👆👆👆
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت9⃣3⃣
هنوز وقتش نشده است. امروز سه شنبه است; ما بايد تا روز #جمعه صبر كنيم.
چرا روز #جمعه؟
#امام_هادى(ع) همه جزئيّات را به من گفته است.
روز #جمعه كشتى كنيزان از رود دجله به بغداد مى رسد. عجله نكن!
دجله رود پر آبى است كه از مركز شهر مى گذرد، از شمال #بغداد وارد مى شود و از جنوب اين #شهر خارج مى شود. كشتى هاى كوچك در آن رفت و آمد دارند
اكنون مليكا در راه #بغداد است. خوشا به حال او! همه زنان دنيا بايد به او حسرت بخورند.
درست است كه الآن اسير است; امّا به زودى همه #فرشتگان اسير نگاه او خواهند شد.
بايد صبر كنيم تا روز #جمعه فرا رسد
چند روز مى گذرد، همراه با بِشر به كنار رود #دجله مى رويم.
چند كشتى از راه مى رسند، كنيزهاى رومى را از #كشتى پياده مىكنند آنها در آخرين جنگ روم اسير شده اند
كنيزان را در كنار رود #دجله مى نشانند. چند نفر مأمور فروش آنها هستند.
ما چگونه مى توانيم در ميان اين همه كنيز، #مليكا را پيدا كنيم؟
#بِشر رو به من مى كند و مى گويد: اين قدر عجله نكن! همه چيز درست مىشود
بِشر به سوى يكى از #مأموران مى رود. از او سؤال مى كند
آيا شما آقاى #نَحّاس را مى شناسى؟
آرى، آنجا را نگاه كن!
آن مرد قد بلند كه آنجا ايستاده است، نَحّاس است
ما به سوى او مى رويم. او مسئول فروش گروهى از #كنيزان است
بِشر از ما مى خواهد تا گوشه اى زير سايه بنشينيم. ساعتى مى گذرد، كنيزان يكى پس از ديگرى فروخته مى شوند. فقط چند كنيز ديگر مانده اند. يكى از آنها صورتش را با پارچه اى پوشانده است.
يك نفر به اين سو مى آيد، مثل اينكه يكى از تاجران #بغداد است كه هوس خريدن كنيز كرده است
مرد تاجر رو به نحّاس مى كند و مى گويد:
من آن كنيز را مى خواهم بخرم!
براى خريدن آن چقدر پول مى دهى؟
سيصد سكّه #طلا!
باشد، قبول است، سكّه هاى طلايت را بده تا بشمارم
بيا اين هم سه كيسه طلا! در هر كيسه، صد سكّه طلاست.
صدايى به گوش مى رسد: آهاى مردِ #عرب! اگر سليمانِ زمان هم باشى به كنيزى تو در نمى آيم.
پول خود را بيهوده خرج نكن! به سراغ #كنيز ديگر برو
نحّاس تعجّب مى كند، اين كنيز رومى به #عربى هم سخن مى گويد.
#ادامه_دارد
مدافعان ظهور
👆👆👆 #آخرین_عروس 💜 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘 #قسمت0⃣4⃣ ــ من آن #كنيز را مى خواهم بخرم!
👆👆👆
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت1⃣4⃣
ــ چه كسى خواهد آمد؟ نكند #منتظر هستى كه جناب #خليفه براى خريدن تو بيايد؟
ــ به زودى كسى براى خريدن من مى آيد كه از #خليفه هم بالاتر است.
#نحّاس تعجّب مى كند، نمى داند چه بگويد، در همه عمرش #كنيزى اين گونه نديده است.
اكنون #بِشر از جاى خود بلند مى شود. او الآن يقين كرده است كه گمشده خود را يافته است.
خودش است. او #مليكا را يافته است!
#مليكا_همان_نرجس_است!!
تعجّب نكن! او براى اين كه شناسايى نشود نام خود را تغيير داده است. اگر #مسلمانان مى فهميدند كه او دخترِ #قيصر_روم است هرگز نمى گذاشتند به محبوب خود برسد.
من فكر مى كنم كه در آن ديدارهاىِ شبانه، #امام از او خواسته است تا نام #نرجس را براى خود انتخاب كند. وقتى او اسير شد و #مسلمانان از نام او سؤال كردند و او در جواب همين نام جديد را گفت.
آرى، تاريخ ديگر اين نام را هرگز فراموش نمى كند، به زودى #نرجس مايه افتخار هستى خواهد شد!
ما هم ديگر نبايد #بانو را به نام اصلى اش صدا بزنيم; زيرا با اين كار خود باعث مى شويم تا همه به #رازِ او پى ببرند.
ما از اين لحظه به بعد او را به نام جديدش مى خوانيم:
#نرجس! چه نام زيبايى!
بِشر به سوى #نحّاس مى رود: من اين خانم را خريدارم.
صداى #كنيز به گوش مى رسد: وقت و مال خويش را تلف نكن.
#ادامه_دارد...
مدافعان ظهور
💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت4⃣1⃣ او اصرار مى كند كه بايد به #خانه اش بروى
🎉#آخرین_عروس 🎉
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود🎀
#قسمت5⃣1⃣
ــ بايد #فرصت را غنيمت بشمارى، بايد بنويسى! تو بايد #جوانان را با #حكيمه بيشتر آشنا كنى.
ــ باشد. مى نويسم. مقدارى #صبر داشته باش.
اكنون رو به #حكيمه مى كنم و مى گويم: "آيا مى شود براى #جوانان خاطره زيبايى تعريف كنيد تا آن را #بنويسم".
او به فكر فرو مى رود، #دقايقى مى گذرد. #حكيمه رو به من مى كند و مى گويد: "فكر مى كنم بهتر است خاطره #آخرين_عروس را براى شما بگويم".
مى دانم تو هم دوست دارى اين #خاطره را بشنوى.
#خاطره_آخرين_عروس!
#همسفرم! من و تو آماده ايم تا اين #خاطره را بشنويم. گويا #حكيمه از ما مى خواهد به #سفرى برويم. سفرى دور و دراز!
بايد به #اروپا برويم، به سرزمين "روم"، قصر #امپراتورى.
ما در آنجا با #دخترى به نام #مليكا
آشنا مى شويم...
💞🏳💞
#مادر! به من چند روزى #فرصت بده!
براى چه❓
مى خواهم در مورد #همسر آينده ام فكر كنم و #تصميم بگيرم.
ــ اين كار #فكر كردن نمى خواهد. آخر چه كسى بهتر از پسر #عمويت براى تو پيدا مى شود❓
#مادر نزديك مى آيد و روى #مليكا را مى بوسد. او #آرزو دارد #دخترش هر چه زودتر #ازدواج كند.
اگر اين #ازدواج صورت بگيرد به زودى #مليكا، #ملكه👑 كشور #روم خواهد شد.
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
🎉#آخرین_عروس 🎉 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود🎀 #قسمت5⃣1⃣ ــ بايد #فرصت را غنيمت بشمارى، بايد بنو
💞 #آخرين_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت6⃣1⃣
همه #دختران روم #آرزو دارند كه جاى #مليكا باشند; امّا چرا #مليكا روى خوشى به اين #ازدواج نشان نمى دهد⁉️ آيا او دلباخته #مرد ديگرى شده است❓ آيا او #عشقِ ديگرى در دل دارد❓
#مادرِ_مليكا از اتاق بيرون مى رود.
#مليكا از جا برمى خيزد و به سمت #پنجره مى رود. هيچ كس از #رازِ دل او خبر ندارد.
درست است كه او در #قصر زندگى مى كند; امّا اين #قصر براى او #زندان است. اين #زندگىِ پر زرق و برق برايش هيچ جلوه اى ندارد.
همه روىِ زرد #مليكا را مى بينند و نمى دانند در درون او چه #شورى برپاست. #مادر خيال مى كند كه او گرفتار #عشق ديگرى شده است. امّا #مليكا گرفتار شك شده است.
او از #كودكى به #خدا و #مسيح اعتقاد داشت و به #كليسا مى رفت و مانند همه #مردم به سخنان #كشيش هاى مسيحى گوش مى داد.
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
#ادامه_دارد...
مدافعان ظهور
💞 #آخرين_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت6⃣1⃣ همه #دختران روم #آرزو دارند كه جاى #مليك
💞 #آخرين_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت7⃣1⃣
كشيش ها كه همان #روحانيّون_مسيحى بودند #مردم را به تَرك دنيا دعوت كرده و از آنها مى خواستند تا به فكر #آخرت خود باشند و از جمع كردن #مالِ_دنيا دورى كنند.
آن روزها چهره #كشيش ها براى #مليكا چهره اى #آسمانى بود، #كشيش ها كسانى بودند كه مى توانستند #گناهان مردم را ببخشند.
#مليكا مى ديد آنها چنان از #آتش_جهنّم و عذاب #خدا سخن مى گويند كه همه دچار #ترس مى شوند.
#مردم براى اعتراف به نزد آنها مى رفتند تا #خدا گناه آنها را ببخشد.
او كه بزرگ تر شد چيزهايى را ديد كه به دينِ آنها شك كرد.
#او مى ديد #كشيش ها كه از تَرك دنيا سخن مى گويند، وقتى به اين #قصر مى آيند چگونه براى گرفتن #سكّه هاى طلا، هجوم مى آورند!
#مليكا چيزهاى زيادى را در اين #قصر ديده بود. صداى قهقهه مستانه #كشيش ها را شنيده بود.
او بارها ديده بود كه چگونه #كشيش ها با شكم هاى #برآمده، ظرف هاى #طلايىِ غذا را پيش كشيده و مشغول #خوردن مى شدند‼️
او به #دينى كه اينان #رهبرانش بودند شك كرده بود، درست است كه او دخترى از خانواده #قيصر_روم بود;
امّا نمى توانست ببيند كه #دينِ_خدا، بازيچه گروهى بشود كه خود را بزرگانِ #دين مى دانند و نان حكومت #روم را مى خورند‼️
او از اين #كشيش ها، مأيوس شده است امّا هرگز از #خدا جدا نشده است.
او از اين #جماعت بدش مى آيد ولى #خدا را دوست دارد و به #عيسى(ع) و #مريم_مقدّس(س) عشق میورزد.
#ادامه_دارد
💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
💞 #آخرين_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت7⃣1⃣ كشيش ها كه همان #روحانيّون_مسيحى بودند
💞 #آخرين_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت8⃣1⃣
هر چه او به #دينى كه #كشيش ها از آن دم مى زدند بيشتر #شك مى كرد، راز و نيازش با #خدا بيشتر مى شد.
#مليكا از #خدا مى خواهد او را #نجات بدهد.
او از همه چيز و همه كس خسته شده است ولى از #خدا و #دوستان_خدا دل نكنده است.
او #منتظر است تا #لطف_خدا به سوى او بيايد.
او مى داند كه اگر با پسر عمويش #ازدواج كند تا آخر #عمر بايد به وضع موجود، #راضى باشد.
اگر #روحانيّون بفهمند كه #ملكه آينده روم به #قداست آنها شك دارد چيزى جز #مرگ در #انتظار او نخواهد بود.
آنها آن قدر قدرت دارند كه حتّى #ملكه آينده #روم را مى توانند به #قتل برسانند.
آنها هرگز #شمشير به دست نمى گيرند تا #ملكه را به قتل برسانند، بلكه #اسلحه اى بسيار قدرتمندتر از #شمشير دارند.
كافى است آنها به #مردم بگويند كه #ملكه مرتّد شده و به دين #خدا پشت كرده است، آن وقت مى بينى چگونه #مردمى كه تا ديروز ساكت و آرام؛ بودند، آشوب به پا كرده و به #قصر حمله مى كنند تا براى #خشنودى و رضايت #خدا، #ملكه را بکشند.
#ادامه_دارد
💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
💞 #آخرين_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت8⃣1⃣ هر چه او به #دينى كه #كشيش ها از آن دم
🎊 #آخرین_عروس 🎊
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود🎀
#قسمت9⃣1⃣
فكر مى كنم ديگر فهميدى كه چرا #مليكا نمى خواهد با پسر عمويش #ازدواج كند. او از جنس اين #مردم نيست.
#خدا به او چيزى داده كه به خيلى ها نداده است.
#خدا به #مليكا، قدرت #فكر كردن داده است.
گويا تنها عيب او اين است كه #فكر مى كند‼️
امروز كسى نبايد خودش #فكر كند. #روحانيّونى كه نانِ حكومت مى خورند به جاى همه #فكر مى كنند.
وظيفه مردم فقط #اطاعت بدون چون و چرا از آنهاست.
آنها مى گويند كه رضايت #خدا و #مسيح فقط در اين #اطاعت است.
در اين #روزگار هر كس كه مى فهمد بايد سكوت كند وگرنه سزايش #مرگ است.
آخر چگونه ممكن است #خدا كليد #بهشت را به كسانى بدهد كه دم از #خدا مى زنند و از سفره حكومت #قيصر نان مى خورند؟
💞🏳💞
چند روز مى گذرد و #مليكا خبردار مى شود كه بايد خود را براى مراسم #عروسى آماده كند.
#پدربزرگ او، #قيصر دستور داده است تا اين #عروسى هر چه زودتر برگزار شود. حتماً مى دانى در #روم به پادشاهى كه كشور را اداره مى كند "قيصر" مى گويند.
#مليكا، نوه #قيصر روم است.
#ادامه_دارد
💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
🎊 #آخرین_عروس 🎊 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود🎀 #قسمت9⃣1⃣ فكر مى كنم ديگر فهميدى ك
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت0⃣2⃣
او دستور داده است تا #سران و #بزرگان از سراسر كشور در #پايتخت جمع بشوند. پيش بينى مى شود كه تعداد آنها به #چهار هزار نفر برسد.
سيصد نفر از #روحانيّون كليسا هم دعوت شده اند تا در اين #مراسم حضور داشته باشند.
#قصر بزرگ و زيبايى براى اين #مراسم در نظر گرفته شده است.
#قيصر مى خواهد براى #ملكه آينده روم #جشن بزرگى بگيرد، #جشنى كه نشانه اقتدار و عظمت #خاندانش باشد.
#مليكا هيچ چاره اى ندارد، بايد به اين #عروسى رضايت بدهد.
اكنون، تمام #قصر غرق #نور است، عدّه اى مى رقصند و #گروهى هم مى نوازند. همه #مهمانان آمده اند و #قيصر بر روى تخت خود نشسته است.
درِ #قصر باز مى شود، #داماد در حالى كه #گروهى او را همراهى مى كنند وارد مى شود.
او به سوى #قيصر مى آيد، خم مى شود و دست #قيصر را مى بوسد و به سوى تخت دامادى مى رود تا بر روى آن بنشيند.
همه كف مى زنند و سوت مى كشند، داماد افتخار مى كند كه امشب زيباترين دختر #روم، #همسر او مى شود.
او مى خواهد بر روى #تخت بنشيند كه ناگهان همه چيز مى لرزد!
زلزله اى #سهمگين، همه را به وحشت مى اندازد. آن قدر #سريع كه فرصت فرار يا #ماندن را به هيچ كس نمى دهد.
همه چيز در يك لحظه #اتفاق مى افتد، گرد و غبار همه جا را فرا مى گيرد. پايه هاى تخت #داماد شكسته و داماد بى هوش بر روى زمين افتاده است!
#ادامه_دارد
💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت0⃣2⃣ او دستور داده است تا #سران و #بزرگان از
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت1⃣2⃣
هيچ كس حرفى نمى زند، همه مات و مبهوت به هم نگاه مى كنند، آيا #عذابى نازل شده است❓
#عروسى به هم مى خورد، #قيصر بسيار ناراحت مى شود، چه راز و رمزى در كار است❓
هيچ كس نمى داند.
#شب از نيمه گذشته و سكوت همه جا را فرا گرفته است.
نورِ مهتاب از پنجره بر اتاق #مليكا مى تابد.
اكنون #مليكا خواب مى بيند:
#عيسى(ع) به اين #قصر آمده است. همه #ياران او نيز آمده اند.
آيا #شمعون را مى شناسى❓
او #وصىّ و جانشين #حضرت_عيسى(ع) است و مليكا هم از نسل اوست.
#شَمعُون، پدربزرگِ مادرى #مليكا است.
هر جا را نگاه مى كنى #فرشتگان ايستاده اند. در وسط قصر #منبرى از نور گذاشته اند.
گويا همه، #منتظر آمدن كسى هستند.
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت1⃣2⃣ هيچ كس حرفى نمى زند، همه مات و مبهوت به
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت2⃣2⃣
هيچ كس حرفى نمى زند، همه مات و مبهوت به هم نگاه مى كنند، آيا عذابى #نازل شده است❓
#عروسى به هم مى خورد، #قيصر بسيار ناراحت مى شود، چه راز و رمزى در كار است؟
هيچ كس نمى داند.
شب از نيمه گذشته و #سكوت همه جا را فرا گرفته است. نورِ مهتاب از پنجره بر اتاق #مليكا مى تابد.
اكنون #مليكا خواب مى بيند:
#عيسى(ع) به اين قصر آمده است. همه ياران او نيز آمده اند.
آيا #شمعون را مى شناسى❓
او #وصىّ و جانشين #حضرت_عيسى(ع) است و مليكا هم از نسل اوست.
#شَمعُون، پدربزرگِ مادرى #مليكا است.
هر جا را نگاه مى كنى #فرشتگان ايستاده اند. در وسط #قصر منبرى از نور گذاشته اند.
گويا همه، #منتظر آمدن كسى هستند.
#ملكيا در شگفتى مى ماند، به راستى چه كسى قرار است به اينجا بيايد كه #عيسى(رحمهم الله) در انتظارش، سراپا ايستاده است.
ناگهان در #قصر باز مى شود.
#مردانى نورانى وارد مى شوند. بوى گل #محمّدى به مشام مى رسد. #بانويى جوان و نورانى هم همراه آنها آمده است.
#عيسى(ع) به استقبال آنها مى رود، سلام مى كند و خوش آمد مى گويد: "سلام و درود خدا بر تو اى آخرين #پيامبر! اى #محمّد!".
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت2⃣2⃣ هيچ كس حرفى نمى زند، همه مات و مبهوت به
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت3⃣2⃣
#عيسى(ع) #محمّد(ص) را در آغوش مى گيرد و از او مى خواهد به قسمت پذيرايى #قصر بروند.🎀🏳🎀
همه مى نشينند. چهره #عيسى(ع) همچون #گل شكفته شده و سكوت بر فضاى #قصر سايه افكنده است.
#مليكا فقط نگاه مى كند. به راستى در اينجا چه خبر است❓
بعد از لحظاتى، #محمّد(ص) رو به #عيسى(ع) مى كند و مى گويد: "اى #عيسى! جانشين تو، #شمعون دخترى به نام #مليكا دارد، من آمده ام او را براى يكى از فرزندانم #خواستگارى كنم".
#محمّد(ص) با دست اشاره به #جوانى مى كند كه در كنارش نشسته است.
#مليكا نگاه مى كند #جوانى را مى بيند كه صورتش چون #ماه مى درخشد.
اين جوان، #امام يازدهم #شيعيان و نام او #حسن است.
#محمّد(ص) منتظر جواب است. در اين هنگام #عيسى(ع) رو به شمعون، پدربزرگ #مليكا مى كند و مى گويد:
"اى شمعون! #سعادت و خوشبختى به سوى تو آمده است. آيا دخترت #مليكا را به عقد ازدواج فرزند #محمّد در مى آورى؟".
#ادامه_دارد
✨💟الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💟
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت3⃣2⃣ #عيسى(ع) #محمّد(ص) را در آغوش مى گيرد و
🎊 #آخرین_عروس 🎊
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود🎀
#قسمت4⃣2⃣
#محمّد(ص) منتظر جواب است. در اين هنگام #عيسى(ع) رو به شمعون، پدربزرگ #مليكا مى كند و مى گويد: "اى شمعون!
#سعادت و خوشبختى به سوى تو آمده است. آيا دخترت #مليكا را به عقد ازدواج فرزند #محمّد_ص در مى آورى؟".
اشك شوق در چشمان #شمعون حلقه مى زند و بعد نگاهى به دخترش #مليكا مى كند و مى گويد: "آرى، با كمال #افتخار قبول مى كنم".
#محمّد(ص) از جا برمى خيزد و بر بالاى منبرى از #نور قرار مى گيرد و خطبه #عقد را مى خواند:
☘بسم الله الرّحمن الرّحيم☘
امشب #مليكا، دختر #شمعون را به #ازدواج يازدهمين #امام بعد از خود، #حسن در آوردم.
شاهدان اين ازدواج، #عيسى و #شمعون و #حواريّون و #على و #فاطمه و همه #خاندان من هستند".
وقتى سخن #محمّد(ص) تمام مى شود همه به يكديگر #تبريك مى گويند و همه جا غرق #نور مى شود.
#مليكا از خواب بيدار مى شود. نور #مهتاب به داخل اتاق #تابيده است. او از روى #تخت بلند مى شود به كنار #پنجره مى آيد:
#خدايا اين چه #خوابى بود من ديدم!
او مى فهمد كه #عشقى آسمانى در #قلب او منزل كرده است.
او احساس مى كند كه #حسن(ع) را دوست دارد.
#ادامه_دارد...
✨💟الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💟
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0