آیا قیام عاشورا از جنس حماسه است؟(۱)
🔳 حماسه مهمترین عامل باقی نگهدارنده قیام امام حسین(ع) است؛
✿زیرا اگر این همه غم در کربلا بود، ولی حماسه در کربلا نبود، کربلا فراموش می شد.
✿اگر این همه مظلومیت در کربلا بود، ولی حماسه در کربلا نبود کربلا فراموش می شد.
✿ اگرحماسه نبود، مظلومیت به تنهایی تاب نگهداشتن حماسه امام حسین(ع) را در دل تاریخ نداشت.
✿ اگر محبت به امام حسین بود، ولی با شادی و خرسندی و صلابت و استواری حماسه حسینی نمی آمیخت، محرم در دلهای مردم جاری نبود و هرساله قبل از حلول آن به استقبالش نمی رفتند و وقایع عاشورا را پیش از مکتوبات، سینه به سینه به نسلهای آینده منتقل نمی کردند.
🔳 حماسه حسینی سند عزت و افتخار تمام آزادگان جهان و عنصر کلیدی جاودانگی کربلاست...وحماسه آفرین این عرصه ایمان و عشق، در عاشورای ۶۱ هجری با شهادت خود و یاران با وفایش در کربلا، پرشور ترین و جاودانه ترین حماسه تاریخ بشریت را آفرید؛ و بزرگترین درس آزادی، شرف و استقامت را به تاریخ آموخت..
📚حمــــــاسه فاطمی، فصل۲،
حماسه فاطمی و حماسه حسینی
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
🏴🏴🏴
🖤🖤
🌹
سه دقیقه در قیامت
#پارت_۴۱
*{با نامحرم}*
قسمت سوم
.
.
اما برنامه تغذیه و توزیع غذا با شماست . در ضمن از سرباز ها استفاده نکن .
من سه وعده در روز با ماشین حامل غذا به محل اردو می رفتم و غذا را می کشیدم و روی میز می چیدم و با هیچکس حرفی نمیزدم.
.
.
شب اول،یکی از دخترانی که در اردو بود،دیر تر از بقیه آمد و وقتی احساس کرد که اطرافش خلوت است،خیلی گرم شروع به سلام و احوالپرسی کرد.
.
.
من سرم پایین بود و فقط جواب سلام را دادم .
روز بعد دوباره با خنده و عشوه به سراغ من آمد و قبل از اینکه با ظروف غذا از محوطه اردوگاه خارج شوم، مطلب دیگری گفت و خندید و حرفهایی زد که.... من هیچ عکس العملی نشان ندادم.
.
.
خلاصه هر بار که به این اردوگاه می آمدم، با برخورد شیطانی این دختر جوان روبرو بودم. اما خدا توفیق داد که واکنشی نشان ندادم.
.
.
شنیده بودم که قرآن در بیان توصیف این گونه زنان می فرماید:
«اِنّ کَیدَکُن عَظیم. مکر و حیله (برخی) زنان بسیار بزرگ است.»
.
.
در بررسی اعمال،وقتی به این اردو رسیدیم،جوان پشت میز به من گفت: اگر در مکر و حیله آن زن گرفتار می شدی،به جز آبرو،کار و حتی خانواده ات را از دست می دادی !
برخی گناهان،اثر نامطلوب اینگونه در زندگی روزمره دارد....
.
.
یکی از دوستان همکارم،فرزند شهید بود. خیلی با هم رفیق بودیم و شوخی می کردیم. یکبار دوست دیگر ما به شوخی به من گفت: تو باید بری با مادر فلانی ازدواج کنی تا با هم فامیل بشوید.
اگه ازواج کنی فلانی هم میشه پسرت!
.
.
از آن روز به بعد،سر شوخی ما باز شد. من دیگه این رفیق را پسرم صدا میکردم. هر زمان به منزل دوستم می رفتیم و مادر این بنده خدا را می دیدیم،ناخودآگاه میخندیدیم.
.
.
درآن وادی وانفسا،پدر همین رفیق من در مقابلم قرار گرفت. همان شهیدی که ما در مورد همسرش شوخی میکردیم.
.
.
ایشان با ناراحتی گفت: چه حقی داشتید در مورد یک زن نامحرم و یک انسان اینطور شوخی کنید؟
.
.
ادامه دارد.....
🌹
🖤🖤
🏴🏴🏴
🏴🏴🏴
🖤🖤
🌹
سه دقیقه در قیامت
#پارت_۴۲
*{باغ بهشت}*
.
.
از دیگر اتفاقاتی که در آن بیابان مشاهده کردم،این بود که برخی بستگان و آشنایان که قبلا از دنیا رفته بودند را دیدار کردم.
.
.
یکی از آنها عموی خدابیامرز من بود. او در بیمارستان هم کنار من بود . او را دیدم که در یک باغ بزرگ قرار دارد.
.
.
سوال کردم: عمو این باغ زیبا را در نتیجه کار خاصی به شما دادند؟
گفت: من و پدرت در سنین کودکی یتیم شدیم. پدر ما یک باغ بزرگ را به عنوان ارث برای ما گذاشت.
.
.
شخصی آمد و قرار شد در باغ ما کار کند و سود فروش محصولات رابه مادر ما بدهد.
اما او با چند نفر دیگر کاری کردند که باغ از دست ما خارج شد. آنها باغ را بین خودشان تقسیم کردند و فروختند و.... البته هیچکدام آنها عاقبت بخیر نشدند.
در اینجا نیز همه آنها گرفتارند.
.
.
چون با اموال چند یتیم این کار را کردند. حالا این باغ را به جای باغی که در دنیا از دست دادم به من دادهاند تا با یاری خدا در قیامت به باغ اصلی برویم.
.
.
بعد اشاره به درب دیگر باغ کرد و گفت:
این باغ دو درب دارد که یکی از درب های باغ برای پدر شماست که به زودی باز می شود.
.
.
در نزدیکی باغ عمویم،یک باغ بزرگ بود که سرسبزی آن مثال زدنی بود. این باغ متعلق به یکی از بستگان ما بود. او به خاطر یک وقف بزرگ، صاحب این باغ شده بود.
.
.
ادامه دارد.....
🌹
🖤🖤
🏴🏴🏴
#منبر_مکتوب
༺✿حماسهای که امام زین العابدین علیه السلام در مجلس یزید آفرید!✿༻
▪️در روز جمعهاى در شام نماز جمعه است. ناچار خود یزید باید شرکت کند. اول آن خطیبى که به اصطلاح دستورى بود، رفت و هرچه قبلا به او گفته بودند گفت؛
▪️ تجلیل فراوان از یزید و معاویه کرد، هر صفت خوبى در دنیا بود براى اینها ذکر کرد و بعد شروع کرد به سبّ کردن و دشنام دادن على(ع) و امام حسین(ع) به عنوان اینکه اینها -العیاذباللَّه- از دین خدا خارج شدند، چنین کردند، چنان کردند.
▪️زین العابدین(ع) از پاى منبر نهیب زد:
«ایهَا الْخَطیبُ! اشْتَرَیتَ مَرْضاةَ الَمخْلوقِ بِسَخَطِ الْخالِق» تو براى رضاى یک مخلوق، سخط پروردگار را براى خودت خریدى.
▪️بعد خطاب کرد به یزید که آیا اجازه مىدهى من بروم بالاى این چوبها دو کلمه حرف بزنم؟ یزید اجازه نداد.
▪️آنهایى که اطراف بودند، از باب اینکه على بن حسین(ع)، حجازى است، اهل حجاز است و سخن مردم حجاز شیرین و لطیف است، براى اینکه به اصطلاح سخنرانىاش را ببینند، گفتند: اجازه بدهید، مانعى ندارد. ولى یزید امتناع کرد.
پسرش آمد و به او گفت: پدرجان! اجازه بدهید، ما مىخواهیم ببینیم این جوان حجازى چگونه سخنرانى مىکند. گفت: من از اینها مىترسم. اینقدر فشار آوردند تا مجبور شد؛ یعنى دید دیگر بیش از این، اظهار عجز و ترس است؛ اجازه داد.
▪️ببینید این زین العابدین(ع) که در آن وقت از یک طرف بیمار بود (منتها بعدها دیگر بیمارى نداشت، با ائمّه دیگر فرق نمىکرد) و از طرف دیگر اسیر، و به قول معروفِ اهل منبر چهل منزل با آن غُل و زنجیر تا شام آمده بود، وقتى بالاى منبر رفت چه کرد! چه ولولهاى ایجاد کرد! یزید دست و پایش را گم کرد. گفت الآن مردم مىریزند و مرا مىکشند.
▪️دست به حیلهاى زد. ظهر بود، یکدفعه به مؤذّن گفت: اذان! وقت نماز دیر مىشود.
◽️صداى مؤذّن بلند شد. زین العابدین(ع) خاموش شد.
✦ مؤذّن گفت: «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ»،
✧ امام حکایت کرد: «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ».
✦ مؤذّن گفت: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ، اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ»،
✧باز امام حکایت کرد..
🔘 تا رسید به شهادت به رسالت پیغمبر اکرم(ص). تا به اینجا رسید، زین العابدین(ع) فریاد زد: مؤذّن! سکوت کن.
🔺رو کرد به یزید و فرمود:
▪️ یزید! این که اینجا اسمش برده مىشود و گواهى به رسالت او مىدهید کیست؟
▪️ایهاالناس! ما را که به اسارت آوردهاید کیستیم؟
▪️ پدر مرا که شهید کردید که بود؟
▪️ و این کیست که شما به رسالت او شهادت مىدهید؟
❌ تا آن وقت اصلا مردم درست آگاه نبودند که چه کردهاند.
▪️آنوقت شما مىشنوید که یزید بعدها اهل بیت پیغمبر(ص) را از آن خرابه بیرون آورد و بعد دستور داد که آنها را با احترام ببرند. نعمان بن بشیر را که آدم نرمتر و ملایمترى بود، ملازم قرار داد و گفت: حداکثر مهربانى را با اینها از شام تا مدینه بکن.
▪️این براى چه بود؟ آیا یزید نجیب شده بود؟ روحیه یزید فرق کرد؟
◽️ ابداً. دنیا و محیط یزید عوض شد. شما مىشنوید که یزید، بعد دیگر پسر زیاد را لعنت مىکرد و مىگفت: تمام، گناه او بود. اصلا منکر شد و گفت من چنین دستورى ندادم، ابن زیاد از پیش خود چنین کارى کرد. چرا؟
°✿° چون زین العابدین(ع) و زینب(س) اوضاع و احوال را برگرداندند.°✿°
📚 استاد مطهری، حماسه حسینی
،چ۱،ص۲۹۳-۲۹۴ (با تلخیص)
#صلوت_خاصه:
°✿°اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ الَّذِي اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِكَ وَ جَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَى الَّذِينَ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ
اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِكَ وَ طَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَ اصْطَفَيْتَهُ وَ جَعَلْتَهُ هَادِياً مَهْدِيّاً
اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيَائِكَ حَتَّى يَبْلُغَ بِهِ مَا تَقَرُّ بِهِ عَيْنُهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّكَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ°✿°
#شهادت_امام_سجاد_علیهالسلام
#تسلیت
📿 تسلیم ؛ تمامِ حقیقت سجده است!
سَری بر نیزه،
و سر دیگر بر سجده ...
سجدهای در اوج قلّهی تسلیم؛
که مایه فخر "أهل السّمٰوات" است!
▪️ #یا_سید_الساجدین
1_448169586.mp3
5.5M
🔳 #شهادت_امام_سجاد(ع)
🌴منزل به منزل خسته در اسارت
🌴دیدم به هر جایی فقط جسارت
#السلام_علیک_یا_زین_العابدین
🎙#جواد_مقدم
⬛️ سالروز شهادت امام زین العابدین علیه السلام تسلیت باد
▪️امام سجّاد عليه السلام : المُؤمِنُ مِن دُعائِهِ عَلى ثَلاثٍ : إمّا أن يُدَّخَرَ لَهُ و إمّا أن يُعَجَّلَ لَهُ و إمّا أن يُدفَعَ عَنهُ بَلاءٌ يُريدُ أن يُصيبَهُ
▪️امام سجّاد عليه السلام فرمود :مؤمن از دعاى خود يكى از سه نتيجه را مى گيرد : يا برايش ذخيره مى شود ، يا در دنيا برآورده مى شود و يا بلايى كه مى خواست به او برسد از او برگردانده مى شود
📚تحف العقول، ص ۲۸۰
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
#السلام_علیک_یا_زین_العابدین