eitaa logo
مسعودنوروزی،ارتباط‌شناس
812 دنبال‌کننده
907 عکس
133 ویدیو
10 فایل
سوادرسانه از مسیر سواد ارتباط می‌گذرد || برای ارتباط با مسعود نوروزی (ارتباط شناس) در وبلاگ BF.blogfa.com پیام بگذارید. || ارتباط با ادمین: @zzohur
مشاهده در ایتا
دانلود
1-آیا جمعی از فرشتگان مامور قبض روح هستند؟ من معتقدم ملائکه مذکور در آیه، فرشتگانی هستند که اعمال و رفتار آدم های ذکر شده در آیه را ثبت و ضبط می کنند،نه فرشتگانی که جان آنها را می گیرند.در حقیقت، این افراد هنوز زنده هستند و فرشتگان مذکور، کاری با گرفتن و نگرفتن جان آنها ندارند.در سیاق قرآن و روایات، گرفتن جان، ولو جان جمعیت زیاد، به جمع زیادی از فرشتگان نسبت داده نشده.چون قابض همه ارواح یک فرشته است و او حضرت عزراییل است.امکان دارد بگویند جناب عزراییل سردسته است و جمعی از ملائکه زیر دست او کار می کنند.در ادامه خواهیم دید که اصل این گمان در این آیه منتفی است. 2- چرا همه از تَوَفَّاهُم برداشت قبض روح و گرفتن جان را دارند؟ درک کردن حال و دریافت انرژی حسی و فکری و گفتگوهای این افراد توسط ملائکه مامور ثبت و ضبط اعمال(که در آیات و روایات به وجود آنها تصریح شده)، مگر نوعی از معنای توفی (دریافت کردن) نیست؟ مگر حتما باید پای جان و گرفتن جان در میان باشد که توفی معنی بدهد؟ 3-نکته ای مهمتر که به ارتباط شناسی زبان عربی برمی گردد این است که در همین آیه، برای ملائکه که اسم مونث است، صریحا از فعل مونث(تَوَفَّاهُم) استفاده شده که مترجمین محترم، همه به درستی آن را در ترجمه به ملائک نسبت داده اند.هرچند اشتباها به معنای قبض روح ترجمه کرده اند نه به معنای ثبت و ضبط اعمال.اما به هر حال از سیاق مونث این فعل، انجام آن را به تنها اسم مونث موجود در آیه یعنی ملائکه نسبت داده اند.اما در کمال تعجب، در ترجمه فعل مذکر قالوا، به شکل یکی در میان، آن را به گفتگوی میان آن افراد(الَّذينَ ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ) که مذکرند و ملائکه که مونثند ترجمه کرده اند.در حالی که هیچ گفتگویی میان آن افراد و ملائکه صورت نگرفته و این فعل های قالوا که پی در پی آمده است، گفتگوی میان همین افراد الَّذينَ ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ است که در بین خودشان دو دسته شده اند و با هم جدال می کنند. 4-نکته دیگر این است که سیاق فعل ها در أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها مضارع است نه ماضی! این یک گفتگو در زمان حاضر و با آدم زنده است.چطور ملائکه جان کسی را بگیرند و بعد به او بگویند: مگر زمین خدا وسیع نیست؟(توجه کنید:نیست! نه که نبود) پس در آن مهاجرت کنید(توجه کنید: مهاجرت کنید نه که می کردید).که البته همه مترجمین بلا استثنا چون در ذهنشان این گفتگو بعد از قبض روح آن افراد بوده و چند فعل ماضی هم قبل از این جمله آمده بوده، این فعل های مضارع به این آشکاری را ماضی ترجمه کرده اند! نتیجه گیری: عدم توجه به ارتباط شناسی ساده( در روابط معمول) و ارتباط شناسی زبان عربی(در ضمایر مذکر و مونث و زمان بندی افعال) و ارتباط شناسی وحی، سبب شد که ترجمه آیات مذکور به حد کمال و منطبق بر معنا نباشد و سر از جایی در بیاورد که اصلا منظور آیه نبوده است. با توجه به نکات ذکر شده، ترجمه دقیق و مبتنی بر ارتباط شناسی صحیح بین عناصر موجود در آیه،چنین است: ملائکه ثبت و ضبط اعمال، آنچه از آنها که به خودشان ظالم هستند، ثبت و ضبط می کنند این است که آنها بین خودشان جدل می کنند: -در چه حالی بودید(تا حالا)؟ -ما در زمین ضعیف نگه داشته شدیم و نگذاشتند استعدادهای خودمان را نشان بدهیم( و به بهانه همین تنبلی می کنند و با این فرافکنی به تنبلی خودشان ادامه می دهند) -مگر زمین خدا وسیع نیست؟ خب هجرت کنید! (خودشان می دانند که چاره هجرت است و هجرت نمی کنند! پس) آنها جایگاهشان جهنم است و بد عاقبتی است.(یعنی در همین زندگی مادی خود در جهنم قرار دارند.چه رسد به آخرت!) و نکته این است که وقتی کار از کار گذشته باشد یعنی بعد از مرگ،اگر تازه به آنها آگاهی بدهند که می توانستید هجرت کنید که این معنایی ندارد و نباید عذاب شوند چون نمی دانستند چاره در چیست.وعده عذاب آنها از این رو است که خداوند در این آیه فرشتگان ثبت و ضبط اعمال را مورد استناد قرار داده که این ها خود نیز در زندگی دنیایی آگاهند که باید هجرت کنند و نمی کنند و با بهانه آوردن این که ما مستضعف و تحت ظلم هستیم، از کار و تلاش در احداث و ایجاد حکومت و قوا و سلطه مومنین بر امور خودداری می کنند.خداوند در این آیه اشاره دقیق می کند که ظالم اول بر اینها، خودشان هستند که هجرت نمی کنند.یعنی تنها چیزی که ملائکه از این ها ثبت و ضبط کرده اند همین حرف زدن های بدون عملشان بوده که می گفتند باید هجرت کرد و نکردند و نشستند.
چنین آیه ای مشوق حرکت پیامبراسلام و هجرت(مترادف با قیام) آن بزرگوار از مکه به مدینه و تشکیل حکومت و قوای اسلامی در آنجا و سپس فتح مکه شد.این آیه در تمام طول تاریخ کاربرد دارد.از جمله پاسخی به آنان است که می گویند در دوران غیبت امام زمان، باید نشست و هجرت (مترادف با قیام) نکرد و حکومت و قوا تشکیل نداد و منتظر ماند تا خود آن حضرت بیاید و حکومت بر پا کند! وعده عذاب جهنم و بدعاقبتی برای اینان هم هست.✅مسعودنوروزی راهی(ارتباط شناس)✅ (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) @rooznegari
موضوع ما انسان است مسعود نوروزی راهی our subject is human m.n.raahi موضوعنا الانسان م.ن.راهی + آدرس وبلاگ شخصی: bf.blogfa.com توجه:آدرس دیگری نداریم:)
#خسته از #دانایی ام.... #شعر و #عکسنوشت از #سروده های #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط شناس @mnrahi
بچه که بودیم.... #عکسنوشت از #گفته های #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط شناس @mnrahi
هدایت شده از دوره ویژه ارتباط شناسی معنوی
خوابی در کار نیست... یک #عکسنوشت #گفتار ی از #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط_شناس درباره #خواب و #رویا ( #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #مسعودنوروزی #مسعودنوروزی_راهی #جامعه_شناس #ارتباط #مغز #هوشیاری #ماورا #ذهن @mnrahi )
#حقیقت ... #دروغ ... #عکسنوشت از #گفته های #مسعود_نوروزی_راهی #میم_نون_راهی #م_ن_راهی @mnrahi
#بشر برای #رسیدن به #ماه #جاذبه #زمین #مبارزه کرد اما... #عکسنوشت از #سخنرانی #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط_شناس #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #کره_ماه #اخلاق #ارتباط_شناسی_اخلاق @mnrahi
🍁پاییز می رسد یا می رود؟ :) ✅(ارتباط شناسی معنوی شعر تر در ادبیات ایران)- مسعود نوروزی راهی 🌹 در ادبیات ایران، شعر ماندگار و تاثیر گذار را شعرِ " تَر " نامیده اند.حالا چرا تر؟ این کلمه "تر" هم معنای تر و تازه بودن مضمون شعر را دارد که آن را ماندگار می کند و هم این که شعر ماندگار و تاثیر گذار، اشک آدم را در می آورد و چشم آدم را تر می کند پس ماندگار می شود. معتقدم شعر، جریانی است که از چشمه خاطر شاعر می تراود اما باید در جویبار خاطر مردم جاری شود و ترشان کند تا بتواند شعر تر نام بگیرد.در حقیقت شعر که از ذهن شاعر می تراود و بر صفحه کاغذ می نشیند، کارش تمام نمی شود بلکه تازه جریانش شروع می شود و تا هر جا که مردم آن جریان معنایی شعر را در جویبار ذهن خود راه بدهند ، آن شعر هنوز ادامه دارد. از نگاه حافظ شیرازی که پرسیده بود: کی شعر تر انگیزد؟ و خود جواب داده بود:خاطر که حزین باشد! (شاید این اولین مصاحبه یک شاعر در تاریخ ادبیات ما باشد!)، شعر تر از خاطر حزین خود شاعر نشأت می گیرد اما این حقیر بنا بر تجربه هم تاریخی و هم شخصی معتقدم که در شعر تر فقط حزین بودن خاطر خود شاعر ملاک نیست بلکه ذهن مردم مخاطب شعر هم باید با جریان آن شعر هماهنگ باشد و ارتباط بر قرار کند و خاطرشان تر شود.وگرنه این که شاعر خود بگوید و خود حزین باشد و خودش تر بشود(چشمش! نه جای دیگرش!) کفایت نمی کند.کما این که در تجربه تاریخی دیدیم که درباره همین شعر حافظ ابیاتش در نسخه های مختلف دیوانش فرق دارد! چرا؟ چون در ذهن مردم شعر حافظ آنگونه تری ایجاد کرده که نسخه اصلی شعر حافظ ایجاد نکرده لذا کلمات شعر اصلی حافظ را تغییر دادند به کلمات مورد علاقه خودشان...مثلا این بیت در نسخه قزوینی-غنی دیوان حافظ ، این شکلی آمده: ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش . پیرانه سر بکن هنری ننگ و نام را و در چاپ تصحیح شده خانلری این گونه آمده: ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش . پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را! و آدم اگر ارتباط شناسی معنوی شعر را نداند، همین طور انگشت به دهان می ماند که بلاخره بکن یا مکن؟ حافظ کدام را گفته؟ در حالی که حافظ هر کدام را گفته باشد، فرقی ندارد، مهم این است که جریان شعری که از ذهن حافظ شروع شده در جریان پیدا کردنش میان جویبارهای کوچه بازار اذهان عموم مردم فارسی زبان، کم کم صیقل خورده و شکل گرفته است! و از بکن به مکن رسیده! اگر حافظ شعرش را می نوشت و توی خانه می گذاشت داخل صندوق و درش را قفل می زد و آن را در دسترس عموم مردم قرار نمی داد، و باز اگر باستانشناسی در حفاری های تاریخی یهو می رسید به صندوقخانه منزل حافظ و دیوان او را پیدا می کرد(فرض محال! که محال نیست) قطعا ما می فهمیدیم که اصل شعر حافظ چه بوده و شعرش از تغییر و تحریف نجات پیدا می کرد.ولی دیگر شعرش را که می خواندیم نمی دانستیم این حافظ اصلا کی هست؟ چی هست؟ چون شعرش با مردم ارتباطی نداشت! در بین مردم سابقه ای نداشت! این که حافظ الان حافظ شده و سر سفره شب یلدا با دیوانش فال می گیرند و هر شعری که آمد؛ آن شعر سروده شده در قرن هشتم را به ماجراهای زندگی خصوصی خودشان در قرن کنونی یعنی پانزدهم ربط می دهند، همه به خاطر جاری بودن شعر حافظ در جویبارهای ذهن مردم از دیرباز تاکنون بوده که از عوارضش همین تفاوت ها در بکن و نکن هاست.وگرنه خود حافظ چه خبر از زندگی خصوصی مردم و عقد و ازدواج دختر دم بخت عذرا خانوم و نتیجه کنکور پسر ممد آقا دارد؟ بله! خاصیت شعر تر همین است! در ذهن مردم صیقل می خورد و تغییر می کند(بیاییم نگوییم تحریف!) و به همین خاطر است که مفتخر به عنوان شعر تر و ماندگار میشود! خدا هم که این همه در قرآن هشدار داده که پیغمبر شما شاعر نیست و این کلام وحی، یعنی قران ، با تمام ظرافت و زیبایی اش، شعر نیست، از این رو است که مردم با کلام قرآن ، شعرِ تَر بازی در نیاورند و بر اساس علاقه شخصی آن را تغییر (که اینجا دیگر واقعا باید اسمش را گذاشت تحریف) ندهند! این تجربه تاریخی را گفتم، بگذارید یک تجربه شخصی را هم بگویم.در مراسمی که به خاطر شب یلدا برگزار شده بود، مجری مراسم شعری قدیمی از من خواند که اولش شک کردم همان شعر من باشد اما ادامه که داد دیدم بله! خودش است.شک من به این خاطر بود که من در آغاز شعرم سروده بودم:پاییز می رسد... اما مجری محترم مراسم چون در شرف پایان پاییز و آمدن زمستان بودیم، خواند:پاییز می رود!
یک سرچ کوچولو توی اینترنت کردم دیدم بله! در جویبار خاطر بعضی ها که شعرم را دهان به دهان (و البته به عبارت دقیق تر: فوروارد به فوروارد) در شبکه های اجتماعی چرخانده بودند، رفتن پاییز بسی دل انگیز تر از آمدن پاییز جلوه کرده بود و معنای شعر تر را در "پاییز می رود" یافته بودند نه در "پاییز می رسد"! خب ذهن ایرانی در زمانه کنونی، گویا رفتن پاییز را دارای دل انگیزی و تری بیشتری می داند و بهتر می پسندد! لذا آغاز شعرم از "پاییز می رسد" کم کم به "پاییز می رود" تغییر پیدا کرده بود! من یک نفر شاعر یک طرف و ملتی در آن طرف! زور آنها بیشتر است لابد! به هر حال، نسخه " تر" شعرم را که در آن "پاییز می رود"، تقدیم می کنم.شما هم "تر" شوید این شب یلدایی: پاییز می رود به هوای جدا شدن از هر چه غیر عشق و رضای خدا شدن کار خداست فرصت تغییرهای نو سر بر زمین نهادن و سر در هوا شدن سرد است گرچه جان هوا باز گرم شد بازار داغ بوسه و آغوش وا شدن از یادگار گرمی فصل گذشته شد برگ درخت خونی و خون ها به پا شدن ای بوی مهر و نم نم باران آذری آبان توست جاری در جاده ها شدن پاییز فصل رونق اشک است کاش کاش از اشتیاق باشد و نه از جدا شدن ✅ مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) www.bf.blogfa.com @rooznegari
#پاییز #شعر #عکسنوشت از #سروده #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط_شناس #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #باران #اشک #اخلاق #ارتباط_شناسی_معنوی_شعر www.bf.blogfa.com @rooznegari
🥣ارتباط شناسی آشپز خانه ای🍽 ( ارتباط یابی ترشیجات در سفره غذا )🍯-خوردن ترشی و هر آنچه که تحریک کننده رشته های عصبی دهانی باشد(از قبیل فلفل و پیاز و سیر و...)، ریشه در حس پذیرش درد و رنج دارد، شخص در کنار لذت چشیدن طعم خوش غذا، دوست دارد تمام ظرفیت های موجود در دهان تحریک شود.طعم ملیح غذا، در سطح ابتدایی و با عمق اندک عصب های چشایی را تحریک می کند و مصرف کننده غذا اگر در روحیات خود آمادگی پذیرش رنج و درد را داشته باشد، خواهان آن است که دروازه ورود انرژی خوراکی به بدنش، با سطح بالای تحریک اعصاب دهانی(زبان و دیواره دهان) همراه باشد.😜 در جوامعی مانند هند🇮🇳 که از ادویه جات تند استفاده می کنند،🌶 شاهدیم که درد و رنج کشیدن از ارزش اجتماعی والایی برخوردار است و مرتاض های هندی 👳🏿‍♂️دارای مقام بلند و تشخص در میان هندیان هستند. در کشور ایران و زمینه فرهنگی ایرانی🇮🇷 نیز ترشیجات که سطح متوسط تری از تحریک کنندگی عصبی را نسبت به ادویه جات تند و فلفلی دارند، همان سنت پذیرش درد و رنج در سطح معتدل تر را متضمن هستند...پس باید توجه کرد که میل به استفاده از ترشیجات یا ادویه جات در طبخ غذا و یا مصرف آن همراه غذا، نشانه وجود زمینه پذیرش درد در متمایلان به چنین برساخت تغذیه ای است. پذیرش درد مترادف معانی تهور و دلیری و حرکات ناگهانی عصبی و قیام های اجتماعی نیز هست.یک جامعه که هم می تواند در مقابل دشمن شجاع و دلیر و جنگنده باشد و هم می تواند در بین خود به درگیری و آسیب زدن مشغول باشد. مادرها و زنها، این حاکمان بلامنازع آشپزخانه، می توانند با تنظیم برساخت غذایی در طبخ و عرضه غذا و چینش سفره وعده های غذایی خانوادگی، به شکل غیر مستقیم، سرنوشت و روحیات یک ملت را رقم بزنند.🍱مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) www.bf.blogfa.com @rooznegari