🍃در شهر #بهار متولد شد.نیمه اردیبهشت
نامش را سید محمد گذاشتند و گاهی صدا زدند سید میلاد؛فرزند سید هاشم.پسری از نسلِ حیدر ؛فدایی #بنت_الحیدر.
.
🍃از همان جوانی عاشقی را بلد بود.#خادم_شهدا بود و خدمتگزار زائرانشان وچه زیبا خودش را در دلشان جا کرد تا بعدها دستگیرش باشند.
.
🍃قدرتمند بود؛ورزشکاری قوی و غیور که مقامات استانی و کشوری داشت اما هیچوقت مغلوب #نَفس نشد.
.
🍃مهندسی عمران داشت و استاد ساخت و ساز! و این #استاد حالا مهندس دلهای ما شده.
.
🍃برگزیده جَدَّش علیاست برای دفاع از حرم #عقیله (س) و خوش خدمت برای مولایش #حسین (ع) و چه خوش حساب است اربابمان که مزد زحماتش را #شهادت نوشت.
.
🍃میگفت "راه امام حسین(ع) راه عاقبت به خیری است" و چه خیری بالاتر از شهادت؟!!
.
🍃مادرش یکسال قبل از آسمانی شدنِ فرزندش در آغوش خاک آرام گرفت و بنا شد مدالِ مادرِ شهید شدن را از دستانِ مادرِ آسمانها و زمین بگیرد.
.
🍃چه رو سفید است مادری که دست پرورده اش؛ فدایی راهِ #امام_زمان خود شود.
حقیقتا که #سید_محمد مادر را رو سفید کرد💐
.
🍃دلاور مردِ سوریه؛در بیست و نهمین پاییزی که دفترِ عمرش به خود میدید،در عملیات آزاد سازی #حلب آسمانی
🔹شب بود🌝 که به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم، #دعای_توسل شهید تورجی زاده در حال پخش بود🎶، هر کس در حال خودش بود، صدای در🚪 آمد بلند شدم و در را باز کردم، در نهایت تعجب دیدم #استاد گرامی ما حضرت آیت الله #جوادی_آملی پشت در است؛ با خوشحالی گفتم بفرمایید😍
🔹ایشان هم در نهایت #ادب قبول کردند✅ و وارد شدند، البته قبلاً هم به حجره ها و طلبه هایشان سر میزدند☺️، سریع ضبط📻 را خاموش کردیم، استاد در گوشه ای از اتاق #نشستند.
🔹بعد گفتند: "اگر مشکلی نیست #ضبط را روشن کنید." صدای سوزناک و نوای #ملکوتی او در حال پخش بود🎵 استاد پرسیدند: "اسم ایشان چیست⁉️"
🔹گفتم: "محمد رضا تورجی زاده."
استاد پس از کمی مکث فرمودند:
"ایشان (در عشقـ❤️خدا) سوخته است." گفتم: "ایشان #شهید شده. فرمانده گردان #یا_زهرا(سلام الله علیها) هم بوده. استاد ادامه داد: "ایشان قبل از #شهادت سوخته بوده."
اما با اینکه حرفهایم را رُک و صریح میزنم، در آن لحظه نمیتوانستم مانعش شوم و جرأت نداشتم حرفی بزنم، انگار توانی در زبانم نبود؛ بالاخره خداحافظی کردیم و آمدیم، هنگام خداحافظی من، همسرم و پسرم ایستادیم کنار #ابراهیم، دیدم #ابراهیم اضطراب شدیدی دارد و منتظر است ببیند من چه میگویم اما همچنان سرم را به پایین دوختم و نگاهش نکردم و فقط گفتم: «داداش! میدونم میخواهی بروی، تصمیمت را گرفتی، میدانم انسان قوی هستی و قدرت محکمی پشت تصمیمت هست، تو #استاد #فنون نظامی و #جنگ هستی و #شاگردان مختلفی #تربیت کردی و #منطقه را میشناسی اما بدون این #جنگ است، #جنگی که عین واقعیت است و با کسی شوخی ندارد، مراقب خودت باش»😔
🍃⚘🍃
#ابراهیم ما را صبور کرد و #تلنگری برای ما بود، ما بیش از 50 روز منتظر #ابراهیم بودیم و لحظه لحظهاش برای ما سخت بود 😭و همه خانواده، دوستان، فرماندهان پیگیر این مسأله بودند اما آنچه بهدست آوردیم #صبر است؛ #شهادت #ابراهیم ما را صبور کرد و وقتی بعد از #شهادتش به #کلیپ، #وصیتنامه و #سفرنامه کربلای او رجوع کردم، گفتم: «اگر #ابراهیم برگردد برایش سینهخیز میروم و اگر برنگشت سینهام را ستبر میکنم»
🍃⚘🍃