#خاطره_۲
ابهت و ادب
#برگرفته_از_کتاب
🌱مقام محمود🌱
مجموعه خاطرات شهید نریمانی
#راوی_دوست شهید
جناب آقای باجلان
شروع آشنایی من و آقا محمود در اواخر سال۸۸ و اوایل سال۸۹ به واسطه ی حضور در واحد تربیت آموزشی حوزه ۳۱۳ احسانی نژاد بود.
من از پایگاه حسن آباد و آقا محمود از پایگاه مسجد مهدویه به عنوان مربی انتخاب شده بودیم. من اموزش های فرهنگی را به عهده داشتم و ایشان اموزش نظامی را هدایت و مدیریت میکرد.اولین بار که اقا محمود را دیدم,از ایشان چهره ای دلربا و حزب اللهی و خیلی خوب در ذهنم نقش بست.
ایشان انقدر مودب بودند که من اوایل فکر میکردم این ادب نمایشی است و به اصطلاح خودمان مثل بعضی ها ادای با ادب ها را در می اورد. اما بعد ها که باهم صمیمی تر شدیم و شوخ طبعی های اقا محمود هم کم کم گل کرد,متوجه شدم که ادب و متانت در خون ایشان است. چون در عین صمیمیت و شوخی هم ,مراقب رعایت ادب بود. اولین برنامه ی کاری ک داشتیم, یک دوره ی اموزشی بود ک حدود ۱۸۰نفر از بسیجی های حوزه در آن شرکت داشتندو آقا محمودآموزش های نظامی مثل, سلاح شناسی, کاربرد سلاح, امداد و نجات, جنگ نوین و... را پیگیری میکرد؛یا خودش مربی بود یا زحمت هماهنگی با اساتید را برعهده داشت.
همان طور ک اقا محمود ادب مثال زدنی داشت،گاهی هم در عین مودب بودن، ابهت خاصی داشت که حد اعلای این ابهت را من درپایان این دوره اموزشی که بچه ها را برای تیر اندازی به میدان تیر برده بودیم دیدم. در این برنامه، یکی از بچه ها که شاید برای اولین بار به میدان تیر امده بود و آشنایی با سلاح هم نداشت، قبل از صدور دستور فشنگ گذاری،چند فشنگ داخل خشاب گذاشته و سلاح را در حالت تیر اندازی قرار داد. این در حالی بود که اطراف او، تعدادی از بچه ها حضور داشتند،اقا محمود با تیز بینی خاصی که داشت، از دور متوجه موضوع شد و بلند گفت:"پسر!چکار میکنی؟!"
همه ی ما از فریاد او متعجب شدیم. اقا محمود سریع خود را بالای سر برادر بسیجی رساند و سلاح را از حالت شلیک خارج کرد.
ابهت محمود طوری بود که بعد ها این برادر بسیجی می گفت:"وقتی صدای مربی راشنیدم،دستم روی ماشه خشک شد."
البته از این ابهت ایشان به هیچ عنوان برداشت خود بزرگ بینی در ما ایجاد نشود. همان روز، بعد از این که از بی خطر شدن سلاح مطمین شد،آن چهره ی جدی و پر ابهت ،تبدیل به یک چهره عطوف و مهربان شد و با مهربانی،تذکرات لازم را در
خصوص استفاده از سلاح،بدون رعایت ایمنی به آن برادر بسیجی داد و عذر خواهی کرد.
@shahid_mahmoud_narimani
#خاطره_۳
محمد هادی
#برگرفته_از_کتاب
🌱مقام محمود🌱
مجموعه خاطرات شهید نریمانی
#راوی_خواهر_شهید
فرزند دومم تقریبا هم سن و سال فرزند محموداست. محمدهادی سه ماه و نیم بعد از پسر من به دنیا آمد.پسر من شب ولادت امام هادی(ع) متولد شدو به قول معروف اسمش را با خودش آورد. محمود زنگ زد و تبریک گفت و اسم بچه را پرسید.گفتم:" به نیت امام هادی(ع) اسم هادی را برایش انتخاب کردیم." باز هم تبریک گفت وادامه داد:"ما هم میخواستیم اسم پسرمان را هادی بگذاریم."
گفتم:" پس شما اسم پسرت را هادی بگذار.ما اسم دیگری انتخاب می کنیم."
گفت:"چرا؟! چه اشکالی دارد دو هادی در خانواده داشته باشیم؟به عشق امام هادی شما اسم بچه را هادی بگذارید وماهم محمدهادی میگذاریم. #امام_هادی_مظلوم است. باید اسم فرزندانمان را هادی بگذاریم تا یاد و نام این امام بزرگوار در دلهایمان همیشه زنده بماند."
@shahid_mahmoud_narimani
#خاطره_۴
خوش اخلاقی
#برگرفته_از_کتاب
🌱مقام محمود🌱
مجموعه خاطرات شهید نریمانی
#راوی_پسر_دایی_شهید
محمود عضو بسیج بود و در پایگاه کوهستانی مدت زیادی فعالیت داشت. یک دوره هم فرمانده همان پایگاه بود. بسیار مهربان و خوش اخلاق بود و اعتقادداشت که باید جوان ها را جذب بسیج کرد.
من اوایل فقط به عشق محمود به پایگاه می رفتم. آن قدر مهربان بود که کاملا برای همه شناخته شده بود. یکی از جوان هایی که از اراذل و اوباش آنجا محسوب میشد و همه را خسته کرده بود و به حرف هیچکس گوش نمی داد،بسیار محمود را دوست داشت و محمود هم همیشه به او احترام میگذاشت. هروقت محمود داخل پایگاه بود و این جوان میدانست محمود داخل پایگاه هست، سینه اش را جلو میداد و با آن صدای کلفت و لحن داش مشتی اش فریاد میزد و میگفت:"حاج محمود!خیلی مخلصیم!"
محمود هم میخندید و برایش دستی تکان میداد.
رفتارش الگویی برای همه بود. ثابت کرده بود که میتوان هر کسی را با اخلاق خوب جذب مسیر الهی کرد. یادم هست ک یک روز با محمود در پایگاه مشغول انجام کارها بودیم که یکی از بستگان که از انجا رد میشد را دیدیم و سلام واحوالپرسی کردیم ومشغول صحبت شدیم. او وسط صحبت هایش با لحن خیلی بدی گفت:"من هیچ نیازی نیازی به بسیج ندارم."
من عصبانی شدم و گفتم:"بسیج هم به تو نیاز نداره."
محمود دست مرا فشار داد و رو به آن بنده خدا کرد و گفت:"ولی بسیج به شما نیاز داره!"
اینجا محمود با رفتارش درس خوبی به من داد.
@Shahid_mahmoud_narimani