⬅️فرمانده ی نیروهای دفاع وطنی و #بسیجی و #گروه_فاطمیون ونیروهای #ارتش_سوریه درجنگ سوریه درمنطقه🔸تدمربودم؛و شرکت کردن ودخالت مستقیم درجنگ سوریه،طی چند مرحله موفقیت آمیز وآزادسازی شهر تاریخی تدمر😊
☘32☘
#خاطره_ای_از_شهید✨
ایام محرم شده بود
قول و قرار گذاشته بودیم که امسال اربعین #موکبی راه بندازیم
که خادم هاش بچه های #خادم_الشهدا باشند.🌹
سید هادی پیگیر کارها بود و بهم گفت سجاد پایه ای ؟
گفتم بسم الله
مشکلاتی جلوی راه بود که نمیشد این حرکت انجام بشه
روز عاشورا محمد رو دیدم
کشیدمش کنار گفتم :
حاجی چیکار میکنی کارهارو پیگیری کن راه بندازیم دیگه ...
چرا چند روزه از تب و تاب پیگیری کار خبری نیست⁉️
با همون لبخند همیشگیش یه #درسی داد بهم.
گفت :
سجاد مگه شماها #بسیجی نیستین؟!
مگه خط ها رو بتون ندادم که با کیا باید ببندید؟!
منتظر منی؟!
تو و سید هادی پاشید برید تهران دنبال کارها دیگه..
چیه دست دست میکنید‼️
🌺بسیجی #منتظر نمیمونه خودتون بسم الله بگید.🌺
6⃣
مادر بزرگوار شهید✨
حجت متولد 1367 بود.
نمیدانم از پسرم چه بگویم.
حجت فرزند نمونه خانه من بود.
اهل هیئت و مراسم عزاداری بود و ارادتی خاص به اباعبدالله الحسین (ع) و ایام عاشورا داشت.❤️
روابط عمومی بالایی داشت. هیأتی به نام «جوانان متوسل به #حضرت_زهرا (س)» تشکیل داده بود.🌷
حجت #مومن و #متعهد و #بااخلاص بود.
در اصل در خانوادهای بزرگ شده بود که از همان سالهای دور امام خمینی را #بابا صدا میکردند. 🌸
همسرم از رزمندگان دوران دفاع مقدس بود و حال و هوای خانه ما از همان روزهای انقلاب و آغاز جنگ همگام با نظام و همراه مردم بود.🌾
از این رو بچهها هم همین طور بار آمده بودند. حجت #بسیجی نمونهای بود.
بسیاری از فعالیتهایی که در پایگاه بسیج و مسجد انجام میداد بعدها برای ما مشخص و آشکار شد.🌺
او واقعاً شیفته بسیج بود. خودش را وقف کرده بود.🍃
3⃣
✨با شــــهدا✨
روزی آقا #مسلم برای بازدید از بچه ها به خط آمده بود.🧐
خوب سر و وضع تمام #بسیجی ها را برانداز کرد.😇
متوجه شد یکی از برادران بسیجی لباس مناسبی ندارد.😔
سریع #کاپشن خود را در آورد و به او داد. 👌
#برادر بسیجی گفت: اما #حاج_آقا شما خودتان به آن نیاز دارید، خودتان هم که کاپشن ندارید؟😳
مسلم خندید و گفت: برادر تا فردا #خدا بزرگ است و کریم!😊
#شهید_مسلم_شیرافکن
@moarefi_shohada