورهگردِ جهان، ماه و آفتاب
شاید چراغ کوفه و شمع مدینهاند:
چشمکزنان و نورفشان، ماه و آفتاب
اینیک غلامِ خاصه و آنیک کنیزِ پیر
درخدمتند، از دل و جان، ماه و آفتاب
دارند هر شعاع، چه اسراری از شما
گر واکنند لب به بیان، ماه و آفتاب
از داستان عشق شما حرف میزدند
گر داشتند نطق و زبان، ماه و آفتاب
*
اینسمت: باد و ابر سواران روزِ بار
آنسمت: چاکرانِ نهان، ماه و آفتاب
اینسمت: کوه و دشت گدازادگانِ پیر
آنسمت: خادمان جوان، ماه و آفتاب
*
بنویس روی دفترِ گل: فاطمه_ علی
از غیرت نسیم بخوان: ماه و آفتاب
در نبضنبض من به تولای نامشان
هرلحظه میزند ضربان ماه و آفتاب
*
یا فاطمه! ازآن لبِ والشّمس والضّحا
در شام جانمان بتکان! ماه و آفتاب
در کهکشان دفترم ای شورِ شعرخیز!
جای ستارهها بنشان ماه و آفتاب
دستاس را دوباره بچرخان به سمت عرش
شاید شوند قرصِ دو "نان"، ماه و آفتاب
*
یا مرتضی! از آن دلِ پر نورِ موجموج
در چاه ذهنمان بچکان، ماه و آفتاب
سرگیجهی شکوه تو افتاده در جهان
هستند اگر که در دوَران ماه و آفتاب
دلوی برآر و لب به مناجات باز کن
تا بشکفند از هیجان، ماه و آفتاب
در لشکر زمان که محمّد امیر اوست
پرچم ولای توست و نشان، ماه و آفتاب
*
ای آفتاب عصمت و ای ماهتاب علم
از نورتان، دچار قِران ماه و آفتاب
معنای روشنیّ جهان مناید اگر؛
شد شمع خلوت دگران، ماه و آفتاب
گرمای زندگانی مایید اگرچه هست؛
دلگرمی فلان و فلان ماه و آفتاب:
از "آفِلین" ملولم با دین مِهرتان
تا هست دینِ اهل گمان ماه و آفتاب
*
امشب که شاهراهِ عروج است کهکشان
از بس نزول کرده به جان، ماه و آفتاب؛
دستِ علی میانهی دستان فاطمه است
با هم طلوع کرده چهسان؟ ماه و آفتاب
#علی_ع
#فاطمه_س
#شعر_آیینی
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از «کمــی کــافــر...»
من چشـم و دلــم سیــــر شد از شــوق تماشــا
یا اینکه دگر سرو قدی نیست در این شهر؟!
#مصعب_یحیایی
🟢@yahyaei_m
🌿گرچه شیرین دهنان پادشهانند ولی
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست...
🪐دورهمنشینی جوانان و اهالی شعر و ادب فارس
🟪خانهی شعر و ادبیات خاتم
🔰مجال شعرخوانی، نقد آثار، گفت و گو و فراگیری
📆دوشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۳
⏳ساعت: ۱۷:۰۰
📝باارشاد:
دکتر محمد مرادی
✨موضوع:
سبک خراسانی؛ بخش اول(شعر دوران صفاری و سامانی)
📍مکان:
چهارراه حافظیه- ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی- طبقه زیرین- تالار گفتگو
🔼ورود برای عموم علاقهمندان به شعر و ادبیات، آزاد است.
|خانهی شعر و ادبیات خاتم| 🌿
@khatam_shz
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از خانه تخصصی هنر و ادبیات کودک و نوجوان
به نام هستی بخش
انجمن تخصصی کودک و رسانه برگزار می کند:
☀️سلسله وبینارهای تخصصی در حوزه خردسال، کودک و نوجوان
⭐موضوع: ارزیابی کتاب های ویژه کودک و نوجوان در نمایشگاه کتاب ۱۴۰۳
♦️دبیر: آقای دکتر علی اصغر طاهری صفی آبادی
پژوهشگر- نویسنده و استاد دانشگاه
♦️کارشناس:آقای سید علی کاشفی خوانساری
نویسنده و پژوهشگر
♦️کارشناس:آقای مصطفی رحماندوست
شاعر- پژوهشگر و مترجم کتاب های کودک و نوجوان
♦️کارشناس:خانم دکتر معصومه مرادی
شاعر- نویسنده و پژوهشگر ادبیاتعضو انجمن تخصصی کودک و رسانه
🕗 تاریخ برگزاری: ۴شنبه - ۲۳خرداد ماه۱۴۰۳ - ازساعت ۲۰ تا ۲۱:۳۰
🌐 محل برگزاری در گوگل میت به نشانی:
meet.google.com/ksy-jzzz-pqe
♦️میزبان: انجمن تخصصی کودک و رسانه https://koodak.tv/
هدایت شده از پرویزن
"کشفالمحجوب هجویری: ذکر امام محمد باقر(ع) "
و مِنهم حجّت بر اهل معاملت و برهان ارباب مشاهدت، امامِ اولاد نبی(ص) و گزیدهی نسل علی(ع)، ابوجعفر محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب کرمالله وجهه و رضی عنهم.
و نیز گویند کنیت وی ابوعبدالله بود و به لقب وی را باقرخواندندی؛ مخصوص بود وی به دقایق علوم و به لطایف اشارات اندر کتاب خدای عزّ و جلّ، وی را کرامات مشهور بود و آیات ازهر و براهین انور.
و گویند ملِکی، وقتی قصد هلاک وی کرد. کس فرستاد بدو، چون به نزدیک وی اندر آمد، از وی عذر خواست و هدیه داد و به نیکویی بازگردانید. گفتند: ایّها الملک! قصد هلاک وی داشتی. تو را با وی دیگرگونه دیدیم. حال چه بود؟ گفت: چون وی به نزدیک من اندر آمد؛ دو شیر دیدم یکی بر راست و یکی بر چپ وی_ و مرا میگفتند که اگر تو بدو قصد کنی ما تو را هلاک کنیم...
کشفالمحجوب، باب فی ذکر ائمّتهم من اهل البیت
#سیمای_اهل_بیت
#ادبیات_عرفانی
#امام_باقر
@mmparvizan
"کشفالحجاب الثامن: فی الحج"
قوله تعالی: و للّه علی النّاس حج البیت من استطاع الیه سبیلا (۹۷/آل عمران)
و از فرایض اعیان، یکی حج است بر بنده اندر حال صحّت عقل و بلوغ و اسلام و حصول استطاعت. و آن حُرم بود به میقات و وقوف اندر عرفات و طواف زیارت به اجماع و به اختلاف سعی میان صفا و مروه و بی حُرم اندر حَرم نشاید شد و حَرم را بدان حرم خوانند که اندر او مقام ابراهیم است و محل امن. پس ابراهیم را علیهالسلام دو مقام بوده است یکی مقام تن و دیگر از آن دل، مقام تن مکه و مقام دل خلّت؛ هرکه قصد مقام تن وی کند از همه شهوات و لذات اعراض باید کرد تا محرم بود و [باید] کفن اندر پوشید و دست از صید حلال بداشت و جمله حواس را اندر بند کرد و به عرفات حاضر شد و از آن جا به مزدلفه و مشعرالحرام شد و سنگ برگرفت و به مکه کعبه را طواف کرد و به منا آمد و آن جا سه روز ببود و سنگها به شرط بینداخت و آنجا موی باز کرد و قربان کرد و جامهها درپوشید تا حاجی بود. و باز چون کسی قصد مقام دل وی کند، از مالوفات اعراض باید کرد و به ترک لذات و راحات بباید...
کشفالمحجوب، صفحات ۳۱۵ و ۳۱۶
#هجویری
#حج_در_ادب_عرفانی
https://eitaa.com/mmparvizan
یا هو
در من مگر تو منعکسی چندی است، که دشمنند آینهها با تو؟
این لاشریکِ... کیست که الا من؟ این لا الهِ ... کیست که الا تو؟
زل میزنیم خیره به سمت هم، از پشت پردهای هیجانانگیز
هر عصر از نقاب تقاضا: من، هر صبح در حجاب تماشا: تو
یکروز، من: منم، دوسه شب، من: تو، یکهفته: تو: منی که رها در باد
من: تو، تو: من، هنوز نفهمیدم، اینکه منم خلاصه منم یا تو؟
*
دنبال ردّ پای تو میگشتم یکعمر در تلاقی مذهبها
در کفر، در یهود...، نه در اسلام، در اشک... در دعا و مناجات و -
آخر تمام یافتههای من، شد معترف به اینکه در این برزخ
ما منحصر شدیم به این پایین، با بیشمار فاصله بالا: تو
*
عینک زدم تمامی قرآن را از ذرّهبین چشم شما خواندم
هِی دست و پا زدم وسط آیات، در جستجوی حیرت و حالا تو-
جای سلام و خسته نباشی باز، در روبهروم پرده میآویزی
من با هزار شکّ و گمان اینجا- با صدیقین نشستهای آنجا تو
ای از ازل دلیل شهید و خون، ای تا ابد حدیث من و مجنون!
نه میروی درست و نه میمانی، آخر بگو چکار کنم با تو؟
*
عمری است یک تفاوت نامفهوم بین من و تو جنگ به پا کرده است:
تو اعتماد میکنی اما من... من اشتباه میکنم اما تو...
۱۳۸۳
#محمد_مرادی
#خمپاره_ها_که_اوج_بگیرند
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"کشفالاسرار میبدی: در روز عرفه"
علی بن ابی طالب (ع) روایت کرد از مصطفی(ص) که گفت: روز عرفه اندر عرفات جبرییل و میکاییل و اسرافیل و خضر حاضر آیند. جبرییل گوید: ما شاء الله، لا قوة الا بالله. میکاییل گوید :ما شاء الله، کلّ نعمة من الله. اسرافیل گوید: ما شاء الله، الخیر کلّه بید الله. خضر گوید: ما شاء الله، لا یدفع السوء الا الله. رسول خدا گفت: هر آن کس که روز عرفه بعد از نمازِ دیگر این چهار کلمه صدبار بگوید، به هر رحمتی و برّی و کرامتی که ربّ العزة، به اهل منا و عرفات فرو فرستد و به جمله بندگان که در شرق و غرباند وی با ایشان در آن انبازست. گفتا: و چون مردم از عرفات سوی منا روند ربّ العزة به جبرییل فرماید تا ندا کند که الا ان المغفرة لکلّ واقف بعرفات و الرّحمة لکل مذنب تائب.
کشفالاسرار و عدهالابرار/ در تفسیر سورهی بقره، بخش ۱۱۳/ نوبت دوم.
#ادبیات_عرفانی
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
یاهو
روزتان شاد و جانتان آباد
عید بر شاعران مبارک باد
یکی از تفاوتهایی که میان شعر کهن و معاصر دیده میشود، توجهی است که شاعران به مضامین شاد و در کنار آن اعیاد داشتهاند. متاسفانه در تاریخ شعر فارسی بهاستثنای عصر سامانی و غزنوی و تاحدودی در دوران سلجوقیان، شعر فارسی اغلب بستری برای نمود غصهها و افسردگیها بوده است.
هرچه از سدههای آغازین به زمان حملهی مغول نزدیک میشویم، به دلایلی چون: جنگ، قحطی، رواج سختگیریهای مذهبی، فراموشی جشنها و اعیاد اسلامی و ایرانی، کم شدن پایگاههای حمایت از شاعران و عواملی از این دست، شعر فارسی به سمت سوگ و اندوه و غم پیش رفته است.با اینحال در اوج همین دورانِ غمورزی و در شعر عرفانی، غم مورد نکوهش بسیاری شاعران بوده است؛ چنان که مولوی میگوید:
خون غم بر ما حلال و خون ما بر غم حرام
هر غمی کاو گرد ما گردید شد در خون خویش
یا حافظ می سراید:
کی شعرِ تر انگیزد خاطر که حزین باشد
صد نکته در این معنی گفتیم و همین باشد
با این حال نشانههای شعر شاد دوران محمود و مسعود غزنوی یا شاعران درباری عصر ملکشاه و سنجر را تقریبا در هیچ دورهی دیگر از ادب فارسی نمیتوان دید.
یکی از عوامل درونمتنی این شادی، توجه شاعران به اعیاد در سرودههاشان بوده است. کثرت اشعاری که در موضوعهایی چون: تبریک عید فطر، عید قربان، نوروز، جشن مهرگان، جشن سده و غیره سروده شده، سبب شده که شعر شاعرانی نظیر فرخی، عنصری، منوچهری، قطران تبریزی، ازرقی هروی، ابوالفرج رونی، معزی، عثمان مختاری و... اغلب شاد باشد و به.مرور در سروده های کسانی چون: ناصر خسرو، مسعود سعد و سنایی زمینههای غم انگیزی در شعر نمود یابد و پس از آنان در شعر خاقانی، کمالالدین اسماعیل و شاعران عارف و زاهد سده های ششم و هفتم، زمینههای تقدس غم فراهم شود و شعر شاد فارسی به سمت اندوهگرایی تمایل یابد.
جای شگفتی است که عیدی بزرگ چون عید قربان که عبارت "و لمحمد صلی الله علیه و آله ذخرا و شرفا و کرامه و مزیدا" بهترین وصف در جایگاه آن است، دیگر جایی در اشعار ما ندارد یا تنها نمود فردی و درونی آن را در برخی شعرها میبینی؛ در صورتی که همین موضوع یکی از درونمایههای اصلی دیوان شاعران سدههای پنجم و ششم بوده و اشعار متعددی بهویژه در قالب قصیده در تبریک این عید یا به قول گذشتگان عید اضحی و عید گوسپندکشان سروده شده است. در پایان این مقال مطلع دو شعر با این موضوع از نظر خواهد گذشت؛ هرچند این بحث ادامه دارد:
مسعود سعد:
جشن اسلام و عید قربان است
شاد از او جان هر مسلمان است
جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی:
بس خرم و فرخ است این اضحی
بر حاکم شرع و خواجه دنیا
#محمد_مرادی
#عید_قربان
#شادی
@mmparvizan
"بداههی قربانگاه"
بگیر تیغ و... بزن ضربهای به شاهرگم!
که نبضنبض شده مملو از گناه، رگم
به شوق، سرخرگم را ببُر که خون بجهد
به جرعهنوشی کافور از سیاهرگم
میان گودی مسلخ در انتظار توام
اگر شده است به هر قطرهخون: نگاه، رگم
به چشمهای تو سوگند، لایق مرگم
اگر دمی بتراود به اشتباه، رگم
به دشنه، خندهی زخمی به سینهام بگشا
که شادمانه بخندد به قاهقاه، رگم
بزن! بزن! به گلویم که وقت قربانی است
فدای ضربهی شست تو... آه... آه... رگم
مرا به معجزه، قصّاب عشق احیا کن
که نبض روح ندارد به قتلگاه، رگم
*
سلوک واژه و خون، وه! چه دست و پا زدنی!
خوشا که خنجر تو گل کند به شاهرگم
#قربان
#مسلخ
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از شعر مقاومت و پایداری
باسلام
قصد دارم به فضل الهی مقاومت و پایداری را در آیینه شعر، ادبیات و هنر به تصویر بکشم . ممنون می شوم اگر به دوستان و مخاطبین علاقه مند معرفی کنید.
همچنین اگر آثاری دارید که مایل هستید در کانال گذاشته شود به این آدرس ارسال فرمایید. @mn_amin
از توجه و همکاری شما سپاسگزارم.
@sheremoghavemat
پرویزن
باسلام قصد دارم به فضل الهی مقاومت و پایداری را در آیینه شعر، ادبیات و هنر به تصویر بکشم . ممنون می
کانال دوست عزیز و شاعر جناب آقای نیکمرد با موضوع ادبیات مقاومت
"یا علی"
ای بدایت مَدحت، "هل اتی علَی الانسان"
بیتو در خلل خلقت، با تو بیبدل انسان
عزمِ خیبری بنما، کاه میشود کیهان
کامِ شکّری بگشا، کندویِ عسل: انسان
مادرت که از کعبه، میرسید، میدیدم
یک فرشته میآید، شاد و در بغل: "انسان"
بر جهاز اُشترها ایستادی و گویی
فتح کرده عالم را آنسوی قُلل: انسان
ناز میکند تاریخ بر جهان که او دیده است
روی دوش پیغمبر بشکند هُبل: انسان
تیغ حیدری بردار تا جدا شود از هم
اینسوی جَمَل: شیطان، آنسوی جمل: انسان
عاشق تو امّتها، زایر تو ملتها
جز بهتو نخواهد کرد فخر بر ملل: انسان
جُملهجمله نوکردی آیهی بلاغت را
گاه میکند اعجاز با همین جُمل: انسان
*
مدح تو میسّر نیست جز به "لافتی گفتن"
ای نهایت وصفت "هل اتی علی الانسان
#امام_علی
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"امام هادی(ع) و داستان مرگ پادشاهان"
در برخی کتابهای حدیثی و تاریخی، شعری با موضوع مرگ و اندرز پادشاهان به امام هادی(ع) نسبت داده شده است.
فارغ از جنبههای سندشناسی، این اثر را در شاخهی شعر تعلیمی میتوان با نمونههایی از ادب فارسی مقایسه کرد. ابیات آغازین این شعر چنین است:
باتوا على قللِ الاجبال تحرسُهم
غُـلْبُ الرجالِ فما أغنتهمُ القُللُ
استنزلوا بعد عزّ من معاقلهم
وأودعوا حفراً يـابئس ما نزلوا
ناداهمُ صارخٌ من بعد ما قبروا
أين الاسرّةُ و التيجانُ و الحللُ
أيـن الوجوه التي كانتْ منعمةً
من دونها تُضربُ الأستارُ والكلل...۱
در این شعر، امام هادی(ع) از مرگ بزرگان و پادشاهان و انتقال آنان به قبر سخن میگوید و در بیانی اندرزی، به مقایسهی حیات متنعم مادی آنان در دنیا و فقر و ضعف و دشواریهای جهان پس از مرگ ایشان میپردازد.
در شعر فارسی، بهویژه در آثار شاعرانِ خردگرای سدههای نخستین، این نوع نگاه را به "مرگ مهتران" میتوان ردگیری کرد؛ از نمونههای شاخص، شعر زیر از رودکی است که به سرودهی منسوب امام دهم(ع) بیشباهت نیست:
مهتران جهان همه مردند
مرگ را سر همه فرو کردند
زیر خاکاندرون شدند آنان
که همه کوشکها برآوردند
از هزارانهزار نعمت و ناز
نه به آخر به جز کفن بردند؟
بود از نعمت آنچه پوشیدند
وآنچه دادند وآنچه را خوردند۲
تعابیر و ابیاتی از این دست را در اشعار شاعران شاخص دیگر چون: ناصرخسرو و سنایی هم میتوان دید؛ چنانکه سنایی در باب ششم حدیقه و پس از روایت "صفت مرگ پیامبران"، با نگاهی عبرتبین به داستان مرگ پادشاهان ایرانی اشاره کرده؛ فضایی اخلاقی که اوجِ هنری آن را در قصیدهی ایوان مدائن خاقانی خواندهایم.
گویا شاعران، در این اشعار کوشیدهاند ممدوحان و حاکمان زمان خود را به عاقبت کار خود آگاه کنند و آنان را به دادگری و پرهیز از خیرهسری فراخوانند.
پ.ن. ۱: بنگرید به مروجالذهب ج ۳ و وفیاتالاعیان ج ۴.
۲. دیوان رودکی، نفیسی.
#شعر_مرگ
#مرگ_پادشاهان
#امام_هادی
#دولتمردان
https://eitaa.com/mmparvizan
"غزلی به پیشگاه امام دهم"
چه ساده زلف میآویزی به قلبهای هواداران
تویی که قبله عیانکردی بر این قبیلهی عیاران
بگو فُضیل عیاض اینک چراغ توبه بر افروزد
که یاد چشم تو آشفته است سکوتِ خلوتِ بیداران
*
نه من که جامعه میخوانم که عاشقان پریشان هم
به شوقِ جمعیتت جمعند، چه بیشمار و چه بسیاران
بتاب و نور روایت کن، مرا به عشق هدایت کن
بدَم دمی و رهامان کن ازاین گروهِ خطاکاران
تویی که مست کلامت: باد، تویی که مات مرامت: عقل
به سامرای تو دلبستند چه مستها و چه هشیاران
سری بزن به خیالِ من، میان شعر و ببین هر شب
به نشرِ عطر تو مشغولند، گل محمدی و باران
#امام_هادی(ع)
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"غدیریهای منظوم و پریشان، تقدیم به ساحت مولیالکونین امیرالمومنین علی علیهالسلام"
ای رو به وسعت تو نگونسار آبشار
از کوثرِ نگاه تو سرشار آبشار
سر را به سنگ میزند از شوق روز و شب
تا جانبِ غدیر تو انگار آبشار
لبریز از تموّجِ گل_دستهای توست
هر قطرهای که بُرده به جوبار آبشار
تا چاه را رفیق شبِ خویش کردهای
از شرم میکشد غمِ بسیار آبشار
بیداری تو را به تماشا نشسته است
شب تا به صبح با دلِ تبدار آبشار
آنسو: تو غرقِ زمزمهی چاه و اشک و نخل
اینسو: به شرح آه تو بیدار آبشار
احرام_بسته، رو به صفای قدوم توست_
دارد اگر به هروله اصرار آبشار
یک لحظه بگذر از وسط دشت و گوش کن
میایستد به شوق تو از کار آبشار
یا مرکز طواف دو عالم شو و ببین
میچرخدت به گردشِ پرگار، آبشار
*
کوهی است کنج سینهی تو صعب و چشمهخیز
هرگوشهاش شکفته به گفتار آبشار
قل... قل... به لافتایی تو کرده اعتراف
هو... هو... به هلاتاییات اقرار، آبشار
*
این نام توست یا که صدای عبور آب؟
ابرست؟ یا میانهی گلزار آبشار؟
این اشکهای توست که روییده بر زمین؟
یا تکیه داده است به دیوار، آبشار؟
این همهمه نوای مناجات توست یا
مشق تو را نشسته به تکرار آبشار؟
از عشق تو که مشک به دوشت گرفتهای
سقای دشت گشته علیوار آبشار
در حال اقتدا به رکوع و سجود توست
در باغ اگر خمیده نگونسار آبشار
*
آبی است مثل دامن پاک تو: آسمان
جوشنده، مثل نام تو کرار: آبشار
در سایهی عبای تو در رقص کائنات
در موکب ولای تو سیّار آبشار
تو: حیدری و چشم به نور تو کهکشان
تو: کوثری و عاشق دیدار: آبشار
عشق تو را به قیمت مهتاب و مشتری
خواهنده آفتاب و خریدار آبشار
*
این سوز قلب ماست که با حبّ تو خوش است
این سیلِ اشک ماست، مپندار آبشار
تمثیل آبشار اگر لایق تو نیست
از تو گرفته ارزش و مقدار آبشار
باران رحمت است محمد اگر، تویی_
در باغِ دینِ احمد مختار، آبشار
با تو غدیر، برکه نه، آغازِ عالم است
با تو مدارِ گنبد دوّار آبشار
#محمد_مرادی
#غدیر
https://eitaa.com/mmparvizan
"نخستین اشارات به غدیر در شعر فارسی"
ادبیات فارسی از سدهی چهارم، بستری برای انعکاس مفاهیم شیعی بوده؛ چنانکه در اشعار رودکی و کسایی و بندار رازی و بسیاری دیگر از شاعران، مضامینی در مهرورزی به امام علی(ع) یا مسالهی جانشینی ایشان گنجانده شده است.
اگر از منظر واژهی غدیر (با معنی خاص آن) بررسی کنیم، نخستین اشاره به این واقعهی تاریخی، در شعر فارسی، در بیتی از دقیقی (مقتول به ۳۶۷) نمود یافته؛ آنجا که سروده است:
کیوسوار همی بنگرد به چشمآلوس
بهسان فرخشه با امیر روز غدیر*
دیوان ص ۱۲۵
دیگر شاعر مهم در جریان شعر غدیر، منوچهري است که در خلال یکی از مسمطهای وصفیاش به ماجرای غدیر اشاره کرده و از امام علی(ع) با صفت مرد غدیر خم یاد کرده است:
آهنـــي در كف،چـــــون مرد غــــدير خــم
به كتـــــف باز فكـــــنده ســــر هر دو كـم
دیوان ص ۲۰۳
از شاعران شاخص قرن پنجم، ناصر خسرو (ف. 481) بیش از دیگران به ماجرای غدیر و جانشینی امیرمومنان(ع) اشاره کرده است. در شعر او، واژهی غدیر، هویتی ویژه یافته و بارها در خلال توصیفات شیعی دیوان، تکرار شده است:
شرف مرد به علم است، شرف نیست به سال
...علی آن یافت ز تشریف که زو روز غدیر
دیوان ص ۲۲۰
بنگر که خلق را به که داد و چگونه گفت
روزی که خطبه کرد نبی بر سر غدیر
دست علی گرفت و بدو داد جای خویش
گر دست او گرفت تو جز دست او مگیر
همان، ص ۱۰۵
در دیوان امیرالشعرا معزی(ف . 518 تا 521) نیز چندبار به روز یا عید غدیر اشاره شده است؛ او بیش از همه در جایگاه قافیه از این واژه بهره برده است:
نام آن دارد که از بهر بزرگی و شرف
احمد مختار کرد او را دعا روز غدیر
دیوان ص ۳۶۱
معزی پس از دقیقی و منوچهری و ناصرخسرو، چهارمین شاعری است که در دیوانش به رویداد غدیر، مطابق با نام مشهور آن اشاره کرده؛ هرچند مسألهی جانشینی امام علی(ع) در سرودههای دیگر شاعران نیز نمود داشته است:
علی ز مهر محمد همی چنان نازد
که از دعای محمد، علی به روز غدیر
همان، ص ۷۹۲
آنچه در این مجال اندک به آن اشاره شد، نخستین اشعار و ابیاتی است که در توصیف عید غدیر و ستایش جانشینی امام علی(ع) سروده شده است. پس از شاعران یادشده، هزاران شاعر فارسیزبان شیعه و سنی، دهها هزار شعر در ستایش امام مومنان(ع) و واقعهی غدیر سرودهاند.
*پ.ن: این شعر به شاهد ترکیب چشمآلوس در برخی نسخ لغت فرس ثبت شده است. در برخی نسخهها، شعر به این صورت ضبط شده:
کیوسوار بگیرد همی به چشمآلوس
به سال فرخ شبها امیر روز عزیز
#شعر_دینی
#غدیر
https://eitaa.com/mmparvizan
"غدیر"
غدیر_ آمد و جان پر شد از ولای علی(ع)
کجاست عطر دلانگیز آشنای علی؟
نوای اشهد انّ ... علی ولیّ الله
شنیده میشود از عرش در ثنای علی
صدای قافلهها از غدیر میآید
هنوز میرسد از دورها صدای علی
[طلوع دست علی بین دست پیغمبر
ظهور جلوهی والشمس والضحای علی]
*
چه گفت؟ گفت محمد(ص) که هرکه یار من است
به مهر سر بنهد بر سرِ وفای علی
چه گفت؟ گفت هرآنکس که مبتلای من است
دوباره دل بسپارد به ابتلای علی
چه گفت؟ گفت هرآنکس که مردِ راه من است
قدم قدم برود راهِ ردّپای علی
چه گفت؟ گفت که هرکس که مقتداش منم
نمازِ جان بگزارد بهاقتدای علی
*
شما! که اهلِ هوایید! سینه پاک کنید
مگر شود ریههاتان پر از هوای علی
شما! که ابرو_ در هم کشیدهاید از بغض
دهید دل به نگاهِ گرهگشای علی
شما! که پشتِ در خیبرِ تناید اسیر
نظر کنید به بازوی لافتای علی
شما که در پسِ احزاب کینه پنهانید!
نمانده راهی جز_ سایهی لوای علی
یتیمهای زمان! هان! فقیرهای زمین!
شوید جمع همه بر درِ سرای علی
که باز، روی لبِ جبرئیل باز شده است
شکوفه_ غنچهی آیات هل اتای علی
*
هزار و صدها سال از غدیر میگذرد
کجای واقعه مانده است ماجرای علی؟
مگر مرام علی سادگی نبود؟ کجاست؟
گلیم کهنه و نعلین وصله_سای علی
مرید سنت شیخین زور و میز شدیم
کجاست مذهبِ از زور و زر رهای علی؟
زبیرهای زمان، طلحهطلحه جمع شدند
جملنشین شده قرآن دلربای علی
چه زود بندِ امارت، چه ساده ذوق کنیز
گسست مارا، از بند کفشهای علی
چه زود وارث تخت بنیامیّه شدیم
چه شد طنین مناجات و ربنای علی؟
چه شد تقدّس لبخند بیریای رسول(ص)؟
چه شد تفاخرِ کفپوشِ بوریای علی؟
چه شد نهیب پر از درد و داغ ابن حنیف؟
غم رثای نبی خطبهی رسای علی؟
چه شد حکایت شبها و شمع بیتالمال؟
چه شد شکایت چشمان روشنای علی؟
چه شد طریقت خرما و نان و سنگ و شکم؟
کجاست سفرهی افطار باصفای علی؟
*
پس از غدیر چه کردید با علی؟ ایکاش
که از گناه شما بگذرد خدای علی
در ابتدای علی مانده شعر من، افسوس!
قصیده راه ندارد به انتهای علی
غدیر: قصهی مظلومی علی است، دریغ!
غدیر: روضهی چاه است و نالههای علی
#غدیر
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"داستان امام کاظم(ع) و توبهی بشر حافی"
بشر حافی(ف.۲۲۷) عارف نامی قرنهای دوم و سوم، از شخصیتهای مشهور معرفی شده در تذکرهالاولیای عطار است که در اغلب کتابهای شاخص عرفانی و تذکرههای عارفان از او یادشده و سخنان و داستانهای شورانگیزی به او نسبت داده شده است.
یکی از روایتهای مشهور دربارهی توبهی او، ماجرای مجلس بزم بشر و رهگذری است که در برخی کتابها به نام او اشاره نشده؛ اما در کتابهایی از دانشمندان شیعه، آن شخصیت موثر در تحوّل بشر حافی، امام هفتم(ع) معرفی شده است.
ملااحمدنراقی(ف.۱۲۴۵ ق)، دانشمند دینی و مرجع عصر قاجار، در منظومهی طاقدیس که به سبک مولوی سروده، داستان توبهی بشر را اینگونه روایت کرده است:
قبلهی هفتم به راهی میگذشت
از جمالش گشته روشن، شهر و دشت
بر درِ یکخانه افتادش گذار
خانهای بسعالی و محکمحصار
دید تا چرخ نهم از آن سرای
هایوهوی رقص و بانگ نوشونای
از سماع چنگ و شور نایونوش
اندرین نُهگنبد افتاده خروش
لولیان در رقص و مطرب در سرود
بربط اندر ناله و در نغمه عود
یکطرف: فریاد دف با بانگ نی
یکطرف: شور شراب و جوش می
ساقیان در دور ساغرها به کف
بادهنوشان حلقهحلقه هر طرف
شاهدان در عشوهها و نازها
زلفشان در دست شاهدبازها
پیشکاران از برون و از درون
از شمار افزون و ز اندازه برون...
حاجبی را گفت: آن شاه زمن
از که باشد این سرای مؤتمن؟
گردنش آیا به طوق بندگیست؟
یا که آزاد است و کس را بنده نیست؟
گفت :حاجب با امام بیهمال
هی! چه میگویی؟ برو چشمی بمال!
خواجهی ما بر خداوندان خداست
بنده گفتن کی چنین کس را سزاست؟
منعم و مفلس گدای خوان اوست
جیرهخوار سفرهی احسان اوست
صاحب این خانه بشر حافی است
این سخنها کی به وصفش کافی است؟...
گفت: آن شه، راست گفتی بنده نیست
کی چنینها راه و رسم بندگیست؟
بنده باید درخور خواجه نژند
حلقه اندر گوش و در گردن کمند
بندگان را داغ باید بر جبین
گوشها بر حکم و سرها بر زمین...
بنده گر بودی کجا خودسر شدی؟
گر نه آزاد است کای کافر شدی؟
کافر و مولی مسلمان هواست
بندهی شیطان و آزاد خداست...
ظاهر او ظاهر آزادگان
لیکن از باطن به صدزندان نهان
از یکی آزاد و صدجا بنده است
درحقیقت مرده، صورت زنده است...
برق تن از برق جان اولیتر است
درد ظاهر از نهان اولیتر است
بندگان را تن به حبس بندگیست
جانشان را لیک قید حبس نیست
این گرفتاران دنیای پلید
نامشان آزاد و جانهاشان عبید
بندگان یکجا اسیر این خواجگان
در گرو هستند در سیصد دکان
بنده را از مردن آزادی رسد
خواجگان مانند در حبس ابد
بندگان را بند برپا و گل است
خواجگان را بند در قید دل است...
رفت حاجب در درون آن سرای
شمّهای با خواجه گفت آن ماجرای
خواجه را آتش فتاد اندر نهاد
میزند بر بیخ، تیشه اوستاد
تیر چون از شست قابل در روَد
سینهی آماده را برهم درد...
#ادبیات_عرفانی
#شعر_دینی
#منظومه_طاقدیس
#احمد_نراقی
#امام_کاظم
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
" به پیشگاه حضرت بابالحوائج(ع)"
کجای جاده گم کردم "دم"ِ آن "خضرِ" وافی را؟
که دیدم شهرِ دیوستان و راهِ انحرافی را
کجا از جان من کوچید تاثیرِ غزلخیزت؟
که آویزانِ خود کردم ردایِ شعربافی را
تو حرفی بر لبم بگذار و مضمون سرودن شو
که باید بُرد تا دوزخ غمِ مضمون_شکافی را
کجای سینهام بگذارم این داغ مسلسل را؟
کجای دل ببندم این همه ننگ و خلافی را؟
*
تو در زندان "هارون" ذکرِ غربت را دعا کردی
من اینجا مینگارم، شرحِ غمهای اضافی را
تو در بغدادِ عصمت دجلهدجله زهر نوشیدی
من اینجا جرعهجرعه، میچشم ایامِ جافی را
*
طبیب ِ "موسوی"! روحم دچار درد "عمرانی" است
بیار از جانبِ "میقات" آن داروی شافی را
تو تفسیر حقیقت باش و دانش، "سامری" تا چند؟
طلاکاری کند تزویرِ این گاوِ خرافی را
میان سینهات دریای اندوهی است طوفانی
به یاران هم بنوشان آن شرابِ پاکِ صافی را
*
به دنبال نگاهت: صفحهصفحه، واژه در واژه
تصوّر میکنم: "تهذیب" و "استبصار" و "کافی" را
تو بیتی در غزل بنویس و آن را ساده کن، تا کی
به دوش خود بگیرم بار سنگین قوافی را؟
*
دچار ِ دردِ بیدردی شدم، از کوچهمان رد شو
روایت کن دوباره داستانِ "بشرِ حافی" را
#امام_کاظم
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
غمهای پر از ادامهات را بردار!
وقت سفر است، جامهات را بردار!
باید که به چشمهای او رای دهیم
ای عشق! شناسنامهات را بردار!
#عشق
#انتخاب
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"محمد حقوقی و شعر معاصر فارسی"
محمد حقوقی (۱۳ اردیبهشت ۱۳۱۶_ ۸ تیر ۱۳۸۸) از شاعران و منتقدان ادبی نامآور معاصر است که از دههی چهل، نقشی مهم در تبیین ویژگیهای شعر پسانیمایی داشته است.
او از جهتی، از پیروان فروغ فرخزاد است که در دههی چهل، جریان شعر زمان را معرفی و نمایندگی کرده و از دیگر سو، از اعضای جُنگ ادبی اصفهان است که بر تحولات ادبیات عصر پهلوی تاثیری شگرف گذاشته است.
هرچند حقوقی در هنر شاعری کمتر مدّ نظر منتقدان و شاعران و جریانهای ادبی بوده، در نقد شعر معاصر نامی سزامند است؛ تا آنجا که مجموعهی شعر زمان ما که به کوشش او در نشر نگاه سامان یافته؛ همچنان از بهترین گزیده_اشعار و منتخب نقدها و گزارههای ادبی دربارهی نیما و فروغ و سهراب و اخوان و شاملو است.
حقوقی در "شعر زمان ما"، هرچند از بوطیقای شعر نیمایی فاصله گرفته، یادداشتها و نظرهایی دقیق دربارهی زبان و هنر شاعرانهی پیروان او مطرح کرده است. او هرچند با وزن شعر نیمایی و برخی عناصر داستانی یا تزیینی آن زاویه دارد، کوشیده در نقدهایش نگاهی بیطرفانه به آثار منتخب داشته باشد.
ارزش نقدهای حقوقی، وقتی روشن میشود که آن را با گزیدههای دیگر "شعر زمان" مقایسه کنیم که پس از او به کوشش فیض شریفی منتشر شده و چه از منظر روش و چه در بر داشتن خطاهای ادبی و نقدی، با کارنامهی حقوقی فاصلهای بعید دارد.
محمد حقوقی علاوه بر "شعر زمان ما"، در کتاب "شعر نو از آغاز تا امروز" نیز کوشیده، هفت دهه از تاریخ شعر نو فارسی را بررسی کند؛ هرچند تعریف او از شعر نو، متمایز با بسیاری از منتقدان معاصر است.
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از خاتم|خانهشعروادبیات
🌿گرچه شیرین دهنان پادشهانند ولی
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست...
🪐دورهمنشینی جوانان و اهالی شعر و ادب فارس
🟪خانه شعر و ادبیات خاتم
🔰مجال شعرخوانی، نقد آثار، گفت و گو و فراگیری
📆دوشنبه ۱۱ تیرماه ۱۴۰۳
⏳ساعت: ۱۷:۰۰
📝باارشاد:
دکتر محمد مرادی
✨موضوع:
سبک خراسانی؛ بخش دوم(شعر دوره غزنویان)
📍مکان:
چهارراه حافظیه- اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی- طبقه زیرین- تالار گفتگو
🔼ورود برای عموم علاقهمندان به شعر و ادبیات، آزاد است.
|خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿
@khatam_shz
هدایت شده از پرویزن
"به بهانهی روز قلم"
یک: چهاردهمین روز از ماه تیر، در تقویم شمسی به نام قلم تمایز یافته است. همسایگی آن با روز تیر از ماه تیر (تیرگان/ ۱۳ ماه) آن را با واژههای عطارد (دبیر فلک) پیوند داده و از دیگر سو، با آرش و ماجرای تیر ایراننجات او تناسب دارد. گویا روز دماوند هم بیشباهت به قلم نیست و میتوان دماوند را نوک قلم ایستادهی تمدن ایرانی رو به آسمانها دانست.
اما فارغ از این اشارات و تمثیلات، قلم چه رو به آسمان و چه فرق بر زمین، نمایندهی خرد و اندیشه و تعالی و شُکوه عاطفهی انسان است.
اهل قلم چه نویسنده و شاعر و چه پژوهشگر و منتقد و روزنامهنگار؛ وارثان "آب و خرد و روشنی"اند.
پس مبارک بر اهل قلم، اگر قلم را آنگونه که باور دارند بر صفحه میلغزانند؛ لغزشی در مسیر انسانوارگی و اخلاقورزی و سزاوار سوگند "والقلم و مایسطرون".
دو: اگر قرآن را چنانکه باور یک مسلمان است، اوج خلق زبانی و قلمی و شعر را ساحتی والا از هنرورزی اهل قلم بدانیم، بیشک آیات پایانی سورهی شعرا، نمادی انسانی_ اسلامی از رسالت قلم است که بر اساس آن، میتوان سطرهای زیر را گزارههای اصلی روز قلم دانست:
_ شعر و اثر ادبی، بدون اخلاق و خرد و انسانمندی همچنان شعر است؛ اما شعری که مایهی سرگشتگی و سرشکستگی است.
_ اهل گفتار و نوشتار؛ بیرفتار به سخن خود؛ گویندگان بیعملند و چه شاعر و چه نویسنده، چه شیخ و چه عارف و چه روشنفکر و چه استاد و چه مولف و چه مترجم، به گفتهی سعدی زنبوران بیعسل:
علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی
نه محقق بود نه دانشمند
جارپایی بر او کتابی چند
_شرط خلق سخن عمیق، ایمان و رفتار بر اساس باور است. نویسنده یا شاعری که از انسان و آزادگی مینویسد، باید خود نیز انسانی آزاده باشد و اهل قلم انقلابی و دینی که از دین و انقلاب می گوید؛ لازم است پاکدین و دور از دروغ و ریا بماند.
_ نشانهی اهل قلم، تجلی یاد (نه نام و لفظ) خدا و جلوههای او در کلام و مرام است. پس خوشا به آنان که اینگونهاند.
_ و آخر اینکه، اهل قلم، اگر خود را متعهد به راستی میداند؛ یاریگر مظلوم و پرخاشگر در برابر ظالمان و گردنکشان است؛ چه مظلومی در همسایگی و در شهر و دیار خود و چه ستمدیدهای در فراسوی مرزها.
پس روز قلم بر سالکان حقیقی وادی "الا الذین" مبارک باد:
مرا به منزل الا الذین فرود آور
فروگشای ز من طمطراق والشعرا
خاقانی
پ.ن: وَٱلشُّعَرَاۤءُ یَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ ٢٢٤ أَلَمۡ تَرَ أَنَّهُمۡ فِی كُلِّ وَادࣲ یَهِیمُونَ ٢٢٥ وَأَنَّهُمۡ یَقُولُونَ مَا لَا یَفۡعَلُونَ ٢٢٦ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ ٱلصَّـٰلِحَـٰتِ وَذَكَرُوا۟ ٱللَّهَ كَثِیرࣰا وَٱنتَصَرُوا۟ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُوا۟ۗ وَسَیَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوۤا۟ أَیَّ مُنقَلَبࣲ یَنقَلِبُونَ ٢٢٧﴾ [الشعراء ٢٢٤-٢٢٧]
#روز_قلم
#ادبیات_متعهد
@mmparvizan